گفت‌وگوی اختصاصی ایسنا با پسر عمو و همرزم شهید ایرج خرم‌جاه

پلاکی که قاری قرآن را «یونس خاک» کرد

ساعت حوالی چهار بامداد را نشان می‌داد و مرحله اول عملیات «کربلای5» در حال اجرا بود. پسر عمویم ایرج که از غواصان «لشکر10 سیدالشهدا(ع)» بود نیز همراه گروهانش وارد عمل می‌شود تا اینکه ترکشی، سینه‌اش را سوراخ می‌کند...

ساعت حوالی چهار بامداد را نشان می‌داد و مرحله اول عملیات «کربلای5» در حال اجرا بود. پسر عمویم ایرج که از غواصان «لشکر10 سیدالشهدا(ع)» بود نیز همراه گروهانش وارد عمل می‌شود تا اینکه ترکشی، سینه‌اش را سوراخ می‌کند...

جملات بالا بخشی از سخنان «غلامرضا خرم‌جاه» پسر عمو و همرزم شهید ایرج خرم‌جاه است که پس از گذشت 27 سال از شهادتش،شناسایی شد و به چشم انتظاری مادرش پایان داد.

«غلامرضا خرم‌جاه» در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس فرهنگ حماسه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) می‌گوید: ایرج در حالی که 14 ساله بود از طریق کاروان « راهیان کربلا» به جبهه حق علیه باطل شتافت. از رزمندگان لشکر 10 سیدالشهدا(ع) بود و در عملیات «کربلای4» شرکت کرد. پس از آن عملیات،به عنوان یکی از غواصان گردان «حضرت علی اکبر(ع)» در عملیات «کربلای 5» حضور یافت. دو گروهان از گردان «حضرت علی اکبر(ع)» که سردار جانباز «حمید تقی‌زاده» فرمانده گردان و شهید «علیرضا آملی» فرمانده گروهان آن به شمار می‌آیند، غواص بودند.

ساعت حوالی چهار بامداد را نشان می‌داد و مرحله اول عملیات «کربلای5» (دی ماه سال65) در حال اجرا بود. پسر عمویم نیز همراه گروهانش وارد عمل می‌شود تا اینکه ترکشی از روی پلاک شناسایی، سینه‌اش را سوراخ کرد و چند ترکش هم به سر و بدنش اصابت کرد.

در این حال یکی از رزمندگان به نام « علی فیروزگاه» فرزند «قادر» که او نیز از کرج اعزام شده بود، تلاش می‌کند پیکر ایرج را از منطقه شلمچه به عقب منتقل کند. اما نمی‌دانسته که سینه پسر عمویم سوراخ شده است تا اینکه وقتی به او تنفس مصنوعی می‌دهد متوجه می‌شود از سینه او کف و خون بیرون می‌آید. شرایط به گونه‌ای رقم می‌خورد که فیروزگاه نمی‌تواند پیکر ایرج را به عقب بیاورد و ایرج در همان منطقه شلمچه باقی می‌ماند. فیروزگاه نیز در مرحله دوم عملیات کربلای 5 به شهادت می‌رسد.

نزدیکی‌های صبح،رزمندگان ایرانی خط را می‌شکنند اما وقتی به محل شهادت پسر عمویم می‌روند، پیکرش را نمی‌یابند. در این شرایط آنها دو احتمال می‌دهند. یکی اینکه شاید پیکرش به آب افتاده یا اینکه اعضای «تعاون»( افرادی که پیکرهای شهدا را به پشت جبهه منتقل می‌کردند) او را به عقب منتقل کرده‌اند. احتمال اول درست بوده و پیکر شهید ایرج خرم‌جاه به مدت شش ماه بدون پلاک در این منطقه باقی می‌ماند تا اینکه تیرماه سال 66 پیکرش در محل شهادتش پیدا می‌شود. از آنجایی که از نظر اندام،شکل ظاهری و کبودی روی بازویش شبیه آقای جعفر زمردیان (مدیرکل فعلی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان همدان) بوده است اشتباهی به جای او در گلزار شهدای شهر همدان دفن می‌شود. نکته دیگر اینکه آقای جعفر زمردیان روی بازویش جای ماه گرفتگی دارد و همین هم یکی دیگر از دلایلی بوده که موجب اشتباه خانواده زمردیان در شناسایی‌ فرزندشان می‌شود.

ایرج خرم جاه فرزند اول مرحوم عمویم «حسام‌الله» است برای همین عمویم علاقه و وابستگی عاطفی بسیاری به او داشت. این شهید یک برادر به نام تورج و یک خواهر نیز دارد.ایرج پسری درس خوان و متعهد بود.علاقه زیادی به بسیج داشت تا جایی که گاهی اوقات تا صبح در پایگاه بسیج فعالیت می‌کرد. در طول سال به خوبی درس می‌خواند تا در تعطیلات تابستان با اشتغال در مکانیکی و شیشه‌بری به پدرش کمک کند. در رشته قرائت قرآن نیز در منطقه ساوجبلاغ کرج موفق به کسب مقام شده بود.

وقتی هم که طبل جنگ تحمیلی نواخته شد بنا به فرمایش امام خمینی (ره) مبنی بر واجب کفایی بودن حضور در صحنه نبرد، درس و تحصیل خود را در حالی که دانش‌آموز دوم دبیرستان بود رها کرد و به جبهه اعزام شد. برای اینکه به جبهه برود چندین بار اقدام کرد اما در دو مرحله با اعزامش به دلیل سن کمش مخالفت شد تا اینکه توانست با دستکاری شناسنامه‌اش و تغییر سال تولدش از 1351 به 1347 جواز حضور در جبهه را دریافت کند.

انتهای پیام

  • چهارشنبه/ ۳۰ مرداد ۱۳۹۲ / ۰۹:۱۷
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 92053017372
  • خبرنگار : 71451