چه مردانی زنان قدرتمندتری دارند؟

نتایج یک تحقیق نشان می‌دهد که به ترتیب متغیرهای سرمایه اجتماعی، میزان درآمد، میزان آگاهی پاسخگو از حقوق زن و وابستگی عاطفی پاسخگو به همسر، بخش عمده‌ای از تغییرات متغیر وابسته‌ "توزیع قدرت در خانواده" را تبیین می‌کنند.

نتایج یک تحقیق نشان می‌دهد که به ترتیب متغیرهای سرمایه اجتماعی، میزان درآمد، میزان آگاهی پاسخگو از حقوق زن و وابستگی عاطفی پاسخگو به همسر، بخش عمده‌ای از تغییرات متغیر وابسته‌ "توزیع قدرت در خانواده" را تبیین می‌کنند.

به گزارش سرویس پژوهشی ایسنا، خانواده نیز همچون سایر نهادهای تشکیل دهنده جامعه، در طول تاریخ دچار دگرگونی‌های ژرفی شده است. یکی از این دگرگونی‌ها در ساخت خانواده، به‌خصوص کنش متقابل میان زن و شوهر، تغییر در مفهوم نقش است. دگرگونی‌های اجتماعی و تحول در الگوهای زندگی جوامع شهری و ورود زنان به اجتماع، موجب تغییر و تحول در نگرش افراد در توزیع نقش‌ها و به تبع آن، توزیع قدرت در خانواده شده است.

زنان مستقل‌تر، در خانواده قدرتمند‌تر هستند

شواهد مختلفی نشان دهنده آن است که داشتن منابعی چون تحصیلات، اشتغال یا درآمد زنان در خارج از خانه، می‌تواند در تغییر جایگاه زنان تاثیر داشته باشد. از سویی دیگر فرآیند جهانی شدن نیز بنا به ماهیت خود، اشکال محلی قدرت پدرسالارانه را به تحلیل برده و زنان را قادر ساخته است تا در عرصه‌های سیاسی و اقتصادی به عنوان شرکت کنندگان پویا وارد شوند. درواقع آگاهی زنان نسبت به تحولات در سطح جهان و آگاهی از موقعیت سایر زنان در جوامع دیگر نیز بر نگرش آنها و موقعیت‌شان در خانواده و جامعه و همچنین انتظاراتشان اثر داشته است.

نتایج برخی از پژوهش‌ها هم نشان می‌دهد زنانی که دارای سرمایه‌های اجتماعی و منابع ارزشمند هستند، نسبت به سایر زنان، سهم بیشتری از توزیع قدرت در خانواده‌هایشان را به دست می‌آورند.

پژوهش‌ها همچنین حاکیست: ارزش‌ها و هنجارهایی که زن در فرآیند جامعه‌پذیری درونی کرده است، شیوع عملکردی را در فرآیند قدرت پیش‌بینی می‌کند. اهمیت دادن به شغل زنان مردان را تشویق می‌کند تا انتظارهای خود را از نقش زنان تغییر دهند ، در فعالیتهای خانگی شرکت کنند و مشارکت همسرانشان را قدر بدانند؛ زنان نیز بر دامنه نفوذ خود در خانواده می‌افزایند.

مردان با تمایلات پدرسالاری بیشتر خشونت دارند

براساس نظریه جامعه‌پذیری جنسیت، بخشی از قدرت تصمیم‌گیری در خانواده به کارکرد نقش‌های سنتی جنس مذکر و مونث برمی‌گردد. بر اساس تحقیقاتی که در گروه‌های کاری انجام پذیرفته، نشان داده شده است همانگونه که مردان به طور مستقل جامعه‌پذیر می‌شوند، به همان نسبت از نفوذ بیشتری نسبت به زنان برخوردارند. در مقابل، زنان اعتماد به نفس کمتری دارند. در این ارتباط، زنان احساس وابستگی و انفعال بیشتری در حضور مردان می‌کنند. مردسالاری شکلی از سیستم اجتماعی است که در آن مردان از قدرت و حقوق تصمیم‌گیری برخوردارند. در این شکل از سیستم اجتماعی شوهرانی که گرایش‌ها و تمایلات پدرسالاری دارند در مقایسه با آنهایی که باورها و گرایشات پدرسالارانه ندارند تمایل بیشتری دارند که نسبت به همسران‌شان خشونت بورزند.

با توجه به اهمیت این موضوع و با هدف بررسی عوامل جامعه شناختی موثر بر توزیع قدرت در خانواده با استفاده از نظریه سرمایه اجتماعی، منابع ارزشمند و جامعه پذیری جنسیت، پژوهشی بر روی 400 تن از زنان متاهل 20 تا 50 سال شهر جیرفت انجام شده است.

در چند درصد خانواده‌ها قدرت به نفع مرد است؟

نتایج این پژوهش نشان داد: در 20 درصد خانواده‌ها، قدرت به طوریکجانبه به نفع مرد، در 61.8 از خانواده‌ها قدرت به طور اشتراکی بین زن و مردم تقسیم شده است و در 18.2 درصد از خانواده‌ها قدرت به نفع زن بوده است.

نتایج به دست آمده نشان می‌دهد که متغیرهای سرمایه اجتماعی، وضعیت اشتغال، شغل همسر پاسخگو، نوع رابطه جنسی پاسخگو، میزان وابستگی عاطفی پاسخگو و همسرش به یکدیگر، آگاهی زن از حقوق خود، تحصیلات پاسخگو، تحصیلات همسر پاسخگو، درآمد، و زیبایی و جذابیت پاسخگو برای همسر، با نحوه توزیع قدرت در خانواده، در سطح 99 درصد اطمینان، رابطه معنادار و مثبت داشته‌اند. اما از بین متغیرهای جمعیتی تنها متغیر سن ازدواج و متغیر تعداد فرزندان با چگونگی توزیع قدرت در خانواده رابطه معنادار نشان داده‌اند.

سرمایه اجتماعی، سهم نخست در توزیع قدرت در خانواده

در پژوهش حاضر زنانی که سرمایه اجتماعی بیشتری نسبت به دیگر زنان دارند، سهم بیشتری از قدرت در خانواده را دارا هستند. سرمایه اجتماعی شامل سرمایه اجتماعی محدود یا درون گروهی است که نمودهای عمده آن را می‌توان در شبکه‌های محلی و خویشاوندی مشاهده کرد: مانند رفت و آمد با اقوام درجه یک، میزان اعتماد به آنها، رفت و آمد با اقوام درجه دو و دوستان و میزان اعتماد به آنها، ارتباط باهم محله‌ای‌ها و اعتماد به آنها، میزان احساس امنیت و آرامش در محله که افراد در آن زندگی می‌کنند، میزان امانتداری، انصاف و صداقت در محله، میزان احساس مسئولیت افراد محله نسبت به یکدیگر است و نیز سرمایه اجتماعی برون گروهی که نمودهای عمده آن در شبکه‌های اجتماعی، عضویت در انجمن‌ها و گروه‌های غیر محلی و همچنین سرمایه اجتماعی ارتباطی است که شامل شعاع ارتباطات و نوع ارتباطات را در برمی‌گیرد.

بر اساس نتایج پژوهش 16 درصد از پاسخگویان سرمایه اجتماعی پایین، 66.5 درصد از آنها سرمایه اجتماعی متوسط و تنها 17.5 درصد ازآنها سرمایه اجتماعی بالایی دارند.

زنان با درآمد بالاتر قدرت بیشتری دارند

طبق چارچوب نظری این تحقیق، درآمد بالا برای زنان در حکم منبعی از قدرت برای آنها به حساب می‌آید. در این تحقیق نیز زنانی که درآمد بالا دارند در خانواده از قدرت بیشتری برخوردار هستند. به طوری که میزان درآمد پاسخگو نیز با توزیع قدرت در خانواده در سطح معناداری 95 درصد اطمینان معنادار شده است.

نوع رابطه جنسی زوجین چقدر بر توزیع قدرت در خانواده تاثیر دارد؟

یافته‌ها نیز نشان دهنده تفاوت میانگین توزیع قدرت در خانواده (زوجین) بر حسب نوع رابطه جنسی آنها است. میانگین پاسخگویانی که روابط جنسی‌ زن و مرد منفعلانه است، 38 درصد است، و میانگین پاسخگویانی که روابط جنسی، فعالانه دارند 53 درصد است که مقایسه میانگین این دو گروه، تفاوت معناداری را بین آنها از لحاظ چگونگی توزیع قدرت زن و مرد در خانواده را نشان می‌دهد.

تعداد فرزندان بر قدرت زن در خانواده تاثیر دارد؟

نتایج این تحقیق حاکیست: سن ازدواج پاسخگو و تعداد فرزندان با نحوه توزیع قدرت در خانواده، رابطه معنی‌داری داشته‌اند. به بیان دیگر هر چه زنان در سنین بالاتری ازدواج کنند، سهم بیشتری از توزیع قدرت در خانواده دارند؛ اما متغیر تعداد فرزندان با توزیع قدرت در خانواده جهت عکس دارد، به این معنا که هر چه تعداد فرزندان بیشتر می‌شود سهم زنان از قدرت در خانواده کمتر می‌شود. این رابطه در سطع معنادار 99 درصد اطمینان تایید می‌شود.

در توجیه این مطلب می‌توان گفت به نظر می‌رسد زنانی که فرزندان زیادتری دارند، در واقع آن دسته از زنانی هستند که سرمایه اجتماعی، تحصیلات و آگاهی کمتری دارند و بنابراین همانطور که یافته‌های تحقیق نشان می‌دهد سهم کمی از قدرت در خانواده را به دست می‌آورند.

همچنین یافته‌ها حاکیست: تفاوت بین زنان شاغل و خانه‌دار در چگونگی ساخت قدرت در خانواده‌هایشان است.

تاثیر شغل همسر بر نحوه توزیع قدرت در خانواده

نتایج همچنین نشان دهنده تفاوت میانگین نحوه توزیع قدرت در خانواده‌هایشان بر حسب نوع شغل همسران آنها است. مقایسه میانگین‌ها نشان می‌دهد که کمترین میانگین مربوط به زنانی است که شوهران کارگر و بالاترین میانگین مربوط به زنانی است که شوهران مدیر دارند. به این معنا که زنانی که همسران کارگر دارند، سهم کمتری از قدرت در خانواده، نسبت به دیگر گروه‌ها دارند.

این در حالی است که زنانی که شوهران‌شان دارای مشاغل مدیریتی هستند، سهم بیشتری از قدرت در خانواده‌هایشان دارند. بنابراین رابطه معناداری میان شغل همسران پاسخگویان و نحوه توزیع قدرت در خانواده های آنها وجود دارد.

زیباترها بیشتر در خانواده احساس قدرت می‌کنند

یافته‌های تحقیق همچنین نشان دهنده تفاوت میانگین نحوه توزیع قدرت بر حسب ادراک پاسخگویان از میزان زیبایی و جذابیت‌شان برای همسرانشان است. بیشترین میانگین مربوط به گروهی بوده است که (بر اساس ادراک خودشان) جذابیت زیادی برای همسرشان داشته‌اند و کمترین میانگین مربوط به گروهی بوده است که برای همسرشان چندان جذاب و زیبا نبوده‌اند. به عبارتی هرچه پاسخگو برای همسرش زیباتر و جذاب‌تر باشد، سهم بیشتری از توزیع قدرت در خانواده را به دست می‌آورند.

توسعه همه جانبه کشور نیازمند افزایش سرمایه اجتماعی زنان

با توجه به نتایج به دست آمده و رابطه مثبت بین کسب منابع ارزشمند توسط زنان و نحوه توزیع قدرت در خانواده اگر بخواهیم از استعداد و قابلیت‌های بالقوه‌ی بخش قابل توجهی از جمعیت کشور یعنی زنان استفاده شود، در درجه اول باید بستر مناسب برای توانمندسازی آنان جهت کسب منابع ارزشمند و سرمایه‌های اجتماعی بیشتر فراهم شود. چرا که توسعه همه جانبه هر کشوری در گرو توانمندسازی و مشارکت دادن زنان به عنوان بخش قابل توجهی از جمعیت کشورها، در فعالیتهای اقتصادی – اجتماعی است. بنابراین کسب منابع ارزشمند و سرمایه‌های اجتماعی توسط زنان از طرفی باعث کاهش نابرابری‌های درون خانواده و توزیع عادلانه‌تر قدرت بین زن و شوهرها می‌شود و از طرف دیگر نیز بر تغییرات کلی اجتماعی تاثیری عمده می‌گذارد.

انتهای پیام

  • سه‌شنبه/ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۲ / ۱۰:۴۰
  • دسته‌بندی: پژوهش
  • کد خبر: 92022416247
  • خبرنگار :