پاسخ محمدرضا سرشار به اظهارات دبیر جایزه‌ی جلال

محمدرضا سرشار به اظهارات مجید حمیدزاده – دبیر علمی جایزه جلال آل احمد – پاسخ داد.

محمدرضا سرشار به اظهارات مجید حمیدزاده – دبیر علمی جایزه جلال آل احمد – پاسخ داد.

به گزارش بخش ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، سرشار که خود زمانی دبیر علمی جایزه جلال بود، در متنی که در پی صحبت‌های اخیر حمیدزاده منتشر کرده، نوشته است: «امروز (91/9/20) سرانجام پس از روزها خاموش کردن تلفن همراه یا برنداشتن گوشی و در یک کلام فرار از پاسخ‌گویی به پرسش‌ها و انتقادات متعدد مطروحه در مورد تخلفات صورت‌گرفته در پنجمین دوره جایزه جلال آل احمد، آقای دبیر جشنواره - در حقیقت به دستور یکی از مقامات بالاتر خود در وزارت ارشاد (هر چند این را هم مثل برخی مطالب دیگر انکار کرده است) - مجبور شد در نشست خبری (!) یکطرفه‌ای شرکت کند.

همان‌گونه که در مقدمه یکی از یادداشت‌های انتقادی‌ام درباره عملکرد وی در این زمینه پیش‌بینی کرده بودم، او - به بهانه پاسخ‌گویی به ایراداتی که خاصه، در نامه‌ای، به تخلفات صورت‌گرفته توسط وی در بخش نقد و پژوهش این جایزه وارد کرده بودم - با تحریف سخنانم، بخش قابل توجهی از بیانات خود را به تخریب شخصیت من اختصاص داد؛ تا به زعم خود، از این طریق، به نقدها و پرسش‌های بی‌پاسخ من به عملکردهای خلافش در جریان برگزاری جشنواره امسال جنبه شخصی و خصوصی داده، از این طریق، وسیله‌ای برای تبرئه خود از مخمصه‌ای که در آن گرفتار آمده بود، بیابد. اما مرتکب بیانات بعضا کذب و متناقضی شد، که ذیلا به آن‌ها می‌پردازم:

نخست این‌که در پاسخ سؤال یکی از خبرنگاران در مورد اطلاعات متناقضی که در مورد اسامی اعضای هیأت علمی داده بود، اظهار داشته بود این "به دلیل ضعف حافظه بوده است". این در حالی است که کسی که در عمده جشنواره‌هایی که دبیر آن‌ها بوده، آمار و ارقام متعدد و طولانی رشته‌های متعدد و اسامی داوران آن‌ها را، - البته بی هیچ ضرورتی - اغلب از حفظ بیان می‌کند، نمی‌تواند لااقل در بیان نام 9 نفر فرد کاملا آشنا و شاخص عضو هیأت علمی، دچار فراموشی شود. به عبارت دیگر، وقتی شخصی با چنان حافظه‌ای، دچار چنین فراموشی - و چند فراموشی محرز دیگر مشابه، که به آن‌ها اشاره خواهد شد – می‌شود، این فراموشی را باید از نوع همان ضرب‌المثل مشهور قدیمی دانست.

موضوع دیگری که مشارالیه چند بار با تاکید ویژه بیان کرده، این بوده که، در این دوره، هیچ تخلفی از اساسنامه و آیین‌نامه و (چیزی من درآوردی با عنوان) "رویه" جشنواره صورت نگرفته است!

ذیلا نشان خواهم داد که هر دو این ادعاها چقدر نادرست است:

1. نام‌برده در پاسخ این‌که چرا 9 عضو هیأت علمی پیش‌بینی‌شده در اساسنامه 10 نفر شده‌اند، گفته که، یکی از آن‌ها (آقای جواد محقق) "بر مبنای مصوبه" (کدام مصوبة؟!) "عضو علی البدل" هیأت علمی بوده است!

الف) در کجای اساسنامه، برای هیأت علمی جایزه جلال، "عضو علی البدل" پیش‌بینی شده است؛ و چنین سمتی، اختراع کیست؟!

ب) فایده انتخاب عضو علی البدل برای هیأت علمی‌ای که به تعبیر خود وی در همین مصاحبه، نیاز به هیچ حد نصابی (!) برای رسمیت یافتن ندارد، چیست؟!

ج) این سمت را چه کسی جعل و از خود اختراع کرده است؟!

د) چرا در دوره‌های قبلی جایزه جلال آل احمد، چنین سمت و مصوبه‌ای برای آن وجود نداشت؟!

ه) چرا آقای حمیدزاده، تا قبل از این مصاحبه (در واقع کشف این شاهکار 9 و 10 آقای دبیر جشنواره توسط من)، و هنگام اعلام اسامی اعضای هیأت علمی در مراسم اختتامیه و ...، هیچ جا به وجود چنین مصوبه و عنوان و شخصی با این سمت در این جشنواره اشاره نکرده بود؟

(اگر این، تخلف - آن هم از نوع اساسی آن، از اساسنامه و... نیست، پس چیست؟!.)

2.آقای حمیدزاده، در مصاحبه مورخ 91/9/15 خبرآنلاین با او، در پاسخ این سؤال که "آقای سرشار گفته‌اند که در جلسه نهایی تنها 4 نفر از 9 عضو هیأت علمی حضور داشته‌اند. از این منظر، جلسه رسمیت ندارد"، با شهامت و قاطعیتی مثال‌زدنی - ویژه خود - گفته بود: "اصلا چنین چیزی صحت ندارد! در جلسه پایانی، به غیر از آقای فردی که کسالت داشتتند و آقای سرشار، بقیه اعضا حضور داشتند. چطور است آقای سرشار در جلسه‌ای که حضور نداشتند می‌دانند چه کسانی حضور داشته‌اند؟!"

این در حالی است که آقای مجتبی رحماندوست خود در مصاحبه‌ای رسما اعلام کرده بود که به علت تلاقی زمان جلسه هیأت علمی با جلسه مجلس شورای اسلامی، نتوانسته است در این جلسه هیأت علمی شرکت کند. آقای رسول جعفریان نیز، نه در این جلسه و نه جلسه اول هیأت علمی - به کل - شرکت نکرد. آقای کاظم بیگی هم که بنا به اظهار خود، در این جلسه شرکت نداشت. حال چگونه آقای حمیدزاده هر سه این بزرگواران را در جلسه نهایی هیأت علمی حاضر دیده، از آن معماهای لاینحل - البته بسیار بامزه - است!

بعد، ظاهرا در اثر فراموشی چنین ادعایی، در مصاحبه امروز، در پاسخ سؤالی مشابه، پاسخ داده است:" در اساسنامه تعداد حاضران قید نشده و باید دوستان بدانند در دوره‌های گذشته هم این مورد وجود داشت که صورت جلسات هیأت علمی را 4 نفر امضا کرده‌اند."

یعنی ضمن تکذیب ادعای سابق خود، ناخواسته حرف مرا تایید کرده است. (این هم یک فراموشی - از نوع دوم - دیگر!)

3. آقای حمیدزاده در مورد مذاکراتش با من در جلسه دونفره 91/8/20 در دبیرخانه جشنواره،که- به طور خاص - دچار فراموشی‌های (!) متعدد شده است. ازجمله:

الف) گفته است: "حین جلسه و بعد از (اولین) جلسه (هیئت علمی) به من تذکر دادند که آقای سرشار دارای کتاب است"

در حالی که بعد از اعتراض من در همان مذاکره دو نفره، او به خود من گفته بود:" بعد از جلسه، سه نفر از اعضای هیأت علمی آمدند و به من گفتند که ..."(یک فراموشی دیگر از نوع دوم!)

ب) افزوده است:"در آخرین جلسه داوری گروه داستان وقتی آقای سرشار تمام کتاب‌ها را دیدند من به ایشان گفتم "بعد از جلسه نرو کارت دارم." که ایشان هم گفتند :"اتفاقا من هم با شما کار دارم."

اولا آن جلسه، جلسه "کتاب دیدن" نبود! در ثانی، این قضیه بر عکس بود. یعنی این من بودم که بعد از اتمام جلسه گفتم: "با شما کاری دارم." و....

ج) گفته است:"مثال زدم و گفتم که فلانی که 30 سال سابقه دوستی با من و حق استادی بر گردنم دارد...."

ایشان اصلا چنین چیزی نگفت. به عکس، در پاسخ من که گفتم: "آقای ...- از داوران بخش نقد کتاب فصل - به کتاب من نمره 96 داده، گفته به خاطر دادن چنین نمره‌ای مورد شماتت بسیار برخی دیگر از داوران همان رشته قرار گرفته (دقیقا گفت:"پدرم را درآوردند!")، آقای حمیدزاده، به جای آن‌که از سرزنش‌های آن‌ها ناراحت شود، از افشاگری این استاد برافروخته شد و گفت:" آقای... 30 سال است با من سابقه دوستی دارد..." و ایشان را برای بازگوکردن این مطالب برای من، به باد انتقاد گرفت؛ و تلویحا تهدید به برخورد با او کرد. که بر اساس قراین، بعد هم دیدم آن استاد بنده خدا، با آن‌که در جلسه اول، در واقع به عنوان عضو هیأت علمی حضور داشت و در همان نشست، به عنوان داور اصلی بخش نقد هم انتخاب شده، بعدا، بی سروصدا، به کل اسمش از میان اعضای هیأت علمی ، و ظاهرا از داوری بخش نقد نیز حذف شد (تردیدم از این روست که دبیر، از دادن اطلاعات در این باره به من خودداری کرده است.)

د) آقای حمیدزاده باید دقیقا نام ببرد چه کسی از اعضای هیأت علمی جایزه جلال، تا کنون به علت داشتن کتاب در آن دوره از عضویت در هیأت علمی کنار گذاشته شده است. چون با این همه فراموشکاری - از نوع دوم – نام‌برده، من که دیگر اصلا نمی توانم صرف ادعای وی را در هیچ موردی بپذیرم. و تقریبا مطمئن هم هستم که این‌طور نیست. چون اولا در تمام 5 دوره این جایزه من عضو هیأت علمی بوده‌ام. در حالی که آقای حمیدزاده در هیچ دوره‌ای عضو هیأت علمی نبوده؛ و حداکثر دو یا سه دوره است که - از قضای روزگار - دبیر این جشنواره شده است.

ه) اصولا دبیر جایزه جلال، در جایگاهی نیست که بتواند به عضو هیأت علمی ای بگوید شما می‌توانید در این مقام باشید یا نباشید؛ یا برای او شرط بگذارد یا با وی "کار" داشته باشد! او قانونا حتا حق رای در جلسات - نه داوری و نه هیأت علمی - را هم ندارد. دبیر جشنواره جلال فقط می‌تواند و باید مجری مصوبات هیأت علمی و دیگر وظایف اجرایی تعیین‌شده برای خود در اساسنامه باشد. که این مورد (لزوم حذف خود هیأت علمی یا کتابش)، نه در اساسنامه نه آیین‌نامه جایزه جلال، وجود نداشته است.

و) همچنان که خود آقای حمیدزاده هم اقرار کرده است، طبق آیین‌نامه، کسی که کتابی در گردونه داوری دارد، فقط نمی‌تواند در آن رشته خاصی که خود کتاب دارد، داور باشد. او می‌تواند عضو هیأت علمی باقی بماند و حتا در صورت تمایل و انتخاب، در بخش‌های دیگر، داور هم باشد. کما این‌که حود من در دو دوره قبل، کتاب حقیقت بوف کور را در گردونه داوری همین جشنواره داشتم، و در عین حال، جزو اعضای هیأت علمی آن هم بودم.

ز)آقای حمیدزاده اقرار کرده که تازه در جلسه نهایی هیئت علمی امسال - طبعا به پیشنهاد و پیگیری خودش - تصویب شده که کسی که کتابی در گردونه داوری دارد، یا باید کتابش را از گردونه داوری خارج کند یا از عضویت هیأت علمی استعفا دهد. این در حالی است که تصویب چنین چیزی اصلا در حیطه اختیارات هیأت علمی و دبیرخانه جایزه نیست. بلکه، هر گونه مصوبه‌ای در مستلزم سلب عضویت یا شرایطی که باعث الزام استعفای اعضای هیأت علمی می‌شود، صرفا در حدود اختیارات شورای عالی انقلاب فرهنگی است؛ فقط با درج در اساسنامه لازم الاجرا می‌شود.

اما حتا اکر تصویب چنین موضوعی، در حوزه اختیارات هیأت علمی می‌بود نیز باز طبق قوانین رسمی کشوری، هیچ قانون و مصوبه‌ای عطف به ماسبق نمی‌شود. بر همین اساس، اگر این چنین چیزی در جلسه اول این دوره از جشنواره و قبل از شروع به کار رسمی داوران تصویب می‌شد، شامل اعضای هیأت علمی این دوره می‌شد. در ثانی، چون جلسه هیأت علمی، فقط با رای مثبت نصف به علاوه یک اعضا می‌تواند چیزی را به تصویب برساند، چون جلسه نهایی هیأت علمی مذکور، فاقد حد نصاب لازم برای به رسمیت رسیدن بوده، مصوباتش فاقد ارزش قانونی و الزام اجرایی است.

4. آقای حمیدزاده خود اقرار کرده که نه در اساسنامه و نه آیین‌نامه جایزه، چنین قیدی وجود ندشته؛ اما این را یک "رویه" دانسته است! وی باید توضیح دهد منظورش از "رویه" چیست؟ شرایط و مدت زمان لازم برای تبدیل یک بدعت به رویه چیست؟! شرایط و مدت زمان لازم برای نقض و حذف و متروک شدن آن چیست؟! این رویه را چه کس یا کسانی با کدام مجوز و از کی در این جشنواره معمول کرده‌اند؟! در کجای اساسنامه یا حتا آیین‌نامه جایزه، چیزی به نام "رویه" تعریف، پیش‌بینی و مجاز شمرده شده است؟!

5. آقای حمیدزاده، به همراه کدام‌یک از اعضای هیأت علمی - مورد ادعای خودش - بر اساس کدام مجوز اساسنامه یا آیین‌نامه‌ای، به خود اجازه دادند پشت پرده و در خفا با یکدیگر تبانی کنند، و بدون حتا مطلع ساختن سایر اعضای هیأت علمی، داوران منتخب در جلسه رسمی هیأت علمی مربوط به بخش نقد و پژوهش را تغییر دهند؟!(این هم یک تخلف دیگر!)

6. آقای حمیدزاده، با پس و پیش کردن و تغییر و تحریف برخی سخنان من در مذاکره دو نفره مورخ 20/8/91 من و خودش، اعتراض‌های کاملا مستدل و مستند مرا به تخلفات محرز خود از اساسنامه و آیین‌نامه و مصوبه هیئت علمی، و دخالت در اموری که جزو اختیاراتش نبوده، و نیز مخفی کردن این تخلفات آشکار از هیأت علمی، تا حد یک مسأله شخصی تقلیل داده است.

7. به خلاف آن‌چه آقای حمیدزاده ادعا کرده است، من استعفایم را از قبل نوشته بودم، و آماده گذاشته بودم و در همان روز 20/8/91 ، بعد از اتمام آخرین جلسه داوری گروه داستان به خود او دادم.(تاریخ پای نامه که موجود است!) جلسه که تمام شد، به طور خصوصی، و قبل از هر صحبتی، استعفانامه را به او دادم. بعد به تفصیل، دلایلم را برای این استعفا توضیح دادم. آن وقت او تازه گفت:"من می‌خواستم بگویم اگر قرار است کتاب شما در گردونه داوری قرار بگیرد، باید از عضویت در هیأت علمی استعفا بدهید. برای همین، اول فکر کردم این استعفا را برای همین نوشته‌اید."

ایشان این قضیه را هم بر عکس تعریف کرده؛ و در ضمن - معلوم نیست بر چه اساسی - با همان شهامت ویژه خودش(!) ادعا کرده است که من استعفایم را "یک هفته بعد" نوشته و تحویل داده‌ام!

8.9. پیگیری من برای دانستن نام داوران بخش نقد – همان‌گونه که در یادداشت "دانستن اسامی داوران جوایز ارشاد حق مردم نیست" - مندرج در بسیاری از سایت‌های خبری – آورده‌ام، مربوط به جایزه "کتاب فصل" زمستان 90 بود؛ که از قضا، با همه کم‌لطفی‌های تنی چند از داوران، در آن، همین کتابم، به عنوان تقدیری برگزیده شده بود؛ نه داوران بخش نقد جایزه جلال! متاسفانه، ایشان - در اثر همان فراموشی نوع دوم - این موضوع را هم به جایزه جلال نسبت داده؛ و بعد، برای انداختن توپ در زمین حریف، آن اتهام‌های سنگین را متوجه من کرده است! در حالی که من دقیقا در همین ارتباط به او گفتم: "من برای آن‌که به دولتی که خودم - به سهم خود - در پیروزی در انتخابات و روی کار آمدن آن نقش مؤثری داشته‌ام، و وزارت ارشاد، لطمه‌ای حیثیتی وارد نشود (همان طور که هنگام دادن استعفا از دبیری کلیه جشنواره‌های وزارت ارشاد؛ و از جمله همین جایزه جلال - عمل کردم)، استعفایم را اعلام عمومی نمی‌کنم. به شرط این‌که شما هم هیچ جا از من به عنوان عضو هیأت علمی این جشنواره یاد نکنید. در غیر این صورت مجبور خواهم شد بگویم که استعفا داده‌ام. اما در مورد مخفی‌کاری شما در مورد اعلام اسامی داوران بخش نقد جایزه کتاب فصل زمستان 90 (که کتاب من در آن انتخاب شده بود)، حق خود می‌دانم که موضوع را به اطلاع عموم برسانم." که همین کار را هم کردم. وگرنه اگر قصد من انتقام شخصی از آقای مجیدزاده بود که همان وقت (22/8/91) - قبل از اعلام نتایج داوری - نامه را منتشر می‌کردم؛ نه این‌که بگذارم وقتی با افشاگری و اعتراض داوران بخش مستندنگاری و بقیه، دیگر آبرو و اعتباری برای این جشنواره باقی نماند، آن را منتشر کنم. (دو - سه روز قبل از انتشار این نامه نیز، طی ارسال پیام‌کهایی به آقایان اسماعیلی و شجاعی صائین، به همین نکته و یک نکته دیگر در این ارتباط، اشاره کردم.)

حال این کجا و آن‌چه آقای حمیدزاده - برای بدنام کردن من، به قصد تبرئه کردن خود، در این‌باره گفته است - کجا؟! (و من، بابت هرچیزی که او را ببخشم، قطعا برای این تهمت‌ها هرگز نخواهمش بخشید!)

و جالب این‌که، به رغم ادعایی که نام‌برده در مصاحبه مطبوعاتی شنبه خود کرده است، تا همین امروز نه اسامی داوران کتاب فصل مذکور را به من و مردم گفته است و نه اسامی داوران بخش نقد جایزه جلال امسال را !

9. ایشان ادعا کرده که به من گفته است که تنها در صورت استعفای من از عضویت هیأت علمی، کتابم در گردونه داوری قرار می‌گیرد. در حالی که چه آن زمان که من استعفا نداده بودم، مدعی بود که کتابم در حال داوری است؛ و چه بعد که استعفا داده بودم و پیغام داد که "استعفای شما را نپذیرفته‌ایم" و برای جلسه نهایی هیأت علمی، دو روز مختلف، رسما مرا به عنوان عضو هیأت علمی، به جلسه نهایی آن دعوت کرد!

10. آقای حمیدزاده مدعی شده که در نهایت جز یک نفر، همه داوران بخش نقد، همان‌هایی بوده‌اند که خود من آن‌ها را پیشنهاد کرده بودم.

اولا پیشنهاد داوران هر بخش، به شکل عمومی مطرح می‌شد و با تصویب هر 7 عضو هیأت علمی حاضر - بدون حتا یک رای مخالف - صورت گرفت. در ثانی، از 5 نفری که در این بخش به کتاب اینجانب نمره داده‌اند، فقط دو نفرشان مورد قبول من - صرفا به عنوان کسانی که شرایط واقعی این کار را دارند - بودند. ثالثا، اگر واقعا رویه این بوده که عضو هیأت علمی که کتاب دارد، نباید در انتخاب داوران بخش مربوط به کتاب خودش سهم داشته باشد، آقای حمیدزاده چرا - بنا به ادعای خود - 4 نفر از این داوران را، همان کسانی انتخاب کرد که پیشنهاد خود من بوده‌اند؟! بعد از آن، پس چرا آن‌ها کتاب مرا انتخاب نکردند؟! (آن هم کتابی که پیش از این، در سه جشنواره کتاب و یک جشنواره مطبوعات، چهار جایزه مهم ملی را به خود اختصاص داده بود؛ و به اعتقاد کسانی که اهل بخیه‌اند و اهمیت کار را می‌فهمند، تا امروز در نوع خود بی‌نظیر است و - با عرض معذرت - خود بسیار بعید می‌دانم لااقل تا یک دهه دیگر، کتابی در حد و اندازه پرکاربردی آن، در این موضوع نوشته شود!

11. آقای حمیدزاده که مدعی است در این دوره جایزه جلال، همه کارها مطابق اساسنامه و آیین‌نامه و ... انجام شده، در کجای آیین‌نامه و اساسنامه، به هیأت علمی اجازه داده شده رای و کتاب منتخب داوران را تغییر دهد؛ که آن‌ها در بخش مستندنگاری چنین کار بی‌توجیهی با "شرح اسم" کرده‌اند؟! (هیچ عقل سلیمی، چیزی مغایر با مسلمات آیین‌نامه و اساسنامه را - ولو تحت عنوان مجعول رویه – نمی‌پذیرد!)

12. آقای حمیدزاده که چنین تخلفات محرزی از اساسنامه و آیین‌نامه جشنواره را مرتکب شده و برخی از آن‌ها را هم با عنوان "رویه" توجیه کرده است، چگونه است که برای توجیه غیرلازم بودن رسیدن به حدنصاب (حداقل نصف به اضافه یک) اعضای هیأت علمی، برای رسمیت یافتن جلسه آن، استناد به "رویه" را فراموش می‌کند؟! در حالی که آن‌چه خود به عنوان رویه از آن یاد کرده ، بعضا مغایر اساسنامه و هر عقل سلیمی و کاملا خاص است؛ اما به حد نصاب رسیدن هر شورایی، با حضور حداقل نصف به اضافه یک اعضا، و از آن بالاتر، لزوم اخذ همین تعداد رای موافق برای تصویب هر مصوبه‌ای از بدیهیات هر شورایی است؛ و این موضوع می‌بایست در اساسنامه - و نه حتا آیین‌نامه - هیأت علمی قید می‌شد؛ و فقدان آن، از نواقص مهم اساسنامه است که در اسرع وقت باید برطرف شود. اما تا آن رمان، باید دقیقا رعایت شود. وگرنه چه لزومی داشت که اصولا هیأت علمی آن هم به 9 عضو تشکیل شود. می‌شد با یک رییس تنها کار را به سرانحام رساند. می‌شد تعداد اعضای هیأت علمی 3 نفر باشد....

13. آقای حمیدزاده گفته بود که من کتاب خودم را به دبیرخانه جشنواره جلال ارسال کرده بودم. در حالی که من هرگز چنین کاری نکرده بودم.

14. آیین‌نامه‌ای که ظاهرا همین شنبه روی وب‌سایت همچنان بسیار فقیر و سترون جایزه جلال گداشته شده - چون تا شب قبلش که من جست‌وجو کردم، نبود؛ و از طرفی، مطالب اغلب فاقد تاریخ قرار گرفتن روی وب‌سایت‌اند - در زمان دبیری خود من بر این جایزه، مورد تجدید نظر قابل توجه قرار گرفت و موادی بر آن افزوده شد. از جمله این‌که، اگر نمره یک داور، بیش از 20 نمره با معدل دیگر داوران تفاوت داشته باشد، آن نمره باید حذف شود. در حالی که در مورد نمره‌های مربوط به کتاب من، این کار صورت نگرفته بود. وگرنه با حذف نمره آخری که واجد این شرط است، معدل کلش بالای 80 می‌شد. به اضافه آن‌که، طبق به قول خود آقای حمیدزاده، رویه البته از نوع عام و عقلایی‌اش، تا قبل از قرائت نمرات کتاب‌ها در جلسه نهایی، داوران نباید از نمره‌های یکدیگر باخبر شوند. چون در غیر این صورت، به راحتی می‌توانند با تغییر نمرات‌شان، نمرات دیگران را وتو کنند. چرا آقای حمیدزاده اجازه داده است که در حضور خودش، نمرات 4 داور به کتاب من خوانده شود، و بعد آقای "ق" تازه تصمیم بگیرد نمره خودش -65- را به کتاب من بدهد. این اگر تخلف نیست، پس چیست؟!

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۱۹ آذر ۱۳۹۱ / ۱۰:۲۱
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 91091910213
  • خبرنگار :