در بررسی ظرفیت‌های داستانی عاشورا عنوان شد:

ظرفیت قصه‌ی امام حسین (ع) تمام‌نشدنی است

در نشست بررسی «ظرفیت‌های داستانی واقعه عاشورا»، محمدرضا سنگری‌ با اشاره به ماجرای قرآن خواندن سر امام حسین (ع) بر نیزه، از دعوت عام امام حسین (ع) به این‌که به کربلا به عنوان یک داستان نگاه شود و ظرفیت تمام‌نشدنی قصه امام حسین (ع) سخن گفت.

در نشست بررسی «ظرفیت‌های داستانی واقعه عاشورا»، محمدرضا سنگری‌ با اشاره به ماجرای قرآن خواندن سر امام حسین (ع) بر نیزه، از دعوت عام امام حسین (ع) به این‌که به کربلا به عنوان یک داستان نگاه شود و ظرفیت تمام‌نشدنی قصه امام حسین (ع) سخن گفت.

به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، نشست بررسی «ظرفیت‌های داستانی واقعه عاشورا» 12 آذرماه با حضور محمدرضا سنگری، صادق کرمیار، یاسین حجازی و زهیر توکلی‌ در سرای داستان بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان و با حمایت از لعن صادق هدایت برگزار شد.

در این نشست، محمدرضا سنگری با اشاره به ماجرای قرآن خواندن سر امام حسین (ع) بر نیزه گفت: در این ماجرا نکته‌ای هست و ‌آن نکته دعوت عام امام حسین (ع) است به این‌که به کربلا به عنوان یک داستان نگاه شود، ‌امام حسین (ع) بر نیزه آیه‌ای از سوره کهف را خواند که می‌دانیم شگفت‌انگیزترین سوره قرآن و سرشار از قصه‌های چندگانه است.

این پژوهشگر ادبیات عاشورایی سپس ادامه داد: ‌هم امام حسین (ع) بر نیزه به هیأت قصه بودن ماجرای خود اشاره دارد و هم شنوندگان می‌فهمند که قصه حسین (ع) شیرین‌ترین قصه عالم است؛ بنابراین قصه امام حسین (ع) یک قصه با ظرفیتی تمام‌نشدنی است.

او همچنین عنوان کرد: هیچ‌گاه نباید نگران تکراری شدن قصه امام حسین (ع) باشیم. من با این‌که بارها قصه کربلا را شنیده‌ام، دوباره که آن را می‌شنوم، تازگی دارد.

این نویسنده در تشریح ظرفیت‌های داستانی عاشورا اظهار کرد: عاشورا ظرفیت‌ داستانی تمام‌نشدنی دارد. یکی از این ظرفیت‌ها، ظرفیت کل این ماجراست که شروع،‌ متن‌، تداوم و طنین شگفت‌انگیزی دارد و در هر یک از این‌ها، زمینه خلق داستان‌ها و شعرهای گوناگون وجود دارد.

او سپس اضافه کرد: ظرفیت دیگر، ‌ظرفیت یاران عاشورایی است. من مجموعا در مطالعاتم 151 نفر از شهدای کربلا را شناسایی کردم که در مراحل مختلف واقعه عاشورا به شهادت رسیده‌اند. برای هر یک از آن‌ها ظرفیتی در داستان‌نویسی وجود دارد. برخی از این شخصیت‌ها قصه‌های جانبی دیگری هم دارند، تقریبا شبیه قصه‌های میان پیوندی، حتا برخی از آن‌ها که نام‌شان هم شنیده نشده است.

سنگری همچنین اظهار کرد: در کربلا ترکیب این یاران هم جالب است. همه گروه‌های سنی، ‌زن‌، مرد،‌ سیاه‌، سفید، ‌آفریقایی‌، آسیایی‌ و اروپایی در کربلا حضور دارند و این در کل تاریخ اسلام بی‌سابقه است. کربلا آیینه است و هر کسی می‌تواند مصداق خودش را در آن پیدا کند.

او سپس در تشریح دیگر ظرفیت‌های داستانی عاشورا افزود: ظرفیت دیگر‌، ظرفیت دشمن است، مثلا تکوین شخصیت شمر می‌تواند قصه‌ای جداگانه باشد. به عنوان نمونه شمر سرانجام به ایران پناه آورد و در ایران کشته شد. او جانباز جنگ صفین در کنار امام علی (ع) بود‌، تحول شخصیت او و بسیاری از دیگر جنایتکاران کربلا،‌ ظرفیت داستانی بالایی دارد، حتا می‌توان از زاویه دید این افراد منفی کربلا را ارزیابی کرد.

سنگری افزود: شخصیت‌های خاکستری کربلا ظرفیت دیگری است. بعضی از این شخصیت‌ها تا آخرین لحظه با امام حسین (ع) هستند، اما در آخرین لحظه از کربلا خارج می‌شوند.

او در ادامه با اشاره به نقش زنان در کربلا، همچنین گفت: ظرفیت‌های دیگر کربلا که کم‌تر درباره‌شان صحبت شده، موجوداتی هستند که با کربلا پیوند دارند و حتا برای کار تصویری و انیمیشن، استفاده از داستان‌هایی مثل سپیدبالان،‌ جنیان و فرشتگان که در بسیاری از مقاتل ذکر شده‌اند، بسیار زیباست.

سنگری سپس در تشریح ظرفیت دیگر عاشورا عنوان کرد: ظرفیت‌های دیگر، شخصیت‌های راویانی است که کربلا را بعد از کربلا برای ما گزارش کرده‌اند، مثل حضرت امام صادق (ع)،‌ حضرت امام رضا (ع) و یا حضرت امام زمان (عج) که می‌توان از این ظرفیت و داستان شرکت‌کنندگانی که در کربلا بودند و به ما گزارش دادند، استفاده کرد.

او در ادامه به تشریح ظرفیت حالات گوناگون در عاشورا اشاره و اضافه کرد: هیچ جلوه‌ای از زندگی نیست که در کربلا نباشد؛ غم،‌ شادی،‌ ازدواج‌، صلح و... همه در کربلا هست. اعتقاد من این است که اگر قرآن عالی‌ترین قانون است، کربلا عالی‌ترین اجراست و همه قرآن را در کربلا می‌توان دید، پس همه ظرفیت‌ها در کربلا هست. در خود شب عاشورا رقص بود، ‌قهقهه بود، شادی عارفانه بود. بنابراین تمام عناصر زندگی‌، سنین‌، نژادها و تیپ‌ها در کربلا هستند؛‌ بنا‌، کارگر،‌ روشنفکر‌، خبرنگار و تیپ‌های مختلفی هستند که می‌توانند ظرفیتی برای پرداختن به کربلا باشند.

سنگری سپس به روضة الشهدا (ع) نوشته کاشفی سبزواری اشاره کرد و گفت: بازگردانی رجز‌ها به زبان فارسی، شعر‌، داستان‌پردازی و زبان داستان‌پردازی در این اثر کاملا حرفه‌یی بوده است. البته او خطایی که کرد، این بود که از برساخته‌های مردم استفاده کرد. اما امروز که از عاشورا تحریف‌زدایی شده، می‌توان بهتر کار کرد.

این نویسنده سپس تأکید کرد: عرصه داستان، عرصه تخیل است، درست مثل داستان «نامیرا» نوشته صادق کرمیار که پرداخته شده است،‌ می‌توانیم ساختار ساده داستانی روضة الشهدا را رها کنیم، چون آن را روی منبر می‌خواند. البته به صورت ذوقی از تکنیک‌ها هم استفاده کرده است.

در ادامه این نشست، صادق کرمیار گفت: من نفهمیدم که چرا مرا برای سخنرانی دعوت کرده‌اند. من سخنرانی بلد نیستم. به دوستان نویسنده‌ هم توصیه می‌کنم دیگر سخنرانی نکنند. نویسنده اگر سخنرانی کند، از دست رفته است. بگذاریم هر کس کار خودش را بکند. من به خاطر دوستان این دعوت را پذیرفته‌ام.

این نویسنده سپس اظهار کرد: من نمی‌فهمم ادبیات عاشورا یعنی چه. می‌گویند ادبیات عاشورا‌، دینی‌، جنگ و از هر کدام تعاریفی می‌شود، اما من تفاوت‌شان را درک نمی‌کنم. فرایند نویسندگی با این تفکیک‌های تئوریک ارتباطی ندارد. نویسنده وقتی می‌تواند بنویسد که تحت تاثیر موضوعی قرار گرفته باشد. آن تلنگر و تاثیر باعث شکل‌گیری قالب داستانی می‌شود و این فرایند را نمی‌توان فرمولیزه کرد.

او همچنین ادامه داد: اگر نویسنده‌ای تصمیم بگیرد درباره واقعه‌ای بنویسد، ‌تا وقتی تلنگر و تاثیر نباشد، نمی‌تواند اثر خوبی بنویسد. به همین دلیل بسیاری از داستان‌ها درباره‌ عاشورا سطحی است. نمی‌توان قرارداد بست و شروع به داستان نوشتن درباره عاشورا کرد.

کرمیار سپس با اشاره به اثر خود «نامیرا» اضافه کرد: هنگام نوشتن داستان «نامیرا» این‌طور نبود که از قبل تصمیم بگیرم که این رمان را بنویسم و تحقیق کنم؛ بلکه در بحثی با دوستان شنیدم که شخصیتی به نام عبدالله بن عمیر چگونه در جریان حادثه کربلا قرار گرفته است و باقی ماجرا. من آن‌جا تحت تاثیر قرار گرفتم و بعد تحقیقاتم را شروع کردم. تحقیقات نویسنده با تحقیقات مورخ متفاوت است. نویسنده قسمت‌هایی از تاریخ را می‌کاود که به درد داستانش بخورد و من همین کار را ‌کردم. طرح داستانی نوشتم و با نشان دادن آن طرح به دوستانی که بر تاریخ و ادبیات داستانی تسلط داشتند، شروع به نوشتن کردم. یک سال کار تحقیقاتی انجام دادم و بعد همه کتاب‌های تاریخی را کنار گذاشتم و شروع به نوشتن کردم.

این نویسنده سپس گفت: عاشورا ظرفیت‌های فراوانی دارد که دکتر سنگری همه را برشمردند. من فقط یک مورد را اضافه می‌کنم و آن پیدا کردن مضامینی در تاریخ کربلاست که به نوشتن طرح داستانی و تحقیق کمک کنند.

او در ادامه تاکید کرد: من از این به بعد هم می‌خواهم از قبل تصمیم نگیرم چه می‌خواهم بنویسم، مگر این‌که این تلنگر وجود داشته باشد.

کرمیار اظهار کرد: نوشتن «نامیرا» برای من یک جست‌وجو بود و داشتم به سوالات خودم پاسخ می‌دادم. بعد از این‌که کار تمام شد، احساس کردم به بسیاری از سؤالات خودم جواب داده‌ام. فکر نمی‌کردم خواننده چه فکر می‌کند.

در بخش دیگری از این نشست، یاسین حجازی درباره ظرفیت‌های داستانی واقعه عاشورا گفت: من معتقدم آدمیزاد در هر واقعه‌ای که توقف کرده باشد، بی‌آن‌که حواسش بوده باشد یا نه، آن را یا سروده یا نواخته یا نوشته یا روی صحنه یا پرده آورده و هنر شکل گرفته. مگر هنر بی‌ظرفیت هم می‌شود؟ باید به هنر از زاویه‌ای نگاه کرد که مخاطب تا به حال از آن زاویه به موضوع نگاه نکرده باشد.

این نویسنده همچنین اضافه کرد: نمی‌توان تصور کرد که می‌توان هنرمند بود، اما در واقعه‌ای مکث نکرد. مهم کیفیت درنگ در هر واقعه‌ای است. اما تا کنون درنگ ما در واقعه عاشورا یک درنگ ایدئولوژیک‌، مکتبی و از حوزه اندیشگی بوده است. پرینتر ذهن ما یک ایدئولوژی را پرینت می‌گیرد و به دست مخاطب می‌دهد. با این درنگ ما، ظرفیت‌هایی که آقای سنگری فرمودند، هرگز مجال ظهور و بروز پیدا نمی‌کند.

او سپس درباره کتاب خود عنوان کرد: من در کتاب «آه» احساس کردم باید اتفاق دیگری رخ دهد. نمی‌خواهم بگویم کارم درست بوده یا خیر؛ فقط می‌خواهم بگویم چه کرده‌ام. در مقدمه «آه» نوشته‌ام اگر مخاطب کاشی‌های واقعه را کولاژوار کنار هم بگذارد و مواجهه‌ای عریان با اتفاق، رخ دهد و ذرات بتنی که بین ما و واقعه وجود دارد، برچیده شود، واقعه‌ جدی‌تر جلوه می‌کند. بنابراین در «آه» تلاش کردم به مخاطب صرفا این پاسخ را بدهم که بعد چه شد؟ یعنی حسین پسر علی چگونه به قتل رسید و بعد احساس کردم ویرایش من می‌تواند این باشد که من در هر صفحه از کتاب تنها یک ایماژ از وقایعی را که پشت هم تنظیم کردم، جمع کنم. نامه‌ها را کنار هم گذاشتم و به سیاق «ارباب حلقه‌ها» کل نقشه‌ی واقعه را هم در آن آوردم.

او همچنین با اشاره به نوشته‌ای از همینگوی گفت: آن‌چه از همینگوی خواندم، چراغ راهم بود‌؛ این‌که باید از صفات دوری کنیم. کتاب همانی است که شما احساس می‌کنید اصل واقعه را به شما می‌گوید.

حجازی سپس بخش‌هایی از کتاب «آه» نوشته خود را خواند و گفت: همه می‌دانند که در هر واقعه داستانی مستتر است و برای هر داستان ظرفیتی وجود دارد. اما باید نگاه‌مان را از پرینتر فرض کردن ذهن مخاطب خارج و واقعه را روایت کنیم. اگر می‌خواهیم چیزی از آن بیرون بیاید، نباید آن را ایدئولوژیک ببینیم.

این نویسنده سپس عنوان کرد: ‌من معتقدم داستان در زبان اتفاق می‌افتد. احساس می‌کنم تلقی ما این است که باید دور و بر وقایعی که برای ما بار ایدئولوژیک دارد، شلوغ کنیم و به آن‌ها بودجه بدهیم. این خیلی خوب است، اما بهتر است فضایی فراهم کنیم تا مخاطب جذب شود.

او همچنین یادآوری کرد: اصل واقعه همیشه داغ است. غربی‌ها جنگ جهانی کردند، ادبیات‌شان عالم‌گیر شد. اما چرا ادبیات جنگ برحق امام حسین (ع) جهانی نمی‌شود. چون ما می‌خواهیم بگوییم آهای مخاطب بیانیه مرا گرفتی؟

به گزارش ایسنا، در انتهای این نشست «بررسی ظرفیت‌های داستانی واقعه عاشورا»، زهیر توکلی که اجرای برنامه را برعهده داشت،‌ با حمایت از لعنی که علی موسوی گرمارودی چندی پیش در همین بنیاد بر صادق هدایت فرستاده بود‌، گفت: کسانی که به آقای گرمارودی حمله کردند، بهتر است مشخص کنند که خط قرمزشان کجاست. اگر ایشان از نویسنده‌ای اعلام بیزاری کنند که در کتابش (توپ مرواری) نه تنها به امام حسین (ع) بلکه به مولا علی (ع) و حتا حضرت مریم مقدس (س) توهین کرده‌، چرا ما باید ناراحت بشویم؟

توکلی همچنین ادامه داد: اگر مشکل تنها با کلمه لعن است،‌ بروید تحقیق کنید و ببینید که آیا کلمه لعن از نظر کانتکست دینی مصداق توهین است یا مصداق عمل آگاهانه و مبتنی بر معرفت و شناخت؟ مترادف فارسی لعن می‌شود نفرین و نفرین یعنی نه آفرین.‌ یک معنای آفرین ستایش است، اما معنای دیگر آن از آفرینش می‌آید و ما به کسی نفرین می‌کنیم که او را رودرروی نظام آفرینش می‌دانیم.

توکلی سپس اظهار کرد: نفرین کردن نوعی گواهی است. وقتی من نوعی کسی را که به ناموس آزادگی خلقت توهین کرده‌، نفرین می‌کنم،‌ با نفرین کردن یا نکردن من چیزی عضو نمی‌شود. کسی که به خود جسارت می‌دهد به اولیا و انبیا نفرین کند‌، نفرین‌شده است؛‌ یعنی در برابر نظام آفرینش قرار گرفته و وقتی من می‌گویم نفرین خدا بر او‌، دارم موضع خودم را تعیین می‌کنم و برای قلب خودم حریم می‌کشم.

او همچنین اضافه کرد: دوستان روشنفکر ما که بابت این‌که کسی به امثال آن آقای نویسنده بگوید بالای چشمت ابرواست،‌ ناراحت می‌شوند‌، در حالی که آن نویسنده‌های این‌ها نه امام‌شان هستند و نه پیغمبرشان، فقط نویسنده‌اند،‌ باید پاسوز این قضیه هم بایستند که اگر بزرگان‌شان به مقدسات ما توهین کردند‌، این چیزها را هم بشنوند.

انتهای پیام

  • دوشنبه/ ۱۳ آذر ۱۳۹۱ / ۱۲:۰۴
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 91091306822
  • خبرنگار :