11 سال پس از 11 سپتامبر

جورج بوش پسر، رییس‌جمهور سابق ایالات متحده همواره تاکید کرده که حملات 11 سپتامبر 2001 نقطه عطفی در تاریخ ایالات متحده و جهان به شمار می‌رود.

جورج بوش پسر، رییس‌جمهور سابق ایالات متحده همواره تاکید کرده که حملات 11 سپتامبر 2001 نقطه عطفی در تاریخ ایالات متحده و جهان به شمار می‌رود.

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) همچنین دیک‌چنی معاون بوش در دومین سالگرد حملات تروریستی 11 سپتامبر عنوان کرد که شعله‌های این حملات، خبر از جنگی تازه را می‌داد و درس‌های این واقعه تاثیر عمیقی بر چگونگی پیشبرد راهبری جهانی از سوی آمریکا داشته است. بوش نیز یک سال بعد اعلام کرد که این حملات نقطه عطفی برای ملت ما بود.

واقعیت هم همین بود که حملات 11 سپتامبر 2001 سیاست‌های آمریکا را در عرصه تحولات بین‌المللی تحت تاثیر عمیق قرار داد و آن‌ها را دگرگون ساخت. در انتخابات ریاست جمهوری سال 2004 اذهان رای دهندگان آمریکایی که به کلی دنیای خارج را کنار گذاشته بودند، کاملاً درگیر مساله امنیت ملی شد و این امر نیز در نهایت به نفع بوش و حزب جمهوری‌خواه تمام شد.

دولت با تغییر و جابجایی اولویت‌ها و وزارتخانه‌ها و علی‌رغم وجود دیگر مسائل، اقدام به ایجاد سازمان عریض و طویل امنیت داخلی کشور نمود تا بتواند در برابر طوفانی سهمگین چون کاترینا واکنش به موقع و لازم را از خود بروز دهد. با این حال بوش در واکنش به حملات 11 سپتامبر راهبردی را اتخاذ کرد که نه تازه بود و نه کارآمد.

کارآمد نبود؛ چراکه حملات تروریستی به مراکز دوقلوی تجارت جهانی و پنتاگون اولین حمله انتحاری بر ضد آمریکایی‌ها نبود. سال 1993 مهاجمان وابسته به جهاد اسلامی در اقدامی انتحاری سفارت آمریکا و محل استقرار تفنگداران نیروی دریایی در بیروت را مورد هدف قرار دادند. در همان سال القاعده اقدام به بمبگذاری در مرکز تجارت جهانی نمود که البته نافرجام ماند.

القاعده سال 1998 سفارتخانه های آمریکا در کنیا و تانزانیا و در سال 2000 نیز ناو یو.اس.اس کول را مورد هدف خود قرار داد. هرچند بزرگی و موفقیت حملات تروریستی 11 سپتامبر این واقعه را از نظر تاکتیک، منطق و گفتمان آن با گونه‌های پیش متفاوت ساخت، اما از لحاظ تکنیک و منطق کار یکسان می نمود. این حملات نیز همانند حملات 11 سپتامبر به منظور بیرون راندن آمریکا از خاورمیانه طراحی شده بودند.

همچنین این راهبرد تازه هم نبود؛ چراکه بیل کلینتون، ريیس‌جمهور پیشین امریکا در در نوامبر 1999 در فلورانس ایتالیا گفت که معتقدم بزرگترین مانع در برابر امنیت ما و دولت مدرن ایالات متحده در قرن 21 از جانب حکومت‌های یاغی و یا دولتمردانی که دیدگاه رقابتی نسبت به جهان دارند، نمی‌باشد بلکه از سوی کشورهای مستقل، تروریست‌ها، قاچاقچیان مواد مخدر و مافیا می‌باشد.

وی همان زمان با اتخاذ راهبردی خاص جنگ بر ضد تروریسم را با مبارزه با برخی گروه‌های تروریستی آغاز نمود و در عین حال تلاش کرد تا به گلایه‌های ژئوپولیتیک اصلی آن‌ها که منجر به تشکیل گروه‌های تروریستی شده بود، رسیدگی کند.

با این حال اولین واکنش بوش به حملات 11 سپتامبر ظاهراً پیگیری سیاست کلینتون بود. وی 27 روز پس از این حوادث ارتش آمریکا را راهی افغانستان و جنگ با القاعده و طالبان که پناهگاهی امن برای اسامه بن لادن به شمار می‌رفت، نمود.

او تلاش کرد تا سران اسرائیل و فلسطین را بر سر میز مذاکره برگرداند و تمام تلاش خود را به کار بست تا حمایت ایران و سوریه را بر ضد القاعده کسب نماید، اما پس از سرنگونی رژیم طالبان در 2001، بوش به راهبرد دیرین آمریکا که مربوط به دوره قبل از کلینتون بود، روی آورد. با این اقدام نتیجه کار کاملاً قابل پیش‌بینی بود: بدترین فاجعه برای سیاست خارجی آمریکا از زمان جنگ ویتنام.

بازهای مهاجم با حذف این دولت‌ها و جایگزینی آن‌ها با حکومت‌های همراه منافع و مصالح آمریکا امید آن داشتند تا هرگونه حمایت از جنبش‌های تروریستی را متوقف کنند، اما این راهبرد در عراق با شکست مواجه شد؛ عراقی که 2 سال پس از افغانستان به بهانه تسلیحات کشتارجمعی مورد هجوم نیروهای ائتلاف به رهبری امریکا قرار گرفت، و طی 3 هفته اشغال شد.

پیگیری این سیاست‌ها مخالفت‌های ضداستعماری با تکیه بر ملی‌گرایی اسلامی بر علیه مداخله آمریکا در عراق را برانگیخت که سرانجام نیز این مخالفت‌ها رنگ اسلام افراطی به خود گرفت. تایید این اتهامات که واشنگتن توانایی تسلط بر منطقه را نداشت، همدردی با طالبان در حال انقراض را در پی داشت. تا آن‌جا که برخلاف گفته‌های پیش از نبرد، امریکا ناچار شد با طالبان به مذاکره بنشیند. البته و به موازات آن نیز به نظر نمی‌رسید که دولت عراق پناهگاه امنی برای تروریست‌ها و تهدیدی برای ثبات ذخایر نفتی جهان باشد. تا آن‌جا که شخم زدن این کشور به بهانه مبارزه با تروریسم نیز نتوانست نشانه‌ای از تسلیحات کشتار جمعی که در کمتر از 45 دقیقه اروپا را هدف قرار می‌دهد، بروز دهد.

با این حال فضای حاکم بر معادلات جهانی پس از 11 سپتامبر از فضایی شکل گرفته حول دکترین «اقتصاد محور» به فضایی متأثر از دکترین «امنیت محور» تغییر یافت، و با گذر زمان دوران رقابتهای اقتصادی بار دیگر آغاز شد. این رقابت‌ها چنان لجام گسیخته دنبال می شد، که در سال 2008 نشانه‌ای از بحران را بروز داد؛ رکودی که یادآور بحران اقتصادی دهه 1920 و 30 اروپا بود، و به کاهش رتبه اقتصادی و بحران مالی در بسیاری از کشورها منجر شد.

این بحران شکاف میان اروپا و امریکا را شدت بخشید، تا جایی‌که افتراق شکل گرفته با پیروزی سوسیالیست‌ها در فرانسه و به قدرت رسیدن فرانسوا اولان موجبات اختلاف جدی میان دو سوی آتلانیتک درباره مبارزه با ترور شد، و همراهی همدلانه بروکسل با واشنگتن رنگ باخت.

آمریکایی‌ها اکنون نه تنها همدلی پس از 11 سپتامبر را نابود شده و هزار پاره می‌بینند که با رقابت‌های رقیبان متعدد و دشواری روبرو شده‌اند که هر آینه اقتدار آن‌ها را به چالش می‌کشد. در درون آمریکا هم اوضاع چندان مساعد نیست. مردم آمریکا اکنون دولت را هر لحظه بیش از پیش به دلیل فجایع عراق و یا حداقل قتل عام سربازان خود در ویتنامی دیگر مواخذه می‌کنند. راهبری توجیهی در مورد لزوم مبارزه با تروریسم هم نمی‌تواند توجیه‌گر این ناکامی‌ها باشد. اگر تا چندی پیش همه چیز در پرتوی «نبرد برای حفظ آزادی و ارزش‌های آمریکا» توجیه می‌شد،‌ نظرسنجی‌های اخیر واقعیتی هولناک را فراروی کاخ سفید قرار داده است: مردم آمریکا با رد استراتژی پیشدستی پیشگیرانه و طرح دفاع مشروع به طور قابل توجهی بر سیاست چند جانبه گرایی و همکاری با سایر کشورها اصرار می ورزند حتی اگر این پافشاری به بهای چشم‌پوشی کوتاه مدت از منافع ملی ایالات متحده باشد.

اکنون بسیاری از مردم معتقدند که جنگ با عراق و افغانستان اساساً اشتباه بوده است. با توجه به این‌که هزینه‌های هنگفتی را نیز به بار آورده، و حتی آن‌ها را نسبت به تروریسم آسیب‌پذیرتر ساخته است. بسیاری از مردم آمریکا معتقدند پس از به قدرت رسیدن بوش جایگاه بین‌المللی آمریکا به شدت تضعیف شده است.

اغلب بر این باورند که در پی ناکامی ایالات متحده در کشف تسلیحات کشتار جمعی در عراق اعتبار بین‌المللی آمریکا با بحران جدی مواجه شده است. ضمن این‌که مردم امریکا در گستره جهانی برای واشنگتن نقشی اخلاقی قائلند نه نظامی و بدتر از همه این‌که شهروندان آمریکایی تجاوز به عراق را بخشی از نبرد علیه تروریسم تلقی نمی‌کنند. پیام این نظرسنجی هم آشکار است؛ باراك اوباماي رنگين پوست بايد پرونده افغانستان را هرچه زودتر ببندد، آن هم در هنگامه‌ای که بسیاری از متحدان این کشور اعلام کرده‌اند که زمان مأموریت نیروهای نظامی خود را در افغانستان تمدید نخواهند کرد.

با این همه، امروز 11 سال از 11 سپتامبر می‌گذرد؛ روزی که تحولی تاریخی در پاگردهای دیپلماسی و میلیتاریستی دنیای معاصر رخ داد. با این همه گذشت 11 سال از رویداد تاریخ ساز 11 سپتامبر و تداوم نبرد با تروریسم در عراق و افغانستان نشان می‌دهد که رویکردهای مدعیان و مبارزان با این مفهوم سیال، گنگ و وسیع کارآمد نبوده، و همچنان دنیای معاصر در نبرد بدون مرز با ترور و تروریسم دست و پا می‌زند.

با این همه، حوادث 11 سپتامبر به قول بوش یک نقطه عطف به شمار می‌رفت، اما نقطه عطفی که از رویکرد ثمربخش در قبال خاورمیانه به دور بود و در عوض به سوی راهبردی سیر کرد که محکوم به شکست شد.

گزارش از : ارسلان مرشدي

انتهاي پيام

  • شنبه/ ۲۵ شهریور ۱۳۹۱ / ۱۸:۲۵
  • دسته‌بندی: سیاست خارجی
  • کد خبر: 91062514715
  • خبرنگار :