مسؤول برگزاري جايزههاي ادبي وزارت ارشاد ميگويد، ميتواند شهادت دهد كه اعمال تغيير در نظر هيأت علمي جايزهها در چند سالي كه او مسؤوليت خانه كتاب را داشته، از تعداد انگشتان يك دست تجاوز نميكند؛ موضوعي كه همواره يكي از اتهامهاي اصلي از جانب منتقدان به اين جايزهها بوده است.
به گزارش خبرنگار ادبيات و نشر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، يكي از رخدادهاي هرساله فرهنگي در كشور ما، برگزاري جايزههاي ادبي است؛ اين جايزهها معمولا در دو شكل دولتي و خصوصي برگزار ميشوند و متولي اجرايي جايزههاي دولتي كه از سوي معاونت فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزار ميشوند، مؤسسهي خانهي كتاب است.
علي شجاعي صائين كه چند سالي است مسؤوليت مديريت خانه كتاب، وابسته به معاونت فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را بر عهده دارد و به تبع آن، مسؤول برگزاري جايزههاي ادبي اين نهاد است، در گفتوگو با خبرنگار ادبيات و نشر ايسنا، در عين حال مشكلات كتاب و كتابخواني را با جايزههاي ادبي قابل حل نميداند و ميگويد: مشكل كتاب ما با انتخاب يك يا چند اثر در طول سال حل نخواهد شد و مشكل فراتر از اينهاست.
به اعتقاد او، در حال حاضر سهم خام فرهنگ در كشور ما به نسبت سالهاي اول انقلاب كاهش داشته است.
شجاعي صائين همچنين درباره جوايز ادبي و نقش آنها در تحريك مخاطبان به سمت خواندن كتابهاي برگزيده جوايز ادبي چنين استنباط ميكند كه آييننامههاي جوايز ادبي نشان ميدهند نبايد نگاه ما در برگزاري جوايز خيلي به سمت خوانده شدن يا خوانده نشدن آثار برگزيده باشد.
او درباره اين مسأله كه آيا در اين جوايز دولتي همه كتابهاي نويسندگان جدا از گرايش سياسي نويسنده آن از سوي داوران و دستاندركاران مورد داوري قرار ميگيرد، موضع ميگيرد و با رد كردن اين موضوع تأكيد ميكند كه به هيچ وجه در داوري جوايز ادبي دولتي چنين نگاهي وجود ندارد و حتا درباره كتابهاي نويسندگاني كه ممكن است خط قرمزهايي را هم زير پا گذاشته باشند، همين كه كتابشان مجوز نشر بگيرد، در پروسه داوري جوايز قرار ميگيرد.
آنچه در پي ميآيد، حاصل گفتوگوي خبرنگار ادبيات و نشر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) با علي شجاعي صائين دربارهي جايزههاي دولتي در حوزهي كتاب و ادبيات است.
*آقاي شجائي در طول سال چندين جايزه كتاب در كشور برگزار ميشود كه تعدادي از آنها زير نظر مؤسسه خانه كتاب و با مسؤوليت شما برگزار ميشود. سؤال اولم اين است كه كلا هدف از برگزاري اين جايزهها چيست و اين جايزهها چه جايگاهي در وضعيت كتاب و كتابخواني ما دارند و چه تحولي را در اين حوزه ايجاد كردهاند؟
ـ از هر چيزي بايد به اندازه خودش توقع داشت. ما نمونههايي داشتهايم كه نويسندهاي در دورهاي از برگزاري جايزه كتابش برگزيده شده است و در همينجا به من مراجعه كرده و به صراحت و روشني گفته كه وقتي با ملاكهاي گروههاي داوري جوايز ما آشنا شده، اين آشنايي به ساختار، تنظيم و ارتقاي محتواي كتابهاي بعدياش كمك كرده است. بنابراين همين كه در واقع ما در هر مناسبتي مانند برگزاري جايزه جلال و يا كتاب سال فضايي ايجاد ميكنيم كه كتابهايي مطرح شوند، مورد بحث قرار گيرند، بخشي از كتابها خريداري شوند و به كتابخانهها راه پيدا كنند، به نظر من، اين كمكي به طرح گستردهتر اينگونه آثار است. اگر اين فضا نبود، شايد خيلي وضعيت بدتري از نظر توليد وعرضه كتاب داشتيم.
* الآن كه اظهارنظرها درباره كتاب و كتابخواني از بغرنج بودن وضعيت كتاب و كتابخواني ياد ميكنند...
ـ خب، ببينيد اين ريشه در مسائل ديگري دارد. كتاب و نشر كشور با هم نسبت دارد، نسبتش از آن جهت است كه خوشبختانه نشر كشور رو به افزايش است؛ به طوريكه سال گذشته حدود 67 هزار عنوان كتاب در كشور ما منتشر شده و نسبت به دورههاي قبل افزايش داشته است، امسال هم حتا در دو سه ماه اول سال اين وضعيت حفظ شده است. امروز نزديك به 4000 ناشر در كشور در حال فعاليت هستند و هر سال هم شاهد حضور و ورود نويسندگان و ناشران در عرصه توليد كتاب هستيم؛ اما به رغم تورمي كه در كشور هست و افزايش كاغذ و خدمات چاپ، قيمت كتاب و افزايش نرخ كتاب از تورم رسمي كشور كمتر است، كه اينها از امتيازات صنعت نشر ماست؛ به گونهاي كه ميانگين تيراژ كتابهاي ما به اندازهاي كه ميخواهيم، رسيده است.
* در حال حاضر، ميانگين تيراژ كتابها چقدر است؟
ـ ميانگين تيراژ كتابها در سال گذشته 2750 نسخه بود. البته در اين 2000 و اندي كتابهاي درسي ما هم هست؛ ولي اگر آنها را هم كم كنيم، باز ميانگين تيراژ كتابها بالاي 2000 نسخه است و قطعا بالاي 2000 تاست. پارسال در كشور بالاي 204 ميليون نسخه كتاب منتشر شده، بله ممكن است شما ببينيد كه يك كتاب دانشجويي با تيراژ 1500 نسخه در كشور منتشر شده و يا حتا يك مجموعه از مقالات خاص با 500 نسخه به چاپ رسيده است؛ ولي خب ما ميانگين ميگيريم؛ نه كتابي كه بالاي 100 هزار تا تيراژ داشته، براي ما ملاك است و نه كتابي كه مثلا در 500 نسخه به چاپ رسيده است. ميانگين كتاب براي ما معيار است و در همه جاي دنيا هم ميانگين معيار است؛ اما با اين حال، اين عدد براي ما ارضاكننده نيست و تيراژ نزديك به 3000 نسخه با اين جمعيت كشور و سابقه فرهنگي و انقلاب اسلامي كه بايد حرف اولش فرهنگ باشد، قطعا رضايتبخش نيست. اين موضوع هم دلايل عديده دارد و به نظر من، اصليترين و عمدهترين دليل آن اين است كه در ارزشهاي اجتماعي كه ما در كشور داريم، كتاب جزو اولويتهاي نخست و اول ما نيست. البته همه قبول داريم و وقتي در يك جمع استاد دانشگاهي حضور دارد، برايش احترام قائلايم؛ ولي اينكه چقدر حاضريم كتابش را بخوانيم، مسأله ديگري است. چون كتاب و كتابخواني در نظام ارزشگذاري اجتماعي ما هنوز جزو ارزشهاي نخست ما نيست.
*قطعا يكي از اهداف جايزههاي ادبي اين است كه كتاب برگزيدهشده از سوي جايزه، مخاطب و به طور كلي مردم را مجاب كند كه كتاب برگزيده را تهيه كنند و آن را بخوانند و به تبع آن، تيراژ كتاب هم افزايش پيدا كند؛ يعني در واقع من مخاطب بايد به برگزيده جايزه اعتماد كنم، كتاب را تهيه كنم و آن را بخوانم. آيا اين جايزهها اين كار را كردهاند؟
ـ قطعا اگر اين جايزهها نبود، اينگونه كتابها تيراژشان كمتر از آن چيزي بود كه الآن هست. به هر حال، اين برجسته كردن، معرفي كردن و توصيه كردن، چون بعضي از كتابهاي برگزيده را معاونت فرهنگي در جاهاي مختلف توصيه ميكند، به نظرم ميآيد كه خيلي به افزايش شمارگان كتابها كمك ميكند. در واقع ميدانيد كه كتابها با معيارهاي سخت علمي انتخاب ميشوند. براي اينكه در كشورمان كتاب خوانده شود، بعد از اينكه مسأله ارزشگذاري را حل كرديم، بايد به اين سمت برويم تا آنها را عامهپسند، ساده و مختصر كنيم. مثلا پاياننامه دانشگاهي دوره دكتري كه برگزيده شده، مخاطب خاص دارد. يك تحقيق جديد علمي، فني، مهندسي، پزشكي و معماري مخاطب خاص دارد و نبايد توقع داشته باشيم به محض اينكه كتاب سال شد، همه مردم آن را بخرند. بله در حوزه رمان و شعر بايد توقع داشته باشيم كه كتاب خوانده شود. احيانا در حوزه تاريخ هم بايد اين توقع را داشته باشيم كه كتاب خوانده شود؛ ولي دربارهي عمده اين كتابهاي دانشگاهي و علمي خيلي قائل بر اين نيستم كه اگر كتابي برگزيده كتاب سال شد، حتما بايد به تيراژ وسيع برسد. اينگونه كتابها به مرور زمان تيراژشان افزايش مييابد. ما براي اينكه كتابمان فراگير شود، در واقع بايد عامهپسند بودن كتاب و يكي هم سيستم اطلاعرساني و در دسترس قرار دادن كتابها را براي مخاطبان در برنامههاي خود بگنجانيم و گسترش دهيم. ببينيد من يك مثال بزنم؛ براي خانوادههاي ما ورود به دانشگاه يك مسأله است و براي رسيدن به اين هدف هم خانوادهها هزينههاي سنگيني متحمل ميشوند؛ چون ورود به دانشگاه براي آنها يك ارزش است و اين ارزش براي آنها جزو نخستين ارزشهاست؛ ولي آيا براي پيدا كردن كتاب غيردرسي هم اين هزينه و وقت را خرج ميكنند؟ پس كتابخواني در كشور ما هنوز براي مردم يك ارزش نشده است و تا زماني كه كتابخواني براي ما به يك ارزش تبديل نشود و فرد حاضر نباشد براي پيدا كردن كتابي از اين سر شهر به آن سر شهر برود، ما بايد اطلاعرساني كنيم و كتاب را به دست مردم برسانيم. ما بايد در محلهها كتابخانه داشته باشيم و از اين طريق در واقع افراد را با لذت و ارزشهاي مطالعه آشنا كنيم. بنابراين نبايد از خيلي از جوايز رسمي و غيررسمي توقع اين را داشته باشيم كه تيراژ كتابها را در كشور افزايش فراوان بدهند. به نظر من بايد ابتدا در سياستگذاريهاي فرهنگي براي جابهجايي اين نظام ارزشي فكر كنيم و سهم فرهنگ را در كشور افزايش دهيم. بعد اطلاعرساني و بعد توزيع. اگر اين مسأله محقق شد، در واقع فضا براي صحبت براي چگونگي بالا بردن افزايش تيراژ كتاب در كشور نيز آماده ميشود.
*يعني ميگوييد در حال حاضر شرايط آماده نيست؟
ـ به نظر من كه نه، فكر ميكنم الآن سهم خام فرهنگ در كشور ما به نسبت سالهاي اول انقلاب كاهش داشته است.
*يعني به نظر شما پسرفت فرهنگي داشتهايم؟
ـ به نظر من، در برنامهريزي و بودجهريزي به ميزاني كه در حوزههايي كه بخش آموزش رسميمان توسعه پيدا كرده، بخش فرهنگيمان توسعه پيدا نكرده است، بخصوص در حوزه كتاب كه به رغم همه تحولاتي كه در صنعت نشر كتاب اتفاق افتاده، ما همچنان تسهيلات لازم را براي ناشران فراهم نكردهايم. كوچكترين كار ما تسهيلاتي بود كه به عنوان وام در اختيار ناشران قرار ميگيرد كه آن هم به دليل افزايش قيمت كاغذ و هزينههاي چاپ و سرمايه در گردش، ناشران را به نوعي دچار چالش كرد و جوابگو نيست. پرداخت اين وام هم كاري نيست كه به تنهايي از عهده وزارت ارشاد برآيد و در واقع يك بازبيني در تمام برنامهها وسياستگذاريهاي فرهنگي كشور بايد صورت گيرد تا سهم فرهنگ افزايش پيدا كند و اين امكان فراهم شود تا مسؤولين ذيربط هم بتوانند برنامههايشان را اجرايي كنند.
به عنوان مثال در سالهاي اخير در بحث توزيع كالاهاي پروتئيني و مصرفي فروشگاههاي زنجيرهيي زيادي راهاندازي شده است؛ ولي در حوزه كتاب شاهد راهاندازي فروشگاههاي زنجيرهيي نبودهايم و در اين حوزه خود را بهروز نكردهايم كه شايد علت اصلي آن اين باشد كه دولت در همه جا تسهيلاتي از جمله وام در اختيار بخش مربوطه قرار داده است؛ ولي در حوزه كتاب كه حوزه مهمي هم هست، اين تسهيلات ارائه نشده است و وقتي هم كالايي توليد شد، تا به دست مصرفكننده نرسد، امكان توسعه آن فراهم نميشود؛ چون اين نظام توزيع است كه به تقاضا دامن ميزند و تقاضا را افزايش ميدهد؛ بنابراين به شخصه معتقدم كه حتا در شرايط موجود اگر نظام اطلاعرساني و توزيع را بهروز كنيم و آن را توسعه دهيم، قطعا تيراژ كتابهاي ما دو تا سه برابر وضعيت فعلي خواهد بود.
*بيشتر بحث روي موضوع جايزههاي دولتي است، آن بخشي كه به خانه كتاب مربوط ميشود كه شما مسؤوليتش را داريد. موضوع حمايت از صنعت چاپ، تبليغ و توزيع كتاب بحثي جداگانه است؛ ولي بحث ديگر اين است كه بالأخره جايزههايي كه از سوي دولت برگزار ميشود، قطعا هدفي را دنبال ميكند. بنابراين ميخواهم بپرسم هدف از برگزاري اين جايزهها چيست؟ بالأخره هر جايزهاي، چه دولتي و چه غيردولتي، از برگزاري جايزه و هزينه كردن براي آن به دنبال دستيابي به هدفي است كه شايد يكي از مهمترين اين هدفها، افزايش مخاطب و تأثيرگذاري بر افكار عمومي باشد؛ ولي چرا با اين حال برگزيدگان جايزههاي دولتي آنگونه كه بايد، از سوي افكار عمومي مورد توجه قرار نميگيرند؟
ـ من يك نكته عرض كنم و آن اينكه تفكيك جوايز دولتي و خصوصي را خيلي باور ندارم. در اين كشور جايزههاي غيردولتي هم برگزار ميشود، آنها هم كتابهايي را به عنوان برگزيده و منتخب انتخاب ميكند؛ ولي در آن حوزهها هم ما شاهد به وجود آمدن تحول و جرياني نيستيم؛ پس مسأله را نبايد در خود جوايز ببنيم؛ مسأله فراتر از اين جوايز است. عرض كردم مشكل كتاب ما با انتخاب يك يا چند اثر در طول سال حل نخواهد شد و مشكل فراتر از اينهاست، ضمن اينكه ببينيد جوايز اصولا براي افزايش تيراژ تأسيس نشدهاند و در اساسنامه هيچيك اين جوايز كه ما داريم، چنين هدفگذارياي انجام نشده؛ بلكه شناسايي كتابهاي ارزشمند و فاخر و تجليل از پديدآورندگان اينگونه آثار، هدف اصلي اين جايزههاست. منظورم از ما به عنوان برگزاركننده را عرض ميكنم؛ نه اينكه مطلوب ما نباشد و هدف ما افزايش مخاطب نباشد؛ ولي در برگزاري كتاب سال، هدف ما اين نيست كه يك كتاب مهندسي، پزشكي، داستان و شعر حتما در تيراژ چند 10 هزارنسخهيي منتشر شود.
هدف اصلي ما اين است كه ببينيم در كشور كميت و كيفيت كتابهاي منتشرشده چيست و چه كساني در اين پروسه زحمت كشيده و كار كردهاند و اين تلاش آنها را ارج نهيم، البته در اينجا ما متأسفانه ناشران را مورد توجه قرار ندادهايم؛ چون به هر حال خيلي جاها اين ناشر است كه از طريق سفارشي كه به نويسنده ميدهد، امكان توليد يك اثر را فراهم ميكند. ما آنجا بيشتر به كتاب و نويسنده متمركز هستيم؛ ولي معتقدم بايد به ناشر هم بپردازيم و بايد از ناشران برتر هم در جايزه تجليل شود.
*پس سهم و جايگاه مخاطب چه ميشود؟
ـ خب ما در حد توانمان اثر برگزيده را به مخاطب و رسانهها معرفي ميكنيم. در واقع ما در اينجا از رسانهها بخصوص رسانه ملي براي معرفي هر چه بيشتر اثر به مردم توقع همكاري داريم. خودمان نيز از طريق برگزاري مراسم تقدير، اهداي جايزه به نويسنده و خريدي كه معاونت فرهنگي ارشاد براي توزيع در كتابخانههاي و عرضه آن انجام ميدهد، تلاش ميكنيم آن كتاب را به خوبي معرفي كنيم؛ اما چنين كاري براي مؤسسه خانه كتاب جوابگوي چنين كار بزرگي نيست و طبيعتا نهادهاي تبليغي و رسانهيي بايد به ما كمك ما بيايند. البته نميخواهيم رسانهها كتابها را تبليغ كنند؛ بلكه ميگوييم آثار را نقد و بررسي كنند و به شيوههاي مختلف آثار را به مردم معرفي كنند. يا اگر مثلا ما در حوزه كودك و نوجوان اثري را به عنوان برگزيده معرفي ميكنيم، توقعمان اين است كه اين انتخاب در آموزش و پرورش هم بازخورد داشته باشد يا اگر در حوزه بزرگسال در حوزههاي فني مهندسي، پزشكي، معماري و بخصوص هنري اثري برگزيده ميشود، اين اثر به نوعي در آموزش عالي ما هم ديده شود.
*دليل اينكه اين اتفاق رخ نميدهد، چيست؟
ـ بخشي از اين را من قبول دارم. به نظر من، بايد بخشي از اين اتفاق توسط وزارتخانهها و نهادهاي مربوطه صورت بگيرد، در بخش عمده آن هم در واقع به نظر من بايد رسانه كمك كند. نه اينكه تبليغ كند؛ ولي حداقل به آن توجه كند. اگر انتخاب جايزه از طرف رسانه درست بوده، كمك كند و آن را ترويج كند، اگر هم انتخاب درستي نبوده، آن را نقد كند، هم جريان داوري و هم كتاب برگزيده را.
* امسال برگزيده جايزه جلال و كتاب سال در بخش ادبيات داستاني، رمان «جاده جنگ» منصور انوري بود. حالا يكي از انتقادهاي مطرحشده اين است كه چرا بايد رماني كه هنوز به پايان نرسيده و ناتمام است، برگزيده بخش ادبيات داستاني جايزه جلال و كتاب سال شود؟
ـ اين موضوع در هيأت داوري جايزه مورد بحث قرار گرفت. بر اساس آنچه كه در اساسنامه جايزه آمده، ما نميتوانيم كتابي را كه به پايان نرسيده است، داوري كنيم. اين درست؛ اما در اين زمينه در اساسنامه دو استثنا وجود دارد؛ اول اينكه انتشار اثر به بيش از نيمه رسيده باشد و دوم اينكه هر جلد از اين مجموعه بتواند به تنهايي حكم يك اثر مستقل را داشته باشد. استنباط داوران درباره اين كتاب اين بود كه آنچه از رمان «جاده جنگ» منتشر شده، يك مقطع تاريخي را به پايان رسانده است و خودش به تنهايي تحت عنوان يك اثر مجزا ميتواند مورد ارزيابي و داوري قرار گيرد. به هر حال، اين استنباط هيأت داوري بود و ما هم به عنوان مجري طبيعتا در استنباط داوران دخالت نميكنيم و فكر ميكنيم خير و صلاح جايزه اين است كه به نظر داوران تمكين كنيم.
* فكر ميكنيد اين رمان چقدر خوانده ميشود؟ چون كتابي در اين حجم خواندنش سخت است. همچنين با توجه به افزايش قيمت كتاب، كاغذ، چاپ و ديگر مسائل كه گريبانگير كتاب و كتابخواني در كشور ماست، طبيعتا خريدن چنين كتابي بايد براي مردم سخت باشد.
ـ استنباط شخصي من اين است و آييننامههاي ما هم نشان ميدهد كه نبايد نگاه ما خيلي به سمت خوانده شدن يا خوانده نشدن برگزيده جوايز باشد. ما در ارزيابي ملاكهايي داريم. بله؛ ما براي زبان اثر امتياز قائل هستم؛ اينكه به راحتي خوانده شود و معيارهاي دستور زبان فارسي را دارا باشد؛ بنابراين اگر اثر اين معيارها را نداشته باشد، قطعا جايزه اول را نخواهد گرفت. اما اين را كه آيا حوصله خواننده اقتضا ميكند يك اثر دهجلدي، پنججلدي يا كمتر و بيشتر را بخواند، خيلي در داوريهايمان لحاظ نكردهايم؛ چرا كه به شخصه معتقدم بايد به اثر و ارزشهاي نهفته در اثر توجه شود. با اين حال، باز هم كارهاي حجيمي از اين دست در ايران و دنيا زياد منتشر ميشود و از اين قبيل آثار در دنيا كم منتشر نميشود. اين ديگر هنر رسانههاست كه ارزشهاي كتاب را به چشم مردم بياورد و مردم را به سمت خواندن اين آثار هدايت كند.
*آيا معتقديد كه جايزههاي دولتي به نوعي ادامهي مميزي هستند؛ به اين معني كه اين جوايز بيشتر از آثار نويسندگاني حمايت ميكنند كه در چارچوبهاي مورد نظر بگنجند و با آنها منطبق باشند. نظرتان در اينباره چيست؟
ـ ما بر اساس معيارهاي علمي و محتواي داوري، راجع به آثار قضاوت و آنها را معرفي ميكنيم. من بيشتر دوست دارم از واژه نقد به جايي مميزي استفاده كنم. اگرچه به شخصه مميزي قبل از چاپ را هم باور دارم و معتقدم در معيارها نبايد هيچ كوتاه بياييم؛ مثلا وقتي كتابي تماميت ارضي كشور ما را زير سؤال ميبرد و آثاري هستند كه روي فارس بودن خليج فارس شبهه ايجاد ميكنند.
* منظور اين نيست؛ بلكه اين پرسش ازسوي كارشناسان مطرح است كه آيا جايزههاي دولتي با انتخاب و حمايت از آثاري كه بيشتر به تفكرها و سياستهاي خاصي نزديكترند، ميدان ميدهند؟
ـ ميخواهم بگويم باز بين مميزي قبل و بعد از چاپ ما خيلي تفاوت است. اثري كه آفريده شده و به همگان عرضه شده، چه اشكالي دارد عدهاي بر اساس معيار خاصي، آن را مثبت و ممتاز تلقي كنند يا نكنند؟ اين اشكال ندارد، خب افراد ديگري هم ميتوانند با معيارهاي ديگري اين اثر را داوري كنند. اما بايد بگويم كه در جايزههايي مثل جايزه كتاب سال حدود 1300 داور كه غالب آنها از اساتيد دانشگاه هستند. پروسه داوري را پيش ميبرند و نظرات خود را راجع به آثار بيان ميكنند كه همه هم از يك طيف نيستند.
* ملاك داوران براي داور شدن در اين جوايز چيست؟
ـ ملاك رتبه علمي، تخصص و صاحب نظر بودنشان است و چون جوايز ما هم اغلب مثل جايزه كتاب سال سابقه دارند؛ بنابراين نحوه داوري اين افراد هم براي ما يكي از ملاكهاست. اگر با داوري كار كردهايم و از كيفيت داوري و دقت نظرش در دورههاي قبل راضي هستيم، طبيعتا باز هم از او دعوت به همكاري خواهيم كرد. صلاحيتها و رتبههاي علميشان كه از اساتيد درجه اول كشور باشند، اينها همه ملاك ما هستند؛ اما در اين بين بخشي از اساتيد پيشكسوت هم هستند كه بنا به دلايلي كه براي خود دارند، ممكن است با ما همكاري نكنند؛ ولي من فكر ميكنم اكثريت اساتيد درجه اول كشور در جايزههايي مثل كتاب سال با ما همكاري ميكنند و ما از نظرات آنها بهرهمند هستيم. اگر چه اكثريت اين اساتيد از اساتيد دانشگاههاي تهران هستند؛ ولي از جاهاي ديگر هم كمك ميگيريم و اساتيد شهرستاني هم كم و بيش به ما كمك ميكنند.
*آقاي شجاعي در داوريهاي آثار نويسندگان مختلف، چقدر به شخصيت و تفكر نويسنده و چقدر به كتابش اهميت داده ميشود؟ مثلا در ارزيابي آثار آيا به نويسنده اثر توجه ميشود يا به كتاب؟ مثلا ممكن است نويسندهاي كه كتابش مجوز نشر گرفته و منتشر شده، از هر نظر فني و محتوايي كتاب باارزشي را ارائه كرده باشد؛ اما در عين حال، ممكن است اين نويسنده ديدگاه و تفكري غير از سياستهاي حاكم و مورد قبول سياستگذاران در زمينههاي سياسي و فرهنگي داشته باشد. اين مسأله چقدر در ديده شدن و انتخاب اثر او به عنوان برگزيده يك جايزه دولتي تأثير ميگذارد؟
ـ به يقين عرض ميكنم كه در داوري جوايز ما چنين نگاهي نيست. يعني حتا افرادي كه ممكن است خط قرمزهايي را زير پا گذاشته باشند، همين كه كتابشان مجوز نشر بگيرد، اين كتاب در پروسه داوري بررسي ميشود، حالا من ادعا نميكنم كه ما همه كتابها را ميبينيم و همه كتابها را داوري ميكنيم، نه اين صددرصدي نيست. ما در جايزههايي مثل كتاب سال دوره 29 چيزي حدود 26 هزار عنوان كتاب را داوري كرديم. پارسال كتابهاي چاپ اول ما حدود 3000 عنوان بود. البته كتابهاي كمكآموزشي جداست و اصولا داوري نميشود؛ بنابراين شايد حدود 10 درصد كتابها در گردونه داوري قرار نگرفتهاند. حال يا ناشر و يا نويسنده آن را به هر دليلي نفرستاده بود. اما اگر كتابهاي اين نويسندگان كه شما در سؤالتان مطرح كرديد، به دبيرخانه رسيده باشد، قطعا در گردونه داوري قرار ميگيرد؛ چون به هيچ وجه ما به داوران ابلاغ نكردهايم كه اگر از فرد يا ناشر خاصي كتابي رسيد كه مثلا ما با او مشكل داريم، آن را داوري نكنيد، قطعا اينگونه نيست، ما شأن داوران را بالاتر از اين ميبينيم كه به آنها بگوييم چه كتابي را داوري كنند و چه كتابي را داوري نكنند و قطعا اگر چنين خواستي هم داشتيم، شأن داوران ما بيش از آن است كه آن را بپذيرند.
بنابراين داوريها انجام ميشود و هيأت داوران نظر خود را اعلام ميكنند و ما هم چون هزينههاي داوري را از وزارت ارشاد دريافت ميكنيم، طبيعتا با مسؤولين ذيربط وزارت ارشاد هماهنگ ميكنيم. اگر اين شهادت را از من بپذيريد، شهادت ميدهم كه واقعا تغييرات در نظر هيأت علمي در اين چند سالي كه بنده مسؤوليت خانه كتاب را داشتهام، از تعداد انگشتان يك دست تجاوز نميكند. واقعا يادم نميآيد كتابي حذف شده باشد. ممكن است به مصالحي و مصلحتهايي مثلا يك كتاب از سوي هيأت علمي به عنوان برگزيده انتخاب شده؛ ولي احيانا در موارد خيلي اندكي نظر معاونت فرهنگي ارشاد اين بوده كه نه، از اين كتاب تقدير شود. ولي واقعا اين مسأله محدود است و از عدد انگشتان يك دست افزايش پيدا نميكند. در اين پنج ـ شش سالي كه من در خانه كتاب بودهام، ورود و حضور وزارتخانه در جوايز بسيار محدود بوده است و اگر نگاهي به برگزيدگان و ناشران اين جوايز داشته باشيد، اين مسأله را نشان ميدهد. البته ممكن است داوران ما خودشان در پروسه داوري به يك اثر رأي واقعي را ندهند. ما هيچ وقت به آنها نميگوييم چرا به اثري رأي نداديد و يا چرا به اين اثر امتياز كم دادهايد؛ اما آن نتيجهاي كه از هيأت علمي خارج ميشود، تغييراتش بسيار محدود بوده است. ما مواردي داشتيم كه حتا برگزيده ما در مراسم ما از وزارت ارشاد انتقاد كرد.
*پس شما اعتقاد داريد كه به خود كتاب جايزه ميدهيد؛ نه به نويسنده؟
ـ ما تلاشمان بر اين است؛ حال در اين تلاش چقدر موفق بودهايم، يك بحث ديگر است. ولي من شهادت ميدهم به هيچ وجه به داوران چنين ابلاغي نشده كه كتاب خاصي كنار گذاشته شود و ديده نشود و شأن داوران و هيأت داوران ما بالاتر از اين است كه اگر ما هم چنين چيزي گفتيم، با ما همكاري كنند.
به هر حال جوايز ما در مجامع علمي جايگاه خوبي دارند و از مراجعات و تماسهايي كه داريم، اين موضوع را استنباط ميكنيم. برگزيده شدن در اين جوايز براي بسياري از ناشران ما بسيار مهم است، چنانكه حتا وقتي اعلام ميكنيم اثري به مرحله نهايي داوري رسيده است، اين خبر پشت شيشه كتابفروشي زده ميشود كه اين كتاب به مرحله نهايي داوري جايزه سال راه يافته است. بنابراين من فكر ميكنم اين جوايز در مجامع علمي و دستاندركاران صنعت كتاب و نشر ما جاي مناسبي پيدا كردهاند. در بين مخاطبان هم با توجه به اينكه اغلب برگزيدههاي جوايز ما مخاطب عام ندارند، فكر ميكنم بايد براي استقبال عمومي مخاطبان از جايزههاي كتاب، تدبير و چارهاي انديشيد.
گفتوگو: فرزاد گمار، خبرنگار ايسنا
انتهاي پيام