«چراغ‌ها را من خاموش مي‌كنم» همچنان روشن است

انتقاد از رضا ميركريمي در نشست نقد رمان زويا پيرزاد

در نقد رمان «چراغ‌ها را من خاموش مي‌كنم» زويا پيرزاد، از اين‌كه رضا ميركريمي وام‌داري‌‌اش را به اين رمان در ساخت فيلم «به همين سادگي» اعلام نكرده، انتقاد شد.

در نقد رمان «چراغ‌ها را من خاموش مي‌كنم» زويا پيرزاد، از اين‌كه رضا ميركريمي وام‌داري‌‌اش را به اين رمان در ساخت فيلم «به همين سادگي» اعلام نكرده، انتقاد شد.

به گزارش خبرنگار ادبيات و نشر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، چهارمين نشست بازخواني رمان‌هاي شاخص ادبيات معاصر ايران، سه‌شنبه، سوم مردادماه، با نقد و بررسي رمان «چراغ‌ها را من خاموش مي‌كنم» اثر زويا پيرزاد، 11 سال پس از انتشار اين رمان، در فرهنگسراي ارسباران‌ برگزار شد.

در ابتداي اين نشست، الهام كردا به خواندن بخشي از اين رمان پرداخت.

در ادامه، شيوا مقانلو با اشاره به برخي ويژگي‌هاي مثبت اين رمان گفت: اين رمان داراي ارزش‌هاي متعددي مثل‌ خوش‌خواني‌، روان بودن‌، ديالوگ‌هاي جذاب،‌ تصويري شدن وقايع‌، همگرايي و واگرايي افراد‌، انتخاب راوي و انتخاب زاويه ديد است.

اين نويسنده افزود: از طرف ديگر، اين رمان توانسته است در مرز بين مخاطب عام و مخاطب خاص بايستد. در حقيقت، كتابي است كه ادبيات عامه را به ادبيات خاص متصل كرده است و با هوشمندي خاصي به هيچ‌كدام تبديل نمي‌شود.

او در ادامه با اشاره به برخي ويژگي‌هاي ديگر اين رمان اظهار كرد: من رمان «چراغ‌ها را من خاموش مي‌كنم» را رماني مردمحور مي‌بينم. با اين‌كه قهرمان اصلي داستان و شخصيت‌هاي اصلي ديگر همگي زن هستند؛ اما در نهايت، سمت و سوي داستان از منظر مرد و تأييد زن از نگاه مرد است.

مقانلو همچنين گفت: از منظر زباني مي‌توان هر اثر را به دو معنا بررسي كرد؛ يكي زبان راوي داستان و ديگري زباني كه بر كل يك اثر غالب است؛ به اين معني كه چه برايندي در نهايت از يك اثر به دست مي‌آيد كه اصطلاحا آن را «زبان بيروني» مي‌ناميم.

او در ادامه عنوان كرد: حال بايد ديد آيا رمان «چراغ‌ها را من خاموش مي‌كنم» كه تمام عناصر ظاهري‌اش زنانه است، توانسته در برايند كلي‌اش هم زنانه باشد؟

او افزود: از نظر برخي منتقدين ادبي، مقولاتي مثل زبان هميشه و پيشاپيش مردانه است، هم زبان به شكل نمادينش و هم زباني كه وارد اجتماع مي‌شود، جنس مردانه دارد و زن نويسنده هم بايد اين چارچوب را بپذيرد و در درون اين نظم بنويسد. اما اگر يك نويسنده زن به دنبال خلق اثري زنانه است، بايد شالوده زبان نمادين مردانه را از بين ببرد و يا به اعتقاد لاكان، براي خلق اثر زنانه به هذيان‌گويي پناه ببرد تا شايد به يك زبان زنانه برسد.

مقانلو گفت: من در اين چارچوب، رمان زويا پيرزاد را با اين‌كه در ظاهر رماني زنانه است، مقهور گفتمان مردانه مي‌بينم؛ گفتماني كه گويي از بيرون وارد رمان مي‌شود. براي مثال، زن‌ها در اين داستان به سبب ورود و وجود مردها هست كه خودشان را مي‌فهمند؛ به عنوان مثال، متوجه مي‌شوند پوست‌شان خشك است و يا موهاي‌شان را بايد شانه بزنند و يا در جاي ديگر رمان ما با دو زن مسن مواجه هستيم كه از زمان مرگ شوهرهاي‌شان ديگر زندگي‌شان متوقف مي‌شود.

او در ادامه همين بحث اظهار كرد: روايت‌گر اين داستان، سنت‌ها و چارچوب‌هاي موجود را واژگون نمي‌كند؛ بلكه در حقيقت همان سنت‌ها را ادامه مي‌دهد و در درون نظم موجود حركت مي‌كند.

اين نويسنده سپس با اشاره به اين‌كه «چراغ‌ها را من خاموش مي‌كنم» تصويري از زندگي ايراني به مخاطب نمي‌دهد، گفت: تصاويري كه نويسنده در اين داستان ارائه مي‌دهد، آن‌چنان ايراني نيست؛ تصاويري است كه انگار از يك گفتمان و از يك نهاد بالاتر مي‌آيد. مثلا مي‌گويد زن بدجنس بايد جور خاصي رفتار كند و يا زن ناراحت و عصباني طبق يك كليشه معمول سرش را مي‌گيرد و به كابينت تكيه مي‌دهد و يا در جاي ديگر، حواس‌پرتي زن در كنار گاز باعث مي‌شود دستش بسوزد و باز در اين‌جا هم مرد به كمكش مي‌آيد.

او افزود: اين رمان تصاوير كليشه‌‌يي‌، كارتوني و غيرايراني زيادي دارد.

شيوا مقانلو در پايان صحبت‌هايش با اشاره به ضعف ديگري در اين رمان، گفت: حل و فصلي هم كه در رمان وجود دارد، بر اين اساس است كه عامل بحران‌زا را حذف فيزيكي مي‌كند كه اصولا ساده‌ترين كار ممكن براي جمع كردن داستان است. من فكر مي‌كنم اين رمان همچنان در داخل همان سنت‌هاي گذشته حركت مي‌كند و بر هم زننده نظم موجود نيست و چيزي بيش از حفظ تعادل موجود عرضه نمي‌كند.

به گزارش ايسنا، در ادامه اين نشست، حسين پاينده درباره اين رمان مطالبي را ارائه و اظهار كرد: ما بايد توجه كنيم در اين رمان با يك خانواده ارمني مواجه هستيم كه آن‌چنان به روابط بين آن‌ها آشنايي نداريم؛ چرا كه آن‌ها جزو اقليت‌ها هستند؛ البته اقليت‌هايي كه به حاشيه نرفته‌اند و همواره خوب جوشيده‌اند و در شهرهاي مختلف مانند اصفهان‌، تبريز‌، گيلان‌ و تهران‌ زندگي‌ كرده‌اند و همين‌طور در برهه‌هاي تاريخي بخصوص در تاريخ معاصر ما و در جنبش مشروطه نقش مثبتي را ايفا كرده‌اند.

اين منتقد ادبي افزود: حال ما با اين پيش‌فرض، از روابط بين فردي آدم‌هاي اين قصه تعجب نخواهيم كرد و اين رفتارها در اين چارچوب فرهنگي براي ما پذيرفتني است.

پاينده در ادامه با تعريف برخي مفاهيم در مورد اين رمان توضيح داد: يكي از مفاهيمي كه براي توضيح درباره اين رمان به آن نياز داريم، مفهوم «زنانه‌نويسي» است كه بيش‌تر منتقدان فرانسوي آن را باب كرده‌اند، مفهومي كه ويرجينيا وولف هم به آن تأكيد داشت. اصولا داستان‌نويس زن براي نوشتن بايد از قالب‌هاي مردانه استفاده كند؛ چرا كه گفتمان موجود در جامعه مردانه است و از طرف ديگر، پدران رمان‌نويسي در دنيا هم مردان بوده‌اند.

او عنوان كرد: البته در سنت ايراني زنان تبحر زيادي در داستان‌گويي دارند و به عنوان مثال، مادربزرگ‌ها از قديم به قصه‌گويي معروف بوده‌اند. اما به هر حال، ابزارهاي داستان‌نويسي در دنيا مردانه‌اند و در اين جهان داستاني زنان اثرپذيرند و خودشان منشأ امور نيستند.

پاينده براي رهايي نويسندگان زن از اين چارچوب گفت: نويسنده زني كه خودآگاهانه بخواهد زنانه بنويسد، بايد نقش زنان را از اثرپذيري به اثرسازي تغيير دهد. براي اين كار بايد ساختارهاي نحوي مردانه را واژگون كند تا به ساختاري زنانه برسد. تا كنون اين‌طور بوده كه زن هميشه ديگري است. اصل بر اين است كه زنان جز مردان هستند؛ بنابراين نقش محوري ندارند و برخلاف مردان كه ايجابي تعريف مي‌شوند، زنان اغلب سلبي تعريف مي‌شوند.

او در ادامه گفت: اما اتفاقي كه در اين رمان مي‌افتد، اين است كه ذهنيت يك زن شالوده فهم روابط انسان‌ها براي خواننده قرار مي‌گيرد؛ چيزي كه به عنوان مثال در«سووشون» سيمين دانشور اتفاق نمي‌افتد. زن در « سووشون» نقش مهمي دارد؛ اما در تمام لحظه‌ها تحت تأثير گفتمان مرد است؛ ولي در اين رمان ما با مضمون دو دلي و عاطفي مواجه هستيم و عشقي بيان‌نشده را در آن مي‌يابيم، عشقي كه اصولا در بين نويسندگان و شعراي زن ما بيان نشده است. مثلا پروين اعتصامي راجع به همه چيز شعر گفته است؛ اما در مورد عشق تنها براي پدرش شعر مي‌گويد و از اين جهت اين رمان يك تابوشكني مهم را انجام داده است.

اين منتقد ادبي در ادامه با اشاره به مفيد بودن اين رمان براي مردان گفت: اين رمان بيش از آن‌كه براي زنان مفيد باشد، مي‌تواند براي مردان تأثيرگذار و مفيد واقع شود؛ چرا كه مردان به دليل وجود چارچوب‌ها و سنت‌هاي موجود در جامعه به گفتمان زنان آشنا نيستند. مردان از كودكي با يك گفتمان مردانه بزرگ شده‌اند و همه مردان به قول يونگ، يك وجه مغلوب زنانه دارند كه همان آنيماي‌شان است. اما با خواندن اين رمان مي‌توانند اندكي به اين وجه ناشناخته نزديك شوند.

اين مترجم و استاد دانشگاه با اشاره به مؤلفه‌ي مهم ديگري در اين رمان، گفت: يكي از مؤلفه‌هاي مهم نوشتن زنانه، «سكوت» است كه اين سكوت براي شناساندن وجوه ناشناخته و گفتمان زنانه به كار مي‌رود كه «در چراغ‌ها را من خاموش مي‌كنم»، در لحظاتي اين سكوت به درستي استفاده شده است.

پاينده سپس با تأكيد بر اين‌كه ادبيات مي‌تواند براي مشكلات و معضلات جامعه عامل پيش‌گيري باشد، گفت: ما در اين داستان با احساسي مبهمي از سوي زن مواجه هستيم كه بايد مورد واكاوي و شناخت قرار گيرد؛ احساسي كه مي‌تواند گوش‌زدكننده خطري هم باشد؛ اما ادبيات براي پيش‌گيري از همين خطرهاست.

او افزود: در دهه گذشته، رمان‌هاي زيادي با اين مضمون كه زن ناراضي در قصه وجود دارد كه از جانب خانواده و اطرافيان به او توجه نشده است، زياد استفاده شده و به اندازه كافي در اين دوران تجربه شده است. به نظر من زماني است كه ادبيات زنان بايد وارد مقولات و عرصه‌هاي تجربه‌نشده‌ي ديگري شود.

اين منتقد همچنين با اشاره به شباهت بين رمان «چراغ‌ها را من خاموش مي‌كنم» زويا پيرزاد و فيلم «به همين سادگي» رضا ميركريمي، توضيح داد: شباهت‌هاي زيادي بين فيلم «به همين سادگي» و اين رمان وجود دارد. در آن فيلم هم زني وجود دارد كه اطرافيان به او توجه نمي‌كنند، شوهرش درگير مسائل كاري است‌ و دو تا بچه كوچك دارد و ويژگي‌هاي ديگري كه به اين رمان نزديك است. من فكر مي‌كنم فيلم ميركريمي به مقدار زيادي وام‌دار اين رمان است؛ در حالي كه اين وام‌داري را اعلام نكرده است.

حسين پاينده در پايان گفت: نويسنده در اين رمان خواننده را محرم شناخته و او را وارد جهان شخصي خود كرده است و مخاطب، بخصوص مخاطب مرد، مي‌تواند ارتباط نزديكي با ساحت تاريك زنانه برقرار كند. قطعا اين رمان گامي به جلو در ادبيات زنان ما بوده است.

انتهاي پيام

  • چهارشنبه/ ۴ مرداد ۱۳۹۱ / ۱۱:۱۲
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 91050402522
  • خبرنگار : 99999