«كسي را از دست داديم كه براي ما بزرگ بود»

ايرج راد، فراهاني، سرسنگي و عزت‌الله انتظامي از سمندريان گفتند

در پي درگذشت حميد سمندريان، تعدادي از هنرمندان از فقدان اين كارگردان تئاتر ايران گفتند.

در پي درگذشت حميد سمندريان، تعدادي از هنرمندان از فقدان اين كارگردان تئاتر ايران گفتند.

عزت‌الله انتظامي با اظهار تاسف فراوان از درگذشت حميد سمندريان گفت: تئاتر ايران نگين درشت قيمتي خود را از دست داد.

آقاي بازيگر در گفت‌وگو با خبرنگار تئاتر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: تئاتر ايران جواهر بزرگ و قيمتي خود را از دست داده است. بايد به همه‌ي هنرمندان و به‌ويژه هما روستا تسليت بگوييم.

او با اشاره به اينكه هميشه حميد سمندريان آرزو داشت نمايش «گاليله» را كار كند، اظهار تاسف كرد: اما نشد كه اين نمايش را كار كند؛ دير شد و امروز صبح خبر دادند كه درگذشته است. او حسرت به دل درگذشت.

وي افزود: دلم خوش نيست. كسي را از دست داديم كه براي همه‌ي ما بزرگ بود. چون تحصيل در دانشگاه را خيلي دير آغاز كردم، دانشجوي ايشان بودم. هرچه دارم از اوست. آثاري فوق‌العاده و زيبا اجرا كرد.

انتظامي كه تجربه‌ي چندين پروژه‌ي تلويزيوني و تئاتر صحنه‌اي را با حميد سمندريان داشته است يادآور شد: يكي از كارهاي درخشان ايشان نمايش «كرگدن» بود كه در دانشگاه تهران اجرا كرديم. با آنكه آن زمان در دانشگاه‌ها را مي‌بستند كه كسي وارد نشود، حتي روي زمين هم تماشاگر نشسته بود.

اين هنرمند با سابقه‌ي تئاتر، سينما و تلويزيون به ايسنا گفت: تئاتر ايران، كارگردان فوق‌العاده‌ي خود را از دست داد. كارگرداني كه شاگرداني بزرگ پرورش داد كه همه از بزرگان و استادان تئاتر ما شدند. زود او را از دست داديم. جايش هميشه خالي مي‌ماند.

ايرج راد درگذشت حميد سمندريان را ضايعه‌اي بسيار دشوار براي جامعه‌ي هنري دانست.

اين كارگردان و بازيگر تئاتر در گفت‌وگويي با ايسنا گفت: از دست دادن استاد سمندريان براي جامعه‌ي هنري و به‌ويژه تئاتر مملكت بسيار دشوار است. ايشان همواره با انرژي و روحيه‌اي كه داشت به همه‌ي ما انرژي مي‌داد و هرگز تصور نمي‌شد چنين فردي با اين روحيه و انرژي از دنيا برود. اما سرانجام به خاطر بيماري مهلكي كه داشت، دست مرگ ايشان را از ما گرفت.

ايرج راد كه با بازي در نمايش «مرده‌هاي بي‌كفن و دفن» با حميد سمندريان همكاري داشته است يادآور شد: تاثير آثار استاد سمندريان بر روند تئاتر كشور بر هيچ‌كس پوشيده نيست. ايشان علاوه‌بر كارگرداني‌هاي درخشان، هنرمندان بسيار بزرگي را پرورش داد. به گونه‌اي كه بسياري از هنرمندان و فارغ‌التحصيلان تئاتر كشور از شاگردان ايشان بودند و من هم جزو دانشجويان ايشان بودم.

وي ادامه داد: علاوه‌بر كارگرداني و تدريس، ترجمه‌هاي ايشان از آثار بزرگ نمايشي از ديگر نقاط قوت كارنامه هنري‌شان است.

راد با اشاره به ويژگي‌هاي اخلاقي حميد سمندريان به ايسنا گفت: علاوه‌بر كار هنري، رفتار، كردار و برخورد استاد با تمام هنرمندان همواره زبانزد همگان بوده است. عشق و علاقه و الفتي كه به تئاتر داشت از دلش برمي‌خاست و با تمام وجود تئاتر را دوست مي‌داشت.

او با اشاره به آشنايي‌اش با حميد سمندريان يادآور شد: از حدود سال‌هاي 40 بود كه با استاد از طريق كارهايي كه به صحنه مي‌برد آشنا شدم. همان زمان هم در جامعه هنري داراي اشتهار بود و تئاتري‌ها برايشان ارزش و احترام بسياري قائل بودند.

«مجيد سرسنگي»، مديرعامل خانه‌ي هنرمندان ايران و مدير تماشاخانه‌ي ايرانشهر، حميد سمندريان را استادي تمام و كمال مي‌داند.

اين مدير هنري كه سال‌ها پيش دانشجوي حميد سمندريان بوده است، به خبرنگار ايسنا، گفت: حميد سمندريان حدود شش دهه حضور مستمر در تئاتر كشور داشته‌ است و مي‌توان از دو زاويه‌ي حضور هنري ايشان را ارزيابي كرد.

سرسنگي اضافه كرد:‌ آثاري كه استاد سمندريان به صحنه برد، جزو افتخارات تاريخ تئاتر مملكت بود. از سوي ديگر چندين نسل دانشجو تربيت كرد و با پرورش آنان تاثيري غيرقابل انكار بر شيوه جديد تئاتر ايران نهاد.

وي افزود: استاد سمندريان معلمي به تمام معنا و استادي بي‌بديل بود؛ هم هنرمندي كاملا حرفه‌اي بود و هم به لحاظ اخلاق‌گرايي چهره‌اي بي‌نظير داشت كه مي‌توان آن را در شيوه‌ي پرورش دانشجويانش مشاهده كرد.

مدير تماشاخانه‌ي ايرانشهر به ويژگي‌هاي اخلاقي حميد سمندريان اشاره كرد و گفت: از مهمترين ويژگي‌هاي او مي‌توان به نداشتن حسد و بُخل اشاره كرد. او همواره براي ديگران كارگشايي مي‌كرد و هميشه دستش براي ديگران باز بود و همين ويژگي‌ها از او استادي مسلم ساخته بود.

مجيد سرسنگي تاكيد كرد: حميد سمندريان نه تنها در رشته تخصصي‌اش تئاتر موفق بود كه به لحاظ جنبه‌هاي روحي و رواني از نوعي بزرگ‌منشي كم‌نظير برخوردار بود و بايد درگذشت اين هنرمند بزرگ را به تمام هنرمندان كشور تسليت بگوييم.

اما بهزاد فراهاني گفت: وقتي سمندريان هست، تئاتر هم هست. اما وقتي سمندريان نيست، چون تئاتر او مبتني بر فكرت و حكمت بود، پس بايد به دنبال تئاتر گشت.

اين بازيگر و كارگردان تئاتر به ايسنا گفت: مشكل در اين است كه امروز انديشه‌ي حميد سمندريان را از دست داده‌ايم و قطعا باروري انديشه‌ي او زمان زيادي مي‌برد.

او با اظهار تاسف از عدم پرورش جايگزين‌هايي براي پيشكسوتان فرهنگ و هنر عنوان كرد: متاسفانه در اين مملكت جايگزيني براي آدم‌هاي از دست رفته نمي‌پرورانيم و زماني كه آن‌ها مي‌روند جاي خالي‌شان باقي مي‌ماند. همان طور كه فتحي، اسكويي، فني‌زاده و خيلي‌هاي ديگر رفتند و برايشان جايگزيني پيدا نشد.

فراهاني اضافه كرد: سمندريان هم رفت و جايش همچنان خالي مي‌ماند و ما متاسفانه ارج و قربي براي پيشكسوتان به معناي واقعي آن قائل نمي‌شويم و اين داستان تاسف‌باري است.

وي در پايان گفت: قطعا راه زنده‌ياد حميد سمندريان توسط ما به عنوان شاگردان او ادامه پيدا مي‌كند و اميدوارم روزي در ايران تئاتر داشته باشيم كه به آن ارج و قرب بدهند.

نصرالله قادري ـ رييس كانون ملي منتقدان تئاتر ايران ـ در يادداشتي از حميد سمندريان گفت.

نصرالله قادري در دل‌نوشته‌اي براي حميد سمندريان نوشته است: «وقتی که گالیله آمد و او نتوانست «وصیت‌نامه هنری»اش را بنویسد، گریستم! صبر کردم تا غائله تمام شود، که شد! و منجی که بعد از سال‌های دور آمده بود، معجزه‌ای نکرد، در حالی که مخی خواست «شق القمر» کند!

فکر کردم که این پیر برنای دانا کی به آرزویش می‌رسد؟ کی؟ کی؟ کی؟

دل‌نوشته‌ای را که پیش از این برایش نوشته بودم دوباره مرور می‌کنم، امروز! امروز! امروز! و به امید فردا می‌مانم. فردا! فردا! فردا! و دوستش می‌دارم. همیشه! همیشه! همیشه!»

اين كارگردان تئاتر در ادامه نوشته است: «عشق است که جان عاشقان زنده از اوست نوری است که آفتاب تابنده از اوست هر چیز که در غیب و شهادت یابی موجود بود ز عشق و پاینده از اوست.

برای غریبی چون من، «عشق» مترادف است با «تئاتر»! و سمندریان ذات تئاتر است. مهرش، خشمش، غضبش، محبتش و همه آنچه در اوست، زیباست.

برای تنهایی چون من، «زیبایی» مترادف است با «تئاتر»! و سمندریان ذات تئاتر است.

تلخی بسیار چشیده، سختی بسیار دیده، غربت را با همه وجودش حس کرده است و ناملایمتی‌های بزرگ را تاب آورده است. او استاد مسلم تئاتر است. پیر ماست. سال‌هاست که خاموش است. وقتی گفت: «گالیله» وصیت‌نامه من است، به جان گریستم! این اوج تنهایی یک مرد است که درد به جان دارد. از مروت به دور است که نگذارند «گالیله» اجرا شود و گناهش را به گردن او بیندازند. این ناسپاسی است. از یاد نبریم که سمندریان استاد همه ما بوده است، هست و خواهد بود.»

قادري معتقد است: «حیف است که پیر ما ساکت باشد، معلم ما بغض به گلو داشته باشد و مهربان ما از دور به نظاره صحنه بنشیند. تئاتر خانه سمندریان است و سمندریان صاحب خانه تئاتر است. سال‌ها پیش که هنوز هوا ابری بود، به رسم شاگردی گفت‌وگوی مفصلی با استاد را در ویژه‌نامه سوره آوردم. سال‌هایی که هیچ کس حرفی از او در صحنه مطبوعات نمی‌زد. دلم می‌خواست همراه پوسترش گفت‌وگوی مفصلی هم با او داشته باشیم. مثل همیشه در آمد که: نصرالله جان صبر کن. صبر!

فهمیدم که چه می‌گوید. صبر می‌کنم و این اندک را به رسم شاگردی که اندکی از بزرگی‌اش را پاس داشته می‌آورم، تا آن روزگار!

سمندریان، سمندریان است و زیباست و زیبایی دشوار است و ما دوستش داریم

امروز

فردا

همیشه.»

انتهاي پيام

  • جمعه/ ۲۳ تیر ۱۳۹۱ / ۰۸:۵۴
  • دسته‌بندی: سینما و تئاتر
  • کد خبر: 91042313549
  • خبرنگار :