پانزدهم ارديبهشتماه مصادف است با سالروز گراميداشت «ابوجعفر محمد بن عليبن حسينبن موسيبن بابويه قمي»، پيشوايي از پيشوايان شيعه و ستوني از استوانههاي شريعت. او رئيس محدثين و در آنچه از ائمه صادقين (ع) روايت كرده، صدوق و راستگو بوده است. کتاب «من لايحضره الفقيه» او دومين كتاب از كتب اربعه شيعه در حديث و فقه اماميه است.
به گزارش خبرنگار دين و معارف خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در مورد ولادت شيخ صدوق ميگويند كه پدر ايشان «محمد ابن بابويه» به دليل آنكه فرزندي نداشت به نزد «حسين ابن روح نوبختي» ـ نايب سوم امام زمان (عج) ـ رفته و به وسيله وي از حضرت صاحبالزمان (عج) درخواست كرده است تا ايشان دعا كنند كه خداوند متعال به وي فرزندي عطا كند و بر اساس اسناد معتبر، پس از آنكه امام زمان (عج) براي ايشان دعا كردهاند، خداوند متعال به وي شيخ صدوق و برادر وي را عطا كرده است؛ از اينرو به از شيخ صدوق با عنوان «متولد به دعای امام زمان (عج)» نيز ياد ميشود.
او حدود سال ۳۰۶ در قم متولد شد. تولدش با آغاز نیابت «حسین بن روح نوبختي» همزمان بودهاست. پدر شیخ صدوق از فقهای بزرگ شیعه و در زمان امام حسن عسكری (ع) و امام زمان (عج) میزیسته و مورد احترام آن امامان بودهاست.
شیخ صدوق ابن بابویه قمی که یکی از علمای بزرگ شیعه است، به خاطر فشار حکومت در سختگیری بر شیعیان، زندگی در قم برایش مشکل شد و به طرف یکی از روستاهای بلخ مهاجرت كرد که ساکنان آن همه شیعه بودند و شیعیان با گرمی از او استقبال كردند و از ایشان تقاضای نوشتن کتاب فقهی کردند. ایشان نیز کتاب مهم و معروف خود، من لا یحضره الفقیه را در این روستا تالیف كرد.
شيخ صدوق در نظر دانشمندان شيعه
شيخ طوسي: ابوجعفر محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، دانشمندي جليلالقدر، بزرگوار، حافظ احاديث، صاحبنظر در رجال و ناقد اخبار بوده و مانند وي در ميان علما و دانشمندان قم در حفظ و كثرت علم ديده نشده است و نزديك به 300 كتاب داشته است و فهرست كتابهاي او معروف است.
ابوالعباس: ابو جعفر محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، ساكن ري، شيخ و فقيه ما و چهره درخشاني در خراسان بود. وي در سال 355 هجري وارد بغداد شد و در زماني كه جوان بود مشايخ شيعه بسياري از وي استماع حديث ميكردند.
ابن ادريس: دانشمند موثق بزرگوار، متخصص اخبار و ناقد آثار، عالم به رجال، حافظ بزرگ حديث بودو او استاد پيشواي ما شيخ مفيد محمد بن محمد بن نعمان بوده است.
اقامت شيخ صدوق در ري
شيخ صدوق ساكن ري، شهر بزرگ آن روز ايران و پايتخت ركنالدوله ديلمي بوده است. وي در سال 347 و به هنگامي كه در اوج شهرت قرار داشته و از لحاظ نبوغ و مقامات علمي و عملي شخصيت برازنده شيعه بوده است، گويا به دعوت ركنالدوله كه شيعه بوده از قم يا خراسان به «ري» رفته و در آنجا سكونت كرده است.
شيخ صدوق در زمان سلطه امراي آلبويه ميزيست. آلبويه كه آنها را ديالمه نيز ميگويند، داراي نژادي ايراني و از مردم رودبار گيلان و از لحاظ مذهب شيعه اثنيعشري بودهاند. امراي آلبويه از سال 320 تا 448 هجري قمري در ايران مركزي و فارس و خوزستان و عراق و سواحل خليج فارس دولت نيرومندي تشكيل دادند و باعث تقويت و رواج مذهب شيعه شدند. شخصيت بلندآوازه شيعه و وزير دانشمند و با تدبير ركنالدوله «صاحب بن عباد» در ري اداره امور مملكت را به عهده داشت و اين خود فرصتي مناسب براي شيخ صدوق جهت بزرگداشت و ارائه مكتب فقه و حديث شيعه اماميه بود.
تاليفات شيخ صدوق
شيخ صدوق بيش از 300 جلد کتاب تالیف کرد که «من لايحضره الفقيه» به عنوان معروفترين و بزرگترين كتاب وي در دسترس است و بارها چاپ شده و دهها تن از فقهاي بزرگ به شرح، ترجمه و حاشيهنويسي بر آن همت گماشتهاند.
وي در سال 372 ه.ق اين اثر را به رشته تحرير درآورده است. شيخ صدوق در مقدمه اين اثر مينويسد كه زماني فردي به نام ابوعبدالله به نزد وي آمده و از كتابي سخن به ميان آورده كه «محمد بن زكريا پزشك رازي» تاليف كرده و آن را «من لايحضره الطبيب» ناميده و تمام مسايل طب را در آن آورده است و از شيخ ميخواهد كه كتابي در فقه، حلال، حرام، شرايع و احكام كه شامل همه احكام ديني باشد، تصنيف كند و آن را «من لايحضره الفقيه» بنامد تا او هر چه از احكام ديني بخواهد بتواند از آن اخذ كند و در آن بيابد و بر آن اعتماد كند.
در اهميت و ارزش اين كتاب پر مايه پيشواي محدثين شيعه همين بس كه دومين كتاب از كتب اربعه شيعه در حديث و فقه جامع اماميه است. اين كتاب چهار جلد و مشتمل بر 566 باب و 5963 حديث است.
وفات شيخ
وی پس از گذشت 75 سال از عمرش، در سال 381 دعوت حق را لبیک گفت و در شهر ری دیده از جهان فرو بست و در نزدیکی مرقد عبدالعظیم حسنی (ع) به خاك سپرده شد. امروزه آرامگاهش به نام ابن بابویه در شهر ری مشهور و آرامگاهش زیارتگاه مسلمانان و محل استجابت دعای مومنان است.
سالم ماندن جسد شیخ صدوق پس از گذشت بیش از 800 سال
آرامگاه شیخ صدوق در گذر زمان به خاطر حمله مغول و جنگهای خوارزمشاهیان و تیموریان و همچنین به علت حوادث مختلف چندین مرتبه خراب و ویران شده و سالها در زیر تودههای خاک پنهان شده بود؛ بهگونهای که در زمان فتحعلیشاه در سال 1238 روی آن را کشتزار و باغی فراخ به نام «باغ مستوفی» پوشانده بود ولی در آن سال باران زیادی بارید که بر اثر آن، سیل عظیمی آمد و تمام زمینهای کشاورزی و باغهای اطراف شهر ری را آب فرا گرفت و بعضی از مناطق را تخریب كرد.
بر اثر ان حادثه، اطراف مزار شیخ صدوق نیز فرو ریخت و شکافی ژرف در کنار آن پدید آمد. هنگامی که به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابی ظاهر شد که آب، قسمتی از آن را تخریب کرده بود. در پی این حادثه، واقعه عجیبی نیز اتفاق افتاد که بسیاری از بزرگان مانند خوانساری در کتاب روضات، تنکابنی در کتاب قصص العلما، مامقانی در کتاب تنقیح المقال، خراسانی در کتاب منتخب التواریخ، قمی در کتاب فوائد الرضویه و رازی در کتاب اختران فروزان ری و همچنین در مقدمه کتب مرحوم صدوق، از جمله کتاب کمال الدین صدوق و مقدمه کتاب خصال صدوق، تفصیل این واقعه را نقل كردهاند.
وقتی که برای بازرسی و جستوجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده کردند که تمام اعضای بدنش سالم و تازه به نظر میرسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمیشد و با صورتی نیکو آرمیده بود و هنوز اثر حنا بر ناخنهایش مشهود بود. ناخنهای یک دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود. ریشش روی سینهاش ریخته شده بود و بدن چنان سالم و تازه بود که چنین به نظر میآمد تازه از حمام بیرون آمده است و فقط رشتههای نخ پوسیده کفن که از هم گسسته شده بود در اطراف جسد روی خاک ریخته بود. این خبر به سرعت در شهر ری و تهران پیچید تا آنکه به گوش فتحعلیشاه قاجار رسید. وی دستور داد سرداب را نپوشانند تا او شخصا جسد را ببیند. شاه به همراه گروهی از علما و افراد سرشناس و صاحب نفوذ که در بین ایشان مرحوم حاج آقا محمد آل آقا کرمانشاهی و مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه، حکیم گرانمایه آن روزگار و مرحوم آیتالله ملا محمد رستمآبادی و مرحوم علامه سید محمود مرعشی نجفی (پدر آیتالله مرعشی نجفی) حضور داشتند، برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا کردند و وارد سرداب شدند و پس از سالم یافتن پیکر و تایید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به بررسی و جستوجو كردند.
با جستوجو و بررسیهای انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری شدند که روی آن چنین نوشته شده بود: «هذا المرقد العالم الكامل المحدث، ثقة المحدثين، صدوق الطايفه، ابو جعفر محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي»
پس از بررسیهای کامل و پیدا شدن این سنگنوشته و تایید علما و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد شیخ صدوق جای هیچگونه تردیدی باقی نماند. پس دستور داد سرداب را بازسازی کنند، در آن را ببندند، حفره پدیدآمده را مرمت کنند و بنایی مناسب بر آن بسازند و به بهترین وجه، تزیین و آینهکاری كنند.
مرحوم آیتالله مرعشی نجفی، کلامی را نیز در اینباره چنین بیان میدارند که «مرحوم پدرم، علامه سید محمد مرعشی نجفی میفرمودند من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم که تقریبا پس از نهصد سال که از مرگ و دفن شیخ صدوق میگذرد، دست ایشان بسیار نرم و لطیف است»
یکی از مسائلی که در بررسی زندگی این عالم بزرگوار حائز اهمیت و قابل توجه است که معمولا مورد غفلت واقع میشود، این است که در کشور ما و در میان اقشار جامعه کمتر اطلاع دارند که مقبره و محل دفن شیخ صدوق در ایران و شهر ری است.
انتهای پیام