درگذشت بانوي داستان ايران

ديدگاه جمال ميرصادقي درباره‌ي سيمين دانشور

جمال ميرصادقي در اظهاراتي از سيمين دانشور مي‌گويد.

جمال ميرصادقي در اظهاراتي از سيمين دانشور مي‌گويد.

به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين داستان‌نويس پيشكسوت از رمان تاريخي «سووشون» سيمين دانشور كه روز گذشته (پنج‌شنبه، 18 اسفند) از دنيا رفت، به‌عنوان يكي از پرخواننده‌ترين رمان‌هايي كه تاكنون به فارسي نوشته شده است، ياد مي‌كند و مي‌افزايد: تأثيري كه درون‌مايه‌ي رمان «سووشون» بر ذهن من گذاشته، تأثير مثبتي بوده و موضوع آن به ياد من مانده؛ ايستادگي در برابر خواست‌هاي نارواي زورمندان و بيگانگان (انگليسي‌ها)، در اوضاع و احوالي غيرعادي و نابسامان. مردي در برابر زور و قلدري مقاومت مي‌كند و از تهديدها نمي‌هراسد و در نهايت جان خود را بر سر اين ايستادگي و انعطاف‌ناپذيري از دست مي‌دهد.

ميرصادقي وجه ديگر ارزشمند اين رمان را ‌خوانندگان و منتقدان آن مي‌داند و مي‌گويد: مي‌بينيم خوانندگان از قشرها و گروه‌هاي مختلف و با ذوق و سليقه‌هاي گوناگون و در سن و سال‌هاي متفاوت، رمان را خوانده‌اند و پسنديده‌اند.

«سووشون» مرحله زمان را كه معيار قطعي براي هر اثر خلاقه است، گذرانده و خوانندگان دو نسل آن‌را خوانده‌اند و هنوز هم خواندنش براي جوانان جاذبه و گيرايي دارد؛ ميرصادقي از اين‌رو، رمان «سووشون» را جزو رمان‌هاي تثبيت‌شده و كلاسيك ادبيات داستاني معاصر مي‌داند.

اين نويسنده و پژوهشگر داستان اما داستان‌هاي كوتاه دانشور را از كيفيت معنايي و ساختاري بالايي برخوردار نمي‌داند كه آن‌ها را در كنار داستان‌هاي كوتاه نويسنده‌هاي مقتدري چون صادق هدايت، صادق چوبك، بزرگ علوي و ابراهيم گلستان بتوان گذاشت.

ميرصادقي معتقد است: دانشور سعي كرده است در اين داستان‌ها به زنان بپردازد و اغلب شخصيت‌هاي داستان‌هاي او زن هستند. توجه به زن‌ها و پرداختن به زندگي‌ آن‌ها، پيش از او، تا به اين حد در ادبيات داستاني ايران سابقه نداشته است.

او همچنين درباره‌ي نسبت دانشور و سياست مي‌گويد: دانشور در مصاحبه‌اي خود را بر خلاف همسرش (جلال آل احمد)، اهل سياست به‌حساب نمي‌آورد. «من هميشه سيمين دانشور باقي ماندم، هيچ‌وقت سيمين آل ‌احمد نشدم و اصلا هم با طرز فكر جلال موافق نبودم و نيستم. من با نوسان موافق نيستم و هرگز سياسي نبودم. هدف سياست رسيدن به قدرت است و آدم خاص و جاه‌طلبي مي‌خواهد؛ من آدمي هستم به‌كلي غيرسياسي».

ميرصادقي البته معتقد است: دانشور ممكن است در اين گفته صادق باشد، اما به‌كل، غيرسياسي نيست. نحوه افكار سياسي روزگار، آن‌چه در اصطلاح ادبيات داستاني به آن گرايش عصر يا روح زمانه مي‌گويند، بعضي از آثار نويسنده را سياسي كرده است. مثلا الگوي دو رمان «جزيره‌ي سرگردان» و «ساربان سرگردان» بر حوادث سياسي و اجتماعي پيش و پس ازانقلاب شكل گرفته است و چطور ممكن است كه خصوصيت سياسي نداشته باشد و نويسنده به‌كلي غيرسياسي باشد؟!

انتهاي پيام

  • جمعه/ ۱۹ اسفند ۱۳۹۰ / ۱۰:۱۹
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 90121901880
  • خبرنگار : 71157