"تخم حنظل كاشتي، شيريني خرما مجو" آسيب‌شناسي فرهنگ فوتبال در ميزگرد ايسنا "فوتبال پديده‌اي فراتر از مرگ و زندگي"

از روزگاران قديم همواره گفته مي شود كه ورزشگاه‌ها مكانهاي مقدس و داراي حرمت اند، اما چندي است كه دامان اين "مكان‌هاي مقدس"، با پلشتي، خشونت و هتك حرمت هاي بيمارگونه‌ي تماشاگران آلوده شده است؛ تماشاگري كه ديگر نمي‌توان آنها را به راحتي با عنوان كردن اين جمله تكراري كه: "متخلفين، عده اندكي تماشاگرنما بوده اند" تبرئه كرد. شايد زماني مي شد براي لفظ "تماشاگرنما" مصداقي پيدا كرد؛ زماني كه هنوز "كسوت‌ها" در ورزشگاه ها "حرمت" داشتند و هنوز تماشاگر با فرهنگ ايراني كه رسانه‌ها او را "بهترين تماشاگر دنيا" مي ناميدند، به خود اجازه نمي داد، زبان به توهين و تحقير و ناسزا بگشايد.

خلاء فرهنگ در ورزشگاه‌هاي فوتبال، از زاويه‌هاي ديگري نيز قابل بررسي است و بي‌انصافي است اگر تماشاگر بي‌نوا را زميني فراخ براي جولان اسب انتقادات بدانيم و بي‌مهابا بر آن بتازيم. وقتي امير حاج ‌رضايي مي گويد، فوتبال، درون خود خشونتي پنهان دارد، به اين معني است كه تماشاگر را نبايد به خودي خود مقصر تمام اتفاقات تلخ داخل ورزشگاه ها دانست. باز به گفته اين كارشناس كهنه‌كار، اگر مقصران بي‌فرهنگي و بي ‌نظمي استاديوم‌ها را به صف كنيم، تماشاگران در انتهاي صف قرار مي‌گيرند؛ پس نفرات ابتداي صف چه كساني هستند؟

اگر سوال بالا را از متخصصين با تجربه و دانا بپرسيد، پاسخ خواهيد شنيد كه: " مشكلات مالي و تنگناها مي‌تواند تماشاگر را به عصيان برساند". معني اين حرف اين است كه تماشاگر، پيش از آن كه به ورزشگاه قدم بگذارد، با تنگناها و چالشهاي مالي، خانوادگي، فردي و اجتماعي رو‌به‌رو است كه درصد بالايي از توان و انرژي او را مي‌گيرد. اين چالش‌ها در نهايت، پوسته اي از يك انسان خالي از توان تفكر و استدلال منطقي را راهي ورزشگاه مي‌كند؛ حال اگر تيم مورد علاقه اين تماشاگر بد بازي كند يا ببازد، ديگر بهانه لازم براي فوران هيجانات منفي و عقده‌هاي رواني تماشاگر خسته جان، فراهم مي‌شود و او نيز با تمام توان باقي‌مانده‌اش از فرصت به دست‌آمده نهايت بهره را مي‌برد تا به نوعي خود را از عصبيت‌هاي معيشتي‌اش رها كند. در اين رابطه، دكتر نجفي توانا، جرم‌شناس و استاد جامعه‌شناسي اعتقاد دارد كه از نظر جرم‌شناسي، رفتارهاي هيجاني منجر به تخريب و ضرب و جرح بازتاب شرايط روحي و رواني تماشاگر است؛ تماشاگري كه منتظر بهانه است تا براي بيان ساير خواسته‌هايش از آن استفاده كند. در حقيقت تماشاگر ما نمي‌تواند رفتار خود را مديريت كند. هر كدام از آن‌ها آمادگي نظم گريزي را در شخصيت خود دارند و منتظر شرايط بروز آن هستند.

كارشناسان معتقدند كه حل مشكلات فرهنگي فوتبال، نيازمند عزم ملي است و بدون ارتقاي فرهنگ، ارتقاي سطح فني فوتبال ميسر نيست. نجفي توانا همچنين مي‌گويد: "حل مشكلات فرهنگي فوتبال 5 مرحله دارد"؛ او اين مراحل را اين گونه تعريف مي‌كند: آسيب شناسي مشكلات فرهنگي و ريشه‌يابي آن ها،دخالت نظام ورزش در ساخت و ايجاد استاديوم‌هاي مناسب، با امكانات رفاهي مطلوب، به منظور پيشگيري از بروز عصبيت‌هاي ناهنجار در تماشاگران، پليسي عمل نكردن نيروي انتظامي و حمايت اين نيرو از افراد نظم‌پذير، مديريت رسانه‌ها و كنترل آن ها بر عملكرد زيرمجموعه‌ها در بزرگنمايي نكات مثبت ورزش و رويدادهاي اخلاق‌گرا در ورزشگاه‌ها و در نهايت، هدايت ارزشي و رفتاري بازيكنان و مربيان فوتبال و ترويج فرهنگ پهلواني در برابر سرمايه‌سالاري در ورزش.
فوتبال ايران، هر روز دچار بحراني تازه مي‌شود؛ زماني بداخلاقي تماشاگران، گاهي نتيجه نگرفتن فوتبال ملي، دوره‌اي حذف‌هاي ناباورانه تيم‌ها از مسابقات آسيايي و جهاني به دليل ناهماهنگي و بي‌اطلاعي دست اندركاران امر فوتبال و آگاه نبودن آن ها به مناسبات اداري بين‌المللي، زماني هجوم "ليدر"ها (بخوانيد من درآوردي‌ترين واژه فوتبال در ايران) به سكوها و هجمه بي‌رحمانه آن ها به ساحت فرهنگ ضعيف شده و كم‌سوي استاديوم‌ها، و بحران‌هاي ديگري كه ذكرشان در اين مقال نمي‌گنجد.
"بيل شانكلي"، مربي اسطوره‌اي دهه 70 ليورپول مي‌گويد « فوتبال ، مساله مرگ و زندگي نيست، بلكه چيزي فراتر از اين دو است». به راستي، مقصود شانكلي چيست؟ پديده‌اي كه ميلياردها نفر را در جهان، در طول تاريخ و از هر تيره و رنگ و زباني واله و شيداي خود كرده است. پديده‌اي كه دو روي زشت و زيبا دارد؛ اما چه زماني اين پديده اعجاب انگيز، روي زيبايش را به ما نشان خواهد داد؟

خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در راستاي بررسي مشكلات فرهنگي موجود در فضاي ورزش ايران و به ويژه فوتبال، ميزبان دو تن از كارشناسان صاحب‌نظر در اين رابطه بود. امير حاج‌رضايي و دكتر علي نجفي‌توانا استاد دانشگاه و جرم‌شناس در اين ميزگرد دو ساعته به بيان ديدگاه‌هاي خود درباره مشكلات موجود در فضاي فرهنگي فوتبال پرداخته و ضمن آسيب‌شناسي اين مشكلات، براي حل آن ها راهكارهايي ارائه دادند.

**تماشاگر در ورزشگاه به دنبال «فوتبال درماني» است

حاج رضايي: در هر شهرستاني يك جامعه كوچك به نام «ورزشگاه » وجود دارد كه فضاي آن‌ها تشكيل يافته از آدم هايي است كه در جامعه‌اي بزرگ‌تر حضور دارند. تماشاگران فوتبال از دل جامعه بيرون مي‌آيند. تماشاگر كه در جامعه زندگي مي‌كند، با چالشهايي در زندگي خود روبرو است و تنگناهايي در زندگي‌اش دارد كه فضاي ورزشگاه را جايي براي فرياد زدن و اعتراضش به وضع زندگي‌اش مي‌بيند. تماشاگر در ورزشگاه هر كاري كه مي‌خواهد انجام مي‌دهد و در آنجا براي خود ايمني‌اي را متصور است كه در جامعه بزرگ‌تر از آن محروم است و در واقع به نوعي به «فوتبال درماني» مي‌پردازد. البته منظور من اين نيست كه ايمني موجود در ورزشگاه به تماشاگران اجازه بدهند كه هر كاري بخواهند انجام دهند، بلكه مي‌خواهم بگويم اين فضاي مجازي در ورزشگاه براي مردم ايجاد مي‌شود كه به نوعي خود را درمان كنند.

**امروزه ديگر لغت «تماشاگرنما» مصداق ندارد چون همه‌گير شده است

حاج رضايي: مسايل ديگري نيز در ساختار فوتبال ايران وجود دارد كه تماشاگران را عصبي مي‌كنند. اين مسايل را بارها در گزارش‌هاي خبري ديده‌ايم؛ گزارش‌هايي كه نشان مي‌دهند در مسابقات فوتبال و به ويژه‌ در بازي‌هاي مهم، تماشاگر محترم شناخته نمي‌شود و در ارائه خدمات، بليت فروشي و مسايل ديگر به او احترام گذاشته نمي‌شود. همين مشكلات موجود در سرويس‌هاي بهداشتي ورزشگاه‌ها، آبخوري‌ها و عدم ارائه خدمات مناسب مقدمات تشتت ذهني تماشاگران را ايجاد مي‌كند و آن‌ها را در معرض شديدترين آسيبها قرار مي‌دهد. مجموعه اين مسايل باعث مي‌شود تماشاگران از حدي كه نبايد بالاتر بروند، فراتر روند. نبايد ورزشگاه را نيز به صورت منفرد و جداگانه بررسي كرد و تماشاگران را نبايد مقصرين اصلي مشكلات فرهنگي فوتبال دانست. در رسانه‌هاي ما پيش‌تر به عده اندكي كه در ورزشگاه‌ها بي نظمي ايجاد مي‌كردند و شعارهاي نامناسب مي‌دادند، «تماشاگرنما» گفته مي‌شد، اما اين لغت امروزه ديگر مصداق ندارد چرا كه اين مسايل در همه ورزشگاه‌ها و بين همه تماشاگران وجود دارد. چندين ورزشگاه در كشور ما وجود دارد كه كيلومترها از شهرها دور هستند و نه سرويس حمل و نقل مناسبي دارند و نه در آن‌ها خدمات مناسبي به تماشاگران ارائه مي‌شود. مردم خسته و درمانده از راه‌هاي دور به ورزشگاه مي‌روند تا بازي تيمشان را نظاره كنند. حال اگر تيمشان بازي را ببازد، ميزان ناهنجاري‌ها بيشتر مي‌شود. ممكن است تماشاگر پس از پايان بازي ساعت‌ها در بيابان منتظر ماشين بماند و خسته و عصبي شود؛ آن زمان است كه شيشه‌ها شكسته مي‌شود و ساير اتفاقات تلخ رخ مي‌دهد.

**فوتبال، در درون خود خشونتي پنهان دارد

حاج رضايي: من مي‌خواهم بگويم كه مجموعه يكسري عوامل در نابساماني فوتبال نقش دارند كه بايد تمام آن‌ها را در نظر گرفت. نگاه ما نبايد انتزاعي و فقط معطوف به ورزشگاه‌ها باشد. ما در يك جامعه زندگي مي‌كنيم كه ورزشگاه‌ها جامعه‌اي كوچك در دل آن هستند. چالش‌هايي كه افراد به صورت فردي و اجتماعي در جامعه بزرگ‌تر دارند و همراه آن‌ها به ورزشگاه منتقل مي‌شود و در آنجا نمود پيدا مي‌كند. تماشاگران احساس مي‌كنند در ورزشگاه‌ها براي تخليه رواني‌شان امنيت وجود دارد بنابراين فريادي را كه در خيابان نمي‌توانند بزنند، در آنجا مي‌زنند. ضمن اينكه در جمع، امنيت تشديد مي‌شود. البته تصور نكنيد اين مسئله مختص ايران است چرا كه اصولا فوتبال رشته‌اي چالش‌برانگيز است و در درون خود خشونتي پنهان دارد. گاهي اوقات اين خشونت سازمان يافته است. يعني با مسائل تاريخي، اجتماعي و تضادهاي موجود در هر كشوري آميخته مي‌شود و شدت مي‌يابد. مثلا مي‌توان به تقابل هلند و آلمان در طول تاريخ دو كشور اشاره كرد. هلند در دوران جنگ جهاني دوم توسط آلماني‌ها اشغال شده بود و به شدت دچار ويراني، قتل و غارت گشته بود. اين مسائل كينه‌ي عميقي بين هلندي‌ها ايجاد كرده بود. بنابراين وقتي فرانك رايكارد در جام جهاني 90 به سوي رودي فولر آب دهان پرتاب كرد، در اصل اين آب دهان، موشكي بود كه به سوي آلمان پرتاب شد. يا همچنين مسابقه تركيه با ارمنستان را نمي‌توانيد بدون در نظر گرفتن تاريخ و جغرافياي دو كشور بررسي كنيد و فقط به فوتبال بسنده كنيد. چگونه است كه قتل عام ارامنه توسط دولت عثماني سال‌هاست كه در حافظه مردم ارمنستان باقي مانده و نمي‌توانند آن را فراموش كنند اما فوتبال با جاذبه خود كاري انجام مي‌دهد كه رييس جمهور تركيه پس از سال‌ها به ايروان مي‌رود، ديدار تيم ملي كشورش با ارمنستان را از نزديك مي‌بيند و براي اولين بار سرود ملي تركيه در ارمنستان مترنم مي‌شود؛ اتفاقي كه يك تابو بوده و كسي جرات انجامش را نداشته است.

** حساسيت شهرآورد، ريشه در تاريخ ايران دارد

حاج رضايي: درباره شهرآورد تهران نيز که مي‌گويند بسيار حساس است، بايد برنامه‌اي توليد كرد و اين حساسيت را بررسي كرد تا نسل جوان امروز كه اين دو تيم را از گذشته‌هاي دور نمي‌شناسد و درباره تاريخ آن‌ها توسط واسطه‌ها آگاه شده است، بداند چه عواملي در دهه‌هاي 40 يا 50 وجود داشته است كه باعث اين چالش‌ها و حساسيت‌هاي زياد داربي شده است. نسل جديد بايد بداند اين حساسيت‌ها فقط حاصل برد و باخت‌ها نبوده است بلكه داراي ريشه‌هاي عميق اجتماعي است مانند آنچه كه در اسپانيا و بين تيم‌هاي بارسلونا و رئال مادريد وجود دارد. وقتي شاه آلفونسوي سيزدهم آشكارا از رئال مادريد حمايت كرد و اين تيم را "تيم سلطنتي مادريد" ناميد، مردم اسپانيا در برابر اين تيم دولتي، بارسلونا را تيمي مردمي تصور كردند. در ايران نيز و در زمان گذشته مردم تاج را كه اكنون استقلال شده است، متعلق به دربار و شاهين را متعلق به خود مي‌دانستند؛ بنابراين اگر در يك بازي داور شهرآورد عليه شاهين تصميمي مي‌گرفت، مردم اين اشتباه را حركتي دستوري از سوي دربار و عليه خود تعبير مي‌كردند. اين گونه بود كه حساسيت‌هاي اين بازي شدت گرفت.

** مشكلات مالي و تنگناها مي‌تواند تماشاگر را به عصيان برساند

حاج رضايي: وقتي يك اتفاق اجتماعي تبيين، تفسير و تحليل مي‌شود، دركش براي مخاطب راحت‌تر است. درباره مسائل فوتبال نيز بايد به ريشه‌هاي تاريخي توجه كرد. بحث درباره چالش‌هاي فرهنگي بدون ريشه‌يابي قابل فهم نخواهد بود. ما در جامعه‌اي زندگي مي‌كنيم كه در آن با مشكلات مالي و تنگناهاي مختلف روبه‌رو هستيم. اين مشكلات مي‌تواند تماشاگر را به عصيان برساند؛ عصياني كه نمي‌تواند آن را به صورت دموكراتيك و از مجاري سالم بروز دهد. بخشي از اين مسئله به اين دليل است كه آن تماشاگر فرهنگ صحيح اعتراض را ندارد و بخش ديگر به اين دليل است كه فرهنگش را دارد اما مجالي براي بروز آن پيدا نمي‌كند. فوتبال با خيلي از مسائل ديگر آميخته است. به عنوان نمونه مصاحبه‌اي مي‌خواندم كه در آن يكي از هنرمندان كشور براي اعتراض به عده‌اي گفته بود چرا از "ادبيات ورزشگاهي" استفاده مي‌كنند. متاسفانه امروز ادبيات ورزشگاهي سمبل زشتي‌ها و بدي‌ها شده است. در حالي كه از قديم گفته مي‌شد ورزشگاه‌ها مكان‌هايي مقدس و داراي حرمت هستند. در دهه‌هاي 40 و 50 نيز تنش‌هاي فوتبال در ورزشگاه‌ها وجود داشت اما هرگز به اين شكل سخيف و شرم‌آور نبود. مي‌توانيم هزاران مثال از تنش‌هاي بين تيم‌هاي مختلف دنيا مانند سلتيك و گلاسكو بياوريم كه بسيار شديد‌تر از آنچه در ايران است باشد. اختلاف بين اين دو تيم حتي فراتر از يك اختلاف ساده است چرا كه از اختلاف دو مذهب ريشه مي‌گيرد.

** اگر فوتبال از نظر فرهنگي ترميم نشود، دچار آسيب‌هاي فراوان خواهد شد

حاج رضايي: بحث جاذبه‌هاي فوتبال و ديدگاه‌هاي افراطي هواداران بسيار طولاني است. بايد دانست كه اين مسايل مختص ايران نيست و واقعيت اين است كه اگر فوتبال از نظر فرهنگي ترميم نشود، در آينده دچار آسيب‌هاي فراوان خواهد شد. فوتبال بدون فرهنگ مانند بدن ضعيفي است كه مي‌تواند هر ميكروبي را جذب كند.

** سيبل قرار دادن تماشاگر كاملا اشتباه است

حاج رضايي: تماشاگر به دلايل مختلف در جامعه نمي‌تواند اعتراض كند و فريادي كه در ورزشگاه مي كشد در خيابان نمي‌تواند بروز دهد. اين مشكلات موجود در جامعه است كه به نظم گريزي تماشاگر مي‌انجامد. گاهي هم مديريت جامعه توان كنترل آن را ندارد. مطالبي كه تا اينجا مطرح شده است، مي‌تواند تماشاگر را در جايگاه تبرئه قرار دهد يا حداقل جرمش را سبك كند. مي‌توان گفت رفتارهاي ناهنجار تماشاگران معلول علت‌هايي است كه در جامعه وجود دارد كه ما به بخشي از آن كه تنگناهاي معيشتي جوانان بود اشاره كرديم.

آلوين تافلر، اقتصاد دان برجسته آمريكايي، تاريخ را به سه عصر كشاورزي، صنعت و تكنولوژي تقسيم مي‌كند. ما اکنون در عصر تکنولوژي قرار داريم. بسياري از جوانان آرزهاي بزرگي دارند و دوست دارند در فوتبال به جاهاي بلندي برسند و وقتي از آن‌ها پرسيده مي‌شود که چرا از تكنولوژي‌هاي مدرن كه در ميان آن‌ها زندگي مي‌كنند استفاده نمي كنيد در حالي كه نسل گذشته با كمبود اطلاعات و آگاهي دست و پنجه نرم مي‌كرد، مي‌گويند امروز عصر «انفجار اطلاعات» است و تكنولوژي‌هاي جديد بسياري از كارها را راحت كرده‌اند، اما آن‌ها توانايي اقتصادي براي استفاده از اين امكانات را ندارند. اين دسته از افراد، اعتراض خود را به صورت فرياد و ناسزا بروز نمي‌دهند، بلكه اعتراض آن‌ها در قلمشان نمودار مي‌شود. اين افراد روزنامه نگار مي‌شوند و از آن طريق اعتراض مي‌كنند و ما مي‌بينيم گاهي نيز بي‌انصاف مي‌شوند. اين بي انصافي آن‌ها ناشي از فشاري است كه به آن‌ها وارد مي‌شود. وقتي مي بينند كه درآمد يك فوتباليست جوان سالي 500 ميليون تومان است،‌ اما خودشان بايد سال‌ها كار كنند تا پول اندكي پس انداز كنند. بنابراين سيبل قرار دادن تماشاگر كاملا اشتباه است، هر چند اين حرف توجيهي براي رفتارهاي غلط آن‌ها نيست.

** حل مشكلات فرهنگي نيازمند عزم ملي است

حاج رضايي: در اينجا مي‌خواهم مثالي بزنم. چندي پيش به تناسب شغلم براي ديدن يك مسابقه به VIP يك ورزشگاه رفتم و در آنجا ديدم تماشاگراني كه در جايگاه ويژه‌ نشسته‌اند، «فحش‌هاي ويژه‌» مي‌دهند! ناسزاهايي كه در اين قسمت مي‌دادند، تماشاگران عادي سر نمي‌دادند. آن‌ها يك بازيكن ملي را مورد هدف قرار داده بودند و به او توهين مي‌كردند. در بين دو نيمه وقتي به رختكن تيم رفتم ديدم آن بازيكن به شدت ناراحت است و مي‌گويد نمي‌تواند ديگر به بازي ادامه دهد. او از توهين تماشاگران به همسرش عصبي و ناراحت بود. البته تمام تماشاگران اين گونه نبودند، ولي متاسفانه بايد بگويم بيشتر افرادي كه آنجا بودند، از همين دسته بودند. كساني كه رفتار بد تماشاگران را كتمان مي‌كنند، مي‌خواهند از مشكل فرار كنند، چرا كه اعتراف به وجود مشكل ناتواني آن‌ها را در حل مشكلات نشان مي‌دهد. كارل پوپر مي‌گويد «مشكل براي اين به وجود آمده است كه حل شود» اما ما نمي‌خواهيم با مشكل روبرو شويم، چون نمي‌خواهيم ناتواني‌مان در حل آن بروز پيدا كند. من خود شاهد كتك خوردن كودكي از دست يكي از عوامل اجرايي يك مسابقه بودم، در حالي كه آن كودك بليت در دست داشت و به او اجازه ورود به ورزشگاه داده نمي‌شد. اين مساله ناتواني عوامل اجرايي يك مسابقه را از صدر تا ذيل نشان مي‌دهد. حل مشكلات فوتبال ما در زمينه هاي فرهنگي نيازمند عزم ملي است.

**ممكن است بيشتر تماشاگران ما از فرهنگ لازم محروم باشند، اما از فهم بالايي برخوردارند

حاج رضايي: من با فوتبال بزرگ شده‌ام، هم بازي كرده‌ام، هم مربي بوده ام و هم مشاوره داده‌ام . همان طور كه ما نمي‌توانيم حس يك خلبان را در آسمان، يك جراح را در اتاق عمل و يك آتش نشان را در ميان آتش درك كنيم، فوتبال را نيز بايد از درون لمس كرده باشيم تا بتوانيم درباره آن صحبت كنيم. تماشاگران را نيز بايد درك كنيم. گاهي پيش آمده است كه در يك ورزشگاه كه به دليل ازدحام جمعيت جايي براي نشستن وجود نداشته است، جواني جايش را به من داده است؛ در حالي كه در VIP كسي حاضر نيست صندلي‌اش را به كس ديگري دهد. يا تماشاگري كه كل دارايي‌اش در ورزشگاه يك بسته تخمه آفتابگردان است و آن را با ديگران قسمت مي‌كند؛ اين نشان از فرهنگ بالاي او دارد. پس چه اتفاقي مي‌افتد كه تماشاگر به سمت ناهنجاري قدم بر مي‌دارد؟ اگر مقصران اين امر را به صف كنيم تماشاگران آخر صف قرار مي‌گيرند. ممكن است برخي تماشاگران ما از فرهنگ لازم محروم باشند، اما از فهم بالايي برخوردارند. آن‌ها وقتي مي‌بينند به عنوان نمونه پروسه تغيير يك مربي دموكراتيك نشان داده مي‌شود، در حالي كه پشتش براي بركناري او برنامه‌ريزي شده است، نسبت به اين مساله اعتراض مي‌كند و اين اعتراض با نتايج ضعيف جانشين آن مربي همراه مي‌شود. بنابراين در تمام واكنش‌هايي كه تماشاگران نشان مي‌دهند، اعتراض را مي‌بينيم حال مي‌خواهد اين اعتراض به صورت سردادن ناسزا باشد يا ترك ورزشگاه يا به صورت‌هاي ديگر باشد.

** انساني كه از نظر جسمي سير نباشد، نمي‌تواند ذهنش را سير كند

حاج رضايي: براي برطرف كردن مشكلات فرهنگي فوتبال، دولت بايد دخالت كند. اگر دولت دخالت نكند و رفاه اجتماعي مردم را افزايش ندهد و سبد خانوارها پر نباشد، سطح فرهنگي مردم بالا نمي‌آيد. انساني كه از نظر جسمي سير نباشد، نمي‌تواند ذهنش را سير كند. بايد فرهنگ جامعه رشد پيدا كند تا ساير مسايل به رشد برسد. چندي پيش در يك كتابفروشي جواني را ديدم كه چند كتاب را براي خريد برداشته بود، اما پس از چند لحظه درنگ كتاب «قصه گوي» ماريو بارگاس يوسا و يك كتاب خوب ديگر را سر جايشان گذاشت چون پول خريد آن‌ها را نداشت. آمارها مي‌گويند که هر ايراني در روز 14 دقيقه مطالعه مي‌كند كه اين بسيار نااميد كننده است، اما آيا مردم نمي‌خواهند مطالعه كنند و آگاهي خود را بالا ببرند يا نمي‌توانند؟ مي‌خواهم مثالي از حوزه سينما بزنم تا منظورم را روشن‌تر بيان كنم. من گاهي مجبور هستم براي ديدن يك مسابقه با اتوبوس به شهر ديگري بروم و در طول مسير مجبور هستم چند ساعت تماشاي فيلم‌هاي سخيف را تحمل كنم. چگونه است كه اين فيلم‌هاي سخيف و مبتذل با امكانات زياد و در مدت زمان كوتاه ساخته مي‌شوند، ولي فيلم‌هاي خوب از اين امكانات بي‌بهره اند. بنابراين مي‌بينيم كه در آن حوزه نيز اين مشكلات وجود دارد.

** فوتبال با مسايل اجتماعي، نظامي، اقتصادي و غيره آميخته شده است

حاج رضايي: همه چيز را نمي‌توان با فوتبال دنيا مقايسه كنيم چون مسايل اجتماعي، تاريخي، فرهنگي و مذهبي كشورها با يكديگر متفاوت هستند. اگر شهرآورد تهران را با داربي گلاسكو يا ميلان مقايسه مي‌كنيم، اين دو بازي شايد در يك جنبه اشتراك داشته باشند، اما فوتبال با مسايل اجتماعي، نظامي، اقتصادي و غيره آميخته شده است. در جريان جام جهاني 98 فرانسه كارشناسان پيش‌بيني كرده بودند كه اگر فرانسه قهرمان جهان شود، راستي‌ها با رهبري ژاك شيراك دوباره در انتخابات پيروز مي‌شوند. اگر نيجريه به مرحله حذفي جام جهاني صعود مي‌كرد، حاكم نظامي اين كشور كه تازه كودتا كرده بود، در قدرت باقي مي‌ماند و اگر ژاپني‌ها ازمرحله گروهي صعود كنند، ارزش «ين» ژاپن برابر ارز‌هاي اروپايي تقويت مي‌شود.

** فوتبال چيزي فراتر از مرگ و زندگي است

حاج رضايي: «فرهنگ» در يك واژه نمي‌گنجد. وقتي مربي اسطوره‌اي دهه 70 ليورپول مي‌گويد « فوتبال ، مساله مرگ و زندگي نيست، بلكه چيزي فراتر از اين دو است»، واقعا چه مي‌خواهد بگويد؟ منظور بيل شانكلي از اين صحبت چيست؟ يك بار محمد خاكپور درباره ديدار تاريخي تيم ملي برابر استراليا خاطره‌اي تعريف مي‌كرد؛ او مي‌گفت زماني كه تيم ملي دو بر صفر از استراليا عقب بوده است، تماشاگري خطاب به او فرياد زده است كه «خدايتان كجاست؟» خاكپور گفت در آن زمان دست خدا بيرون آمد و يك ديوانه به دروازه‌ ايران حمله و تورش را پاره كرد و از آن لحظه به بعد ورق به سود ايران برگشت. ممكن است يك گزارشگر تعريف زيبايي از فوتبال بكند اما بايد بگوييم كه فوتبال قابل تعريف نيست بلكه بايد حس شود. خدا عطاالله بهمنش را حفظ كند. او در گذشته فوتبال را براي راديو گزارش مي‌كرد و در توصيف يك شوت مي‌گفت "اين شوت صد تومان مي‌ارزيد!" اين جمله تنها تعريف بهمنش است براي توصيف يك شوت زيبا؛ بنابراين نمي‌توان به درستي احساس يك فوتباليست را تعريف كرد.

** ارتقاي سطح فني فوتبال بدون ارتقاي فرهنگ ميسر نيست

حاج رضايي: فوتبال در حوزه‌هاي ديگر نيز تاثير مي‌گذارد. اعتقاد دارم ارتقاي سطح فني فوتبال بدون ارتقاي فرهنگ ميسر نيست. وقتي سرمربي تيم ملي هشدار مي‌دهد و اعلام نارضايتي مي‌كند، وقتي او در هزاره سوم بيش از يك ساعت منتظر اتومبيل و راننده‌اش مي‌شود، يعني فوتبال ما براي پيشرفت، راه طولاني‌ و دشواري در پيش دارد. يك مربي چگونه مي‌تواند دانسته‌هاي خود را منتقل كند وقتي ذهن خودش درگير است. به عنوان نمونه وقتي فرانك رايكارد سرمربي عربستان سعودي شد، دولت اين كشور سه خانه در رياض، جده و طائف در اختيار او قرار داد تا او براي كار، امنيت فكري داشته باشد. اگر اين فضاي آرام براي يك مربي فراهم نباشد، نمي‌تواند كاري انجام دهد. مانند آنكه يك جراح متبحر را در يك اتاق عمل قرار دهيد، بدون اينكه دستيار يا ابزاري براي كار داشته باشد.

** رسانه‌ها نبايد هرچيزي را به خورد مردم بدهند

حاج رضايي: بحث مهم ديگر در مورد فرهنگ، بحث ژورناليسم ورزشي است. هر روز ده‌ها نشريه ورزشي چاپ و منتشر مي‌شوند. وقتي رسانه‌اي مانند ايسنا خبري را روي خروجي خود قرار مي‌دهد، بر روي مخاطبان و بويژه قشر دانشجو و تحصيل كرده تاثيرگذار است. بنابراين قرار نيست رسانه‌ها هرچيزي را به خورد مردم بدهند. زماني فرانتس بكن باوئر بحث شخصيت قهرماني را مطرح كرد اما اين بحث طوري ديگري در ايران ترجمه شد. بكن باوئر شخصيت قهرماني را به صورت يك پازل مطرح كرد كه يك بخش آن رسانه است و بخش‌هاي ديگر تماشاگران، فدراسيون فوتبال، مربي و بازيكنان. AFC نيز براي فوتبال يك چارت تعريف كرده است كه اگر آن را به صورت تركيب يك تيم فوتبال به صورت 2-4-4 تصور كنيم، دو مهاجم اين تيم، رسانه‌ها و تماشاگران هستند. طبق تعريف كنفدراسيون فوتبال آسيا اين دو با هم مي‌توانند يك سرمربي يا يك فدراسيون را تغيير دهند. بنابراين مي‌توانند در رشد فرهنگ نيز كمك كننده باشند. اما در اين مورد با نشريه‌هاي زرد نيز روبه‌رو هستيم كه البته چندي است در ايران از زردي گذشته و يرقاني شده‌اند! يك سري نشريات تخصصي هم وجود دارند كه با تيراژ كم و براي مخاطبان خاص و فرهيختگان منتشر مي‌شوند و البته نشريات بدنه كه جدي‌تر و اجتماعي‌ترند نيز وجود دارند. در يك نشريه زرد به عنوان مثال مي‌خوانيم "يك مربي پيشاني فلان كس را بوسيد" اين جمله چه نفعي براي جامعه ما دارد؟

** جامعه ما به يك تلنگر سازنده نياز دارد

حاج رضايي: رسانه‌ها نبايد جامعه را به حاضري خوري عادت دهند بلكه بايد مردم را به فكر كردن وادار كنند. زماني دكتر شريعتي سخنراني مي‌كرد و در بين سخن‌هايش از مردم سوالي پرسيد. يكي از جمع بلند شد و پاسخ سوال دكتر را داد ولي دكتر گفت كه جوابش صحيح نيست. در اين حين فرد ديگري گفت آقاي شريعتي جواب سوالت را خودت بده و ما را راحت كن كه دكتر شريعتي در جواب اين فرد گفت: من ترياك نيستم كه تو را راحت كنم، فكر كن! مولانا نيز هزار سال پيش گفته است "اي برادر تو همه انديشه‌اي". مطمئنا مولانا بيكار نبوده است كه چنين حرفي زده است. جامعه ما به يك تلنگر سازنده نياز دارد. در دنياي سينما نيز ما تاركوفسكي را داريم كه فيلم مي‌سازد و كارگرداناني نيز هستند كه به حاضري‌ساز معروف شده‌اند. همچنين وقتي در يك برنامه ورزشي افرادي را به عنوان مهمان دعوت مي‌كنند، فقط دانسته‌هاي فني آن‌ها مهم نيست بلكه ادبيات گفتارشان نيز اهميت دارد. متاسفانه ادبيات بسياري از كارشناسان ما صحيح نيست و حتي روزنامه‌هاي ما پر هستند از اشتباه‌هاي املائي و دستوري. نشريات در پيشبرد اهداف فرهنگي ورزش نقش بسيار مهمي دارند. در فوتبال مانند همه رشته‌هاي ورزشي سه اصل مهم وجود دارد: مديريت، برنامه‌ريزي و سرمايه‌گذاري كه نشريات در حوزه مديريت قرار مي‌گيرند.

** نمي‌توانيم بدون فرهيختگي از نظر فني پيشرفت كنيم

حاج رضايي: در صحبت‌هايي كه پيش از اين با مديران باشگاه‌ها و مسئولان دست اندركار فوتبال در كشور داشته‌ام از آن‌ها خواسته‌ام در فاصله بين دو فصل ليگ برتر همايشي برگزار كنند تا با حضور متخصصان حوزه‌هاي مختلفي همچون حقوقدانان، جامعه شناسان، جرم شناسان و روانشناسان ريشه‌هاي مشكلات فوتبال را بررسي كنند و با ارائه راهكارهايي معضل فوتبال را درمان كنند. البته من نمي گويم با برگزاري اين گونه نشست‌ها تمام مشكلات برطرف مي‌شود، اما مطمئنا درصد زيادي از آن‌ها كاهش مي يابد. اعتقاد راسخ دارم كه نمي‌توان بدون ارتقاي سطح فرهنگ انتظار رشد فني در فوتبال را داشت. اين دو مرحله قابل جدا سازي از يكديگر نيستند. حتي بايد بگويم براي اين كه فوتبال ملي ما بهتر نتيجه‌ بگيرد و به سوي سال‌هاي پر افتخار گذشته پيش برود، رشد فرهنگ الزامي است. نمي‌توانيم بدون فرهيختگي از نظر فني پيشرفت كنيم. اگر بخواهيم به مسايل فني بپردازيم، نمي‌توانيم بدون حضور يك مربي توانمند كاري از پيش ببريم. حال كه يك مربي بزرگ را به فوتبالمان آورده‌ايم تنها داشته‌هاي فني او نيست كه به ما منتقل مي‌شود، بلكه داشته‌هاي فرهنگي او نيز به ما خواهد رسيد. كارلوس كي‌روش در پنج قاره كار كرده است و دانسته هاي زيادي دارد. به چند زبان مسلط است و در چند باشگاه بزرگ كار كرده است . او به همراه ارزشهاي فني زيادي كه دارد، داشته‌هاي فرهنگي فراواني را نيز به همراه خود مي‌آورد. هر چند اين مساله نيز براي رشد فرهنگ در فوتبال ما كافي نيست.

** در جهان سوم معمولا از ورزش به عنوان يك ابزار سياسي استفاده مي‌شود

نجفي توانا: ورزش تجلي توانمندي جسمي و رواني انسان است. مازلو كه يك روانشناس است مي‌گويد زندگي انسان داراي پنج مرحله است كه چهار مرحله آن تا سن 14 سالگي و مرحله پنجم كه مرحله خودشكوفايي است تا زمان بلوغ ادامه پيدا مي‌كند. خودشكوفايي يعني استفاده‌ي بهنيه از تمام توانايي‌ها براي عرضه قابليت‌هاي فردي. نفس اين استفاده از توانايي‌ها براي انسان هيجان انگيز است و براي تماشاگر هم كه قهرمان خود را در ورزشكار مي‌بيند، زمينه‌ساز يك سري هيجانات است. پس علي‌القاعده ما در فعاليت‌هايي كه خارج از حد متعارف باشد، هيجان داريم. آنچه در صحنه‌هاي ورزشي دنيا مي‌بينيم، به طور طبيعي واكنش انسان نسبت به تجلي توانمندي‌هاي افراد است. در اين ميان انتخاب يك ورزشكار يا علاقه به يك تيم خاص سبقه فرهنگي و تربيتي دارد. اما در جهان سوم معمولا از ورزش به عنوان يك ابزار سياسي استفاده مي‌شود. وقتي از ورزش استفاده ابزاري شد، ديگر ورزشكار و ورزش‌دوست ناخودآگاه در مسيري قرار مي‌گيرند كه به آن كنش‌ها، واكنش نشان مي‌دهند؛ كنش‌هايي كه مديريت جامعه خواسته است كه از ورزش به عنوان يك ابزار براي خروج انرژي زياد جوانان استفاده كند.

** ورزش ابزاري است براي كنترل و هدايت افراد و جهت‌دهي به افكار آنها

نجفي توانا: ما در ورزش نوعي اقناع و ارضاي خواسته‌هاي تماشاگران را مي‌بينيم. وقتي توپي وارد دروازه مي‌شود، از نظر رواني بخشي از تماشاگران اظهار خوشحالي مي‌كنند و هيجانات خود را بيرون مي‌ريزند كه اين كار يك سوپاپ است براي خروج هيجاناتي كه اگر بيرون نيايند، مخرب مي‌شوند. پس ورزش ابزاري است براي كنترل و هدايت افراد و براي جهت‌دهي به افكار مردم جنبه راهبردي نيز دارد. در كشورهاي مختلف تا جايي كه اين فعاليت‌ها كنترل مي‌شوند باعث توسعه اقتصادي، آرام كردن جوانان و رشد علاقه به ورزش در ميان آنان مي‌شود. اين مسئله خود فرهنگ‌ساز است. اما جايي مي‌رسد كه ديگر مديريت جامعه پيش‌بيني برخي حوادث را نمي‌كند و در واقع توان و قابليت پيش‌بيني رخدادها را ندارد. اما پس از حادثه، اقداماتي انجام مي‌شود كه مهم‌ترين آن‌ها آسيب شناسي و جرم شناسي حوادث است. انسان مي‌تواند هيجان زده شود، فرياد بزند و مشت خود را نشان دهد؛ اين مسائل طبيعي است و به ضمير ناخودآگاه انسان و دوران كودكي او بازمي‌گردد. گفتيم كه انسان براي رسيدن به بلوغ بايد 5 مرحله را طي كند اما برخي تا سن پيري هم به بلوغ نمي‌رسند و هميشه مانند يك نوجوان رفتار مي‌كنند. به همين دليل در فقه اسلامي مطرح مي‌شود كه انسان در 40 سالگي بالغ مي‌شود. برخي افراد بر احساسات‌شان مديريت ندارند و وقتي بسترهاي بروز احساسات در فرد به جايي مي‌رسد كه خارج از كنترل اوست، رفتاري از او سر مي‌زند كه براي خود او نيز قابل باور نيست.

** تماشاگر ما نمي‌تواند رفتار خود را مديريت كند و آمادگي نظم گريزي را دارد

نجفي توانا: انسان در جمعيت احساس قدرت بيشتري مي‌كند. ما جرايمي داريم كه به نام "جرايم جمعي يا توده‌اي" معروف شده‌اند. به عنوان مثال وقتي در يك روستا به يك فرد حمله مي‌شود،‌ سايرين بدون اينكه بفهمند با چوپ و چماق به دنبال فرد مهاجم مي‌روند. يا وقتي به يك فرد جوان در ميان يك جمع از جوانان تذكري داده مي‌شود، ديگران در برابر آن تذكر جبهه مي‌گيرند. در اين نوع جمعيت‌ها دلايل مختلفي براي بروز احساسات وجود دارد. يكي وجود جمعيت، دومي هيجانات ناشي از برد و باخت و سوم اعتراض به شرايط فردي و خانوادگي فرد كه با رفتارهاي اعتراضي خود را نشان مي‌دهد. اگر افرادي كه در ورزشگاه‌ها لب به اعتراض مي‌گشايند از ديدگاه روانشناسي بررسي شوند، خواهيد ديد كه بيشتر آن‌ها دچار اختلالات روحي هستند. البته همه انسان‌ها به نوعي با اختلالات رواني روبه‌رو هستند اما بسياري از مردم مي‌توانند احساسات خود را كنترل كنند اما برخي نمي‌توانند اين كار را انجام دهند كه باعث تخريب، ضرب و جرح و گاهي قتل مي‌شود. از نظر جرم‌شناسي، رفتارهاي هيجاني منجر به تخريب و ضرب و جرح بازتاب شرايط روحي و رواني تماشاگر است؛ تماشاگري كه منتظر بهانه است تا براي بيان ساير خواسته‌هايش از آن استفاده كند. در حقيقت تماشاگر ما نمي‌تواند رفتار خود را مديريت كند. هر كدام از آن‌ها آمادگي نظم گريزي را در شخصيت خود دارند و منتظر شرايط بروز آن هستند. بنابراين اسكان اين افراد در يك محدوده فيزيكي مشخص با صندلي‌هاي راحت و خوب و پذيرايي مناسب مي‌تواند تا حدودي در كاهش اين اعتراض‌ها موثر باشد. همين طور نشاندن ماموران نيروي انتظامي در ميان آن‌ها از نظر جرم‌شناسي تبلور پيشگيري وضعي است. به محض اينكه شرايط برخورد و واكنش فراهم شود، اين برخورد به صورتي خودنمايي مي‌كند. بنابراين فقط برد و باخت‌ها نيستند كه باعث اعتراضات مي‌شوند بلكه شرايط خانوادگي افراد نيز در اين رابطه موثر است.

** تماشاگران در ورزشگاه‌ها از "پديده گمنامي" استفاده مي‌كنند

نجفي توانا: عشق به ورزش به نوعي نمايشگر يك ميل رواني است كه به تماشاي صحنه‌هايي مربوط است كه منجر به تخليه هيجانات مي‌شود. مردم قهرمان‌ها را دوست دارند چون كارهايي مي‌كنند كه آن‌ها نمي‌توانند انجام دهند. اين عشق به ورزش آموختني است. هرچند هر رفتاري كه ما داريم، به آموزش‌هاي دوران كودكي‌مان بازمي‌گردد پس ما در حصار آموختني‌هاي امروز و آموزش‌هاي دوران كودكي‌مان گرفتار شده‌ايم اما اين نكته را نيز نبايد فراموش كنيم كه قديمي‌ها گفته اند "تخم حنظل كاشتي، شيريني خرما مجو/ گندم از گندم برويد جو ز جو".

سيستم مديريت ورزشي ما تا كجا تماشاگران را مورد بررسي قرار داده‌اند؟ كجاي نظام ورزشي كشور براي يك مرتبه هم كه شده است، هيجانات ورزش را به صورت علمي بررسي كرده است. چه كسي بررسي كرده است كه چرا تماشاگران وقتي تيم‌شان مي‌برد صندلي‌ها را مي‌شكنند، وقتي مي‌بازند، باز هم صندلي‌ها را مي شكنند. يا چرا تماشاگران فحش مي‌دهند؟ در پاسخ به اين سوال‌ها بايد گفت: تماشاگران در ورزشگاه‌ها از "پديده گمنامي" استفاده مي‌كنند و در ميان جمعيت هر چه مي‌خواهند مي‌گويند. اگر توانايي مطالعه خانواده اين افراد را داشته باشيم، متوجه مي‌شويم عمده آن‌ها يا وضع مالي خوبي ندارند، يا اگر دارند، از فقر فرهنگي رنج مي‌برند. در اصل آرمان‌ها و ارزش‌ها به اين افراد منتقل نشده است. حركاتي كه اين افراد انجام مي‌دهند، تخليه فشارهايي است كه به آن‌ها منتقل شده است. اين‌ها بيمار رواني نيستند اما بيشترشان دچار اختلالات شخصيتي هستند. آن كسي كه بر روي پل مديريت دختر معصومي را با چاقو مي كشد از همين دسته است. كدام انسان متعادلي اين كار را مي‌كند؟ جرم هم مانند همه رفتارها ناشي از آموزه هاي دوران كودكي انسان ها است كه توسط والدين و مديريت جامعه به آن ها داده شده است. وقتي در جامعه با فساد و تبعيض به درستي مبارزه نمي شود يك نفر چندين هزار ميليارد تومان مي دزدد، همين خبر در تماشاگر اثر منفي مي گذارد اما چون نمي‌تواند به صورت منطقي استدلال كند اعتراضش را با فرياد بروز مي دهد.

** كدام خانواده فرزندانش را براي كار جمعي تربيت كرده است؟

نجفي توانا: در امر آموزش دو بخش بسيار مطرح هستند: يكي خانواده و ديگري جامعه. كدام خانواده فرزندانش را براي كار جمعي تربيت كرده است؟ ما كار جمعي را بلد نيستيم چون فقط به خودمان فكر مي‌كنيم. رفتارهاي تربيتي ما تبلور انديشه‌هاي تربيتي خانواده است. ما هنوز بلد نيستيم به فرموده مولا علي (ع) فرزندانمان را براي آينده تربيت كنيم و آن‌ها را ميان تربيت سنتي و زندگي پسامدرن اسير كرده‌ايم. جامعه براي جوانان ما چه كرده است؟ در قانون اساسي اصلي وجود دارد كه به نام "حقوق ملت" معروف است و شامل تامين مسكن، كار، امنيت و عدالت است. اگر اين‌ها فراهم باشند جوانان ايراني با با هوش خود دنيا را مي‌گيرند اما عمده تحصيلكرده‌هاي ما بيكارند. اين افراد كجا مي‌توانند خود را خالي كنند؟ نمي‌خواهم بحث سياسي كنم و فقط از جنبه اجتماعي مي‌گويم كه اكنون ورزشگاه‌ها بهترين جا براي تخليه انرژي جوانان است كه البته از نظر سياسي اين خود زمينه‌ساز كنترل خشونت‌هاست. در همه جاي دنيا نيز همين طور است. فساد و فقر و تبعيض بايد طبق گفته مقام معظم رهبري ريشه‌كن شود كه البته هنوز نشده است. همچنين جامعه مي‌خواهد جوانان را سنتي بار بياورد و در نتيجه فرزندان ما دچار نوعي بي‌هويتي تربيتي و سردرگمي شخصيتي شده‌اند. جوانان في نفسه فاسد نيستند بلكه اين گونه هدايت شده‌اند و اگر به درستي راهنمايي شوند، رفتارشان متعادل خواهند شد. ضمن اينكه متاسفانه برخي روزنامه‌ها و برنامه‌هاي ورزشي ما به اين شرايط دامن مي‌زنند.

** جامعه شناسان، روانشناسان و جرم شناسان علت رفتار تماشگران را ريشه‌يابي کنند

نجفي توانا: شايد اين جلسه طليعه‌اي باشد براي اينكه اين صحبت‌ها به گوش مسئولان برسد تا آن‌ها بررسي كنند كه علت اين حركت‌ها چيست. مذمت كردن اين حركت‌ها قضاوتي سطحي نسبت به واكنش‌هاي انساني است. هر كس در وجودش چشمه‌ي جوشاني از فعاليت‌هاي ذهني و بدني دارد كه خودش در به وجود آمدنش موثر نيست بنابراين توصيه مي‌كنم اولا نظام ورزشي ما و بويژه وزير ورزش و جوانان دستور بدهد كه اين نوع واكنش‌ها توسط متخصصان جامعه شناس، روانشناس، جرم شناس و متخصصين ورزش بررسي شود تا علت واكنش‌ها ريشه‌يابي شود. دوم اينكه بايد به تماشاگران احترام گذاشت و از طريق خانواده‌ها، رسانه‌ها و محيط‌هاي اجتماعي احترام به يكديگر را به جوانان آموخت. مطمئن باشيد با اين روش تماشاگران آرام آرام خوب خواهند شد. ولي اگر در يك ورزشگاه هزاران مامور هم قرار دهيد، تماشاگر ساكت نمي‌نشيند. شايد بپرسيد چرا اين راه حل در ساير كشورهاي دنيا انجام نمي‌شود، در جواب اين سوال بايد بگويم نبايد تصور كرد كه كشورهاي اروپايي مدينه فاضله هستند. سيستم سرمايه‌سالار اروپا دنبال تامين منافع فردي و كارتل‌هاست. به مردم‌شان در حدي رسيدگي مي‌كنند كه نيازهاي عادي‌شان برطرف شود و هرچند وضع زندگي‌شان از ما بهتر است، با كوچك‌ترين بحراني، همه چيزشان به هم مي‌ريزد. ما كه نظام‌مان سرمايه‌سالار نيست بايد حوادث را ريشه‌يابي كنيم تا كاهش پيدا كنند.

*حل مشكلات فرهنگي فوتبال 5 مرحله دارد

نجفي توانا: اولين اقدام براي حل مشكلات فرهنگي فوتبال آسيب شناسي است. مانند بيماري كه ابتدا بايد بيماري‌اش تشخيص داده شود و سپس درمان شروع شود. اولين قدم پيشگيري است. بنابراين دولت بايد در وهله اول به وظايفش در قبال ملت عمل كند. اين امر بخش زيادي از اعتراضات را مي‌كاهد. به عنوان نمونه وقتي كسي مي‌خواهد دزدي كند، محاسبه مي‌كند كه آيا عملش براي او صرف دارد يا خير. اگر او بداند براي دزديدن يك شي بي‌ارزش ممكن است چند سال از زندگي‌اش را به زندان بيفتد، هيچ گاه دست به دزديدن آن شي نمي‌زند. يا وقتي كارمند يك اداره بداند دريافت رشوه موقعيت كاري مناسبي را از او مي‌گيرد، هيچ گاه اقدام به ارتشاء نمي‌كند. اما اگر اين وضعيت برعكس باشد و آن كارمند وضع زندگي خوبي نداشته باشد ممكن است دست به خلاف بزند. اين مسئله درباره تماشاگران نيز صدق مي‌كند. وقتي يك تماشاگر مي‌خواهد اعتراض خود را با تخريب و توهين نشان دهد، اگر بداند اين كار او باعث از دست رفتن كار او مي‌شود و ممكن است زندگي‌اش را تحت‌الشعاع قرار دهد، هيچ گاه اين كار را نمي‌كند. اما وقتي بيكار باشد ديگر از چيزي نمي‌ترسد و چون چيزي براي از دست دادن ندارد، دست به هر كاري مي‌زند.

دومين اقدام را نظام ورزش كشور بايد انجام دهد. ساخت جايگاه‌هاي مناسب در ورزشگاه‌ها، پذيرايي از تماشاگران و نصب دوربين‌هايي كه تماشاگران متخلف را شناسايي كند، از جمله كارهايي است كه نظام ورزش مي‌تواند انجام دهد. همه مردم تربيت پذير هستند و هميشه قابليت تغيير رفتار در آن‌ها وجود دارد.

سومين عامل، پليس است. به عقيده من نيروي انتظامي نبايد در ورزشگاه‌ها پليسي عمل كند. اين نيرو بايد نظم را ايجاد كند اما در مقابل بايد از افراد نظم‌پذير نيز حمايت كند. حضور آن‌ها در ورزشگاه مي‌تواند به خودي خود نظم را برقرار كند اما اينكه حضور اين نيرو به گونه‌اي باشد كه تماشاگر را بترساند، مي‌تواند نتيجه عكس داشته باشد. نظم بايد در رفتار مردم نهادينه شود و نيز افسران نيروي انتظامي كه به ورزشگاه‌ها اعزام مي‌شوند، بايد افرادي تحصيل كرده باشند.

چهارمين مورد مديريت رسانه‌ها است. رسانه‌هاي ما چه در ورزش، چه سينما و چه مجموعه فرهنگ و حتي در اخبار، جناحي عمل مي‌كنند. اگر با شناخت ذات وظايف رسانه‌اي اخبار درست ارائه شود و به جاي اينكه اختلافات و تنش‌ها را بزرگ‌نمايي كنند، به محبت‌ها، وجوه اشتراك و صميميت‌ها بپردازند، وضعيت فرهنگي ما بهتر مي‌شود ولي متاسفانه برخي رسانه‌ها فقط به دنبال جذب مخاطب هستند و به جاي خدمت به منافع ملي، به آن دهن كجي مي‌كنند.

پنجمين مورد هدايت ارزشي و رفتاري بازيكنان، مربيان و دست‌اندركاران تخصصي ورزش است. مربيان ما بايد ياد بگيرند علاوه بر مسائل فني، روش‌هاي پهلواني را نيز به بازيكنان ياد بدهند و به آن‌ها بگويند همه چيز پول درآوردن نيست ولي متاسفانه برخي مربيان ما اين گونه مسائل را بلد نيستند. مربي بايد اسوه اخلاق باشد تا بازيكن از او حساب ببرد. بنابراين در اين مرحله بايد هم ورزشكاران و هم مربيان را آموزش داد.

* *هر كس خسارتي وارد كرد بايد جريمه‌اش را بپردازد

نجفي توانا: هر كس خسارتي وارد كرد بايد جريمه‌اش را بپردازد. رفتار تماشاگران ما در حد فرياد و استفاده از ادبيات متعارف و شعارهاي مناسب قابل پذيرش است اما اگر تبديل به توهين و تخريب بشود، قابل تعقيب است و همچنين اگر رفتار تماشاگران موجب سلب آسايش عمومي شود، از نظر قضايي مي‌توان با آن برخورد كرد. البته اين را نيز بگويم كه واكنش‌هاي كيفري درمان درد نيست چرا كه اگر موفق بود،‌ در حوزه مبارزه با مواد مخدر و سرقت و قتل موفق مي‌شد. بايد از رفتارهاي ناهنجار پيشگيري كرد و هيجانات افراد را كنترل كرد و فرزندان عزيز كشور را به اين سمت هدايت كرد كه از انرژي‌شان در راه مثبت و حمايت كردن از تيم‌هاي ورزشي محبوب‌شان استفاده كنند.

* بايد التهاب موجود در ورزش را مديريت كنيم

نجفي توانا: در مجموع مي‌خواهم بگويم بايد كاري كنيم كه التهاب موجود در ورزش را مديريت كنيم. در جامعه ما التهاب‌هاي اجتماعي و سياسي هميشه وجود داشته است. اين مسائل روي رفتار مردم تاثير مي‌گذارد. درست مانند پدر و مادري كه دائم دعوا مي‌كنند و باعث افسردگي فرزند‌شان مي‌شوند. تصور من اين است كه بخشي از اين شرايط قابل مديريت است چرا كه رفتار انسان هميشه قابليت اصلاح را دارد.

تهيه و تنظيم: محمد علي ايزدي

انتهاي پيام

  • سه‌شنبه/ ۲۹ شهریور ۱۳۹۰ / ۱۱:۴۳
  • دسته‌بندی: فوتبال، فوتسال
  • کد خبر: 9006-19393
  • خبرنگار : 71420