شعرهاي كوتاهي از رسول يونان
رسول يونان از شاعراني است كه شعرهاي كوتاه بسياري سروده است. به گزارش بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، چند شعر كوتاه اين شاعر در پي ميآيد. «وضعيت» پايم را روي مين گذاشتهام اگر تكان بخورم مردهام بايد همين جا كه هستم بمانم تا آخر دنيا. درست وضعيت سرباز جنگي را دارم كنار تو و زيباييات. *** «داستان من» عشق شكلهاي بسيار دلانگيزي دارد مثل گل سرخ در دست دختري زيبا مثل ماه بالاي كلبهي برفي اما من گوش بريدهي ونسان ونگوگم شكل تلخي از عشق. *** «سنجابها» كودك كه بودم هميشه در باغهاي گردو قدم ميزدم و دستهايم بوي گردو ميدادند حتما بزرگ نشدهام سنجابها خوابهايم را سوراخ سوراخ ميكنند. *** «چادر» در من كاسهي شير داغ سر ميرود اسبي چرا ميكند سگي چرت ميزند امسال چادرش را در قلب من برپا كرده دختر ايل شاهسون! *** «فقر» نه به دوزخ نه به بهشت فقط به بدهيهايش ميانديشد مرد فقير در آستانهي مرگ. *** «در محلههاي ...» نان آب پنجرههاي رو به آفتاب و گاهي جشن عروسي خدا چه تعريف سادهاي دارد در محلههاي فقيرنشين *** «خاكستر» من خاكستر شدم تو اما تنها سيگاري را ديدي كه تمام شد *** فقط تاريكي ميداند ماه چقدر روشن است فقط خاك ميداند دستهاي آب، چقدر مهربان معني دقيق نان را فقط آدم گرسنه ميداند فقط من ميدانم تو چقدر زيبايي! (ترجمهي شعري تركي) انتهاي پيام