گفت‌وگوي ايسنا با كمال تبريزي در آستانه روز ملي سينما: سينما بازيگوشي است كه آدم را سرحال نگه مي‌دارد

کمال تبريزي کارگردان سينما که قرار است در روز ملي سينما مورد تقدير قرار بگيرد، متولد 1338 است.آن طور که کارنامه کاريش نشان مي‌دهد،سه دهه از پنج دهه زندگي‌اش را در سينما فعال بوده است.

اين كارگردان در گفت‌وگويي با خبرنگار بخش سينمايي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)،مروري بر بخشي از دوران كودكي، نوجواني و فعاليت‌هاي سه دهه‌ حضورش در سينما دارد.

کمال تبريزي برخلاف نام فاميلش در تهران به دنيا آمده و بزرگ شده پايتخت است.

وي گفت: درزايشگاه «اقبال» در خيابان آذربايجان تهران به دنيا آمدم و سپس به شرق تهران رفتيم و الان هم در غرب تهران زندگي مي‌کنيم!

تبريزي يادآور شد: اغلب اقوام ما در تبريز زندگي مي‌كنند. اولين كسي كه از فاميل به تهران آمد، پدرم بود كه در تهران ازدواج كرد و كم كم بعضي اقوام هم به دليل كشش و جاذبه آن موقع تهران، به اين شهر آمدند.

ساخت فيلم‌هاي سياه‌مشقي در 20 سالگي

وي يادآور شد:در دهه‌ي دوم زندگي پراکنده عکاسي مي‌کردم. ياد مي‌آيد وقتي وارد دبيرستان شدم تقريبا فعاليت هنري‌ام را شروع کردم. اين فعاليت‌ها را نبايد خيلي جدي بگيريم به خاطر اينکه کار حرفه‌اي، ويژگي خاص خودش را دارد.

تبريزي ادامه داد: از 20 سالگي به بعد فيلم‌هايي را بصورت سياه مشق ساختم و جدي‌تر وارد فعاليت‌هاي هنري شدم. اولين فيلم‌هايي كه مي‌ساختم فيلم‌هاي كوتاهي بود که با دوربين سوپر 8 ميليمتري و بعدها 16 ميليمتري مي‌گرفتم.

کارگردان «ليلي با من است» يادآور شد: در 18 سالگي وارد دانشگاه شدم. سه ترم که گذراندم به خاطر انقلاب فرهنگي، دانشگاه‌ها تعطيل شد.

دانشجوي دانشگاه پلي‌تكنيك (اميرکبير فعلي) بودم. رشته عمران مي‌خواندم كه آن موقع به رشته‌ي ما راه و ساختمان مي‌گفتند.

در تعطيلات دانشگاه، درگير يادگيري فيلم‌سازي شدم و بعد از انقلاب فرهنگي كه دوباره دانشگاه‌ها باز شد ديگر رشته‌ام را ادامه ندادم و پرونده‌ام را گرفتم و به دانشگاه پشتي دانشگاه پلي تکنيک يعني دانشگاه هنر رفتم.

 اگر دانشگاه‌ها تعطيل نمي‌شد،مهندسي عمران مي‌خواندم

تبريزي گفت:شايد اگر دانشگاهها تعطيل نمي‌شد، همان مهندسي عمران را مي‌خواندم و از طريق ديگري وارد دنياي فيلم‌سازي مي‌شدم.

وي با اشاره به تعطيلي دانشگاه‌ها يادآور شد: يک بخشي به نام جذب نيرو در دانشگاهها بود و کساني را که در رشته‌هاي مختلف، تخصص داشتند را جذب نهادهاي مختلف مي‌کرد. بنابراين اينگونه نبود که همه به گرايش‌هاي هنري روي بياورند.

در دانشگاه پلي تکنيک، کميته‌اي به نام کميته هنري بود که ما در آن فعال بوديم.اعضا اين کميته جذب بخشي به اسم فعاليت‌هاي فرهنگي تلويزيون شدند.

کارگردان «شيدا» خاطرنشان کرد: در همين سال‌هاي تعطيلي دانشگاه بود که يک دوره آموزشي را در «تل فيلم» که الان شده «سيما فيلم» ديدم.يکي از اساتيد ما دکتر اکبر عالمي بود. در ميان آن دانشجويان، اولين کسي که يک فيلم کوتاه ساخت، من بودم.

بعد از باز شدن دانشگاه‌ها دوباره به كلاس‌هاي درسي رشته‌ي عمران رفتم ولي ديدم هيچ چيز در کلاس‌ها برايم جذاب نيست.چون در تمام آن روزها همه فكرم اين بود كه آدم چطور مي‌تواند فيلم بسازد؟! بنابراين به دانشگاه هنر رفتم.

 وقتي پدر دوربين عكاسي‌ خريد

کمال تبريزي در بخش ديگري از اين گفت وگو از علاقه‌هاي اوليه‌اش به سينما گفت.

وي يادآور شد:علاقه من به سينما از كلاس دهم دبيرستان مي‌آيد. پدرم به خاطر علاقه‌اي که به عکاسي داشتم يک دوربين عکاسي برايم خريد.

در مدرسه «هدف» درس مي‌خواندم و معلمي روشنفکر و آگاه داشتم به نام آقاي ابوترابي که به ما جبر و مثلثات و رياضي درس مي‌داد.

او مرا به برگزاري نمايشگاهي از عکس‌هايم، تشويق کرد. همين تشويق‌هاي آقاي ابوترابي، انگيزه‌اي شد كه به جنوب شهر بروم و از «ياغچي آباد» عكاسي كنم. نمايشگاه عکس‌هايم را در مدرسه برپا کردم که مورد استقبال قرار گرفت.

 يواشكي به سينما نمي‌رفتم

تبريزي ادامه داد:اگر بخواهيم به عقب‌تر برگرديم علاقه اصلي من به سينما، از سينما رفتن شروع شد. در جايي که پدرم کار مي‌کرد، بليت‌هاي فوق العاده سينما مي‌دادند و من و پدرم صبح‌هاي جمعه به سينما مي‌رفتيم و فيلم مي‌ديديم. سينما رفتن در منزل ما متداول بود؛ بنابراين من هم از آن دست بچه‌ها نشدم كه يواشكي با دوستانم به سينما بروم.

 وقتي كمال تبريزي فيلم خوب تعريف مي‌كرد!

کارگردان‌ «مارمولک» گفت: در پي سينما رفتن‌هاي متداول، علاقه‌ي عجيبي به سينما پيدا كردم. ممکن است موضوع فيلم‌هايي را که در آن مقطع مي‌ديدم؛ خيلي به خاطر نياورم ولي فضاي فيلم‌ها بر من تاثير مي‌گذاشت.

تبريزي ادامه داد:من در فيلم ديدن يک ويژگي داشتم و بواسطه آن همه مي‌گفتند؛ «كمال» خيلي خوب فيلم را، تعريف مي‌كند! چون گاهي يك فيلم را آنقدر جذاب تعريف مي‌كردم كه خانواده علاقمند مي‌شدند فيلم را ببيند اما بعد که از سينما بيرون مي‌آمدند، مي‌گفتند: تعريف تو خيلي بهتر از خود فيلم بود! من در خيال خودم چيزهايي را که فکر مي‌کردم جذاب ترند؛ در تعريف، به فيلم‌ها اضافه مي‌کردم.

وي درباره اينکه در آن سال‌ها چه نوع فيلم‌هايي اکران مي‌شد،گفت: در آن مقطع بيشتر فيلم‌هاي خارجي اکران‌مي‌شد. از ميان تعداد محدودي فيلم ايراني، که اکران مي‌شد، فقط تعداد کمي مورد توجه ما قرار مي‌گرفت.مثلا فيلم هاي «گنج قارون» يا «خانه خدا» مورد استقبال و توجه قرار گرفت و البته يادم هست، پدرم اگر فيلمي از ساموئل خاكيچيان اکران مي‌شد،حتما ما را به ديدن آن مي‌برد!

بزرگتر كه شدم در صف‌هاي شلوغ جشنواره فيلم تهران براي فيلم ديدن، ساعت‌ها مي ايستاديم.

كمال تبريزي ادامه داد:علاقه‌ام به سينما و فيلم ديدن با گرفتن عکس و عکاسي جدي شد. به هرحال مي‌دانستم علاقه کافي نيست و بايد تمرين کنم و ببينم مي‌توانم در اين رشته دوام بياورم يا نه!

اين كارگردان با بيان اينکه هيچگاه عكاسي را رها نكرده است،ادامه داد: الان هم اگر در موقعيتي باشم و شرايط فراهم باشد، عكاسي مي‌کنم.

وي در پاسخ به اينکه پس هميشه يک دوربين عکاسي همراه دارد،گفت: دوربين خودم كه هميشه همراهم نيست و بيشتر با دوربين بچه‌ها عكاسي مي‌كنم!

حكايت عكس‌ها و فيلم‌هاي دوران انقلاب كه در پلي‌تكنيك ماند

كمال تبريزي در بخش ديگري از اين گفت وگو درباره عکس‌هايي که از دوران انقلاب گرفته است هم توضيح داد:زمان انقلاب، عكس‌هاي زيادي گرفتم. در هيچ تيم و گروه عکاسي نبودم و فقط شخصي و فردي عكاسي مي‌کردم چون نمي‌توانستم با جمع حركت كنم!

وقتي مي‌ديدم در مجموعه‌اي همه دارند يك كار انجام مي‌دهند.لزومي نمي‌ديدم، من هم همان كار را بکنم.

مثلا زماني كه امام خميني (ره) از پاريس به ايران آمدند همه براي عكاسي به فرودگاه رفتند. اما من تصورم اين بود كه اگر من هم مثل بقيه به فرودگاه بروم، عكس‌هايم شبيه آنها مي‌شود. بنابراين من از زاويه ديگري نگاه

مي‌کردم مثلا به سراغ کساني مي‌رفتم که نمي‌توانستند آن لحظه در فرودگاه باشند و اين استقبال را از طريق تلويزيون يا راديو پيگيري مي‌کردند.

وي يادآور شد: آن موقع دوربين و امکانات را از دانشگاه گرفته بوديم و من هم چون احساس مي‌کردم دارم از امکانات عمومي استفاده مي‌کنم، عكس‌ها را متعلق به جايي مي‌دانستم كه دوربين را از آنجا گرفتم.بنابراين بخش عمده‌اي از عکس‌ها و فيلم‌هايي که از انقلاب گرفتم؛ در دانشگاه پلي تکنيک باقي مانده است و در آن مقطع اين ضرورت را احساس نکردم که اين عکس‌ها در آينده مي‌تواند گنجينه با ارزشي باشد تا پيگير جمع‌آوري آنها بشوم.

 مسووليت در مركز اسلامي فيلم‌سازي

اين کارگردان در ادامه اين گفت وگو درباره مقطعي که مسوول مركز اسلامي فيلم‌سازي آماتور بوده است، توضيح داد: من و آقاي حاجي ميري به واسطه آموزش‌هايي که در «تل فيلم» ديده بوديم يکسري کلاس‌ها را آنجا طراحي کرديم.

آنجا کلاس‌ها بصورت کارگاه‌هاي آموزشي و تجربي بود و در کلاس‌ها آقايان حاتمي کيا، خيرالدين، آفريده، شهاب الدين صدر، حيدريان، نوري زاد و .... خيلي ديگر از دوستان حضور داشتند.مهمترين استادمان آقاي اکبر عالمي بود كه تمام اصول سينما را براي ما تدريس مي‌کرد‌.

در پي تجربيات مرکز اسلامي و آموزش‌هايي که در «تل فيلم» ديده بودم، بعدها وقتي دانشگاه‌ها باز شد و من به دانشگاه هنر تغيير رشته دادم آنچه در دانشگاه تدريس مي‌شد؛ برايم تازگي نداشت!

بسياري از اساتيد نيز به خاطر تجربياتي که ما از قبل داشتيم مي‌گفتند، برويد و فقط آخر ترم براي امتحان بياييد.

کمال تبريزي درباره تجربيات مختلفش در عالم سينما پيش از کارگرداني، يادآور شد:ما در مقطعي که در مرکز فيلم‌سازي بوديم، شرايطي فراهم بود که مي‌توانستيم،تجربيات مختلفي انجام دهيم. من در آن مقطع مي‌دانستم اگر قرار است، فيلم ساز شوم بايد اجزاي ديگر سينما را نيز بشناسم و از اصول آن اطلاع کافي داشته باشم. مثلا اگر مي‌خواهم به تدوين گر بگويم چگونه فيلم مرا تدوين كند، بايد بدانم تدوين چيست؟ فيلمبردار چه محدوديت‌هايي دارد؟ يا مدير توليد چه دغدغه‌هايي دارد؟!

يادم هست در مقطعي، تجربه ساخت موسيقي براي فيلم آقاي حاجي ميري را هم انجام دادم. البته اين گونه نبود که بخواهم بطور حرفه‌اي کار کنم اما به شکلي آماتور، موسيقي فيلم هم ساختم تا قادر باشم براي موسيقي فيلم خودم ، با آهنگساز ارتباط برقرار کنم.

دلم نمي‌خواهد در ژانر خاصي محدود شوم

کمال تبريزي در بخش ديگري از اين گفت‌وگو در پاسخ به سوال ايسنا مبني بر اينکه پس از سه دهه فيلم‌سازي کجا ايستاده است؟ گفت: بعد از اين سه دهه فيلم سازي، هنوز دلم نمي‌خواهد خودم را در ژانر خاصي محدود کنم. بنابراين هنوز اين روحيه سرکشي و رفتن به فضاهاي مختلف در من وجود دارد.

وي ادامه داد: نمي‌خواهم در سينما دستور زبان مشخص سينمايي براي خودم تعريف كنم و بگويم حالا كه كمال تبريزي به اينجا رسيده ديگر بهتر است مثلا فقط فيلم كمدي بسازد. بنابراين هر فيلمي كه مي‌سازم احساس مي‌کنم اولين فيلمي است که مي‌سازم و هنوز مشتاقم به ژانر‌هاي مختلف سر بزنم و اگر ساخت فيلمي در ژانري پيشنهاد شود كه تا به حال كار نكرده‌ام، حتما استقبال مي‌كنم.

کارگردان «گاهي به آسمان نگاه کن» گفت: در سينما روياهاي زيادي دارم و اينگونه نيست كه بتوانم بگويم همه چيز را تجربه كرده‌ام و از اين پس فقط در يک ژانر معين فيلم مي‌سازم.

دايره‌ي معلومات بشر آنقدر بزرگ شده است كه آدمي فکر مي‌کند فقط به همه چيز نوک زده است! بنابراين همچنان سرزمين‌هاي ناشناخته وجود دارند. مثلا همين اواخر که بحث سينماي سه بعدي باب شده بود، فكر مي‌كردم چطور مي‌شود به اين عرصه وارد شد يا چگونه مي‌توان به واقع فيلم ترسناکي ساخت که مردم را واقعا بترساند!

کمال تبريزي با بيان اينکه هنوز شاگردي است که دارد تجربه مي‌کند،ادامه داد: سينما علمي است كه پاياني ندارد. هميشه وجود داشته و از درونش تئوري‌هاي جديد بيرون مي‌آيد. به نظرم هنوز يکي از ويژگي‌هاي اصلي سينما اين است که براي بيننده دنياي تازه‌اي خلق مي‌کند و ميزان تاثيرگذاري آن در مرحله بعدي است.

سينما بازيگوشي است كه آدم را سرحال نگه مي‌دارد

کارگردان «خيابان هاي آرام» در عين حال گفت: با اين ويژگي‌هايي که مطرح کردم سينما برايم لذت بخش است چون پاياني ندارد و يک جور بازيگوشي است که خود به خود آدم را سرحال نگه مي‌دارد!

با اين شرايط اگر بتوانم کنجکاوي جواني را در اين سن و سال نگه دارم خيلي کارهاي ديگر را نيز که هنوز در روياهايم دارم ؛ مي‌توانم انجام بدهم.

تبريزي ادامه داد: روزگاري را سپري مي‌کنم که بيشتر با جوانان احساس نزديكي دارم چون جوانان نوآورند. وقتي با آنها كار مي‌كنم احساس خوبي دارم و شهامت و شجاعت آنها را مي‌پسندم.

 نبايد از باخت بترسيم

کارگردان «ليلي با من است» کار در سينما را به ورزش کشتي تشبيه کرد و گفت: نكته‌اي كه در سينما هست،سنگين بودن پرهيبت بودن حريف است. سينما مثل کشتي مي‌ماند که با يک حريف پرقدرت روبرو هستي!، نبايد از باخت بترسيم و از اينکه ممکن است اين غول بزرگ، شما را زمين بزند.

اين تفکر، به شما شجاعت و دل نترس مي‌دهد و برعکس ، هرچه در سينما کهنه کارتر شويد؛ براي کسب تجربيات بيشتر، روحيه محتاط‌تري پيدا مي‌کنيد.

کمال تبريزي ادامه داد:متاسفانه يا خوشبختانه من اين حس را ندارم. يعني وقتي فيلم مي‌سازم به اين فکر نمي‌کنم، منتقدان،مخاطبان و جامعه سينمايي اين فيلم را دوست دارند يا نه؟! آنچه براي من اهميت دارد، تجربه‌اي است که در اين زمينه پيدا مي‌کنم.بنابراين بيشتر علاقه‌مندم وارد مسيرهايي شوم که پيش از اين تجربه نشده است.

فيلم‌ساز تجربي‌ام نه كلاسيك!

وي تصريح کرد: من خودم را يک فيلم ساز تجربي مي‌دانم و نه فيلم‌سازي کلاسيک که با يک ژانر بخصوصي جا افتاده و سينماي مولف خودش را دارد؛ اگر اينطور فکر مي‌کردم، بايد «ليلي با من است» 2 و 3 را هم مي‌ساختم. 

 «وقتي همه خوابيم»

کمال تبريزي در ارزيابي‌اش از شرايط فعلي سينما معتقد است: الان بدترين شرايطي است که مي‌توانيم براي سينماي ايران تصور کنيم. سينما دارد به سمت نابودي پيش مي‌رود و تقريبا از تفکر و فرهنگ خالي مي‌شود.

وي پيش‌بيني كرد: اگر شرايط اينگونه ادامه پيدا کند به جايي مي‌رسيم که تقريبا مي‌توان گفت از نظر هنري و فرهنگي متوقف شده‌ايم! مگر اينکه دوباره انقلابي در سينما بوجود آيد.

تبريزي ابرازعقيده كرد: متاسفانه مسوولان فرهنگي دارند سينما را به سمت توقف کامل پيش مي‌برند!به نظرم اسم فيلم آقاي بيضايي،تعبير خوبي است،«وقتي همه خوابيم».

بايد برخي از خواب بيدار شوند و بدانند راه تعامل با سينماگران اين نيست! و بايد راه درستي را پيش بگيرند. واگر به اين بيداري برسند؛ هم خودشان و هم سينما را نجات داده‌اند!

تبريزي در عين حال معتقد است: اين روند فقط محصول چند سال اخير نيست، در دوره‌هاي مختلف سينماي ايران شرايط مختلفي را تجربه کرده است اما در سال‌هاي اخير، شدت افت و ابتذال آن بيشتر شده است و نمي‌توان براي آينده ، شرايط خوبي متصور شد.

«خيابان‌هاي آرام» و «پاداش» اكران مي‌شوند؟!

اين كارگردان در بخش پاياني گفت‌وگويش با ايسنا درباره‌ي سرنوشت اكران «خيابان‌هاي آرام» و «پاداش» به ايسنا گفت: در مورد «خيابان‌هاي آرام» به نظر مي‌رسد که با اصلاحات مورد نظر شوراي پروانه نمايش که همگي انجام شده‌اند؛ بالاخره قرار است که پروانه نمايش اين فيلم عليرغم طولاني شدن بي‌دليل زمان رسيدگي و بررسي آن که بعيد هم هست به صورت طبيعي اتفاق افتاده باشد! سرانجام صادر شده و در گروه سينماي «آزادي» به نمايش درآيد.

وي ادامه داد: اما در مورد «پاداش» هنوز که هنوز است مرغ يک پا دارد! و ظاهرا قرار نيست که به صورت شفاف و روشن در مورد اشکالات فيلم از نظر شورا گفتگو شود و هربار دلايلي واهي و متغير در مقاطع زماني مختلف به تهيه‌کننده بي نوا ابلاغ مي‌شود! و تمايلي در مجموعه حاضر براي نمايش عمومي اين فيلم وجود ندارد و در توقيفي ناخواسته و البته ناعادلانه قرار دارد. تصور من در مورد فيلم «پاداش» اين است که بايد صبر کنيم تا نوبت ظفر آيد!

 دلم مي‌خواهد درباره حقايق اشغال سفارت آمريكا فيلم بسازم

كمال تبريزي در پاسخ به اينكه آرزويش ساخت چه نوع فيلمي است،گفت: دلم مي خواهد روزي در اين مملکت فرا برسد که همه فيلمسازان اين مرز و بوم بتوانند آنچه را که در ضميرشان است،در قالب يک فيلم ، بيان کنند؛ و من نيز در چنين شرايطي بتوانم فيلمي درباره حقايق اشغال سفارت امريکا در ايران بسازم.

به گزارش ايسنا،كمال تبريزي، ( کمال مصفاي تبريزي ) متولد سال 1338 در تهران و فارغ التحصيل رشته سينما و تلويزيون از مجتمع دانشگاهي هنر است. وي فعاليت هنري خود را از سال 1356 با كميته فرهنگي دانشجويان پلي تكنيك آغاز كرد و پس از آن وارد بخش فعاليتهاي فرهنگي سازمان صدا و سيما گرديد. دو روز پس از آغاز جنگ، به عنوان فيلمبردار و کارگردان، اولين تصاوير مربوط به آغاز جنگ را در فيلم مستندي به نام «شهادت طلبان» فيلمبرداري كرد. اين فيلم در همان دوران از تلويزيون پخش و بعدها ضمن نمايش در جشنواره تاشکند، موفق به کسب جايزه بهترين مستند جنگي شد.

چندين كار كوتاه و بلند مستند و داستاني تلويزيوني، درباره جنگ، حاصل اين دوره از فعاليت اوست.

نگارش فيلمنامه «ديده پنهان»، فيلمبرداري فيلمهاي «روايت رزم» و «آواي غيب» که هرسه از اولين فيلمهاي داستاني درباره جنگ بودند؛ از جمله اين کارهاست.

وي مدتي نيز به عنوان مسئول آموزش سينماي آزاد، دوره‌هاي مختلف آموزش فيلم را طراحي و راه‌اندازي نمود و خود نيز واحدهاي مختلف درسي، از جمله شناخت سينما و كارگرداني را تدريس كرد.

تبريزي، چند سالي نيز مدرس دوره‌هاي آموزش در سينماي جوان و مركز اسلامي آموزش فيلمسازي، وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بوده است.

اولين كار بلند حرفه‌اي تبريزي، فيلم سينمايي «عبور» ( سال 1367 ) است كه نويسندگي و كارگرداني آن را به عهده داشته است.

تبريزي، خودش فيلمنامه اين فيلم را نوشت که داستان آن کاملا برگرفته از حوادث واقعي جبهه‌هاي جنگ بود. بعدها اين فيلمنامه و خاطرات نگارش آن به صورت يک کتاب، چاپ و موفق به کسب جايزه بهترين کتاب سال در موضوع جنگ شد.

فيلم‌هاي بعدي تبريزي به ترتيب عبارتند از: «در مسلخ عشق» ( سال 1369)، «پايان كودكي» ( سال 1372) و فيلم سينمايي «ليلي با من است» ( سال 1374) بود.

فيلم «ليلي با من است» ضمن شركت در جشنواره‌هاي مختلف جهاني مانند مونترال کانادا ، فوکوئوکاي ژاپن و ...... ، ديپلم افتخار بهترين بازيگر نقش اول مرد و جايزه بهترين فيلمنامه را در جشنواره بين‌المللي فيلم فجر از آن خود كرد.

همچنين فيلم «پايان کودکي» در جشنواره لينکلن سنتر امريکا،در شهر نيويورک با استقبال مردم به نمايش درآمد.

تبريزي در سال 1377 فيلم سينمايي «مهر مادري» را ساخت كه جوايز متعددي در جشنواره‌هاي مختلف جهاني، از جمله جايزه بهترين فيلم جشنواره برلين در بخش كودكان و نو جوانان و جايزه بهترين فيلم در جشنواره‌هاي زلين ( چک )، قاهره ( مصر)، المپيا ( يونان )، سئول ( کره جنوبي ) و چهارصد ضربه ( كانادا ) را به دست آورد.

فيلم‌هاي ديگر كمال تبريزي عبارتند از: شيدا (سال 1379)، «فرش باد» و «گاهي به آسمان نگاه كن» (در سال 1381). «فرش باد» در همين سال جايزه فيلم منتخب تماشاگران و همچنين جايزه ويژه هيئت داوران جشنواره بين المللي فيلم فجر وانجمن منتقدان را دريافت كرد.

تبريزي، كارگرداني چند سريال تلويزيوني را نيز در كارنامه خود دارد؛ از جمله سريال «قصه‌هاي رودخانه» ( سال 1378، پروژه‌اي مشترك ميان كشورهاي ايران و مالزي ) و سريال «دوران سركشي» ( سال 1380).

كمال تبريزي در هيات داوران چندين دوره از جشنواره فيلمهاي درباره جنگ و دو دوره از جشنواره بين‌المللي فيلمهاي كودكان و نوجوانان ايران و جشنواره بين‌المللي فيلم فجر عضويت داشته و موفق به کسب جوايز متعدد داخلي، شده است.

بعد از اين، تبريزي فيلم سينمايي «مارمولك» ( 1382) را مي‌سازد كه در جشنواره بين المللي فيلم فجر سيمرغ بلورين بهترين فيلم مردمي را از آن خود مي‌کند و در سال 1383 فيلم سينمايي «يک تکه نان» که در جشنواره فيلم فجر، جايزه ويژه هيئت داوران را در بخش مسابقه سينماي ايران و جايزه بهترين کارگرداني را در بخش مسابقه بين الملل ( سينماي معناگرا ) به خود اختصاص مي‌دهد.

مجموعه بيست و دو قسمتي تلويزيوني از اين کارگردان در باره زندگي «شهريار»، شاعر ملي و سرشناس آذري زبان ايراني در سال 1385 به نمايش درمي‌آيد.

سال 1386 فيلم «هميشه پاي يک زن در ميان است» را مي‌سازد و کار سينمايي بعدي او فيلم «پاداش» بود كه هنوز به نمايش عمومي درنيامده است.

تبريزي در سال 1388 فيلم سينمايي «دونده زمين» را مي‌سازد که بار ديگر پروژه‌اي مشترک ميان ايران و ژاپن بوده و هنوز به نمايش عمومي درنيامده است. «دونده زمين» ضمن نمايش در جشنواره اوکيناوا، به نمايش عمومي نيز در سينماهاي ژاپن درخواهد آمد.

آخرين فيلم سينمايي تبريزي «خيابان‌هاي آرام» است که فعلا فقط در جشنواره فجر سال (1389) نمايش داده شده است.

سريال تلويزيوني «سرزمين کهن» که دو فاز اول فيلمبرداري آن به پايان رسيده است؛ فعلا در مرحله پيش توليد فاز نهايي سوم است.

گفت‌وگو از شيما غفاري خبرنگار ايسنا

انتهاي پيام

  • یکشنبه/ ۲۰ شهریور ۱۳۹۰ / ۰۹:۲۸
  • دسته‌بندی: سینما و تئاتر
  • کد خبر: 9006-12326
  • خبرنگار : 71091