*رمضان در اسارت* اجبار به بلوكزني و حبس
يكي از آزادگان كشورمان در خاطرهاي،يكي از اتفاقات ماه رمضان در اسارت را توصيف ميكند. به گزارش سرويس «فرهنگ و حماسه» خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، وي ميگويد:سال 60 بود و هوا بسيار گرم. به ماه مبارك رمضان نزديك ميشديم. يك روز سرهنگ عراقي وارد اردوگاه شد و به بچهها گفت: «هر كس در اين ماه ميخواهد روزه بگيرد يك طرف و كساني كه نميخواهند روزه بگيرند طرف ديگر بايستند.» بچهها فهميدند كه دوباره آزار و اذيت عراقيها شروع خواهد شد. عدهاي كه نميخواستند عراقيها متوجه روزه گرفتن آنها شوند، از معركه نجات پيدا كردند. حدود چهار آسايشگاه بوديم كه عراقيها از روزه گرفتن ما با خبر بودند و از بقيه بچهها جدا شده بوديم. در آن هواي بسيار گرم، بچهها از شدت تشنگي لباسهايشان را خيس ميكردند. آب لولهكشي اردوگاه قابل خوردن نبود. عراقيها با تانكر به اردوگاه آب ميآوردند. اين آب بسيار گرم بود و موقع افطار عطش بچهها برطرف نميشد. بچهها براي خنك كردن آب خوردن، قوطيهاي خالي شير خشك يا حلبهاي خالي روغن نباتي را پر از آب ميکردند و دور آنها را با گوني نخي ميبستند و پشت پنجره ميگذاشتند تا باد به آنها بخورد و كمي خنك شود. بعد از گذشت سه چهار ماه، يک روز عراقيها مقداري شن و ماسه به همراه قالبهاي بلوکزني داخل اردوگاه آوردند و چندين آسايشگاه را به اجبار وادار به بلوکزني کردند تا اينکه نوبت به چهار آسايشگاهي رسيد که در ايام ماه رمضان اعلام کرده بودند روزه ميگيرند. سربازها وارد آسايشگاهها شدند و از بچهها خواستند براي شروع کار به داخل محوطه بروند. اما با مخالفت بچهها روبهرو شدند. سربازان عراقي براي جبران اين مخالفت مدتها در آسايشگاه را بستند و بچهها را در آنجا حبس کردند. انتهاي پيام