كتابخانه مركزي كل استان خوزستان با مساحتي بالغ بر 1300 متر مربع و زيربناي 7100 متر در سه طبقه دي ماه سال 1388 رسما در اهواز افتتاح شد. اين كتابخانه فعاليتهاي خود را در سه فاز برنامهريزي كرده كه فاز اول همزمان با افتتاح كتابخانه به مرحله اجرا درآمد و اكنون فاز دوم فعاليت آن با هجدهمين دوره هفته كتاب و كتابخواني در آبان 89 آمادهسازي شد. فاز سوم اين كتابخانه نيز شامل راهاندازي بخشهاي تخصصي كتابخانه از جمله بخش نابينايان، كودكان و نوجوانان، خوزستانشناسي... است. تجهيز سالن كنفرانس، تجهيز واحد آرشيو اسناد و مدارك، تجهيز و بهرهبرداري از اتاقهاي پژوهش، راهاندازي كتابخانه ديجيتال و وبسايت كتابخانه از برنامههاي آتي اين كتابخانه است.
در بازديدي كه خبرنگار و عكاس ايسناي خوزستان از اين كتابخانه داشتند از بخشها و واحدهاي مختلف آن ديدن كردند كه گزارش آن را به شرح زير است: بعد از وارد شدن از در ورودي كتابخانه به پشت ميزي رسيديم كه در قابي روي آن كوچك نوشته شده؛ حراست كتابخانه. گمان كرديم شايد شخص پشت ميز بتواند ما را در يافتن مسؤول كتابخانه كه از قبل براي راهنماييمان در اين فضا با او هماهنگ شده بود، كمك كند.
از او خواستيم ما را به نزد خانم "آرينوالا" ببرد كه او با گرفتن تماسي خواست تا منتظر بمانيم. خانم آرينوالا خود به نزد ما آمد. از دور ميشد تشخيص داد اين خانم متشخص همان شخص مورد نظر است.
آرينوالا ابتدا ما را به بخش مخزن اصلي كتابخانه ميبرد. سالن بلندي كه در آن رديفهايي مرتب از قفسههاي چوبي بزرگ وجود دارد كه همگي پر از كتابهاي چيده شده است. راهنمايمان در خصوص اين بخش چنين توضيح ميدهد كه: در اين جا 15 هزار عنوان و 27 هزار نسخه فهرستنويسي شده و در ردههاي دههاي از كل به جز قرار گرفتهاند. نسخهها براساس سه زبان لاتين، عربي و فارسي در مخزن تقسيمبندي شدهاند.
پس از آن وارد اتاقي در گوشه سالن ميشويم كه گوشه سمت چپ سالن قرار گرفته است. نسبت به سالن خيلي كوچكتر است اما باز بزرگ است. در اتاق 2 تا سه ميز وجود دارد كه نشان ميدهد پرسنل كتابخانه در اين جا كارهاي دفتري خود را انجام ميدهند. بر يكي از ميزها بيسكويتي نيمه خورده باقي مانده كه از نوشيدن چايي در كنار آن و رفع خستگي پس از سر و كلهزدن با كتابها حكايت ميكند.
قفسههاي كوچك چوبي با باركدهايي بر آنها در انتهاي اين اتاق بلند قرار گرفتهاند. از خانم آرينوالا توضيح ميخواهم. ميگويد: اين جا بخش خدمات فني است كه در آن كارهايي همچون اعلام وصول، باز كردن و ثبت، مهر زدن، ورود اطلاعات و در نهايت چسباندن برچسب بر كتابهايي كه تازه وارد كتابخانه شده و به آن جا ميرسد صورت ميگيرد كه بر اساس همين برچسبها و موضوع در قفسهها چيده ميشوند.
او كشوهاي كوچك گوشه اتاق را محل نگهداري و وارد كردن شناسنامه كتابها به منظور رفعخواني آنها بيان كرد كه به گفته او سالانه از كارتهاي موجود در كتابها پرينت گرفته شده و رفعخواني ميكنند تا متوجه شوند كه كتابي گمشده يا نه و برآورد موجودي ميكنند. در صورتي كه كتابي هم از مدتها دست خواننده باقي مانده باشد در اين رفعخواني مشخص و از او ميخواهند تا براي استفاده ديگران بازگردانده شود.
در حال قدم زدن در راهروهاي كتابخانه هستيم كه او چنين توضيح ميدهد: كتابخانه در كل داراي 12 نفر پرسنل خانم ميباشد كه در 2 شيفت 7 صبح تا 10 شب مشغول به فعاليت هستند. در حال حاضر اين كتابخانه بيش از شش هزار نفر عضو دارد. داراي 2 سالن مطالعه مجزا براي دختران و پسران بوده كه گنجايش هر كدام 279 نفر است.
شرايط عضويت و استفاده از كتابخانه براي هر داوطلب برابر با واريز مبلغ 10 هزار تومان حق عضويت و داشتن حداقل مدرك ديپلم است. همچنين كارتهاي ورود به كتابخانه و دريافت شماره براي استفاده از صندلي از ساعت 7 تا 9.5 صبح ميان اعضا توزيع ميشود كه در صورت رسيدن به حد نصاب 279 نفر براي هر سالن ديگر از قبول ورودي جديد و يا دادن شماره جديد معذوريم. آنهايي كه پس از اين ساعت به كتابخانه مراجعه ميكنند بايد منتظر بمانند تا سالن يا صندليها خالي شوند.
در حال بالا رفتن از پلههاي راهرويي تنگ و كوچك هستيم كه آرينوالا ميگويد: اينجا قلب كتابخانه است. اين جا بخش امانات كتابخانه مركزي خوزستان است؛ جايي كه مراجعه كننده بيشتر با آن سروكار دارد. نقطه تماس بخش فني و اعضا سالني بزرگ با 2 پرسنل بوده كه از پشت گيشه در حال خدماتدهي به پسران و دختران جوان هستند. در گوشههاي سالن قفسههايي با كتابيهايي نه چندان زياد چيده شدهاند كه آرينوالا آنها را تازههاي كتاب كتابخانه ميداند كه در اين جا به اعضا ارايه ميشود.
او با اشاره دست به اين قفسهها ميگويد: "طرح كتاب من" و سامانهاي در نهاد كتابخانههاي عمومي كه كتابهاي درخواستي اعضا را فراهم ميكند. به اين شكل كه اگر كسي به سايت مراجعه كرده و كتاب مورد نظرش را پيدا نكرد درخواست خود را به اين بخش و به كتابدار ميدهد و او نيز درخواست عضو را وارد سايت ميكند تا از كتابخانه مركزي تهران تامين شده و پس از آمادهسازي بلافاصله به مراجعه كننده ارايه شود.
كتابهاي تست درسي متعددي از مقطع كارداني به كارشناسي و كارشناسي به كارشناسي ارشد در اين كتابخانه وجود دارد كه براساس نيازسنجي كتابخانههاي عمومي سطح كشور آماده و تهيه شدهاند.
به كنار يكي از پرسنل موجود در همان سالن ميرويم كه قفسهاي پر از كارتهاي عضويت افراد در جلوي او و روي ميز قرار گرفته است. وي آمار افراد را براساس آخرين عضو ثبت نامي در اين روز 6592 نفر اعلام ميكند كه 1681 نفر از آن عضو غيرفعال و بيش از 4500 نفر عضو فعال هستند. عضو فعال به افرادي كه عضو يك ساله بوده و كارتشان همچنان معتبر است گفته ميشود اما عضو غيرفعال شامل آن دسته از اعضا بوده كه اعتبار كارتشان اتمام و نسبت به تمديد مجدد آن هنوز اقدام نكردهاند. عضوگيري به صورت روزانه است اما صدور كارت عضويت يك روز بعد صورت ميگيرد.
در حال قدم زدن در طبقه دوم كتابخانه هستيم كه از كنار اتاقي با عنوان سالن فرمان ميگذريم. خانم والا در توضيح اين سالن ميگويد: سالني كه محل برگزاري مراسم مختلف با ظرفيت 300 نفر است. به گفته او اين جا همه چيز مكانيزه بوده و هيچ كاردستي صورت نميگيرد.
استفاده از بخش مرجع و پژوهش اين كتابخانه فوقالعاده بالا است. در اين سالن اتاقهاي ديگري با نامهاي متعدد واحد روانشناسي و مشاوره، مركز رايانه، امور اداري، كافينت و مديريت نيز به چشم ميخورد.
وارد اتاقي به نام بخش مرجع ميشويم. سالن نسبت كوچك و خلوتي است كه افرادي در پشت ميزهاي 2 نفره نشسته و به صورت خيلي جدي مشغول مطالعه و تحقيق هستند.
اين كارشناس در توضيح اين بخش ميگويد: اين بخش داراي سه هزار نسخه كتاب است كه از نظر منابع در حال تامين است. كتابهاي بخش منبع در 10 رده اصلي تقسيمبندي شده و در قفسهها چيده ميشود. در كنار اين بخش، بخش سمعي بصري نيز قرار گرفته كه براي نخستين بار در كتابخانههاي عمومي كشور اجرايي ميشود. براساس تقاضاي بالا اعضا قرار است اين بخش به زودي راهاندازي شود.
اتاق پژوهش گوشه ديگري از اين سالن را به خود اختصاص داده و مخصوص انجام امور پژوهشي است. به اين شكل كه علاقهمندان از قشرها و سمتهاي مختلف ميتوانند اين اتاق را هر چند مدت كه مد نظرشان است و بدون محدوديت زماني براي انجام امور پژوهشي رزرو كنند. براي رزرو اين اتاق افراد پس از انعقاد قرار داد با كتابخانه هزينهاي را پرداخت ميكنند.
دوباره به حركت خود در سالن ادامه ميدهيم. به نردههاي كناري وسط سالن ميرسيم. از بالا ميتوان طبقه اول را به خوبي ديد.
در اين طبقه قفسههايي كوچك پر از نشريات ديده ميشود كه آرينوالا درباره آنها ميگويد: در اين بخش كه بخش نشريات نام دارد 107 نشريه مصوب از طرف نهاد كتابخانههاي عمومي براي كتابخانه ارسال ميشود. موضوع بيشتر نشريات علمي، فرهنگي، اجتماعي، سرگرمي و روانشناسي است.
آرينوالا از وجود سيستم وايرلس اينترنت و كافينت در كتابخانه خبر ميدهد. سالن كنفرانس اين كتابخانه هم ظاهرا براي تشكيل جلسات خود در انتظار ميز و صندليهاي درست و حسابي به سر ميبرد.
كارمان با خانم آرينوالا تمام شده و يا بهتر بگويم ديگر چيزي براي نشان دادن به ما ندارد. به خاطر همين با ما خداحافظي كرده و از هم جدا ميشويم و او ديدن سالنهاي مطالعه را به خودمان و همكاري دوست همكارش واگذار ميكند.
وارد سالن مطالعه خواهران ميشويم. چه قدر شلوغ است! صندليها در رديفهاي چهارتايي طولاني در وسط سالن در كنار يكديگر چيده شدهاند. اطراف سالن نيز صندليهاي يك نفره با تختهاي براي تمركز بيشتر در جلوي آنها قرار گرفتهاند كه هر نفر را از كنار دستي و جلويياش مجزا ميكند.
خيلي شلوغ است ولي همه مشغول درس خواندن هستند. فضا بسيار شلخته و نامرتب به نظر ميرسد. كيفها و كتابها گوشه ديوار را پر كردهاند. انگار همه متوجه حضور ما شدهاند. نگاههاي سنگين و معترضانه حاكي از جلب توجه و يا بهتر بگويم بر هم خوردن تمركز به طرف ما شليك ميشود.
اين جا خانمها چه خوب احساس راحتي ميكنند و با سبك بالي كامل مشغول درس خواندن هستند. هواي سالن دم كرده ولي نميدانم با اين حال چرا برخي پتو به دور خودشان پيچيدهاند.
بيشتر اين خانمها به نظر پشت كنكوري ميآيند. ميزها پر از خوردنيهاي رنگارنگ و مملو از وسايل و لوازمالتحرير متنوع است. برخي بسيار جدي مشغول درس خواند هستند. بعضي ديگر در حال رفع اشكال با بغل دستي خود و بعضي ديگر سر بر ميز گذاشته و در حال استراحت هستند. فضاي آرامي است و من به راحتي ميتوانم صداي قدمهايم را بشنوم.
ساعت 11.5 صبح است. بعضيها از فرط خستگي مطالعه روزانه سرشان را بر ميز گذاشته و مشغول چرت زدن هستند. در پايين ميزها و كنار پاي خانمها كيف، فلاسك چاي و بسياري چيزهاي ديگر يافت ميشود. انگار كه با خانه به كتابخانه آمدهاند!
جمعيت سالن به نظر زياد ميرسد ولي هنوز صندليهاي خالي در گوشه و كنار آن به چشم ميخورد. نفس كشيدن در فضاي دم كرده و گرم سالن بسيار سخت است اما انگار براي خانمها كه از شدت درس خواندن افت فشار خون پيدا كردهاند اين طور نيست.
با يكي از دختران حاضر در سالن حرف ميزنم. شهرزاد وزيريپور ميگويد: تنها 2 روز است كه كتابخانه ميآيد. به نظر او كتابخانه خيلي بهتر از خانه است. از كتابخانه سال قبل هم بهتر است.
نيكفر سلطاني، عضو ديگري است كه با آن سر صحبت را باز ميكنم. او ميگويد: كتابخانه هميشه شلوغ است اما امروز بهتر شده. همه جور اهل مطالعه از دانشجو گرفته تا پشت كنكوري به اين جا ميآيند. البته بعضي وقتها هم كمكاريهايي ميشود. از كتابخانههاي ديگر و به خصوص كتابخانههاي رجايي و بهشتي كه قبلا ميرفتهام بهتر است. جمعيت زياد است و كنترل هم سخت است. مسير رفت و آمد به كتابخانه خوب است اما هميشه اتوبوس نيست.
بعد از خداحافظي از نيكفر از سالن خارج ميشوم. دستشويي و آبخوري خانمها درست كنار در سالن قرار گرفته كه اين را ميتوان يكي از مزاياي خوب ساخت اين كتابخانه دانست كه دختران ديگر براي استفاده از اين سرويس مجبور به طي مسافتي طولاني و خارج از محدوده كتابخانه نيستند.
در سالن چرخ زده و از كتابدار پشت گيشه ميخواهيم كه مقدمات حضور ما در سالن آقايان را فراهم كنند. از تنها حراست مرد حاضر در سالن خواسته ميشود تا ما را راهنمايي كند. تنها يك مرد در بخش حراست اين سوال را پيش ميآورد كه اگر طبق معمول دعوايي ميان پسران جوان صورت گيرد چه كسي كنترل كننده وضعيت خواهد بود؛ خانمهاي جوان پرسنل كتابخانه؟
مرد نگهبان در ورودي به ما نزديك ميشود و با تكان دادن سر ما را به سمت سالن پسران راهنمايي ميكند. از او ميخواهيم كه جلوتر از ما وارد شود و به آنها آمادگي حضور بدهد و به قول معروف "ياالله" بگويد. اما او بياعتنا به حرفمان در چهارچوب در منتظر ميماند تا ما هم به او ملحق شويم.
وارد سالن ميشويم. چه قدر متفاوت! شكل و تركيب سالن و ميز و صندليها به همان ترتيب سالن دختران است اما برخلاف آن جا، اين جا بسيار مرتب و منظم است.
پسران همگي بر سرجايشان به طور منظم نشستهاند و ميزها تميز و كتابها به اندازه در جلوي هر نفر قرار گرفتهاند. اين همه ترتيب و نظم براي پسران قابل باور نيست. واقعا سالن پسرها خيلي مرتبتر از سالن دختران است. هواي اين جا مطبوعتر و جمعيت آن كمتر است.
اين جا هم آن نگاههاي معترضانه يافت ميشود اما بعد از كمي تمركز با بياعتنايي به كتاب بازميگردند. فضا به قدري آرام است كه صداي آرام پاشنههاي كفشم من را از برهم زدن سكوت سالن ميترساند. رفت و آمد در سالن پسران بسيار اندك است و همه مشغول درس خواندن هستند.
در حال حركت در سالن هستم. به يكي از ميزها نزديك ميشوم كه پسري تنها به طور جدي پشت آن مشغول درس خواندن است. اسمش را ميپرسم. "دانيال حيدري" و چهار تا پنج ماه است كه به كتابخانه ميآيد. او در برخوردي كه با نگهبانان كتابخانه داشته متوجه شده از ميان سه نفر آنها تنها يك نفر خوب است و خوش اخلاق و بقيه بداخلاق هستند.
او ميگويد: كتابخانه بعضي از كتابها را ندارد ولي در خواست دادهايم و قرار است آورده شود. كتابخانه ديگري نرفتهام كه اين جا را با بقيه جاها مقايسه كنم اما شهرداري سرويسهاي ايستگاه كتابخانه را برداشته است. به همين خاطر در رفت و آمد دچار مشكل شدهايم.
بعد از تشكر از دانيال به قدم زدن در سالن ادامه ميدهم. بوي خاصي شبيه بوي سيگار مرا به خود جلب ميكند و براي رفع كنجكاويام مسير بو را چند بار ميروم و برميگردم تا اين كه تصميم ميگيرم با يكي از پسران نزديك به آن محدوده صحبت كنم.
به سراغ "علي" ميروم. بعد از سلام از او ميخواهم خودش را معرفي كند كه ميگويد علي هستم. 9 ماه است كه به كتابخانه ميآيد و جزو كساني است كه از فضاي اين جا به خوبي استفاده ميكند. او ميگويد: برخي براي استفاده از كتابخانه ميآيند و برخي از فضاي پارك جلوي آن. امكانات كتابخانه خيلي معمولي است. حتي سالن اين جا به عنوان يك كتابخانه مركزي استان از اندازه مناسبي برخوردار نيست. تعداد كتابها زياد نبوده و با نزديك شدن به كنكور تعداد افراد عضو نيز بيشتر ميشود. اصلا رعايت نميشود كه اضافه بر ظرفيت عضو نپذيرند.
وي ادامه ميدهد: سكوت اين جا بد نيست، برخورد پرسنل آن هم خوب است. فقط اگر جلوي افرادي را كه وارد كتابخانه ميشوند و تنها از فضاي جلوي آن استفاده ميكنند بگيرند خوب است. از او ميپرسم وقتگذارني و يا خوشگذارني اين افراد مزاحمتي براي درس خواندن او ايجاد ميكند كه او ميخندد و ميگويد: نه. فقط جلويشان را بگيرند تا الكي فضاي كتابخانه را اشغال نكرده تا آن كه واقعا نياز دارد از اين فضا استفاده كند.
از علي هم خداحافظي كرده و با قدمهايي آرام و چشماني كنجكاو از سالن خارج ميشوم تا مطمئن شوم چيزي از قلم نيفتاده است.
وقت ناهار است. خيليها براي نفس گرفتن از فضاي سالن خارج شده با تلفن و يا دوست خود صحبت ميكنند يا اين كه گوشهاي اختيار كرده و تنها نظارهگر اطراف هستند. برخي هم از ترس از دست دادن زمان با كتابهايشان به هواخوري آمدهاند.
از بالا كه به طبقه همكف نگاه ميكنم با شلوغي زاويه كوچك گوشه سالن كه با حايلي از سالن جدا شده روبهرو ميشود. مملو از دختران گرسنهاي است كه به ساندويچهايشان گاز ميزنند تا بلكه به حس سيري برسند.
در گوشه ديگر و كناري سالن، زاويه ناهارخوري پسران قرار گرفته كه بر خلاف دختران تنها يكي از پسران به نمايندگي از طرف بقيه آنها مشغول مرور جزوه خود در آن ميباشد. در تمام مدت تهيه گزارش از كتابخانه گروهي پنجتايي از پسران را ميبينم كه مدام در حال پرسه زدن در زواياي مختلف آن بودند. انگار سعي در گذراندن زمان خود داشتند.
زماني از فضاي كتابخانه خارج ميشويم كه ديگر ظهر شده است. دختران و پسران زيادي فضاي پارك روبهرو را پر كردهاند. برخي مشغول غذا خوردن بوده و برخي ديگر منتظر رسيدن ناهارشان هستند. ظاهرا پسرها براي فرار از ممنوعيت استعمال دخانيات درون كتابخانه به فضاي پارك روبهروي آن پناه ميآورند. پيكهاي موتوري فستفود و رستورانهاي مختلف جلوي كتابخانه حاضر شده تا ناهار بچهها را تحويل دهند. هوا به شدت گرم است. با اين حال گروهي از پسران ورقبازي را رها كرده و با اشتهاي كامل مشغول غذا خوردن هستند.
با يكي از پسرها كه در محوطه صحبت ميكردم معتقد بود كه بعضيها تمام وقتشان را در پارك ميگذرند و هيچ استفادهاي از امكانات كتابخانه نكرده و تنها جاي چند نفر ديگر را اشغال ميكنند. البته او ميگفت كه فضاي پارك از طرف مسؤولان حراست كتابخانه و ماموران محوطه كنترل ميشود.
بعد از شنيدن اين حرفها و ديدن خيلي چيزهاي ديگر با خاطره گرماي آن روز طاقتفرسا از فضا و اتفاقهاي پارك مقابل كتابخانه از آن جا دور ميشويم.
گزارش از خبرنگار ايسنا: وحيده فلاح سليماني
انتهاي پيام