/ارزيابي طنز در دهه‌ي 80/ اميد مهدي‌نژاد: از طنـز مي‌تـرسنـد

اميد مهدي‌نژاد گفت: طنزپردازي در دهه‌ي 80 بيش‌تر در فضاي مجازي رونق داشته و در مطبوعات كم‌رونق بوده است و مطبوعات با ترس و احتياط به طنز نزديك مي‌شوند. اين طنزپرداز در گفت‌وگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در ارزيابي خود از ادبيات طنز در دهه‌ي 80، عنوان كرد: به نظرم، آن‌چه طنزنويسي دهه‌ي 80 را از سال‌هاي پيش از خودش متمايز مي‌کند، رواج طنزنويسي در وب است. وبلاگ‌ها اين فرصت را به کساني که فکر مي‌کنند مي‌توانند بنويسند، داده است که فارغ از ملاحظات درست يا غلطي که در جريان انتشار نوشته در نشريات بر ذهن نويسنده تحميل مي‌شوند، بنويسند و نوشته‌شان را منتشر کنند. او افزود: اين از يک‌ طرف موجب شده استعدادهاي عجيب و غريبي که شايد هيچ‌گاه اين امکان را نداشتند که براي مطبوعات بنويسند، به فعل درآيند و از طرفي هم خيلي از قلم‌زنان سطحي و بي‌ارزش را دچار توهم نويسنده بودن کرده است. البته از آن‌جا که متاع کفر و دين علي‌القاعده بي‌مشتري نيست، حتا همين سطحي‌نويس‌ها و بي‌نمک‌نويس‌ها هم مخاطباني از جنس خود دارند. او در ادامه با اشاره به نقش نقش اينترنت و گسترش آن، عنوان كرد: تا پيش از رواج و شيوع اينترنت و نويسندگي در اين فضا، امکان نوشتن آزاد و فارغ از ملاحظات وجود نداشت. حالا فرهنگ عمومي دارد در دنياي مجازي منتشر مي‌شود و بهتر مي‌توانيم خوب و بدش را ببينيم كه يکي از جلوه‌هايش هم همين طنزنويسي‌هاست. مهدي‌نژاد سپس به طنزنويسي در مطبوعات اشاره و تأكيد كرد: در مطبوعات البته موضوع جور ديگري است. سال‌هاست که هم به واسطه‌ي شرايط خاص سياسي و اجتماعي و هم به دليل کم شدن اقبال مردم به روزنامه‌ها و نشريات ديگر، چراغ طنز در نشريات کاغذي تنها سوسويي بي‌رمق دارد. اين ‌روزها حتا روزنامه‌هاي مشهور و بنگاه‌هاي معظم مطبوعاتي (از قبيل گروه مجلات همشهري) هم يا به طنز نزديک نمي‌شوند، يا با ترس و لرز و احتياط فراوان نزديک مي‌شوند. مردم اخبار را هم بيش‌تر از رسانه‌هاي تصويري و سايت‌هاي خبري دنبال مي‌کنند. اين طنزپرداز همچنين درباره‌ي ويژگي‌هاي ادبيات طنز در دهه‌ي گذشته، اظهار كرد: کوتاه‌نويسي، سريع‌نويسي و بي‌پروانويسي را مي‌شود از مشخصات طنز دهه‌ي 80 برشمرد که هر سه را هم البته طنزنويسي اينترنتي دامن زده است. کوتاه‌نويسي اقتضاي شرايط زندگي است. کم‌تر کسي را پيدا مي‌کنيد که حوصله داشته باشد براي دريافتن يک نکته، مثلا هزار کلمه ياداشت را بخواند. او بي‌پروانويسي را آفت طنزپردازي خواند و عنوان كرد: به نظر، بي‌پروانويسي آفت طنز و طنزپرداز است. اصلا ظرافت طنز در پنهان‌گويي و پوشيده‌گويي است که ظاهر مي‌شود. طنز بي‌پروا تا تبديل شدن به هزل و هجو، يک بند انگشت فاصله دارد؛ اما نياز به سريع‌نويسي موجب شده خيلي از نويسنده‌ها کم‌تر وقت و انرژي براي غناي ادبي نوشته‌شان صرف کنند. اين مشکل در بسياري از کارهاي خود من هم هست. اما خيلي از طنزنويسان اينترنتي هستند که حتا لازم نمي‌دانند بروند فنون نويسندگي را ياد بگيرند يا ادبيات کلاسيک ايران و جهان را مطالعه کنند. داريم کساني را که شعر طنز مي‌گويند و مدعي هم هستند؛ اما در شناخت اوليات شاعري که دانستن عروض و قافيه باشند، عاجزند و بدتر از اين عجز اين است که اصلا احساس نياز نمي‌کنند به دانستن اين‌ها و مثلاً اشراف بر قواعد شاعري. مهدي‌نژاد در ادامه گفت: در نثر هم وضع به همين منوال است. اين‌روزها خيلي بايد بگرديم تا نويسنده‌اي پيدا کنيم که هم درست بنويسد و هم شيرين و نمکين. امثال «ابوالفضل زرويي» و «سيدعلي ميرفتاح» و «شهرام شکيبا» و... انگشت‌شمارند. اين طنزپرداز سپس در مقايسه‌ي طنز منظوم و منثور عنوان كرد: از جهتي وضع نثر بهتر است. بالأخره ما سابقه‌ي متحيرکننده‌اي از شعر طنز در ادبيات فارسي داريم. حتا در ميان شاعران معاصر نيز طنزپردازان قدري داريم که خواه ناخواه شعرهاي تازه با آثار آن‌ها مقايسه مي‌شوند و نمره‌ي قابل قبولي نمي‌آورند؛ شاعراني مثل «ابوالقاسم حالت» و «ابوتراب جلي»، «عمران صلاحي» و «ابوالفضل زرويي نصرآباد»، که به زعم من برترين شاعر طنزپرداز سده‌ي اخير است و خوشبختانه زنده است و مي‌شود محضرش را دريافت و سال‌هاي سال به فضل خدا زنده بماند. او در ادامه گفت: حرفم اين است که با وجود چنين سابقه‌اي، بدون ترديد، توقع از طنز منظوم خيلي بيش‌تر از طنز منثور است؛ اما اين توقع آن‌قدرها که بايد برآورده نمي‌شود. در نثر و بخصوص نثر ژورناليستي از آن‌جا که چنين سابقه‌اي نيست و در نهايت، يک قرن تجربه پشت سر ماست، اين مقايسه ساده‌تر است و طبعا آن‌چنان سخت‌گيري‌اي هم در ميان نيست. مهدي‌نژاد همچنين درباره‌ي جايگاه طنز مكتوب نسبت به ساير انواع طنز و تأثيرگذاري آن، گفت: همه‌چيز از کلمه آغاز مي‌شود. طنز تصويري هم با يک متن شروع مي‌شود که اگر متن ضعيفي باشد، هرگز به يک اثر تصويري خوب منجر نمي‌شود. حتا نمونه‌هاي خوب طنز سينمايي و تلويزيوني هم نخست به واسطه‌ي متن‌شان برجسته مي‌شوند. همين الآن مجموعه‌اي مثل «ساختمان پزشکان» از تلويزيون پخش مي‌شود که متني بسيار خوب و دقيق دارد. اگرچه متن طنزهاي تصويري به قصد اجراي تصويري نوشته مي‌شوند و اثر مستقلي نيستند؛ اما اگر نويسنده اين متون نويسنده خوبي نباشد، نمي‌تواند فضايي مناسب براي اجرا خلق کند. درستي اين‌که گفته مي‌شود فرهنگ مردم ما بيش‌تر از آن‌که ديداري باشد، شنيداري است، با همين تجربه‌ها ثابت شده است. مخاطب در يک اثر طنز تصويري هم منتظر يک ديالوگ خنده‌دار است تا بخندد. به اين ترتيب، اتفاقات خوب و اتفاقات بدي که در عرصه‌ي طنز مکتوب مي‌افتد، با يک واسطه به عرصه‌هاي ديگر، از جمله عرصه‌ي طنز تصويري هم سرايت مي‌کند. اين طنزپرداز درباره‌ي كم‌تعداد بودن طنزپردازان هم عنوان كرد: خوشبختانه طنزپرداز کم نداريم. بدبختانه طنزپرداز خوب کم داريم. شايد به همان عللي که اشاره شد؛ توهم مخاطب و احساس بي‌نيازي از مطالعه و ياد گرفتن فنون بياني و شيوه‌هاي نويسندگي. از طرف ديگر، ديد مردم نسبت به طنز و طنزنويسي بسيار بهتر از گذشته است و تفاوت طنز، لودگي و مسخرگي بيش‌تر درک مي‌شود. در اين زمينه هم ـ مثل بسياري زمينه‌هاي ديگر ـ مسؤولان از مردم عقب‌ترند؛ يعني کساني که داعيه‌ي مديريت و مهندسي فرهنگي دارند، از آن‌ها که دارند مديريت و مهندسي‌شان مي‌کنند، کم‌تر متوجه مي‌شوند. او سپس با اشاره به نبود برخورد صحيح با طنز، تأكيد كرد: جالب اين‌جاست که مهم‌ترين سياست‌گذار فرهنگي کشور، يعني رهبر انقلاب درباره‌ي طنز اين‌گونه سخن مي‌گويد که «يکي از مقوله‌هاي بسيار مهم و يکي از ضرورت‌هاي جامعه، لبخند است. زندگي بي ‌شادي و لبخند، زندگي دوزخي است. زندگي بهشتي با لبخند است. طنز هنر خيلي بزرگي است...» اما به مديران و رؤساي رده‌پايين که مي‌رسيم، اوضاع برعکس مي‌شود. نکته‌ي مهم در اين سخن رهبر اين است که ايشان نفس طنز و لبخند را ضرورت دانسته‌اند؛ يعني شيوع طنز و بيان طنزآميز و شيرين را مفيد و مطلوب دانسته‌اند. اما وقتي به عملکرد دستگاه‌هاي فرهنگي نگاه مي‌کنيم، مي‌بينيم در نگاه آن‌ها، طنز در بهترين و محترمانه‌ترين صورت، ابزاري ست براي رسيدن يا حفظ قدرت خودشان و حزب و جناح متبوع‌شان. اين است که مي‌بينيم از چند ماه مانده به انتخابات، ناگهان بازار طنز مطبوعاتي داغ مي‌شود. چرا؟ چون طنز را ابزار هجو و از ميدان به در کردن رقيب مي‌بينند. در مواقع ديگر هم که طنز يا زينت‌المجالس و ابزار تفريح و تفنن است، يا وسيله‌اي براي تبليغ و در حقيقت تحميق. او افزود: يادم هست يکي از مديران فرهنگي (که اتفاقا جزو مديراني بود که سرشان به تن‌شان مي‌ارزد) جمعي از طنزپردازان را در جلسه‌اي جمع آورد و اول با زبان بي‌زباني و بعد به صراحت گفت که چرا اين‌قدر از مديران انتقاد مي‌کنيد؟ مگر مردم کم ايراد دارند؟ مگر خود هنرمندان کم ايراد دارند؟ برويد از مردم انتقاد کنيد، از هنرمندان انتقاد کنيد. برويد از کارهاي خوب مديران بگوييد. اميد مهدي‌نژاد همچنين درباره‌ي مهمترين مشكلات و موانع طنزپردازي گفت: همين‌ها که تا الآن گفته شد نيز مي‌تواند مشكلات و موانع طنزپردازي باشد. اما اهميت ندادن به نمونه‌هاي خوب و درست و عالي طنز، شايد مهم‌ترين مانع در شيوع طنز باشد. اين اهميت ندادن هم از طرف مردم صورت مي‌گيرد و هم از طرف متوليان فرهنگي کشور؛ يعني صاحبان رسانه و مديران دستگاه‌هاي فرهنگي و ناشران و.... اين وسط مردم نشان داده‌اند که طنز خوب را،‌ اگر درست و به‌موقع و در فضاي مناسب ارائه شود، مي‌بينند و مي‌خوانند و مي‌پسندند. او در ادامه بيان كرد: اين ارائه‌ي درست، کار همان مسئولين و متوليان است. ما البته مثل هميشه اميدواريم وضع بهتر شود و تازه از بابت همين که هست هم کلي شکر خدا مي‌کنيم. انتهاي پيام
  • دوشنبه/ ۲۳ خرداد ۱۳۹۰ / ۱۱:۵۵
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 9003-13514
  • خبرنگار :