انتقادهاي علي معلم: نام درياچهي «خزر» خيانت است شعر اشتباه روي اسكناس؛ به كوري چشم حقيقت!
رييس فرهنگستان هنر در مراسم رونمايي از سه اثر فرهنگي ـ علمي تأكيد كرد: با وجود رسانه و ابزار مكانيزه نتوانستهايم از آنچه داريم، چيزي بسازيم كه پايداري هويت ما را تضمين كند. به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در ابتداي اين نشست كه عصر امروز (يكشنبه، 15 اسفندماه) در فرهنگستان هنر برگزار شد، فيلم كوتاهي با نام «ميراث ماندگار» پخش شد كه در آن به معرفي روند ساخت موزهي ميراث روستايي گيلان توسط دكتر محمود طالقاني و ويژگيهاي ارزشمند اين اقدام پرداخته شده بود. سپس رييس فرهنگستان هنر با اشاره به اين اقدام و اينكه اين خدمت بزرگ چه جنبهاي براي ما دارد، بيان كرد: به جهت معلوم شدن بيشتر اين مطلب، دو نكته را كه همين امسال اتفاق افتاد، مطرح ميكنم. محمدعلي معلم دامغاني ادامه داد: چندماه پيش، ارجمنداني دربارهي يكي از ابيات سعدي به من تلفن كردند كه، بني آدم اعضاي يكديگرند؟ يا يك پيكرند؟ من در آن موقعيت جوابي كه به نظرم ميرسيد گفتم، ولي بعد خواستند كه آن جواب را مكتوب كنم. پس از آن، جوابم را در محضر بعضي بزرگان بهطور شفاهي گفتم و بهشكل كتبي امضا كردم. اما در حقيقت اين بيت به كوري چشم حقيقت، «بني آدم اعضاي يكديگرند» شد. وي در اينباره اظهار كرد: پيشينيان ما گاهي انسان را مدينهي مثالي تشبيه كردهاند. در مدينهي مثالي، يكي شاه است، يكي عامل كه عملي را انجام ميدهد و هر طبقهاي به كاري اشتغال دارد. پس بايد بگوييم «بني آدم اعضاي يك پيكرند» و در واقع، «بني آدم اعضاي يكديگرند» نيست. او افزود: امروز روي برخي اسكناسها و در برخي موقعيتهاي رسمي به كوري چشم سعدي نه، به كوري چشم من حقير نه، بلكه به كوري چشم حقيقت «بني آدم اعضاي يكديگرند». معلم دامغاني در ادامهي سخنان خود گفت: چند روز پيش، در يك جلسهي رسمي به درياچهاي كه در شمال ايران قرار دارد و برخي آن را درياچهي «خزر» ميدانند و برخي به آن درياچهي «مازندران» ميگفتند و برخي نيز «كاسپين» ميگويند، اشاره شد. در حالي كه كاسپيها قومي ساكن منطقهي شمال بودند كه مركز آنها همين شهر قزوين است و در حقيقت، هيچ ترديدي نيست كه ما درياچهي «كاسپين» نداريم. اين درياچه «كسپين» يعني قزوين است و مردم قزوين هنوز هستند و زندگي ميكنند. او ادامه داد: خزرها نيز قومي يهودي بودند در شمال درياچه و امروز اگر درياچه به نام آنها تسميه شود، اي بسا كه مالكان و مدعيان ديگري نيز داشته باشد. معلم تصريح كرد: وقتي اعراب آمدند، درياچه به نام «كسپين» بود كه اين واژه تعريب شد. در حالي كه در بسياري از متون، اين درياچه به نام «قزوين» است. او با اشاره به نام «انزلي» بر درياچهي شمالي كشور كه كلمهاي يوناني و به معني مرداب است، گفت: نامگذاري اين درياچه به نام «خزر» خيانت است. اگر هم به نام مازندران باشد، محروم كردن گيلان و طبرستان است. اين درياچه بايد به نام «كسپين» باشد تا بتواند به نام ايران باشد؛ اما ما مرده و شما زنده، ببينيد با اين ماجرا چه خواهد شد. رييس فرهنگستان هنر اظهار كرد: ما بخواهيم يا نخواهيم، در نقطهاي از جهان واقع شدهايم كه بسياري از عزيزترين هنرهايي كه در دست ماست، در معرض نابودي قرار دارد. امروزه با وجود رايانهها، رسانهها و ابزار مكانيزه هنوز نتوانستهايم آنچه كه را داريم به زبان تازه و رسانه ترجمان كنيم و از آن چيزي بسازيم كه پايداري هويت ما را تضمين كند. وي تأكيد كرد: فرهنگستان هنر براي چاپ و انتشار آثاري كه بهوسيلهي شخصيتي در اين كشور آماده شده كه خودش يك پيام بزرگ و آثارش پيام ديگري براي نسلي است كه به آن سوي آبها ميروند، تلاش ميكند. رييس فرهنگستان هنر با بيان اينكه دكتر طالقاني ـ مدير پروژهي موزهي ميراث روستايي گيلان ـ خود پيامي است براي سلسلهي جوانتر كه با وجود موقعيتهاي شاخص، هويت خويش را نگاه داشته است، گفت: او در اين كشور نيز ضامن صيانت بسياري از ارجمنديهاست. معلم در پايان سخنان خود، اضافه كرد: شما امروز مهمان خاطرهي غريبهاي از گذشتهي تابناك اين سرزمين هستيد كه ممكن است امروز چندان ارجمند بهنظر نيايد؛ اما فردا كه هيچ نشاني از اين معاني نباشد، خواهيد دانست كه چه خدمت بزرگي به اين كشور و سرزمين شده است. انتهاي پيام