كاميار عابدي، كه اكنون حدود دو سال است در دانشگاه اوساكاي ژاپن به تدريس زبان و ادب فارسي مشغول است، ميگويد: آشنايي ژاپنيها بيشتر با ادبيات كهن فارسي است؛ هرچند آثار معاصر هم در حال ترجمه است.
اين پژوهشگر و منتقد ادبي در گفتوگويي با بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، آشنايي ژاپنيها را بيشتر با ادبيات كهن فارسي دانست و اشاره كرد كه آگاهي ايرانشناسان ژاپني از ادوار مختلف تاريخ ايران نيز وسيع است. در نيم قرن اخير، محققان ژاپني در زمينهي مسائل اجتماعي و فرهنگي ايران تحقيقات وسيعي انجام دادهاند. البته برخي آثار يا آراي نويسندگاني مانند محمدعلي جمالزاده، صادق هدايت و جلال آل احمد در زبان ژاپني شناخته شده و احيانا ترجمه شده است. به هرحال، در هر دو زمينهي ادبيات كهن و ادبيات معاصر، محققان و ايرانشناسان سرگرم تحقيق يا ترجمهاند. به عنوان مثال، استادان قديمي يا شناختهشدهاي مانند خانم اميكو اوكادا، آقايان ت. كورايانگي، واييچي ايموتو و تاكهشي كاتسوفوجي و جوانترهايي مانند آقاي موريو فوجيئي و خانم آيانو ساساكي بيشتر به ادبيات قديم ايران پرداختهاند و ميپردازند. همچنين خانم بوكو فوجيموتو عمده توجه خود را به شناخت و ترجمهي ادبيات داستاني معاصر، بويژه زنان نويسنده، معطوف كرده است و از جمله آخرين ترجمههاي او ميتوان به داستانهاي كوتاهي از زويا پيرزاد اشاره كرد.
او در ادامه يادآور شد: در ميان چهرههاي ادبي قديم ما، خيام طبعا شهرت زيادي در جهان و از جمله در ژاپن دارد و علت آن هم برگردان شاعرانه و زيباي ادوارد فيتزجرالد از رباعيهاي خيام به زبان انگليسي است. اكنون به زبان ژاپني ترجمههاي بسيار متعددي از خيام، گاهي از متن اصلي فارسي و گاهي از ترجمهي فيتزجرالد، در دست است. آثار سعدي و نظامي و شاهنامهي فردوسي و ويس و رامين فخرالدين اسعد گرگاني و ديگر شاهكارهاي ادب فارسي هم بهطور كامل يا به صورت گلچين به ژاپني ترجمه شده است.
عابدي افزود: در حوزهي شعر معاصر نيز از چند سال قبل به كوشش برخي استادان يا محققان جوان ايرانشناسي گامهايي براي شناخت و ترجمهي آثار شاعران معاصر برداشته شده است. در اين زمينه بايد به كوششهاي خانمها كيميه مائدا، شوري سوزوكي و ناهو ناكامورا و عدهاي ديگر اشاره كنم. اين پژوهشگران در سال 2009 منتخبي از شعر معاصر به زبان ژاپني منتشر كردند كه از نخستين گامها در اين زمينه است. خانم مائدا بويژه به شعر شاملو علاقه دارد و نمونههاي متعددي از آثار او را به ژاپني برگردانده است. اين پژوهشگر به همراهي آقاي ع.پاشايي مجموعهاي از هايكو را به فارسي ترجمه كرده است.
او در ادامه عنوان كرد: دكتر هاشم رجبزاده، استاد پيشين «دانشگاه مطالعات خارجي اوساكا» و استاد كنوني «دانشگاه ريوكوكو»، در مقالهها و كتابهاي متعددي به معرفي اجمالي يا تفصيلي ايرانشناسان و ايرانشناسي در ژاپن پرداخته است. مجموعهي منتخب تفصيلي او از آثار و آراي ايرانشناسان ژاپني در «بنياد موقوفات افشار» منتشر شده و فرهنگ زندگينامهيي و كتابشناختي او در اين زمينه، بر اساس شنيدهها، در «دايرةالمعارف بزرگ اسلامي» در حال انتشار است. گفتني است كه دكتر رجبزاده فراتر از سه دهه است كه در كشور ژاپن به سر ميبرد و براي خدمات فرهنگي خود در ژاپن، بزرگترين مدال افتخار ژاپن را از امپراتور اين كشور دريافت كرده است.
عابدي همچنين گفت: به هر روي، شمار ايرانشناسان در ژاپن، نه فقط در رشتهي ادبيات فارسي؛ بلكه در زمينههاي مختلف مربوط به ايران بسيار قابل توجه است. در «مركز پژوهش زبانهاي دنيا» كه من دو سالي است در آن به كار مشغولام، گذشته از خانم فوجيموتو، كه به ادبيات داستاني ايران علاقهمند است و در اين زمينه كار ميكند، آقاي شيگه ئو موري در حوزهي زبانهاي ايران قبل از اسلام و همچنين دستور زبان فارسي مشغول پژوهش و تدريس است و آقاي شين تاكههارا در زمينهي فرهنگ عامه و فولكلور ايران تحقيق و بررسي ميكند. در اين لحظه دست كم، چند نفر مانند آقاي سانو و خانمها ياماناكا و ياماگشي را به ياد ميآورم كه در مراكز علمي ديگر به كار در زمينهي تاريخ ايران مشغولاند.
او در ادامهي صحبتهايش متذكر شد: رشتهي زبان فارسي در سال 1961 ميلادي در اين دانشكده تأسيس شد؛ يعني حدود 50 سال قبل؛ بنابراين اين مركز، قديميترين دانشكدهاي است كه در آن زبان فارسي و ايرانشناسي مورد تدريس و پژوهش قرار گرفته است. هر سال حدود 20 نفر دانشجو وارد دورهي كارشناسي (ليسانس) ميشوند؛ اما شمار كساني كه بعد از اين دوره، آمادگي و تمايل علمي براي ادامهي تحصيل در دورههاي كارشناسي ارشد (فوق ليسانس) و دكتري را دارند، بسيار اندك است و معمولا بين يك تا سه نفر است. تمركز مواد درسي در دورهي كارشناسي بر زبان فارسي است؛ نه ادبيات و ايرانشناسي؛ اما در سال سوم و چهارم، درسهايي در آشنايي با ادب و فرهنگ و تاريخ ايران هم به درسهاي آنها اضافه ميشود و دانشجويان ملزماند كه در يكي از زمينههاي مورد علاقهي خود در حوزهي ايران، پاياننامهاي بنويسند.
او ادامه داد: البته بايد بيفزايم كه بين سال سوم و سال پاياني تحصيل در دورهي كارشناسي، به تصميم دانشجو، فاصلهاي يكي _ دوساله ميتواند ايجاد شود. بيشتر اين دانشجويان از اين فرصت استفاده ميكنند. بعضي از آنها، كه به زبان فارسي علاقهمندترند، به ايران ميآيند و فارسيشان را تقويت ميكنند و بعضي ديگر براي آموختن زبانها و رشتههاي ديگر به دانشگاههاي ديگر، بويژه در اروپا و ايالات متحدهي آمريكا و كانادا و استراليا و كشورهاي ديگر ميروند. اين فاصله، به نظر من، براي وسعت بخشيدن به نگاه و آگاهي دانشجو، بسيار مهم است و روشي است كه اي كاش در كشور ما نيز به امكان آن انديشيده شود. در دورههاي كارشناسي ارشد و دكتري مواد درسي دانشجويان بر اساس گرايش تخصصي و پاياننامهي آن در يكي از موضوعهاي ايرانشناسي شكل ميگيرد.
عابدي سپس گفت: بيشتر دانشجويان، به دليل اينكه امكان كار در زمينههاي مرتبط با زبان فارسي فراهم نيست، پس از دورهي كارشناسي به كارهاي مختلف مورد علاقهشان مشغول ميشوند. بالطبع، اگر روابط بين ايران و ژاپن، به لحاظ اقتصادي و فناوري و غيره، وسيع باشد، امكان كار در زمينههاي مرتبط با زبان فارسي براي اين دانشجويان بيشتر ميشود و متأسفانه در حال حاضر چنين نيست.
او در بخش ديگري از گفتوگو با ايسنا عنوان كرد: سال تحصيلي در ژاپن از فروردين آغاز ميشود و من از فروردين سال 1388 (2009) به دعوت رسمي «مركز پژوهش زبانهاي دنيا» در دانشگاه اوساكا به اين كشور رفتم و به تدريس درسهاي مختلفي در زمينهي زبان فارسي، فرهنگ ايران، شعر فارسي و غيره در اين دانشكده مشغول شدم. بويژه در سال اول و دوم، ناگزيرم از زبان انگليسي براي بيان مطالب درسي استفاده كنم. البته مقدار بسيار ناچيزي هم ژاپني آموختهام و گاهي از آن استفاده ميكنم. بر اساس تجربهي دوسالهام بايد بگويم كه دانشجويان ژاپني بسيار باادب و منضبط هستند و مشتاق آشنايي با فرهنگهاي ديگر، از جمله فرهنگ كشور عزيز ما. من هم تا جايي كه توانايي و نيز آگاهيهاي اندكم اجازه ميدهد، ميكوشم در ضمن درسهاي مختلف، اين كار را انجام دهم و اشتياق آنها را بيپاسخ نگذارم.
كاميار عابدي افزود: علاوه بر «مركز پژوهش زبانهاي دنيا» (اوساكا)، در «دانشگاه مطالعات خارجي توكيو» هم رشتهي زبان فارسي در دورههاي كارشناسي و كارشناسي ارشد و دكتري وجود دارد و اگر اشتباه نكنم، از تأسيس آن حدود 30 سال ميگذرد. شايد حدود سه دهه است كه عدهاي از استادان يا پژوهشگراني از ايران (مقيم ايران يا مقيم كشورهاي ديگر) براي تدريس در اين دو دانشگاه دعوت شدهاند. در دانشگاه اوساكا آقايان هاشم رجبزاده و حسن رضايي باغبيدي تدريس كردهاند و در توكيو در سالهاي مختلف، آقايان بهمن سركاراتي، علي فردوسي، ايرج پارسينژاد، داريوش آشوري، محمد استعلامي، محمدجعفر ياحقي و خانم زهرا طاهري و شايد يكي _ دو نفر ديگر به تدريس مشغول بودهاند.
او همچنين در توضيحي گفت: اوساكا شهر بزرگي است و تصور ميكنم بعد از توكيو مهمترين شهر ژاپن باشد. اگر اشتباه نكنم، حدود هشت ميليون نفر جمعيت دارد و دو شهر باستاني نارا و كيوتو، كه پيش از توكيو پايتخت ژاپن بودهاند، در فاصلهي بسيار نزديكي با اوساكا قرار دارند. در مجموع، بايد بگويم كه نظم و انضباط فردي و اجتماعي و وجدان كاري در اين كشور بسيار برايم آموزنده بوده است و تعلق خاطر آنان به كار كه نوعي خرد جمعي و پنهان در اين كشور مستقر است و اين خرد، با وجود فرازوفرودهايي كه در هر جايي از كرهي زمين ميتواند وجود داشته باشد، نوعي نيروي پيشبرنده براي اين فرهنگ و مملكت است. رعايت حريم فردي و احترام به ديگران، نكتهي ديگري است كه براي ناظري مثل من عمده بوده است. نميدانم تصورم درست است يا نه، اما بخشي از ارتباط ژاپنيها با همديگر از طريق انجمنهايي است كه علايق مشتركي دارند و هرچند وقت يك بار دور هم جمع ميشوند و به تبادل دانش و تجربه و سرانجام صرف غذا ميپردازند. اين را هم بگويم كه با وجود رواج جهان مجازي و آگاهيهاي موجود در آن (اينترنت)، ژاپنيها بسيار زياد كتاب ميخوانند و كتاب به زبان ژاپني، به وفور، در زمينههاي مختلف چاپ و منتشر ميشود. «نشر» در اين كشور به راستي، يك «صنعت» است و قابل مقايسه با كشورهايي نظير كشور ما نيست. بالطبع، رعايت حقوق مؤلف و ناشر و پديدآورنده در اين كشور بسيار اهميت دارد. هرچند وقت يكبار در ذهنم اين موضوع را با آنچه در كشور ما جريان دارد، مقايسه ميكنم و بياختيار، افسوس ميخورم، قابل يادآوري نيست كه ابتذال در عدم رعايت حقوق نشر، حتا به بعضي از استادان جوان فارغالتحصيل رشتهي دكتري ادبيات فارسي رسيده است.
عابدي سپس يادآور شد: چندي پيش، يكي از نشريات فرهنگي ايران اظهار علاقه كرده بود كه با نويسندهي معروف ژاپني، هاروكي موراكامي، گفتوگويي داشته باشد؛ اما اين نويسنده اين دعوت را رد كرده بود و به صراحت، ناراحتي و اعتراض خود را نسبت به مترجمان و ناشران ايراني ابراز داشته بود كه بي اجازهي او به ترجمه و انتشار كتابهايش در ايران پرداختهاند. وقتي كه از اين ماجرا آگاهي يافتم، به فكر فرورفتم كه آيا در اين زمينه، با وجود وضعيت لرزان و شكنندهي انتشار كتاب، امكان چارهانديشي وجود دارد يا نه و البته به پاسخي نرسيدم. نميدانم چرا بياختيار به ياد تعبيري از يك استاد و نظريهپرداز فلسفه افتادم كه در كتابي به تعطيلات تاريخي برخي كشورها و فرهنگها اشاره كرده بود...
انتهاي پيام