گفتوگو با عباس موسايي سنجري گزارشگر راديو در دوران دفاع مقدس؛ بايد هويت راديو جبهه تبيين و روشن شود
در دوران دفاع مقدس همكاران راديو هر آنچه را كه داشتند در طبق اخلاق گذاشتند و در جهت انعكاس رويدادهاي جنگ كارنامهاي درخشان از خود به جا گذاشتند. عباس موسايي سنجري از گزارشگران راديو در دوران جنگ تحميلي است كه با گزارشهاي مستمر خود از مناطق جنگي سهم عمدهاي در انعكاس لحظات جنگ داشت. به گزارش سرويس فرهنگ و حماسه ايسنا، عباس موسايي سنجري (عباس سنجري) متولد 1338 تهران است و از سال 1361 به عنوان گزارشگر با راديو همكاري داشته است. از كودكي علاقه زيادي به راديو داشت و زماني كه وارد راديو شد حالوهواي حاكم باعث تشديد اين علاقه شد. وي گفت: توفيق حضور در جبهه و تهيه گزارش از خطوط دفاع مقدس از عوامل اصلي تشديد علاقه من به راديو بود. مخصوصا از اين جهت كه در هنگام كار گزارشگري در راديو عملا مجموعهاي از وظايف رسانهاي از صدابرداري تا تهيهكنندگي، نويسندگي و گويندگي را تجربه ميكرديم. از طرفي با انسانهايي سر و كار داشتيم كه در غيرقابل پيشبينيترين شرايط، سراپا اعتماد به نفس و اراده بودند و اين اعتماد به نفس و اراده و ايمان را اولا به ما و ثانيا از طريق مصاحبههايي كه تهيه ميشد به تمام شنوندگان راديو منتقل ميكردند. وي افزود:اولينبار كه به جبهه اعزام شدم در شرايطي بود كه تازه وارد راديو شده بودم. تجربهاي در كار راديو نداشتم. آموزشي هم نديده بودم. اگر فضاي صميمي و يكدلي فراگير حاكم بر جبهه نبود محال بود به آن سرعت كارم را ياد بگيرم و بتوانم گزارشهايي را تهيه كنم كه امروز يادآوري هركدام از آنها برايم ارزشي برابر تمام دنيا دارد.گزارشگران دفاع مقدس در خود جبههها تربيت شدند و من ميتوانم ادعا كنم آنچه در طول مأموريتهاي راديويي در جبههها ياد گرفتم و به دست آوردم همهچيز من است. سنجري يادآور شد: در ابتدا به دليل شور و اشتياقي كه در من و ساير گزارشگران بود به صورت داوطلبانه ثبتنام ميكرديم و به همراه اكيپ پس از هماهنگي با قرارگاههاي مستقر در منطقه جنگي اعزام ميشديم. براي اعزام به منطقه جنگي جنوب ابتدا در اهواز كارت ورود به منطقه ميگرفتيم و با تجهيزات كامل به خط اعزام ميشديم. سنگر به سنگر تا خط مقدم با رزمندگان اسلام همراه بوديم و گزارش تهيه ميكرديم. وي اظهار كرد: در آن زمان با توجه به اينكه انقلاب تازه به پيروزي رسيده بود و ما امكانات كافي براي اداره سيستمهاي ارتباطي بين جبههها و مركز راديويي در تهران نداشتيم، مجبور بوديم به وسيله پيك نوارهاي تهيه شده را به مركز راديو-تلويزيوني اهواز بفرستيم و از آنجا با خط برگشت و يا به وسيله قطار يا اتوبوس به تهران ارسال كنيم. البته در مواقعي كه عمليات بود و ما ميبايست از خطوط مقدم گزارشهاي لحظهاي ارسال ميكرديم وضع فرق ميكرد. در اين لحظات ما در قرارگاهها به طور ثابت مستقر ميشديم و به وسيله خط بيسيم كه در اختيار برادران فرمانده بود گزارشهاي توصيفي زنده براي تهران ارسال ميكرديم. گاهي گزارشهاي توليدي كه از طريق پيك به تهران ميرسيد موقعي از راديو پخش ميشد كه فرد مصاحبه شونده به درجه رفيع شهادت رسيده بود. سنجري در مورد دفعات اعزام به جبهه هم گفت: دقيقا يادم نيست چند بار اعزام شدم. البته احكام مأموريت اعزام به جبهه در پروندهام هست. من بيشتر به جبهههاي جنوب اعزام ميشدم و چند نوبت هم به جبهه غرب. يك نوبت هم مأمور حضور در راديوي مستقر در بانه شدم. وي در پاسخ به اين سوال كه در سال 1365 راديو جبهه به عنوان راديوي رزمندگان در جبهههاي غرب و جنوب ايران راهاندازي شد. شما از كي به اين راديو پيوستيد و در آنجا به چه خدمتي مشغول بوديد؟ گفت: من از بدو تأسيس راديو جبهه در كنار خزايي، مهران دوستي، حسين نورشاهي، نعمت رئوفي، حسن لشگري و ... با اين راديو همكاري داشتم. در راديو جبهه با توجه به روح خالصانهاي كه حاكم بود هركس به هر نحوي كه ميتوانست اين گروه را در جهت انعكاس اخبار جنگ ياري ميكرد. من هم به عنوان گزارشگر در اين راديو سهم ناچيزي داشتم. البته گزارشگري در اين راديو متفاوت از هر نوع شغل ديگري بود، چرا كه در ارتباط مستقيم با اوضاع رخ داده در جبههها بود. گزارشگران راديو همواره در كنار رزمندگان به خط مقدم اعزام ميشدند و در مجموع از حال و هواي استوديو دور بودند. سنجري در پاسخ به اين سوال كه آيا فكر ميكنيد به عنوان گزارشگر چقدر توانستيد، در انجام وظيفهاي كه به عهده شما بود، تأثيرگذار باشيد؟ اظهار كرد: گزارشگران راديو به لحاظ نوع فعاليتشان به بطن واقعه بيش از ديگران نزديك بودند، به نحوي كه تعدادي از آنها حتي شهيد شدند.همدلي و همراهي گزارشگران با رزمندگان باعث ايجاد يك هيجان دروني تأثيرگذار بود. مواقعي بود كه حتي خود گزارشگران متأثرتر از رزمندگان و مردم پشت جبهه ميشدند و در آن هنگام گزارشها از حالت عادي خارج ميشد و به يك همزباني تبديل ميشد. وي در بخش ديگري از سخنانش گفت:يكي از خاطرات من از دفاع مقدس خاطره حضورم در فاو است. زماني كه با تمام امكانات پيشگيري از مصدوميت و شيميايي شدن عازم فاو شدم پيش چشم خودم بچههايي را ديدم كه قايقهايشان بمباران شده بود. برخي از آنها شهيد شده بودند و برخي مصدوم شيميايي.وقتي وارد فاو شدم، با يكي دو نفر از بچههاي مجروح مصاحبه كردم. نه من و نه آنها احساسمان، احساس يك مصاحبهكننده و مصاحبه شونده نبود. ما همسفران و همراهان همدلي بوديم كه مصاحبههاي راديويي هم بخشي از حركت مشتركمان به سمت قصد و هدف مشترك بود. چنين چيزي را هيچ گزارشگري در هيچ جاي دنيا نميتواند تجربه كند. خاطره ديگر من مربوط به مأموريتي است كه براي تهيه گزارش به منطقه بانه رفته بودم. در اين مأموريت چند روزي را مهمان واحد سياري بودم كه زير يك پل مستقر شده بود و برنامههاي راديو جبهه را براي منطقه كركوك و سليمانيه رله ميكرد. بالاي سر ما جنگندهها با تمام قدرت بمبهايشان را اطراف ميريختند. آمبولانسها مجروحان و شهدا را جابهجا ميكردند و ما در شرايطي كه مجبور بوديم همواره به حالت خميده حركت كنيم گزارش تهيه ميكرديم، برنامه ميساختيم و هر كار ديگري كه لازم ميشد بدون آنكه فرصتي براي برنامهريزي قبلي وجود داشته باشد انجام ميداديم. كارهايي كه بعضا با وجود 22 سال تجربه، ممكن است امروز قادر به تكرار آنها نباشم، ولي نيرويي پنهاني من و ديگران را هدايت ميكرد تا در آن شرايط آنها را به درستي و كم اشتباه انجام بدهيم. اميدوارم ذكر اين خاطرات كمكي باشد براي تبيين هويت گرانبهايي كه راديو و مخصوصا راديو جبهه در طول دفاع مقدس به آن نايل شد و اين هويت را به عنوان يك سرمايه ماندگار به تكتك اعضاي خود داد. سرمايهاي كه بايد به درستي آن را بازشناسي كرد تا راديو همچنان و همواره قادر به كارهاي بزرگ و شگفتانگيز در عرصه خدمات رسانهاي باشد. انتهاي پيام