*گفت‌وگوبا مديركل دفتر الگوي اسلامي ـ ايراني*/1/ الگو فاصله بين مباني اعتقادي و برنامه‌ريزي را پر مي‌کند ارزش‌هاي بنيادين پس از تعريف الگو تعيين تکليف مي‌شوند

دكتر اميرعلي سيف‌الدين، مديركل دفتر الگوي اسلامي ايراني توسعه است كه به عنوان يكي از بخش‌هاي زيرمجموعه معاونت برنامه‌ريزي و نظارت راهبردي رييس‌جمهور فعاليت مي‌كند. او كه بيش از يك‌ونيم سال است اين مسووليت را برعهده گرفته، تحصيلاتش را در زمينه تحليل سيستم‌ها در دانشگاه اميركبير به پايان رسانده و در حوزه تدوين الگوي اسلامي ـ ايراني توسعه به همراه همكارانش مطالعات گسترده‌اي داشته و تاكنون اقداماتي در اين زمينه انجام داده است.

سيف‌الدين با حضور در خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) به سوالاتي درباره الگوي اسلامي ـ ايراني توسعه (پيشرفت) پاسخ داد و به تشريح برنامه‌هاي اين دفتر براي به اجرا رساندن الگو پرداخت.

وي در ابتدا در مورد تناسب رشته تحصيلي و فعاليت‌هاي علمي خود با حوزه مسووليتش گفت: رشته تحصيلي من مهندسي تحليل سيستم‌ها و حوزه تخصصي دكتري‌ام طراحي نظام‌هاي تكاملي نوآوري بوده است. همچنين مهارت‌هاي علمي نظير فناوري‌هاي نرم، نگرش فرا رشته‌اي و همچنين مشارکت در طراحي و پياده سازي نظام ملي نوآوري و تجربياتي چون عضويت در كميته تدوين نقشه جامع علمي شوراي عالي انقلاب فرهنگي و عضويت در كميته فرهنگي و همچنين كارگروه پيوست فرهنگي هيات نظارت و ارزيابي شوراي عالي انقلاب فرهنگي و عضويت در شوراي تحول در آموزش پرورش وزارت آموزش و پرورش را نيز در كارنامه خود دارم.

* الگو فاصله بين مباني اعتقادي و برنامه‌ريزي را پر مي‌کند

وي با اشاره به اينکه الگو فاصله بين مباني اعتقادي و برنامه‌ريزي را پر مي‌کند، اظهار كرد: در حد فاصل بين برنامه ريزي تا مباني اعتقادي، هفت سطح از الگو قابل شناسايي است. سطح اول سطح ابزار و وسايل است. يعني چه ابزارها و وسايلي را براي چه منظوري و با چه طراحي به کار مي بريم. مي دانيد که در اسلام هدف وسيله را توجيه نمي کند، بنابراين هر ابزاري را نمي توان براي توسعه نظام و جامعه اسلامي تجويز کرد. سطح دوم سطح اعمال و رفتار است يعني شيوه و روش انجام کارها، عادت هاي فردي و اجتماعي نيز در اين سطح مي گنجد.

وي سطح سوم را ساختار و نقشه دانست و گفت: الگوي مورد استفاده در ساختارهاي فيزيکي و مفهومي مورد استفاده فرد يا جامعه نيز در توسعه فردي و اجتماعي موثر است و مي تواند بدون در نظر گرفتن خواست فرد، عقايد و اعمالي را به وي ديکته کند. سطح چهارم سطح روابط و مدل‌هاست. نوع ارتباطات و مدل هاي ارتباطي و کاري بين عناصر اجتماعي و افراد جهت و سرعت توسعه را رقم مي زند. مي دانيد که جامعه شناسان معتقدند يک جامعه فقط حاصل اجتماع افراد نيست يکي از نکات تمايز جامعه با افراد همين ارتباطات است.

او ادامه داد: پنجمين سطح الگو چارچوب است؛ يعني رويکردها، آموزهاي تاريخي، چشم اندازها و قواعد حاکم. در سطوح بالاتر از اين سطح موقعيت هاي زماني و مکاني اثر ناچيزي در الگو دارد. سطح ششم نظام سازي است؛ يعني اجتماع يا تركيبي از عناصر يا قسمت‌هايي كه يك هويت پيچيده يا يكپارچه را شكل مي‌دهند.

وي افزود: مفهوم هويت و تمايزات مربوط به آن تا اين سطح از الگو مطرح است زير نظام‌هاي مختلف يک چارچوب فکري در اين سطح تعريف مي‌شود. در نهايت سطح هفتم که مکتب سازي نام دارد. مکتب مجموعه‌اي از عادات فكري، قوانين نانوشته، پيش فرض‌ها و باورهايي است كه در ذهن ما شكل مي‌گيرد و حد و مرز اقدامات و رفتارهاي ما را تعيين مي‌كند. در اين سطح سلسله مراتب ارزش و ارزش‌هاي بنيادين، اصول اساسي و موضوعي و همچنين مکاتب موضوعي اعتقادي قرار دارد. سطح اول تا چهارم امروزه با عنوان سبک زندگي بسته بندي شده است.

* الگو سبك زندگي اسلامي و گوارا را ترسيم مي‌كند

وي با بيان اينکه الگوي اسلامي ايراني توسعه ابعاد مختلفي دارد و مثلاٌ مقوله‌هايي چون نقشه جامع علمي، مهندسي فرهنگي و جنبش نرم افزاري در ارتباط تنگاتنگي با مبحث الگوي اسلامي ايراني توسعه هستند، ادامه داد: الگوي اسلامي ـ ايراني توسعه قرار نيست موضوع‌هاي جديد و نامأنوسي را بيان كند، بلكه قرار است سبك زندگي اسلامي را ترسيم كند و سمت رسيدن به زندگي گوارا و حيات طيبه را نشان دهد.

وي در ادامه پيرامون ماهيت الگوي اسلامي ـ ايراني توضيحاتي داد و با بيان اين كه در سطوح اوليه الگو تنوع و مصاديق عيني بيشتر به چشم مي خورد ادامه داد، از نظر مصداقي در بعضي از رشته علمي يا حرفه اي که با سطوح پايين تر الگو بيشتر سروکار دارند و به طور خاص در چهار سطح اول يعني سطح سبک زندگي قرار دارند، وجود و يا تمايز الگوي اسلامي ايراني را به راحتي مي‌توان مجسم كرد، در رشته معماري به راحتي مي‌توان الگوي اسلامي ايراني را تجسم كرد و به سرعت حتي به آن عينيت بخشيد. الگوهاي مختلف معماري به سادگي قابل تفكيك اند و با ديدن ظاهر يك ساختمان مي توان به سادگي پي برد كه آن بنا تابع كدام الگو است. حتي در جزيياتي مثل طراحي كوچه يا طراحي دكوراسيون داخلي الگو و بطور خاص سبک معماري وجود دارد.

وي افزود: اصولا درباره همه رشته‌هاي هنري مي‌توان همين موضوع را تعميم داد. در بعضي حوزه‌ها مانند پزشكي نيز چنين الگوهايي وجود دارد و طب ايراني و طب چيني يا طب سنتي و طب مدرن و امثال آن، تفكيك‌ پذيرند. البته هدف همه آن‌ها سالم ماندن انسان است، اما يكي تكيه بر پيشگيري دارد و ديگري بر درمان. حتي در حوزه‌هاي مهندسي و علوم پايه هم مي‌توان تنوع الگو را حتي در سطوح انتهايي مطرح شده ديد. به عنوان مثال در هندسه، اقليدس اصول اوليه اي را طرح کرده است که همه ما در دوره راهنمايي و دبيرستان با آن آشنا شديم، اما بعدها عده‌اي با حذف بعضي از اين اصول هندسه هاي جديدي بوجود آورند. در علوم انساني هم الگوهاي متفاوتي وجود دارد.

سيف‌الدين با اشاره به اين كه اصولا هر نظرِه علمي با يك فرض شروع و با يك حكم پايان مي‌يابد و اين كه فرض ما چه باشد، بر حكم ما موثر است، ادامه داد: براي هر علمي هم يك فلسفه‌اي مضاف وجود دارد که به ماهيت، دلايل وجودي و روش تحقيق آن علم مي پردازد. عنوان لاتين مقطع دکتري تخصصي همان PhD به اين موضوع اشاره دارد.

او ادامه داد: در كشور ما شايد به دليل عقب ماندگي تاريخي موجود در علم معاصر به اين موضوع كمتر پرداخته شده است. بنابراين مبناي اعتقادي و فلسفي مطرح در جامعه و دين مبناي تعيين فروض نظريه‌هاي علمي نشده است. اين اشكال در مورد علوم انساني به طور عمده وجود دارد. البته حوزه هاي معارفي ديگر مثل ادبيات، هنر و معماري توجه به اين موضوع باعث ظهور يا تداوم حيات سبک‌هايي شده است.

مديركل دفتر الگوي اسلامي ايراني توسعه با اشاره به ديدگاه‌هاي كلان الگوهاي موجود در جهان، با بيان اين كه از نظر مكاتب فلسفي و ارزش‌هاي بنيادين حاکم يعني همان سطح هفتم الگو، در حال حاضر دست كم دو الگوي مسلط در جهان وجود دارد، خاطرنشان كرد: در هر حوزه تمدني يک الگوي حاکم را مي توان تشخيص داد. اصولا نمي شود يک الگو به دو حوزه تمدني منجر شود و يا يک حوزه تمدني داراي بيش از يک الگو باشد. در حال حاضر انديشمنداني چون هانتينگتون معتقداند دست كم هشت تمدن در دنيا وجود دارد، اما در مقابل عده‌اي نيز به وجود تنها يك تمدن مسلط معتقدند و بحث نظم نوين جهاني را هم بر همين اساس مطرح مي کنند.

* ليبراليسم و ماركسيسم دو الگوي تمدني بزرگ جهان

وي افزود: به هر حال گرچه با فروپاشي شوروي جهان در حالت گذار از حالت دو الگوي مسلط به نظمي جديد است، ليکن هنوز حداقل دو الگوي بزرگ با تمدن وابسته در جهان وجود دارد كه يكي ليبراليسم و ديگري ماركسيسم است. البته بخش‌هايي از هر دوي اين‌ها شكست خورده، اما بخش هاي ديگري هنوز در حال توسعه است. زير هر كدام الگوها عناوين اصلي اين الگو ها نيز عناوين و اصول فرعي وجود دارد، مانند كاپيتاليسم، دموكراسي، سوسياليسم و كمونيسم. ضمن اين كه هر جا اين دو الگو و حوزه هاي تمدني متناظر آنها به هم رسيده‌اند، حوزه امتزاجي ايجاد شده است. اين حوزه هاي امتزاجي با هشت حوزه تمدني مطرح شده انطباق دارد. بطور مثال در منطقه اسكانديناوي که مرز مشترک اروپايي دو الگو است الگوي امتزاجي سوسيال دموكراسي ديده مي‌شود. در منطقه شرق يعني نقطه برخورد مجدد دو الگو نيز حالت امتزاج را مي توان ديد کافي است به نام احزاب سياسي مطرح در ژاپن و آسياي جنوب شرقي توجه کنيم. البته اين حالت در نقاط بر خورد الگوهاي مسلط قبلي و حوزه هاي تمدني آنها با الگو هاي مسلط فعلي هم قابل مشاهده است. در الگوي اسلامي و حوزه تمدن اسلامي از اين نوع است.

او ادامه داد: هر کدام از دو الگوي مسلط ليبراليسم و مارکسيسم مباني فکري و اعتقادي دارد که پايه ساختار ارزشي و اصول بنيادي اش است. در ليبراليسم آزادي و در ماركسيسم، برابري محور است. هر كدام نيز در هر سطح از سطوح هفت گانه الگو که اشاره شد براساس مباني فکري حاکم، الگوهاي خاص خود را بوجود آورده اند. مثلا در ليبراليسم، ابزار و مکانيسم بازار عهده دار تعادل بخشي اقتصاد و ابزار رقابت عهده دار بهبود کيفيت و بهاي کالا و خدمات است. در صورتي كه در الگوي ماركسيسم، با برنامه ريزي متمرکز نقطه تعادل تعيين مي‌شود. قانون عرضه و تقاضا در هر دو ديدگاه حاکم است، اما اختلاف بر سر اين است كه نقطه تعادل و تلاقي عرضه و تقاضا بر اساس بازار باشد يا برنامه.

* حق نداريم از ترس تسلط غير مسلمان به غير مسلمان ديگري پناه ببريم

وي افزود: بنابراين امکان عقلي و عملي وجود دارد که بر اساس مبناي فکري، بتوان الگويي جديدي به وجود آورد، به نحوي که اين الگو نيز بتواند به يک الگوي مسلط تبديل شود. عدالت يکي از آن مباني فکري است که چنين قابليتي را دارد. مباني پايه نظام اسلامي به خوبي در اصل دوم قانون اساسي تبيين شده است.

وي با تاكيد بر اين كه يکي از اصول اساسي که در الگوي اسلامي وجود دارد و در قانون اساسي بر آن تاکيد شده است مفهوم استقلال است، گفت: استقلال يعني اين‌ كه هيچ كافري به هيچ عنوان حق ندارد بر مسلمان مسلط شود. اين بر اساس نص صريح قرآن است. حضرت امام خميني(ره) آيه عدم استيلا را در سطح کلان و حاکميت جامعه اسلامي نيز جاري دانستند. پس ما به عنوان يك كشور مسلمان حق نداريم از ترس تسلط يك كشور غير مسلمان به کشور غير مسلمان ديگري پناه ببريم، چون اين كار استقلال ما را از بين مي‌برد.

سيف‌الدين افزود: اصول ديگري را نيز مي توان شناسايي کرد که الگوي اسلامي را از سايرين متمايز مي کند. مثلاٌ اصل "لاضرر و لاضرار" كه مي‌گويد به هيچ عنوان حق نداريد كاري كنيد كه ضرر به كسي بزند يا براثر آن ضرري به شما وارد شود. بر همين اساس و به همراه اصل حيا (و حجاب) معماري ايراني متحول شده و از دل آن معماري ايراني اسلامي رويش کرده است، به طوري كه در گذشته معماري خانه‌ها به گونه اي بود كه هيچ وقت خانه‌ها به هم مشرف نمي شد تا ناخواسته همسايه به همسايه خود ضرر نرساند، و همسايه به خاطر مزاحم بودن ديگري مجبور نشود با کشيدن دائمي پرده‌ از آفتاب محروم شود. كوچه‌ها هم به صورت منحني و به شكلي ساخته مي‌شد كه حتي اگر در جامعه به ناچار حيا يا حجاب رعايت نشد، موضوع نمايان ‌نشود. (عيب پوشي شود) يا اين اصل كه خداوند هيچ چيز را بيهود نيافريده، انسان نيز حق ندارد كار بيهوده انجام دهد يکي از اصول ساري در جامعه اسلامي بوده است. به عنوان مثال ورزش هايي همانند چوگان، کشتي و باستاني مرسوم بود، چون اين ورزش ها علاوه بر فوايد ساير ورزش‌ها، به نوعي تمرين رزم نيز بودند آمادگي جسماني و دفاعي جامعه را بالا مي‌بردند.

او تاكيد كرد: حتي مناره‌هاي مسجد نيز براي زيبايي نبود و اصل وجود دو مناره براي مساجد شيعه اين است كه جهت قبله را نشان مي‌داد، و هر كس با ديدن آن‌ها به سادگي مي‌توانست جهت قبله را مشخص كند. بر اساس همين ديدگاه حتي اهميت علوم براي انسان مسلمان متفاوت است، چرا كه انسان مسلمان از علم كه نفعي ندارد بر حذر است، يعني در جامعه اسلامي ممكن است به علومي پرداخته مي شود كه منافع بيشتري براي مسلمين دارد و حتي در علوم اسلامي، تركيب علوم مي‌تواند به سمت دريافت منافع بيشتر تغيير كند.

* اولين موضوع پس از تعريف الگو، تعيين تکليف ارزش‌هاي بنيادين است

او در ادامه با بيان اين كه اولين موضوعي كه پس از تعريف يك الگو بروز مي‌كند، تعيين تکليف ارزش‌هاي بنيادين و اصول اساسي يا همان سطح هفتم است كه بر همه سطح زيرين خود اثر مي گذارد گفت: به طور مثال يكي از اصول اساسي حاکم بر علم تجربي اين است كه هر چيزي كه قابل تجربه كردن باشد، علم است،‌ به همين دليل علماي روش تحقيق علوم تجربي علمي همچون اقتصاد را جزو علوم (science) محسوب نمي کنند. چون قابل تجربه نيست. مکاتب فرهنگي و اجتماعي هر الگو نيز بر اساس همين ارزش‌هاي بنيادين و اصول ساخته مي‌شود. الگوي اسلامي ايراني نيز اصول و ارزش‌هاي بنيادين خاص خود را دارد. البته در دور هاي زماني و يا مکاني مختلف يعني از سطح پنجم به قبل ممکن است تفسير اين اصول يا ارزش دچار تحول شود و بسته به نوع برداشت از آن اصول، نوآوري‌هايي در سطوح ابزار، اعمال و ساختار و مدل رخ دهد. به طور مصداقي مي توان در معماري ايراني ـ اسلامي اين مورد را مشاهده کرد. معماري‌هاي دوره‌هاي مختلف ايراني اگرچه بر الگوي اسلامي مبتني است، اما با يكديگر تفاوت‌هايي دارد.

* نگاه اسلام به پيشرفت متفاوت است

سيف‌الدين در ادامه به تبيين نگاه به پيشرفت در مكتب اسلام و غير از آن پرداخت و با بيان اين كه يكي از تفاوت‌هاي اصلي در ديدگاه اسلام با ديدگاه ساير الگوها مانند مارکسيسم و ليبراليسم، درباره‌ چگونگي نگاه به پيشرفت است، گفت: در ديدگاه اسلامي پيشرفت همواره نسبت به يک هدف سنجيده مي‌شود و هر چه به هدف نزديك‌تر مي‌شويم، پيشرفت بيشتري داشته‌ايم. در واقع در مورد هر نوع حرکت و پيشرفتي ميزان و سرعت پيشرفت را به دو نوع مي‌توان سنجيد. نوع اول اين است كه حركت و پيشرفت براساس مبداء سنجيده شود و دور شدن از مبداء ملاك پيشرفت باشد، اما نوع دوم اين است كه حركت بر اساس فاصله باقي مانده تا مقصد سنجيده شود و نزديك شدن به آن ملاك پيشرفت باشد.

وي افزود: در الگوي اسلامي تاکيد بر نگاه دوم است. شاخص هايي همچون توليد ناخالص داخلي (GDP) اقتصاد و پيشرفت را براساس نگاه اول مي‌سنجند. در اسلام قرار است كه انسان به حيات طيبه ترسيم شده برسد. اسلام يك مدينه فاضله و حکومت عصر ظهور را ترسيم كرده و آن به عنوان هدف اجتماعي داده است. بديهي است که همه چيز بايد نسبت به آن سنجيده و مقايسه شود. روشن است که سنجش اقتصاد ايران با اين ديدگاه و ترسيم جايگاه ايران در منطقه در پايان چشم انداز بيست ساله و يا ترسيم جايگاه اولي ايران براساس اصل استقلال كه قانون اساسي بر آن تاكيد دارد ممکن است نتايج متفاوتي از سنجش آن براساس توليد ناخالص داخلي داده باشد. اين ديدگاه درباره جايگاه اول علمي نيز صادق است، بنابراين همه شاخص‌ها تفاوت خواهد داشت. پس يكي از تفاوت‌هاي اصلي پيشرفت در ديدگاه اسلامي و غير اسلامي همين است كه در غرب پيشرفت هميشه با گذشته سنجيده مي‌شود.

سيف‌الدين با بيان مثالي به تشريح تفاوت‌هاي اقتصاد اسلامي و غيراسلامي پرداخت و گفت: مدل اقتصادي موجود انسان نرمال اقتصادي را کسي مي داند که تلاش مي کند سود خود را حداکثر کند. وقتي پولي توسط يك شخص به يك فرد فقير داده مي شود، بديهي است که اين امر با ارزش هاي و تعاريف انسان اقتصادي گفته شده اين كار غير ارزشي است و چنين انساني عاقل محسوب نمي شود، زيرا پولش را بي دليل خرج كرده است، براساس ارزش‌هاي اسلامي صدقه دادن به فقير عمل دادن سهم او از مالي است که خدا به انسان داده، و همچنين 70 نوع بلا را دفع مي‌كند، ازاين روي يک کار ارزشي و عاقلانه است. پس يکي اقدام ها در راه تدوين الگو اين است مواردي ارزشي حاکم بر علوم را با ارزش‌هاي حاکم بر جامعه خود تطبيق دهيم و يا دست کم مصاديق ارزشي را از علوم انساني خود پالايش کنيم.

بخش دوم اين گفت‌وگو كه در آن به موضوعات كاربردي‌تر پرداخته شده فردا منتشر مي‌شود.

انتهاي پيام

  • یکشنبه/ ۳۱ مرداد ۱۳۸۹ / ۱۰:۵۰
  • دسته‌بندی: مجلس
  • کد خبر: 8905-16536
  • خبرنگار :