ابوالفضل خطيبي: زبان پارسي را مديون فردوسي هستيم
ابوالفضل خطيبي گفت: ما در شاهنامه با شعري فرهيخته مواجهايم؛ نه يك شعر مصنوعي. اين شاهنامهپژوه و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خوزستان، بيان كرد: من در تاريخ و فرهنگ ايران شخصيتي نظير فردوسي نميبينم؛ ما حتا نميتوانيم فردوسي را شخصيتي حكيم و شاعري كمنظير بناميم و قطعاً بايد بگوييم كه او نابغهاي بينظير در زمان خويش است. نبوغ فردوسي را همين بس كه در زمانه خود متوجه خواسته مردم ايران شده است. او افزود: كار بزرگ فردوسي اين است كه مردم ايران را در زمانهاي كه از سوي كشورهاي ديگر تحقير ميشدند، با تاريخ و فرهنگ غني خودشان آشنا ميكند. من نبوغ فردوسي را در اين نميبينم كه كتابي را به نظم در آورده است و يا اينكه او داستانسرا و شاعر بزرگي است؛ بلكه نبوغ او را در اين ميبينم كه در زمان خود كتابي را براي به نظم كشيدن انتخاب ميكند كه از هر نظر بينظير است. به عبارت ديگر، او كتاب شاهنامه نثر ابومنصوري را براي به نظم درآوردن انتخاب ميكند؛ كتابي كه روايتگر تاريخ و فرهنگ پرشكوه ايران از آغاز تا پايان دوره ساساني است و فردوسي با انتخاب اين اثر، همبستگي ملي را به ايرانيان نشان ميدهد. خطيبي در ادامه تصريح كرد: ما زبان پارسي را مديون فردوسي هستيم. حجم عظيم متن شاهنامه با 50هزار بيت ميراثي است بينظير. فردوسي حدود هزار سال پيش ميراثي را براي ما باقي ميگذارد كه در احيا و تثبيت زبان پارسي تأثير بسزايي گذاشته است. تمام شاعران بزرگ ما از جمله خاقاني، مولوي، حافظ و سعدي شاهنامه را به خوبي خواندهاند؛ حافظ در اشعار خود به داستانهاي شاهنامه از جمله بيژن و منيژه اشاره ميكند، اين بيانگر آن است كه حافظ تمام شاهنامه را به خوبي خوانده است و ميتوان گفت شاهنامه كتاب باليني شاعران و نويسندگان بزرگ ما بوده و اگر شاهنامه نميبود، شايد ديگر شاعران بزرگمان را نداشتيم. او همچنين درباره كتبي يا شفاهي بودن منبع شاهنامه اظهار كرد: مسأله شفاهي يا كتبي بودن منبع شاهنامه مسألهاي است كه از گذشته مطرح بوده و تا به امروز محل بحث ميان شاهنامهشناسان است. در حال حاضر در غرب شاهنامهشناساني از جمله ديك ديويس و الگا ديويدسون معتقدند كه منبع شاهنامه شفاهي بوده و فردوسي داستانها را از زبان دهقانان و ديگران شنيده و به نظم درآورده است و يا اينكه گفته ميشود فردوسي نظم را از زبان راويان شعر شنيده و در شاهنامه آورده است. عكس اين نظر نيز وجود دارد و عدهاي معتقدند فردوسي منبع شفاهي نداشته و منبع او مكتوب بوده است. بعضي ديگر نظري بينابين نظرهاي فوق داشته و ميگويند فردوسي از هر دو منبع شفاهي و مكتوب استفاده كرده است. خطيبي تأكيد كرد: من نظر اول و سوم يعني شفاهي بودن منبع شاهنامه را براساس شواهد و قراين مختلف رد ميكنم و اعتقادي به شفاهي بودن آن منبع ندارم. به نظر من، منبعي مكتوب مورد استفاده فردوسي بوده كه همان شاهنامه ابومنصوري است و توسط يكي از دوستانش فراهم ميشود، هزار بيت آنرا دقيقي توسي به نظم درآورده و فردوسي مابقي آن را به نظم در ميآورد؛ پس فرهنگ عامه تأثير آنچناني بر شاهنامه ندارد. او با بيان اينكه من قصد ارزشگذاري اشعار را ندارم، خاطرنشان كرد: دوره ادبيات شفاهي در زمان فردوسي و حتا قرنها پيش از فردوسي به اتمام رسيده بود و ايرانيان حتا قبل از زمان ساسانيان، روايت شفاهي را به صورت مكتوب درآورده بودند. رواياتي كه در شاهنامه ميبينم، مكتوب بوده و فردوسي به شنيدن آنها از زبان دهقانان نياز نداشت. نظم منطقي موجود در شاهنامه نميتواند در نتيجه شنيدن روايات شفاهي باشد. اما پس از سرايش شاهنامه جريان ديگري اتفاق افتاد و نقالي شاهنامه جريان گرفت و شاهنامه به منبعي غني براي طومار نقالان در قهوهخانهها و تكيهها و جاهاي مختلف تبديل شد. به اين طريق شاهنامه در ميان عامه مردم راه پيدا كرد. البته نقالي كاملاً متمايز با كتابت شاهنامه است و نقال وفادار به شاهنامه نيست و از روايات و احاديث و... براي جذب شنوندگان استفاده ميكند. ابوالفضل خطيبي در ويرايش شاهنامه همکار جلال خالقي مطلق بوده و دفتر هفتم شاهنامه را ويرايش کرده است. ترجمه كتاب «تقديرباوري در منظومههاي حماسي فارسي» و تأليف بخش سوم «يادداشتهاي شاهنامه» (همكاري با جلال خالقي و محمود اميرسالار) از ديگر آثار اوست. او همچنين مقالات متعددي را درباره شاهنامه به رشته تحرير درآورده است که تعدادي از آنها به صورت مجموعه مقاله با عنوان «برگزيده مقالههاي نشر دانش درباره شاهنامه» در مرکز نشر دانشگاهي به چاپ رسيده است. انتهاي پيام