يك كارشناس: موزه از جايگاه خود پايين آمده است تداوم مديريت در موزه‌ها سبب ارزيابي دائم نيازها مي‌شود

يك كارشناس حوزه‌ي موزه‌داري معتقد است: مراكز فرهنگي و هنري، بخصوص موزه‌ها به‌عنوان مهم‌ترين مراكز فرهنگي و هنري در جهان بايد براساس نيازهاي انسان به‌صورت دايم در حال تغيير باشند. اين پژوهش‌گر در گفت‌وگو با خبرنگار بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، ادامه داد: مراكز فرهنگي و هنري بايد پاسخ‌هاي لازم را به نيازها بدهند. به همين دليل، در مديريت اين مجموعه‌هاي فرهنگي بايد به موضوع‌هايي مانند نيازهاي هر دوره، آگاهي نسبت به آثار و پتانسيل‌هايي كه در هر موزه وجود دارند و برخورداري از روشي كه بتواند به كمك اين آثار نيازهاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي جامعه را برطرف كند، توجه شود. وي با تأكيد بر نقش مؤثر موزه‌ها در جامعه با هدف هويت‌بخشي به جامعه، اظهار داشت: اگر به عرضه‌ي جامعه‌ي خود به جهانيان، معرفي نقش تمدن‌سازي جامعه به آن‌ها و ايجاد يك اعتمادسازي بين مردم نياز داريم، موزه بايد بتواند به كمك پتانسيل‌هاي دروني خود اين كار را انجام دهد. او موزه را يك موجود فعال، زنده و در حال حيات دانست و گفت: اين موجود فعال به‌طور دايم به جريان زندگي خود تنوع مي‌بخشد و حيات خود را بروز مي‌دهد. پس مديريت در يك مجموعه كه به اعتقاد بسياري، مجموعه‌اي زنده است، بايد يكسري شرايط و ويژگي‌هاي خاصي را داشته باشد. وي بعد زمان را در مديريت يك موزه به‌دليل فرهنگي بودن آن، يكي از عوامل مهم و تأثيرگذار در اين‌گونه مجموعه‌ها دانست و بيان كرد: تداوم مديريت سبب ايجاد يك شناخت عميق از پتانسيل‌هاي موزه براي فرد مي‌شود و روش‌هاي مرتبط با به‌كارگيري اين پتانسيل‌ها روزبه‌روز ورزيده‌تر مي‌شوند. اين كارشناس ميراث فرهنگي تداوم مديريت را در مجموعه‌هايي مانند موزه سبب ارزيابي دايم نيازهاي مخاطب براساس كثرت برخورد و مطالعه‌ي آن ارزيابي و اظهار كرد: موزه با دو بحث علم و تجربه سروكار دارد. وي اعتقاد به اين اصل را كه مديريت در مجموعه‌اي مانند موزه نقش چنداني ندارد و نقش اساسي را بدنه‌ي كارشناسي موزه برعهده دارد، نادرست دانست و گفت: يك بدنه‌ي كارشناسي با حضور مدير فعال، آگاه و باتجربه قادر است، استعدادهاي خود را بروز دهد. هيچ‌گاه نتوانسته‌ايم جايي را پيدا كنيم كه مديريت ناآگاهانه، بي‌تجربه و ناكارآمد داشته باشد و مجموعه جبران اين ناكارآمدي را كند، اصولا چنين اتفاقي نمي‌افتد. او با تأكيد بر اين‌كه هيچ‌گاه از مجموعه‌اي كه مديريتي ناكارآمد دارد، نمي‌توان انتظار عملكرد درست را داشت، ادامه داد: اين تجربه در صورتي مي‌تواند كمك كند كه تجربه‌هاي پيشين فرد، مطالعات، رشته‌ي تحصيلي و تخصص آن به اين زمينه مرتبط باشند. وي بيان كرد: اگر فردي براي مدتي طولاني در چنين مسؤوليتي باشد كه فكر، عقيده، تصور كلي و ذهنيت آن از مطالعات و تخصص‌هايي كه كسب كرده است، با اين موضوع بي‌ارتباط باشند، تجربه به‌تنهايي نمي‌تواند همه‌ي اين كمبودها و ضعف‌ها را پر كند. اين كارشناس حوزه‌ي موزه‌داري اعتقاد دارد: تجربه‌ي مرتبط، تخصص و دانش مرتبط، زمينه‌ي حضور فرد را در چنين مديريت‌هايي فراهم مي‌كند و با تداوم، به آن عمق مي‌بخشد. پس در چنين انتخاب‌هايي كه به‌تازگي در موزه‌ي ملي و برخي مكان‌هاي ديگر با آن برخورد مي‌كنيم، دو مشكل به‌وضوح ديده مي‌شوند كه نه تخصص‌ها و دانش‌ها با اين موضوع مرتبط هستند و نه مديريت داوم دارد. به همين دليل، موزه آسيب مي‌بيند. به بيان ديگر، در اين زمان مي‌توانيم موزه‌هاي ايران را موزه‌هاي تعطيل‌شده بدانيم، چون در اين وضعيت، هيچ زايشي در آن‌ها ديده نمي‌شود. وي زايش در موزه‌هاي ميراث فرهنگي را شامل انتشارات، برگزاري نمايشگاه‌هاي جديد، بازپيرايي، تغيير و تحول در محتواي موزه‌ها، برگزاري سمينارها و كنفرانس‌ها، همكاري‌هاي بين‌المللي، افزايش اشيا و آثار، تغيير چيدمان و استخدام نيروهاي جديد براي جايگزين شدن با نيروهاي در حال بازنشسته شدن دانست. او گسترش فضاي موزه‌يي را به‌دليل زنده و پويا بودن اين مكان، يكي از ديگر نمونه‌هاي زايش در موزه‌هاي فرهنگي دانست و اظهار كرد: فضاي موزه‌ها به‌مرور در حال كوچك‌تر شدن است، چون آن‌ها فضاي خود را به بخش‌هاي خصوصي، اداري و فضاهاي درآمدزا مي‌دهند. وي يكي از دلايل از دست دادن كارآمدي موزه‌ها را انتصاب‌هاي بي‌مورد دانست و گفت: موزه‌ها بايد داراي اختيارات و رديف‌هاي اعتباري خاص و داراي قدرت مانور باشند. هم‌چنين بايد بتوانند حركت‌هاي خاص خود را مانند برگزاري نمايشگاه‌ها و سمينارها، چاپ كتاب‌ها و انتشارات مختلف داشته باشند تا با برنامه‌ريزي مناسب، درآمدهايي تعريف‌شده براي خود ايجاد و از نيروهاي كارآمد استفاده كنند. او ادامه داد: متأسفانه اكنون بحث موزه به بخش‌هايي از سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري مربوط مي‌شود كه اين بخش‌ها تعريفي از موزه در چارت سازماني خود ندارند. به همين دليل، معمولا افرادي براي مديريت‌ها انتخاب مي‌شوند كه ناكارآمدند و به هيچ وسيله‌اي نمي‌توان آن‌ها را به مقوله‌ي موزه مرتبط كرد. بنابراين موزه از جايگاه خود پايين آمده و در حال تبديل شدن به يك مجموعه‌ي بي‌اهميت است. وي موزه‌ي ملي ايران را تنها موزه‌اي دانست كه مدير آن مانند رييس كل بانك مركزي «رييس كل» ناميده مي‌شود و اضافه كرد: اين موزه، ويترين موزه‌هاي كشور و ويترين فرهنگ، هنر و تمدن كشور است. چگونه مي‌توان مديري را براي اين موزه انتخاب كرد كه از نظر تجربه و سواد، شرايط سني و موارد ديگر، هيچ ارتباطي با اين موضوع ندارد. انتهاي پيام
  • دوشنبه/ ۳ اسفند ۱۳۸۸ / ۱۰:۳۰
  • دسته‌بندی: فرهنگ2
  • کد خبر: 8812-10725.158376
  • خبرنگار : 71191