مسعود جعفريجوزاني در نشست ايسنا با سازندگان سريال «در چشم باد»، از سعيد نيكپور پرسيد چه حسي داري وقتي «حسن ايراني» را اين روزها از تلويزيون ميبيني؟
اين بازيگر پاسخ داد: من بعد از اميركبير كه آن نقش براي من سابقه شد و در ذهن مردم باقي ماند، وقتي بازي در سريال «در چشم باد» را شروع كردم اواسط كار احساس كردم اتفاق ديگري در زندگي من در بازيگري خواهد افتاد و حدسم درست بود. حال كه اين كار پخش ميشود و به افت و خيز اين شخصيت مثل تماشاگر معمولي بدون جبههگيري تماشا ميكنم، گاه دلم براي خودم (حسن ايراني) ميسوزد. بازي در اين نقش برايم اتفاق بزرگي بود.
سعيد نيكپور با بيان اين كه با نقش «حسن ايراني» در مدتي كه سريال «در چشم باد» پخش شد، بسيار همراه شده است، خاطرنشان كرد: به عينه ميبينم زحمتي كه كشيدهام به نتيجه رسيد و درست بود؛ مگر از عمرمان چه ميخواهيم جز اينكه نتيجهي درست بگيريم. من به عنوان بازيگر، آقاي كريمي به عنوان فيلمبردار، سعيد ملکان به عنوان گريمور، همه و همه با تمام سختيها به نتيجه رسيديم.
*** همكاري سعيد نيكپور و نزديكي فكري او با جوزاني
سعيد نيكپور دربارهي همكاري با سريال «در چشم باد» اظهار كرد: از زماني كه پخش سريال شروع شد، من در چندمين جلسهاي است كه شركت ميكنم؛ اما براي من همواره تازگي دارد كه دربارهي «در چشم باد» صحبت كنم.
او از شخص «ايراني» به عنوان شخصيتي سمبليك ياد كرد و افزود: اين شخصيت به منزلهي كل ايران است؛ خانواده ايراني طي سه جنگي كه رخ ميدهد گرفتار طوفاني ميشوند كه زندگيشان را تحتشعاع قرار ميدهد. درست است كه آقاي ايراني در زمان فتح خرمشهر نيست، ولي اثرش هست و نوهاش در اين جنگ حضور دارد.
*** سعيد نيكپور و دلسوزي براي حسن ايراني
سعيد نيكپور يادآور شد: من و علي حاتمي با هم يك مدرسهي شبانهروزي ميرفتيم؛ از آن زمان تاكنون تمام دغدغهي من دوران گذشته و تاريخ معاصر ايران و شخصيتهايي است كه دراين دوران زندگي كردهاند. من قبل از انقلاب با «سلطان صاحبقران» اين نقشها را شروع كردم و با مجموعهي «قرن سرنوشت» خودم پا پيش گذاشتم و تاريخ را ادامه دادم.
او با بيان اين كه شخصيتهاي تاريخي برايش آشناست، اضافه كرد: وقتي سناريوي «در چشم باد» را خواندم. در مرداد 82 خيلي خوشحال شدم كه در جاي ديگر اين مملكت شخص ديگري همين كار را انجام ميدهد؛ با آقاي جوزاني از طريق فيلمهايش آشنا بودم؛ وقتي وارد اين دفتر شدم مثل دو قطب مخالف همديگر را جذب كرديم با فكر واحد و ديد نزديك بهم كار كرديم كه باعث خوشحالي من شد و اين خوشحالي بعدها چهارسال طول كشيد.
*** «در چشم باد» تنها متعلق به جوزاني نيست
جوزاني در بخشي از صحبتهايش از عوامل «در چشم باد» به عنوان يك خانواده ياد كرد و گفت: من بازيگران را هر روز كه اين سريال را مونتاژ ميكنم، ميبينم و احساس ميكنم سالها با آنها زندگي کردهام. بنابراين وقتي ميگويم «در چشم باد» تنها متعلق به جوزاني نيست، حقيقت را ميگويم. من بدون کساني که در ساخت اين مجموعه ياري ام کردند، يک خيال يا انديشه خام بيشتر نيستم.
*** لاله اسكندري و عكسي از آلبوم «در چشم باد»
لاله اسكندري نيز دربارهي همكاري با سريال «در چشم باد» گفت: توليد اين سريال از سال 82 شروع شد و همكاري من با اين پروژه از فاز دوم آغاز شد؛ در حقيقت من از سال 84 به اين مجموعه پيوستم. حضور آقاي جوزاني به عنوان كارگردان در بدو امر باعث پذيرش بازي در اين سريال شد. وقتي فيلمنامه را گرفتم دو روز نشستم و 36 قسمت را يك جا خواندم؛ فيلمنامه به حدي پركشش بود كه نقشم در سريال «در چشم باد» را پذيرفتم.
او از سريال «در چشم باد» به عنوان مجموعهاي پر بازيگر ياد كرد و افزود: بسياري از بازيگراني كه در اين سريال نقش كوچك داشتند، در سريالهاي ديگر نقشهاي اصلي را به دوش ميگرفتند.
لاله اسكندري اظهار كرد: برايم بسيار جذاب بود كه تاريخ 60 ساله ايران در سه مقطع زماني در سريالي روايت ميشود؛ در حقيقت «در چشم باد» براي من آلبومي بود كه من هم عكسي از آن بودم. ضمن اين كه من در اين سريال در دو مقطع سني بازي داشتم و از اين جهت كه تا به حال نقش پيري را تجربه نكرده بودم برايم جذابيت داشت.
اين بازيگر ادامه داد: در اين سريال بسياري از مشكلاتي كه دوستان تحمل كردند را تحمل نكردم؛ چون در تايم كوتاهي حضور داشتم؛ اما بايد دوستان را تحسين كرد كه 5 - 6 سال توانستند شرايط سخت را تحمل كنند. خصوصا فاز دوم كه تجربهي اولمان براي فيلمبرداري در كشور آمريكا بود و پيگيري و استقامت آقاي جوزاني را طلب ميكرد.
***
در بخش ديگري از اين نشست مسعود جعفري جوزاني بار ديگر تاكيد كرد: ساخت سريالي با اين حجم، كار يك نفر نيست؛ «در چشم باد» تنها كار مسعود جعفريجوزاني نيست؛ يك توليد جمعي و صنعت است. درست است كه حاصل اين صنعت، خصيصه فرهنگي و هنري دارد، اما واقعيت اين است كه اين سريال متعلق به مجموعه آدمها است كه دراين فيلم حدود دو هزار دقيقهاي كار كردند و ضعفها و قدرتهاي تمامي آنها دراين كار تجلي پيدا کرد. من آدم خوش شانسي بودم كه فرمان را به من سپردند.
وي تاكيد كرد: سينما يك توليد جمعي و صنعت است و من اصولا تئوري مؤلف را قبول ندارم. سينما نقاشي و شعر نيست كه هنرمند تنها در خانه بنشيند و اثري هنري را خلق كند. سينما حاصل کار گروهي است، در نتيجه يک صنعت است. اقبال با من يار بود که جزئي از صنعت سينماي ملي ايران هستم.
اين فيلمساز با بيان اين كه «تئوري سينماي مولف خيلي گريبانگير سينماي ما شدهاست.» گفت: سرمايهاي مثل آقاي كريمي كه دست ما آمد، سرمايهي كمي نيست؛ او با استفاده خلاق از لنزهاي کوتاه و نگاتيوهاي مختلف و حرکات پيچيده دوربين توانست «در چشم باد» را زنده کند.
جوزاني توضيح داد: در چنين شرايطي نميتوان گفت «در چشم باد» تنها كار جوزاني است. بازيگري مثل خانم لاله اسكندري هنرپيشه شاخصي است؛ اما او كوتاه ميآيد و نقش كوچكي را در سريال «در چشم باد» انتخاب ميكند و ميگويد من ميخواهم اين شخصيت را زنده كنم. آقاي ملکان گريم مي کند، کريمي فيلمبرداري را به عهده مي گيرد و... آن وقت ميگويند «در چشم باد» متعلق به جعفري جوزاني است؛ به نظر من اين کمال بيانصافي است.
كارگردان «در چشم باد» بار ديگر گفت: سينما صنعت است؛ يك شخص سازنده فيلم نيست. خوشحال ميشوم كه از «در چشم باد» به عنوان فيلم و سريال جوزاني ياد نكنند. چيدمان، طراحي صحنه و لباس و غيره توسط افراد ديگري انجام ميشود ضمن اين كه بعد از فيلمبرداري هم وقتي پاي ميز مونتاژ مينشينم، با افكار ديگري از سوي تدوينگر مواجه ميشويم كه تازگي دارد؛ او با هيچكدام از سختيهايي که ما کشيدهايم و پيوندهاي ما سمپاتي ندارد و با يكسري تصوير مواجه است كه گاه احساس ميكند بايد برخي از اين شاتها را دور بريزد. حتي اگر من و آقاي كريمي به نگاه دشمن به او نگاه كنيم و احساس كنيم كه براي گرفتن آن نما چهار روز زحمت كشيديم و حالا تدوينگر آن نما را دوريخته است؛ ولي وقتي كار از مونتاژ بيرون ميآيد، ميبينيم به بهترشدن كمك كردهاست.
*** فيلمبرداري سريال «در چشم باد» و ماجراي صحنهي برف
در ادامهي نشست ايسنا، كريمي مدير فيلمبرداري سريال «در چشم باد» كه در همان بخشهاي نخست جايگزين عليرضا زرين دست شدهاست، در پاسخ به پرسشي دربارهي حفظ ريتم كار پس از سپرده شدن كار به وي، گفت: شنيدم استاد گفتند كه اگر من كار را ادامه ميدادم، طي يكسال و نيم «در چشم باد» را تمام ميكردم؛ اين در حالي است كه ايشان در شش ماه كمتر از 200 دقيقه فيلم گرفتند، چگونه در يكسال و نيم كار را تمام ميكردند؟
*جوزاني در اين زمينه توضيح داد: آقاي زريندست 185 دقيقه از سريال ما را به بهترين شکل فيلمبرداري كردند و كاري زيبا ارائه دادند؛ ما با هم هيچ مشكلي نداشتيم. مشكل ايشان با تهيهكننده و خوابيدن كار در آن مقطع بودهاست. در کارهايي از اين دست، اين اتفاقات طبيعي است. آدم ها مي آيند و مي روند، اما کار بايد ادامه پيدا کند. آقاي کريمي براي ادامه کار بهترين گزينه بود.
*كريمي سپس ادامه داد: وقتي 185 دقيقهاي كه توسط عليرضا زرين دست فيلمبرداري شده بود را ديدم، دستم آمد كه آقاي جوزاني چه خواستهاي دارند؛ بنابراين من همان رنگ و شيوه فيلمبرداري آقاي زريندست را در كار رعايت كردم. به خصوص که جوزاني دقيقاً مي دانست چه مي خواهد. از انتخاب لنزها گرفته تا چيدمان و ميزانسن و حرکت دوربين. و حتي رنگ نورها و بافت اجزاء صحنه از نظر ايشان دور نمي ماند.
*جعفريجوزاني سپس از بخش برف به عنوان يكي از سختترين بخشهاي فيلمبرداري اين فيلم ياد كرد و گفت: اين صحنهها در زماني فيلمبرداري شد كه برف شديدي بود و دماي هوا به 30 درجه زيرصفر ميرسيد. با اكثر افرادي كه صحبت ميكرديم ميگفتند با وسائل اندكي كه داريم حركات دوربين در چنين شرايطي غيرممكن است.
وي ادامه داد: براي من جالب بود كه آقاي كريمي ساده طراحي كرد و ما با يك وانت موفق شديم اين صحنهها را بگيريم. با اين حال يكي از سختترين مقاطع كاري ما بخش برف بود و حتي بخشهاي جنگي آن قدر سخت نبودند. ضمن اين كه آقاي كريمي 185 دقيقهاي كه توسط آقاي زرين دست فيلمبرداري شده بود را ديد و توانست جنگ ميرزا را که مانده بود با همان رنگ و بافت فيلمبرداري كند.
جعفري جوزاني سپس توجه همگان را به اين نكته جلب كرد كه درجنگلي كه بين 3 تا 10 متر اختلاف ارتفاع وجود دارد، حركت تراولينگ بسيار دشوار است. ضمن اين كه در آن سرما حتي باتري دوربين به سرعت از بين ميرود.
كارگردان «در چشم باد» گفت: آقاي كريمي همه حرکات دوربين براي گرفتن اين صحنهها را به خوبي اجرا كرد و باعث شد دوربين بسيار موزون حركت كند.
* كريمي هم گفت: «در چشم باد» سريالي بود كه عوامل آن از تمام تجارب خود استفاده كردند و اگر كسي خام بود، حتما جا ميزد و ميرفت. خوبي سريال «در چشم باد» اين بود كه همه عوامل آن حرفهيي بودند؛ وگرنه اگر كسي تنها دوسال تجربه طراحي گريم، فيلمبرداري و كارهايي از اين دست داشت، از پس كار بر نميآمد.
جعفري جوزاني در ادامه به شناخت كافي امير كريمي از لنزهاي اشاره كرد و گفت: ايشان در اکثر مواقع از لنز كوتاه استفاده ميكردند كه دليل روانشناختي داشت. لنز كوتاه بافت را خشنتر و واقعنماتر ميكند.
صحنههاي مربوط به جنگ ميرزا كوچكخان و شيخ حسن ايراني، اكثرا با لنز 10 فيلمبرداري شد كه كار طراحي صحنه و بازيگران را دشوارتر ميكرد.
*** تفاوت كيفيت واقعي و آن چه از تلويزيون پخش ميشود
مجيد ميرفخرايي سپس در پاسخ به پرسشي دربارهي پايين آمدن كيفيت تصاوير به هنگام پخش تلويزيوني خاطرنشان كرد: واقعيت اين است كه تلويزيون ما در اين بخشها فقير است. مخصوصاً وقتي مجبور ميشود صحنهاي را کم رنگتر کند تا مثلاً آرايشها ديده نشوند.
*امير كريمي هم تاكيد كرد: واقعيت اين است كه همهي آن چه را انجام داديم از تلويزيون نميبينيم. اين نكته را مخاطب هم ميداند. اما خب تلويزيون هم مشکلات خودش را دارد.
ميرفخرايي ادامه داد: از آن جا كه سيستم پخش تلويزيون ما پال است و پخش ديجيتال ندارد، روي كيفيت، فضاسازي، رنگ و بقيه بخشها تاثير ميگذارد. البته اين مشكل کمتر به سريال «در چشم باد» که 35 ميليمتري فيلمبرداري شده مربوط ميشود. اما به هر حال به رنگ و بافت لطمه وارد ميشود. به خصوص که براي حذف بعضي صحنهها مجبور ميشوند کپي در کپي بگيرند. يا رنگ صورت بازيگران را حذف کنند.
*مسعود جعفري جوزاني هم در پاسخ به اين پرسش گفت: ما همهي اينها را ميدانستيم و براي همين فيلم را 35 گرفتيم؛ ما ميدانيم شاهنامه را روي كاغذ كاهي نمينويسند. تا با گذشت زمان کيفيت آن از دست نرود. ضمن اين كه براي فيلمبرداري 35 ميلي متري، كيفيت اين سريال سالها بعد هم محفوظ است.
*** ميرفخرايي و دفاع جدي از مستندات صحنهاي «در چشم باد»
ميرفخرايي دربارهي ايراني بودن طراحي صحنه و لباس سريال «در چشم باد» گفت: حساسيتهايي در سناريو بود كه همهچيز ايراني و درست باشد و اين مساله كار را مشكل ميكرد. وقتي سناريو را خواندم ياد مرحوم حاتمي و اصالت كارش افتادم. احساس كردم جاي مانور بسيار دارم و وقتي فيلمنامه را شروع كردم آن را كنار نگذاشتم تا تمام شود.
وي با يادآوري اين كه سه فضاسازي متفاوت در دورانهاي مختلف در سريال «در چشم باد» وجود داشت، گفت: سال 1299 تا جنگ جهاني دوم و زمان حال و قسمت آمريكا، فضاسازي مختلف را ميطلبيد؛ برايمان بسيار دشوار بود كه اين تعداد هواپيما را به پادگان قلعه مرغي بياوريم و در حقيقت از توان ما خارج بود؛ اما آقاي جوزاني ميگفت من اين صحنه را ميخواهم و تا انجامش کوتاه نمي آمد.
مدير هنري سريال «در چشم باد» با تاكيد بر اين كه مستندات اين سريال درست و تمامي آن قابل دفاع است، اظهار كرد: دو - سه بار از من سوال كردند كه در جنگ دوم آيا فلان آكساسوار كه در سريال «در چشم باد» ديده ميشود، وجود داشته است؟! كه من براي آنان توضيح دادم در جنگ جهاني دوم بمب اتم هم بودهاست؛ اينها همه به دليل كم اطلاعي است.
ميرفخرايي سپس به كتابهايي كه بر اساس آن طراحي صحنه و لباس سريال «در چشم باد» انجام شده، اشاره كرد و گفت:حتي لباسهاي ارتشيها بر اساس كتابهايي كه در موزه سعدآباد وجود دارد، طراحي شدهاست. آقاي جوزاني آن قدر حساسيت داشتند كه حتي روزنامهها بر اساس اسناد موجود در كتابخانهي ملي طراحي شدند. من پاي مستندات اين سريال ايستادهام؛ خلاقيت در طراحي صحنه و لباس سريال «در چشم باد» از زماني شكل گرفتهاست كه به مستندات لطمه نخورد.
او بار ديگر تاكيد كرد: ما براساس مستندات جلو رفتيم و با هماهنگي كه با آقاي جوزاني داشتيم سعي كرديم فضا ايراني خلق كنيم؛ قصد ما اين نبود كه تنها روي طاقچه كاسه و بشقاب بگذاريم و به عبارتي سمساري باز كنيم. مادنبال معاني رفتيم. اگر در صحنهاي از راديو استفاده كرديم براي ما يك پديده بود. آقاي جوزاني چيزي كه از راديو براي من تجسم كردند اين بود كه در آن زمان راديو مثل ماهواره بود كه تازه وارد شدهاست. براي همين قرارگرفتن راديو روي طاقچه معني دارد. ما هزار رقم ماشين ميتوانستيم بياوريم، اما در مورد تمام ماشينها بر اساس مستندات پيش رفتيم؛ حتي ماشين رضاخان بر اساس مستندات تاريخي انتخاب شده است.
وي با اشاره به بازسازي لوكوموتيو در سريال «در چشم باد»، اظهاركرد: يكي از آكساسواري كه بازسازي شد همين لوكومتيو بود كه پيدا كرديم و در اين مورد ما به هيچ وجه كوتاه نيامديم. ما با هم هماهنگ پيش ميرفتيم؛ وقتي يكچيز را من فراموش ميكردم آقاي جوزاني از آن نميگذاشت؛ در مورد لوكوموتيو هم من دلسرد شده بودم اما آقاي جوزاني گفت مگر نميگويي چنين لوكوموتيوي وجود دارد برو و آن را بياور. ما هم به هر شکل بود آن را آورديم.
ميرفخرايي سپس اظهار كرد: پاي مستندات تاريخي اين كار من با جرات ايستادهام و سند ميآورم. حتي دربارهي درجات ارتشيها بر اساس دو نسخه كتاب كه در دورهي رضا شاه چاپ شد، عمل كرديم. در اين كتابها آمده كه نيروي هوايي ابتدا جدي گرفته نميشد. لباسهاي فرم ارتشيها هم بر اساس كتاب دوم كه در موزه سعدآباد موجود است، طراحي شدند؛ كتاب اول هم در ستاد مشترك در خيابان پاستور نگهداري ميشود.
اين طراح صحنه و لباس به ايسنا گفت: در كار دقت شدهاست كه فضاها تكراري نباشد. من به خودم ميگفتم كه در اين دوره ما بايد يك درجه از كارهاي مرحوم حاتمي جلوتر باشيم. مرحوم حاتمي هميشه ميگفت سمساري باز نكنيد. در صحنهاي من گلها را در طاقچه چيده بودم، آقاي جوزاني گفت اين گلها را بردار كه ديدم درست ميگويد. تمامي وسائل صحنه معني دارد.
ميرفخرايي سپس ادعا كرد: «در چشم باد» ميتواند به لحاظ مستندات تاريخي به عنوان يك مرجع براي دانشجويان نشان دهند.
*** قيام قلعه مرغي واقعي بود
مسعود جعفري جوزاني دربارهي كتابها و جزواتي كه سريال «در چشم باد» بر اساس آن ساخته شدهاست، گفت: از جزوههايي كه ما براي ساخت «در چشم باد» بكار گرفتيم، شايد سه تا چهار نسخه پيدا شود. اين جزوهها توسط افسران و درجهداران نيروي هوايي در سال 1322 تا 1324 نوشته شدهاست. در اين جزوهها قيام قلعه مرغيبه گونه اي دقيق و لحظه به لحظه توسط افسران و درجه داراني که در آنجا حضور داشته اند نوشته شده است.. حتي اسم اين شخصيتها بهجز بيژن ايراني واقعي بودهاست.
*ميرفخرايي هم با اشاره به كتابهايي كه سريال «در چشم باد» بر اساس آن ساخته شده، اظهار كرد: چهار خلباني كه در سريال نشان داده شد در پادگان قلعه مرغي تمرد كرده و بدون اجازه پرواز ميكنند واقعي هستند.
*** طراحي صحنه در چشم باد از زبان جوزاني
مسعود جعفري جوزاني دربارهي شيوه كاري ميرفخرايي در اين سريال گفت: كاري كه آقاي ميرفخرايي براي طراحي صحنه «در چشم باد» كردند اين بود زيباييشناسي وقف زيبايي نشد؛ هر شياي كه در صحنه بكار گرفته شده، معني دارد.
وي ادامه داد: اينكه تاكيد ميكنيم قطار فشنگ ميرزا كوچكخان بايد از جنس چرم باشد و پلاستيك نباشد به اين دليل است که چرم بافت ديگري دارد و تنها رنگ آميزي ظاهري مطرح نيست.
او سپس اظهار كرد: آقاي ميرفخرايي براي زندهكردن فولكور ايران، واقعگرايي كردند. کار ايشان تنها رنگآميزي نبود. همانند اين كه بازيگران سريال «در چشم باد» شخصيتهاي آن زمان را تنها بازي نكردند. بلکه در غالب آنها فرو رفته و با شخصيت آنها زندگي کردند. من به هنگام تماشاي سريال آقاي نيكپور را نميبينم. در حقيقت آنچه در سريال «در چشم باد» وجود دارد سعيد نيكپور نيست بلكه آقاي ايراني است. در كار آقاي ميرفخرايي هم عين واقعيت زنده شدهاست.
***
امير كريمي در بخشي از اين نشست با اشاره به دشواريهاي كار، اظهار كرد: مجبور شديم برخي صحنهها را با نگاتيو كهنه كار كنيم كه من دلم ميسوزد. در مقطعي از كار، سازمان صدا و سيما نگاتيو نداشت، فارابي هم ميگفت چون سريال ميسازيد ما به شما سهميه نميدهيم. بنابراين مجبور شديم با نگاتيوهاي کهنه کار کنيم. من در آمريكا با نگاتيوهايي كار كردم كه هنوز به ايران نيامدهاست. اما با خلاقيت در نورپردازي کار يکدست شد.
مسعود جعفري جوزاني در پاسخ به پرسش ايسنا كه به هنگام تماشاي «در چشم باد» چه حسي به او دست ميدهد؟ گفت: من مخاطب خوبي نيستم؛ بايد ديد مردم چه مي گويند.
***
كارگردان «در چشم باد» با بيان اين كه اين سريال نقش اول ندارد، اضافه كرد: هركدام از اين بازيگران نقش خودشان را بازي ميكنند و سپس از قصه جدا ميشوند. به اين دليل توانستند توان خودشان در بازيگري نشان دهند. براي مثال آقاي ساربان كه نقش گرگعلي را بازي ميكرد، در سکانس برف، اگر از بازيگران اصلي بيشتر نقش نداشت، كمتر هم نبود.
***
جعفري جوزاني در پاسخ به پرسشي دربارهي همزماني پخش اين سريال با حماسه اخير مردم ايران در جريان انتخابات، گفت: حرفهاي اساسي كه در مورد انسان و خصوصا فرهنگ يك ملت گفته ميشود، داراي اصالت هميشگي است. كلمات، در هر زبان يكسري اصوات است كه مفاهيمي را توليد ميكند. اين اصوات گاه روزمرهگي هستند، اما مفاهيم زيربنايي حکمتي ماندگار دارند که هرگز کهنه نمي شوند. چرا که ريشه در روح بزرگ يک ملت دارند.
انتهاي پيام