جمشيد لايق ميگفت:«به نظر من تا زماني كه ما تئاتر نويس خوب نداشته باشيم، داراي تئاتر نخواهيم شد به اين دليل كه تئاتر سازندهي اجتماع است و تنها چيزي كه ميتواند به هنرمند كمك كند، ديدنها، شنيدنها، خواندنها و تجربه كردنهاست.»
به گزارش خبرنگار تئاتر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)،اين بازيگر پيشكسوت تئاتر و سينما در سال 82، خاطرات خود را از آن زمان تا تشكيل گروه هنر ملي با عنوان «يادداشتهاي يك آكتور» براي گروه هنري ايسنا تعريف كرد.
«جمشيد لايق» يكي از فارغالتحصيلان هنرستان هنرپيشگي سالهاي 1332 است كه فعاليتهاي تجربياش در زمينهي تئاتر را با «شاهين سركيسيان» و در منزل او آغاز كرد.
لايق دربارهي چگونگي تشكيل گروه توسط شاهين سركيسيان گفته بود: در اسفند ماه سال 1331 شاهين سركيسيان در پي آشنايي چندين سالهاش با ”احمد شاملو” با وي دربارهي تشكيل گروهي متشكل از آكتورهاي جوان يا شاگردان هنرستان هنرپيشگي مشورت كرد، تا با اين گروه فعاليتهاي تئاتري را آغاز كند.
اين هنرمند در بخش ديگري از مصاحبهاش دربارهي تئاترهاي دههي سي نيز توضيح داد: در آن روزها بيشتر تئاترها به سيرك و كاباره تبديل شده بودند و يا در حال تبديل به كاباره بودند. فقط تئاتر تهران و تئاتر پارس بودند كه گاه كمديهايي نشان ميدادند. كه اين آثار هم يا ترجمه شده از نويسندگان خارجي بود و يا ترجمه و نوشتههايي از نويسندگان معدود ايراني مثل ”آقا رفيع حالتي” و يا ”اصغر گرمسيري” و ديگران بودند، آثاري چون ”خاقان ميرقصد”، ”پير پاره دوز” و ....
در اين ميان گروههاي آماتوري هم وجود داشتند، گاهي صبحهاي جمعه در تئاتر پارس ( پس از مرگ تفكري، تئاتر پارس نامش را به تئاتر تفكري تغيير داد)، يا فردوسي سابق، جامعهي باربد،تئاتر گيتي، تئاتر اجرا ميكردند، البته اين كار با مشكلات بسيار و براي زنده نگاه داشتن تئاتر و احيانا كسب درآمد براي بازيگران بيكار انجام ميشد.
جمشيد لايق ميگفت:حالا كه ياد آن روزها ميافتم تعجب ميكنم، شايد ما خودمان آن موقع تئاتر را سرسري و سبك ميگرفتيم و تصور ميكرديم هر فرد تازه واردي كه بگويد من تئاتر را دوست دارم و ميخواهم بازي كنم، ميشود به او نقشي را واگذار كرد و يا نمايشنامهاي را به او پيشنهاد و بااو به صحنه برد و بيشتر تعجب من در اين بود كه چگونه ”شاهين سركيسيان” تصور ميكرد با عدهاي جوان بيتجربه و بدون علاقهي بازيگري نمايشنامهاي را ميتوان به روي صحنه برد؟ البته اين فكر بچهگانهاي بود. اين گذشتهي تلخ و شيرين به كمكهاي زياد ميكرد. اين تجارب باعث ميشد، تا ما سنگيني كار تئاتر را بيشتر احساس كنيم و بدانيم كه براي موفق شدن در هدف بزرگي مثل تئاتر، وقت، تجربه و تحمل بسيار لازم است و بايد اين جريانها را پشت سر گذاشت تا به جايي رسيد.»
و اما 20 مهر ماه همين امسال جمشيد لايق براي سالروز تاسيس تئاتر سنگلج پيامي را منتشر كرد.
در بخشهاي از پيام جمشيد لايق آمده است:«آنچه مرا وا ميدارد كه از بستر نقاهت برخيزم و به سختي خودم را به اينجا برسانم، حضور شعفانگيز شما وجاذبهي اين خانه است كه خانه من است و تكهاي از وجودم.
اين مكان مقدس تداعي شور نوجواني و جواني من است كه همه يا سرصحنه گذشت و يا در انديشه و دغدغهي سرصحنه بودن.
زندگي و عمر من با سنگلج عجين شده است من درمحلهي سنگلج زاده شدم در ميان كوچه پس كوچهها و مردمانش رشد كردم، بهدرستي نميدانم، شايد خانهاي كه در آن زاده شدم همينجا باشد كه بعدها بناي اين تالار برآن ساخته شده پس بيسبب نيست كه جاذبهي الفت اين يار دلنواز بدينجا بخواندم.
شكري دارم و شكايت، شكر را بگويم و شكايت را بگذارم كه خود بنمايد.
شكرم اينست كه بالاخره روزگاري شد كه سالگرد تاسيس براي جايي اينچنين برگزار شود. اين سبب شايد موجب اين فكر گردد كه كساني در ايجاد و رونق ـ روزهاي رونق اينجا را ميگويم ـ اين محل كوشيدند، فارغ از انديشه نام و نان برآنها چه گذشت؟ بهتر كه اندر حديث ديگران گفته آيد.
اگر ذهنم درست ياري كند اين محل با اضافات مصالح ساختماني ادارهي فرهنگ و هنر ساخته شد و قرار بود نطفهي تئاتر دولتي باشد تئاتري كه عرصه را براي تئاتر سعدي و تئاتر نوشين خالي نگذارد و حسابشده و در چهارچوب معيني حركت كند.
اما پاي هوا را كه بسته است؟
اين چنين بود كه كساني آمدند و به كالبد بيروح اين بنا روح دميدند و خود از روح پرجنب و جوش اين بنا باليدند و شگفتساز شدند.
از آنها كساني معدود، هنوز در قيد حياتاند.
من به خاطره رفتگان درود ميفرستم و براي ماندگان آرزوي سلامت ذهن و جسم دارم.»
انتهاي پيام