سرپرست پيشين پايگاه ميراث فرهنگي شوش در پي گفتوگوي رييس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري با خبرنگار ايسنا دربارهي شوش، مطلبي را منتشر كرد.
به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، محمدرضا چيتساز در اين مطلب كه خطاب به حميد بقايي نوشته شده، با اشاره به اينكه «آقاي بقايي ـ رياست سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري کشور ـ در مصاحبهي خود به ذکر نکاتي دربارهي مهمترين محوطه و مجموعهي ميراثي کهن ايران، يعني شهر و پايتخت باستاني شوش پرداخته است که متأسفانه نشان از ناآشنايي او با مباحث اين حوزه دارد، امري که نگراني برخي باستانشناسان را از وضعيت وخيم ميراث فرهنگي خوزستان و بويژه شوش در پي داشته» آورده است: چندي است که بهدليل کارشکني آشکار و دخالت غيرکارشناسانهي رياست سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان خوزستان، مسألهي مربوط به تصويب عرصه و حريم مجموعهي باستاني شوش به يکي از معضلات بزرگ ميراث فرهنگي کشور تبديل شده است. البته شوش تنها محوطهي در خطر خوزستان نيست. عرصه و حريم ديگر مجموعههاي باستاني خوزستان مانند ايوان کرخه، ارجان، جنديشاپور، رامهرمز و ... نيز در چنين وضعي قرار دارند و هريک از آنها که از چند سال پيش تعيين عرصه و حريم شدهاند، به سرنوشتي مانند حريم شوش گرفتار آمدهاند.
در بهار سال 1387 کار بازنگري تعيين عرصه و حريم محوطهي باستاني شوش، با اعزام گروه باستانشناسي به سرپرستي محمدتقي عطايي با ايجاد گمانههايي آغاز و در تيرماه همان سال، گزارش اوليه آماده شد. در مدت هفتماه، با تشکيل جلسات مکرر، جوانب مختلف موضوع از جمله ضوابط ساختوسازها در شوش، چشمانداز آيندهي محوطه، چگونگي منظر، حفظ ميراث باستاني و همچنين موضوع مهم معرفي شدن محوطه به يونسکو براي جهاني شدن، همراه بحث بسيار مهم رودخانهي کرخه و همچنين مجموعهي دانيال نبي مورد بررسي قرار گرفتند.
از آنجا که موضوع از اهميت قابل توجهي برخوردار بود، تلاش شد تا نظرهاي کارشناسي و اصلاحي بزرگان اين حوزه مد نظر قرار گيرد و اعمال شود. به اين ترتيب، جلساتي با محققان، اساتيد و متخصصان فني سازمان ميراث از جمله ميرعابدين کابلي، مهدي رهبر، ناصر نوروززاده چگيني، سياوش صابري، كاميار عبدي و شادروان مسعود آذرنوش همراه اساتيد محيط زيست دانشگاه و همچنين مديران شهري برگزار شدند. سرانجام، عرصه و حرايم باستاني شوش و ضوابط آن، تعيين و در جلسهي اسفندماه سال 1387 با حضور مسؤولان سازمان، کليات آن در دفتر ثبت آثار سازمان، به تصويب رسيد و در فروردين سال 1388 همراه نقشهي مورد نظر، براي اقدام به استان خوزستان فرستاده شد.
چيتساز دربارهي جلسهاي که مدتي پيش توسط مدير جديد پايگاه شوش همراه رياست سازمان ميراث فرهنگي خوزستان براي تعديل و بازنگري عرصه و حريم شوش تشکيل شد، گفته است: کارشناسان فني سازمان قبلا نظرياتشان را در اين مورد دادهاند و ما آن نظريات را در نقشهي پيشنهادي خود وارد کردهايم. البته اگر قرار است، نظريات کارشناسي را مديران جديد مد نظر قرار ندهند، اين بحث ديگري است که من به آن بحث وارد نميشوم.
وي در ادامهي نامهي خود با اشاره به اينکه «آقاي بقايي مدير پايگاه را مديري پروازي دانسته»، آورده است: وقتي ميگوييم «مديري پروازي» است، دو موضوع به ذهن ميرسد؛ نخست اينکه آن مدير بومي و اهل آن منطقه نبوده است، بلکه از جايي ديگر و اغلب از مرکز به آن منطقه اعزام ميشود. دوم اينکه حضور آن مدير گهگاه و بهصورت نسبتا کم و با فاصله انجام ميشود. نميدانم آقاي بقايي چرا چنين گفتهاند. درحاليكه من از اسفند 1386 تا تيرماه 1388 جمعا 54بار به شوش رفتهام كه مدت اقامت اين سفرها از يکروز تا 12روز در نوسان بوده است.
چيتساز با اشاره به بومي بودن خود و اينكه در حوزههاي شوش، شوشتر و دزفول مطالعات مستمر و منظم تاريخي، فرهنگي و باستانشناسي داشته، ادامه داده است: با آغاز دورهي دکتري و انتخاب رسالهاي با موضوع اليماييان، ارتباط اين حقير با موضوع تاريخ و آثار شوش، وارد مرحلهاي علميتر، دقيقتر و موشکافانهتر شد. بخشهايي از فصول اين رساله بهصورت مقاله در نشريات علمي داخلي و خارجي يا بهصورت سخنرانيهاي علمي در دانشگاههاي داخل و خارج کشور ارائه شده است. اکنون نيز کار اصلي و عملياتي دانشجويان اينجانب در دانشگاه علم و صنعت و در رشتهي مرمت بنا و بافتهاي تاريخي در مقطع کارشناسي ارشد، ارائهي طرح مرمتي دربارهي شوش و آثار آن است که تاکنون 12 طرح و گزارش علمي در اينباره آماده شده است.
او همچنين دربارهي چگونگي انتخاب خود بهعنوان مسؤول پايگاه شوش توضيح داده است: در سال 1386 مدير وقت پايگاه شوش بهدليل عدم همکاري رييس ميراث خوزستان استعفا داد. در اسفند 1386 مدير جديدي معرفي شد. اينجانب تلاش كردم تا سريعا مدير جديد استقرار يابد و شروع به فعاليت كند؛ اما صدور حکم مدير جديد، با تأخير و سرانجام با مخالفت روبهرو شد. به من حکم شد، نظر به آشنايي با خوزستان و منطقهي شوش و بومي بودن، براي حفظ وضعيت پايگاه، تا تعيين مدير جديد، سرپرستي پايگاه را موقتا و براي يکي دوماه قبول كنم. اين انتخاب به پيشنهاد و تصويب پژوهشگاه سازمان در دورهي رياست دکتر سيدطه هاشمي صورت گرفت و حدود 16ماه به طول انجاميد و سرانجام در مرداد سال 1388 با استعفاي اينجانب به پايان رسيد.
چيتساز كه دکتري تاريخ ايران باستان دارد، دربارهي گفتههاي رييس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري مبني بر اينكه «مدير پايگاه شوش بهدليل مشكلاتي كه با معاون ميراث فرهنگي استان خوزستان داشته، به موضوع تغيير حريم شهر دامن زده و در واقع، در مسألهي شهر شوش، ميراث فرهنگي فداي اختلافهاي شخصي شده است» اظهار كرده است: جناب آقاي بقايي، دست كم حرمت مديران پيشين سازمان خود را نگاه داريد. برادر عزيز، اين چه گفتماني است که اختيار کردهايد. از رياست يک سازمان فرهنگي، آن هم در مرتبهي سازمان ميراث فرهنگي و از همه مهمتر از کسي که معاون رياست محترم جمهور است، انتظار ميرود مطالبي را بيان کند که نهتنها از صحت و دقت آنها، اطمينان داشته باشد، بلکه در نوع ادبيات بهکار رفته و انتخاب واژهها تأمل و تفکر لازم را داشته باشد و در عين حال، انصاف را نيز فرونگذارد. گفتهايد که اختلافات شخصي با معاون ميراث خوزستان داشتهام. سرکار خانم رشنو که مسؤوليت معاونت ميراث فرهنگي خوزستان را داشتند، اتفاقا از جمله کارشناسان و مديران خوزستان بودند که بسيار ما را کمک کردند و همراهي و مساعدت ميكردند و دربارهي عرصه و حريم شوش نيز هيچ مشکلي با ايشان نداشتيم. با معاون محترم پژوهشي استان نيز اختلاف و تضادي وجود نداشت. اينجانب از معاونان محترم استان و همچنين کارشناسان زحمتکش آن، کمال تشکر را داشتهام و دارم. آنها حاميان پايگاه بودند.
پايگاه شوش اختلاف داشته است، اما نه با معاون ميراث و نه با هيچکدام از معاونتهاي ديگر ميراث خوزستان. اختلاف پايگاه با رياست سازمان بود و آن هم اختلاف فني و کارشناسي بود و نه اختلاف شخصي. من حتا يکبار به دعوت شخصي آقاي محمدي به صرف شام، منزل ايشان رفتهام و از اين بابت حق نمکشناسي را مطلقا از ياد نبردهام و کماکان ايشان را دوست خود دانستهام و ميدانم؛ اما با نظرات ايشان و نوع مديريتشان مخالف بودهام و هستم، همانگونه که براي جنابعالي بهعنوان رياست محترم سازمان ميراث و معاونت رياست جمهور، احترام زيادي قائل بودهام و هستم و اختلاف شخصي نيز نداشتهام و ندارم؛ اما با نظريات شما در حوزهي ميراث فرهنگي و نوع مديريتتان در مسائل کارشناسي و علمي مخالف بودهام و هستم و به اين خاطر از سمت خود در پايگاه شوش استعفا دادم.
آقاي بقايي گفتهاند «مسلم است كه حريم قديمي شوش كه طبق نظريهي كارشناسان، قصرها و محل اصلي شهر همان جاست، باقي ميماند، چون اگر حريم شهر در جايي ديگر بود، حتما فرانسويها آن را تعيين ميكردند». متأسفانه اين اظهار نظرها ناشي از عدم آشنايي با سابقهي تاريخي شوش است، زيرا نه فقط کارشناسان، باستانشناسان و صاحبنظران ميراث فرهنگي خوزستان و شوش به واقعي بودن و علمي بودن حدود حريمي که اخيرا تعيين شده است، اذعان دارند، بلکه در گذشته نيز رومن گيرشمن ـ باستانشناس فرانسوي ـ طرحي را به مديريت وقت کشور داده بود، مبني بر اينکه ساختوسازها و توسعهي شهر جديد شوش بايد هدفمند شود، وگرنه مجموعهي باستاني را نابود خواهد ساخت و در اين راستا پيشنهاد کرده بود تا شهرکي را براي توسعهي آيندهي شوش بسازند و طرح توسعهي شوش با توجه به اولويتهاي ميراث فرهنگي هدايت شود. اين شهرک امروزه، شهرک «دانيال» نام دارد. نگاهي به نقشهي شوش بايد انداخت تا دريافت که دليل وجودي شهرک دانيال درست در سمت شمال جادهي اهواز ـ انديمشک چيست؟ بعد محل اين شهرک را با نقشهي جديد عرصهي شوش مقايسه کرد تا فهميد که اتفاقا رومن گيرشمن بهدرستي محلي در حد انتهايي عرصهي واقعي شوش انتخاب کرده و به مسؤولان وقت پيشنهاد داده است.
حتا اگر گفتهي آقاي بقايي درست هم باشد، بايد توجه كرد که از زمان کاوش فرانسويها تا کنون رويکردها به ميراث فرهنگي بسيار تغيير يافتهاند. اگر 30سال پيش، آثاري همچون تخت جمشيد يا چغازنبيل بدون هيچ مشکلي در يونسکو به ثبت رسيدند، امروزه تهيهي پروندهي ثبت جهاني کاري طاقتفرسا و بسيار تخصصي است و استانداردهاي گوناگوني براي اين منظور مورد توجه قرار ميگيرند. حتا اگر فرانسويها به مسألهي حدود حريم شوش اشاره نکرده بودند ـ که البته اشاره کردهاند و مدارک آن هم وجود دارد ـ آيا ما نبايد از ميراثمان حراست کنيم؟ اگر نظرات باستانشناسان و متخصصان و کارشناسان ما مورد قبول نيست، آيا پس از گذشت سهدهه از خروج فرانسويها از شوش، دوباره بايد دست به دامن فرانسه و غرب شد تا به ما بگويند که محدوده و حريم محوطههاي باستاني و ميراثي ما چقدر و کجاست؟ اين همان اختلاف فني و کارشناسي اينجانب با رييس سازمان ميراث فرهنگي خوزستان است. به باور من، مجموعهي تاريخي شوش يک دارايي و ثروت فرهنگي است که پشتوانهي شهر کنوني شوش، استان خوزستان و در يک کلام ايران است و آنچه در طي هفتهزار سال در شوش رخ داده است، ارزش آن را دارد که راهکارهاي گوناگوني براي حفاظت از آن بينديشيم، نه اينکه با رويکردي غيرکارشناسانه، سليقهيي و لجوجانه، به نابودي و ناديده گرفتن اين ميراث عظيم بشري پرداخت.
ايشان [بقايي] همچنين بيان داشتهاند که «من به اين نتيجه رسيدهام كه حريم كنوني شوش، همين حريم اصلي است كه بايد از آن مراقبت كرد. شهرداري هم يكي دو بنا در آن ساخته است كه بايد با موافقتي كه شوراي شهر اعلام كرده است، آنها را حذف و هر مسألهاي را دربارهي حريم جديد به كارشناسي دوباره واگذار كنيم». آيا اين سخن رياست سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري به اين معنا نيست که ايشان سعي دارند، کارشناسان را از بيان نظر کارشناسانه نهي و نظر خود را القا کنند؟ وقتي که از اساس با چنين مسائلي آشنايي وجود ندارد و تاريخچه و پيشينهي 150سال فراز و فرود باستانشناسي در شوش را نميدانند و از حساسيتهاي اين مجموعهي ارزندهي ميراث بشري آگاه نيستند، چگونه ميتوانند به چنين نتيجهاي برسند که «حريم کنوني شوش» همان «حريم اصلي» است؟ درحاليکه آقاي مهدي رهبر ـ کارشناس زبده و پيشکسوت سازمان ميراث فرهنگي ـ که خود در سال 1367 حريم کنوني شوش را تعيين کرد، اذعان دارند، حريم کنوني در سالهاي جنگ تحميلي و بهطور اضطراري مشخص شده است و چند سال بعد از آن، ايشان در نتيجهي کاوش در محوطهي حسينآباد شوش، محدودهي مجموعهي باستاني شوش را بزرگتر از حريم سال 1367 اعلام كردند.
براي اينکه نشان دهيم، نظر شخصي ملاک نبوده و نظر کارشناسي مد نظر بوده است، به ذکر دو مورد ميپردازم. مواردي که از قضا بعد از تعيين عرصهي جديد روي داده و هر دو مورد خارج از محدودهي عرصهي قديمي و درون عرصهي جديد اتفاق افتادهاند.
1ـ زماني که کارخانهي آسفالت شوش بيتوجه به عرصهي جديد اقدام به پيکني و توسعهي آن کارخانه كرد، تابوتهايي سفالي متعلق به گورستاني اشکاني بهدست آمدند.
2ـ زماني که بحث بر سر عرصهي جديد و هتل اميرزرگر بالا گرفت، تمام موافقان و مخالفان در دفتر آقاي بقايي جمع شدند و نتيجه آن شد که آقاي باغبانکوچک گمانهزنيهايي را در درون محدودهي هتل اميرزرگر انجام دهد و نتيجهي کار کارشناسي را همه بپذيرند. اين کار انجام شد و آقاي باغبانکوچک اعلام كرد که در گمانههايش به آثار دورهي تاريخي و باستاني برخورد کرده است. بگذريم که نتيجهي اين کار کارشناسي ناديده گرفته شد تا راه براي نتيجهگيري شخصي باز بماند. اين دو مورد نشان ميدهد که تعيين عرصهي جديد در نهايت امانتداري علمي صورت گرفته است.
اين امري بديهي است و متوليان ميراث فرهنگي در سراسر جهان ميدانند که ممکن است، محدودهي باستاني يک شهر تاريخي در يک زمان به چشم نيايد و در زماني ديگر، با پژوهشهاي بيشتر مورد شناسايي قرار گيرد. پس آيا نبايد به حفظ آن همت گماشت؟! البته مدارک کافي وجود دارد که در مورد شوش اين محدوده از سالها پيش مورد عنايت باستانشناسان ايراني و غربي بوده است.
به گزارش ايسنا، مدير پيشين پايگاه ميراث فرهنگي شوش همچنين ادامه داده است: ايشان [بقايي] در جاي ديگر به رسانهيي شدن تغيير حريم شوش اعتراض کرده و گفتهاند: «نبايد تا زماني كه اصلي دربارهي تغيير حريم شهر شوش اثبات نشده است، آن را رسانهيي كنيم ... مهمترين ضرر چنين كاري بههم ريختن جو اجتماعي شهر و وقوع دوبارهي فاجعهي جيرفت است. رسانهيي شدن چنين فرضيهاي سبب ميشود تا سودجويان با بيل و كلنگ به جان شهر بيفتند و همه فكر كنند، زير خانههايشان آثار تاريخي خوابيده است». اين نگرش رياست محترم سازمان ميراث فرهنگي و عدم اعتمادشان به مردمي که سالها حامي ميراث فرهنگي بودهاند، خوشايند نيست. بر اين باورم که بزرگترين عامل تخريب محوطههاي باستاني، مديريت ناکارآمد است نه مردم. مردم شوش مردمي فهيم و آگاه هستند. در مدت مديريتم با افراد زيادي از مردم کوچه و بازار شوش همصحبت شدم. آنها از اهميت ميراث فرهنگي شهرشان مطلعاند و به آن افتخار ميکنند و از اينکه اين آثار مورد بيتوجهي مسؤولان قرار گرفته است، بسيار گلايهمند هستند. در فروردين سال 1386 همين مردمي که دربارهي آنها اينچنين قضاوت شده است، در اقدامي خودجوش و بدون چشمداشت مادي، همراه NGOهاي محلي، زبالههاي سراسر محوطهي شوش را جمعآوري و پاکسازي کردند. استان خوزستان، بهترين و فعالترين سازمانهاي مردمنهاد ميراث فرهنگي را دارد. اينگونه صحبت کردن بيانصافي است. در همه جاي جهان، برنامههاي آموزشي گوناگوني براي آشنايي مردم و بوميان با ميراث فرهنگي تدارک ديده ميشوند. آقاي بقايي توضيح بدهند که تاکنون چه اقدامي در اين راستا انجام دادهاند که اينگونه مسؤوليت تخريب ميراث فرهنگي را به گردن مردم مياندازند؟
چيتساز در بخش پاياني اين مطلب افزوده است: آنچه روشن است، در مبحث عرصه و حريم شوش يک قانونشکني آشکار در حال انجام است. چرا پرسيده نميشود که به چه دليلي رييس ميراث فرهنگي و گردشگري استان خوزستان در تاريخ 2/4/1386، مجوز ساخت هتل اميرزرگر را صادر کرده است. سپس در تاريخ 4/5/1387 در مصاحبههايش گفته که در اين محل بهدليل تاريخي بودن، نميشود هتل ساخت و مجوز ساخت اين هتل باطل است و باز در تاريخ 10/12/1387 با صدور مجوز جديدي، ساخت هتل در زمين مورد نظر را بلامانع دانسته است. اين در حالي است که کارشناس ميراث فرهنگي استان خوزستان، آقاي باغبانکوچک که هماکنون هم مدير پايگاه شوش شده است و قبلا بهعنوان کارشناس مجوز صدور هتل اميرزرگر را صادر كرده بود، به پيشنهاد آقاي محمدي و با موافقت آقاي بقايي، براي تجديد نظر در «برنامهي تعيين عرصه و حريم شوش» در محل هتل اميرزرگر گمانهزني كرد و در آبان 1387 اعلام کرد که «محل ساخت هتل اميرزرگر باستاني است».
آقاي بقايي، ميدانيد در چندماهي که درگير دادگاه شعبهي دوم شوش و عريضهنويسي بودم، دادگاهي که بهدليل مخالفت ما با ساخت غيرقانوني هتل اميرزرگر، باعث شکايت صاحب هتل از اينجانب شده بود، نه دفتر حقوقي ميراث خوزستان کمکمان کرد و نه سازمان مرکزي در تهران. آقاي بقايي، هيچ ميدانيد که هنوز حقوق کارشناسان پايگاه، عليرغم نامههاي مکرر اينجانب پرداخت نشده است. آقاي بقايي، هيچ ميدانيد وقتي مديري از مسؤوليت خود استعفا ميدهد و هيچيک از مديران بالادستي علت آن را نيز جويا نميشوند، نشانهي چيست؟
انتهاي پيام