*چهارمين جلسه دادگاه متهمان وقايع پس از انتخابات* سعيد حجاريان در جلسه دادگاه: استعفاي خود را از حزب مشاركت اعلام مي‌كنم

يكي از اعضاي مركزي جبهه مشاركت ايران اسلامي متن دفاعيات سعيد حجاريان را در چهارمين جلسه رسيدگي به اتهامات بازداشت‌شدگان حوادث پس از انتخابات را قرائت كرد. به گزارش خبرنگار حقوقي ايسنا، سعيد شريعتي كه به نيابت از سعيد حجاريان به قرائت دفاعيات مي‌پرداخت، اظهار كرد: همگي مطلعند كه من افتخار قرائت مطالب دكتر حجاريان را همواره داشته‌ام و در همين جا از مجموعه دانشگاهيان، دانشجويان، خبرگان و نخبگاني كه سخنان دكتر حجاريان برايشان قابل تحمل بوده مي‌خواهم كه به اين متن توجهي ويژه كنند و آن را مورد نقد و بررسي قرار دهند زيرا متني راهگشا و جدي است. وي افزود: در كنگره يازدهم جبهه مشاركت سعيد حجاريان نفر اول ليست جبهه مشاركت و سعيد شريعتي نفر آخر اين ليست بود لذا اول و اخر جبهه مشاركت در محضر دادگاه قرار دارد. به گزارش ايسنا، در ادامه سعيد شريعتي به قرائت اظهارات سعيد حجاريان پرداخت كه متن آن به شرح زير است. بسم الله الرحمن الرحيم رياست محترم دادگاه: در جريان انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري و وقايع پس از آن متاسفانه حوادثي رخ داد كه قلب همه‌ي دلسوزان به سرنوشت كشور را به درد آورد. از شعارهاي وهن آلود بگير تا قانون شكني‌هاي آشكار و صدمه به اموال شخصي و عمومي و حتي قتل و جرح مردم كه در انتخاباتي سابقه نداشته و سايه كدورت خود را بر سر 40 ميليون راي مردم افكند و دشمنان اين مرز و بوم را به طمع خام انداخت كه شايد بتوانند از اين وضع گل آلود ماهي خود را صيد كنند. من به شخصه خود را از اين همه جور و عدواني كه بر مردم ميهن اسلامي ما رفته بري مي‌دانم و انزجار و تنفر خود را از كليه اقداماتي كه امنيت كشور را به خطر انداخته ابراز مي‌كنم. كشور عزيزمان ايران در منطقه پرتلاطمي قرار دارد و سالهاست كه جنگ‌هاي خانمان سوزي در شرق و غرب كشور در جريان است. از سوي ديگر بسياري از كشورها مدارج توسعه و پيشرفت را به شتاب طي مي كنند و دريغ است كه ايران كه از نعمت امنيت در اين منطقه آسيب زده برخوردار است هم پاي ديگران تعالي و ترقي نيابد. دشمنان با تحريم ها و تحريك هاي متعدد تلاش دارند مانع اين روند شوند اما وظيفه ما حفظ وحدت و انسجام ملي است و بايد هوشيارانه مانع رخنه در صفوف ملت شويم. هر يك از ما اگر پا را از يك انتخابات سالم فراتر گذاشته و نعمت امنيت را كه پشتوانه توسعه اقتصادي است متزلزل كنيم نزد وجدان خود و نسل هاي آينده و از همه بالاتر پروردگار عالميان بايد استغفار كنيم و طلب بخشايش نماييم. من هم در اين انتخابات با ارايه تحليل هاي ناصواب مرتكب خطاهاي سهمگيني شده ام كه از آنها تبري مي جويم چون قطعا مورد رضاي محبوب عالميان نيست و موجب ندامت است؛ من به خاطر اين تحليل هاي ناصواب كه مبناي بسياري از اعمال ناصواب قرار گرفته از ملت عزيز ايران عذرخواهي مي كنم. هر چه گفتيم غير صحبت دوست در همه عمر از آن پشيمانيم اميدوارم اين سخنان كه از دل برآمده بر دل بنشيند ، اما كافي نيست و من در تاملات تنهايي خود ريشه ها و علل موضع خود را واكاوي كرده ام كه به طور اختصار به عرض مي رسانم. طي 10 ، 15 سال اخير مقالاتي از من به چاپ رسيده كه حاوي بعضي از نظريات نامربوط به شرايط كشورمان بوده كه قصد دارم كه بعضي از مهمترين آنها را در اين مجال بشكافم و علت انحراف اين مواضع را تشريح كنم. يكي از مهمترين اين نظريات انطباق شرايط كشورمان با تئوري ماكس وبر درباره سلطانيسم است كه معتقد است در بسياري از امپراطوري هاي شرق اين شيوه حكومت جاري بوده و يك حاكم پاتريمونيال تيولدار و تعدادي حاميان وي كه خيل عظيمي از تحت الحمايگان را يد مي كشيده اند نظام سلطه را در سراسر قلمرو سرزميني مستقر كرده بودند. قبل از آنكه به نقد اين نظريه در خصوص انطباق آن با شرايط ايران بپردازم لازم مي دانم نكاتي را متذكر شوم. 1-متاسفانه در ايران با ضعف علوم انساني به خصوص در رشته هاي علوم سياسي و جامعه شناسي مواجهيم و علي رغم گسترش مراكز آموزش عالي و كثرت دانشجو در رشته هاي علوم انساني ، متون آن از عمق چنداني برخوردار نيست و مطالب با ترجمه هاي اغلب ناقص و بدون نقد در اختيار دانشجويان گذاشته مي شود. 2-حجم وسيعي كتاب بعد از انقلاب ترجمه شده كه بسياري از آنها جنبه ايديولوژيك دارند و در كنه آنها مي توان ردپاي مكاتب مختلف از ماركسيسم ارتدوكس تا ليبراليسم را مشاهده كرد و اين نكته را بايد اضافه كرد كه مجلات به وفور در دسترس مشتاقان است. 3-علاوه بر اين فارغ التحصيلان علوم انساني به خصوص از دانشگاه‌هاي خارج كه به عنوان هيات علمي استخدام مي شوند و حامل آخرين دستاوردهاي اين علوم به ايران هستند و هم اكنون مي توان مشاهده كرد كه ديدگاه هاي پست ‌استراكتوراليسم ، پست ماركسيسم ، فمينيسم و انواع مكاتب غربي تحت عنوان علم ، ترويج مي شود. عوامل مذكور به علاوه شرايط خاص وضعي را پديد آورده كه من هم بدون ديدگاه انتقادي به دام چاله‌ي اين علوم انحرافي درغلطيدم اما شرايط ويژه اي كه مرا به اين سمت سوق داد عبارتند از: 1-من بعد از ارتحال حضرت امام(ره) و آغاز دولت سازندگي به معاونت سياسي مركز تحقيقات استراتژيك برگزيده شدم. در آنجا بود كه فهميدم براي هدايت پروژه ها تجربه عملي سياسي كارساز نيست و لاجرم بايد آموزش هم داشته باشم لذا فوق ليسانس و دكتراي خود را در علوم سياسي اخذ كردم و انبوه نظريات و ايديولوژي هاي سياسي نادرست در ذهنم تل انبار شد. بدون آنكه فرصت بازنگري و نقد آنها را داشته باشم. 2-با شروع موج اصلاحات و به خصوص تشكيل جبهه مشاركت كه در تئوري به راهنماي عمل نياز داشت تبعا از من توقع مي رفت كه به عنوان نظريه پرداز دست به كار شوم و تحليلي علمي از شرايط جامعه، دولت و نيروهاي سياسي عرضه كنم تا راهنماي عمل حزبي قرار گيرد. با مقدمات فوق اكنون مي توانم توضيح دهم كه چرا نظريه‌ي ماركس وبر نظريه پرداز آلماني قرن گذشته كه مبناي تحليل هاي من قرار گرفت هيچ ربطي به شرايط ايران ندارد. 3- ماركس وبر تجربيات خود را عمدتا از امپراطوري عثماني، امپراطوري چيني و امپراطوري مغول هاي هند گرفته بود و يك نظريه ي عمومي به نام پاتريس سياليسم يا سلطانيسم وضع كرده بود. وجه مشترك اين كشورها منطبق بر اين نظريه به شرح زير بود. اولا كشورها به صورت امپراطوري و سلسله هاي خانداني بودند. ثانيا اين امپراطوري ها ماقبل مدرن بوده و هيچ قانوني حاكم بر آنها نبود و در راس آن حكام خودكامه جلوس كرده بودند. ثالثا حكومت در اين كشورها از روي خون و وراثت مستقر مي شد و به اصطلاح نظام هاي موروسي بودند رابعا مردم به عنوان رعايا از كليه حقوق شهروندي محروم بودند و همراه زمين خريد و فروش مي شدند. با اين اوصاف انطباق نظريه ماركس وبر بر شرايط كنوني ايران كاملا نابه جا و بي ربط است زيرا اولا جمهوري اسلامي ايران، نظامي ما بعد از انقلابي است كه مردمي رشيد دارد و تحت رهبريت حضرت امام (ره) به خوبي به حقوق خود واقفند. ثانيا نظام ما داراي قانون اساسي مدوني است كه در آن حق حاكميت ملت به رسميت شناخته شده و مسوولان آن به طور مستقيم يا غيرمستقيم از سوي مردم انتخاب مي شوند لذا مردم ما رعيت نبودند. ثالثا حكومت در ايران موروثي نيست و از طريق خون منتقل نمي شود بلكه خبرگان مبعوث مردم هستند كه در هر زمان اعلم و اعدل و اشجع مجتهديني را كه مدبر و مدير و آگاه به مسايل زمان است انتخاب مي كنند. رابعا مذهب قالب مردم ايران تشيع است و نظام ولايت فقيه مشروعيت خود را از ناحيه مقدسه امام زمان (عج) مي گيرد و بدين لحاظ حكم ولي فقيه شعبه اي از ولايت رسول اكرم(ص) مي باشد. بنابراين ملاحظه مي شود كه نظرات ماركس وبر در ايران كنوني هيچ كاربردي ندارد و من از سر غفلت و بدون نگاه انتقادي به اين نظرات آنها را به شرايط كشورمان تعميم داده‌ام. به گزارش ايسنا، در ادامه‌ي دفاعيات سعيد حجاريان كه از سوي سعيد شريعتي در چهارمين جلسه‌ي دادگاه متهمان حوادث اخير تهران قرائت ‌شد، آمده است: رياست محترم دادگاه چنان كه ملاحظه فرموديد كار بسط نظريات نامنقح و عدم تلاش براي يافتن تئوري هاي بومي كه با شرايط ايران انطباق داشته باشد چه نتايج سهمگيني را به باور آورد كه اين موضوع موجب عبرت جدي براي تمام دوستان دانشگاهي و فعالان سياسي است. وظيفه اين عزيزان به عنوان نخبگان جامعه آن است كه حربه نقد را عليه همه كس به كار ببرند ولو بزرگترين انديشمندان شناخته شده باشند و بسيار با احتياط و روش مند به بومي كردن نظريات بپردازند و به صرف اين كه فلان استاد و فلان كتاب مرجع مطلبي را نقل كرده است بسنده نكنند و تا يقين پيدا نكرده اند از اين نظريات در عمل استفاده نكنند. هم چنين شوراي انقلاب فرهنگي و مسوولان آموزش عالي كشور همه در اين انقلاب بي تقصير نيستند. با اين كه مكررا هشدار داده شده كه علوم انساني با علوم دقيقه تفاوت دارد و بسياري از حربه هاي ايديولوژيك در پوشش علوم انساني عرضه مي شوند متاسفانه شاهديم به جاي دقت در كيفيت اين علوم هر ساله بر كميت مراكز آموزش عالي عرضه كننده ي آن افزوده مي شود. اوايل انقلاب شايد 4 ، 5 دانشگاه دولتي بيشتر نداشتيم كه حداكثر تا فوق ليسانس براي اين علوم دانشجويان محدودي تربيت مي كردند اما امروزه در هر شهر دانشگاه دولتي و آزاد و پيام نور و خصوصي تا مدارج بالا به تربيت دانشجو مشغولند بدون آنكه به محتواي نادرست عرضه شده توجهي كنند. هر چه اين نظريات در قالب هاي تنگ علمي و شبه علمي بيان شده است اما به هنگام بسط و گسترش به خصوص در مرحله عملياتي شدن ضايعات و صدمات فراواني به بار مي آورد كه يك نمونه اش را در تخريب وحدت ملي در جريان انتخابات دهم ديديم كه به اموال عمومي و شخصي مردم خسارات فراوان وارد شد و دهها كشته و زخمي به جا گذاشت و طمع بيگانگان را برانگيخت. سياسيون و فعالان سياسي هم در اين قضيه مسوولند . اين گروه هر چند در عرصه نظريه پردازي معمولا نقشي ندارند اما در جهت عملياتي كردن و به اجرا درآوردن تئوري ها نقش بسيار مهمي ايفا مي كنند و سازمان هايي را در جهت اهداف منبعث از تئوري ها به وجود آورده و راهبري مي كنند و اين امر خطيري است. چه بسا يك لغزش از آنان به اضعاف مضاعف در جامعه بازتاب يابد چون ايشان مرجع سياسي بخش هايي از مردم هستند و هر گونه تزلزل مواضع آنان در سطوحي بازتاب مي يابد. همانگونه كه مراجع ديني لغزششان خطير است و به قول معصوم(ع) شكستن دانشمند مانند شكستن كشتي است كه هم خودش غرق مي شود و هم عده اي را غرق مي كند لذا سياسيون بايد متوجه تئوري هايي كه منشا استراتژي عمل سياسي آنها است باشند. اما عده‌اي از فعالان سياسي عالما و عامدا با توجه به پيامدهاي يك نظريه آن را در سطح دانشگاه ، احزاب و جامعه اشاعه مي دهند كه اينجا بر مسوولين ذيربط است كه با پيگيري شواهد و قرائن رد پاي اين گونه افراد را پيگيري كنند و قانون را در مورد آنها اجرا نمايند. مثلا در حوادث اخير شعارهايي سرداده شد كه هر كسي ذره اي عرق وطن پرستي و دغدغه وحدت ملي و شرم از خون شهدا داشته باشد و نگران ترقي و توسعه كشور باشد آنها را بر نمي تابد و منزجر مي شود معلوم است وقتي همه دلسوزان نظام از بعضي از حركات و سخنان و شعارها مشتمئز مي شوند لابد محركين اين ماجراها حركتي دشمن شادكن انجام داده اند اگر نگوييم خود از دشمن دستور گرفته اند. نتيجه گيري: از مجموعه مباحث پيش گفته شده مي توان استنتاج كرد كه احساس رعب در نزد انديشمندان غربي موجب ذلت نفس و پذيرش بي قيد و شرط نظريه هاي آنان مي شود و حضرت امام(ره) به ما آموختند كه روي پاي خود بايستيم و مقهور شرق و غرب نشويم و رمز توفيق ما تاكنون همين بوده است البته ما در علوم تجربي اين نكته را خوب يافته ايم و دانشمندان جوان در زمان جنگ به اين سو دستاوردهاي چشم گيري داشته اند اما در زمينه علوم انساني آن چنان كه بايد و شايد فعاليتي نكرده ايم و يكي از روزنه ها و رخنه هاي فرهنگ وارداتي و حتي ضربات دشمنان از اين ناحيه بوده است كه به هر حال جزو آسيب پذيري هاي نظام علمي كشور محسوب مي شود البته موضوع اگر فقط يك نقيصه علمي بود قابل تحمل مي نمود اما خطر آنجاست كه نظريات علوم انساني حاوي حربه هاي ايديولوژيك هستند و قادرند به استراتژي و تاكتيك تبديل شوند و در مقابل ايديولوژي رسمي كشور صف آرايي كنند و آن را به چالش بكشند. زماني ماركسيسم به عنوان آخرين دستاورد علمي مبارزه در مقابل اسلام صف كشيده بود و امروزه لئوليبراليسم نداي پايان تاريخ را سر مي دهد و خود را برترين دستاورد در تاريخ بشريت غالب مي كند. اگر بناست ما درمقابل اين مدعيان سر خم كنند چه احتياجي به انقلاب و مقاومت هشت ساله در مقابل دشمن بعثي بود. در ضمن اگر قرار است نظريات دانشمندان غربي آثاري از خود به جا بگذارد كه در حوادث اخير ديديم كه هم امنيت ملي را به خطر انداخت و هم در اركان توسعه اقتصادي تزلزل ايجاد نمود قطعا بايد تجديد نظري در راه طي شده انجام دهيم و نقاط اعوجاج و انحراف را شناسايي كنيم كه اگر اين كارها صورت نگيرد با گردنه هاي صعب العبورتري روبرو و خداي ناكرده به فتنه هايي دچار خواهيم شد كه گرد وغبار آن جز اندكي اهل بصيرت همه را كور خواهد كرد. در اين بخش از دفاعيات با استناد به آيات 25 سوره انفال و 191 سوره بقره در خصوص فتنه آمده است: در اين جا لازم مي دانم دو نكته را در انتهاي عرايضم به عنوان تكمله ذكر كنم. دوستان مطلعند كه من از ابتداي تاسيس حزب مشاركت عضو شوراي مركزي آن بوده ام و در كنگره يازدهم اين حزب نيز عضويت داشته ام و شايد يكي از مراجع فكري و نظريه پردازان اين حزب به شمار بروم. از آنجا كه نظرات و آراي من آثار خود را در مواضع حزب و به خصوص جزوه تاملات راهبردي (سياسي- عقيدتي) به جاي گذاشته و من در تاملات تنهايي خود آن را مغاير با مشي حضرت امام (ره) و قانون اساسي و مرامنامه حزب يافته‌ام و همين امر را موجب انحراف حزب به خصوص در ايام انتخابات اخير مي‌دانم استعفاي خود را از حزب مشاركت اعلام داشته و ديگر حزب را جايگاه مناسبي براي خود نمي بينم . و نكته دوم آنچه لازم مي دانم التزام عملي خود را به قانون اساسي و فرمايشات مقام معظم رهبري اعلام كرده و اگر از سر تقصير يا قصور به اركان نظام جسارتي روا داشته ام حلاليت مي طلبم و بار ديگر از ملت بزرگ ايران كه اين انحرافات و اشتباهات موجب وارد آمدن خسارات بزرگي به آنان گرديد مي خواهيم كه همه ما را به بزرگواري خود ببخشند و از اين كه رياست محترم دادگاه به اين جانب فرصت دادند عرايضم را مطرح نمايم تشكر وافر دارم و آخر و دعاوانا الن الحمدالله رب العالمين. سعيد حجاريان به گزارش ايسنا، پس از قرائت اين دفاعيه، جعفر صلاحي وكيل مدافع حجاريان به دفاع از موكلش پرداخت و گفت: دفاعيات موكل من در قالب آنچه كه آقاي سعيد شريعتي قرائت كردند به عنوان يك لايحه سياسي تلقي مي‌شد كه اين وجه از دفاعيات را به عهده اصل 168 قانون اساسي واگذار مي‌نمايم. وي افزود: به عنوان وكيل تعييني دكتر حجاريان مي گويم كه من دفاع قضايي مي‌كنم و مستند به موادي كه در كيفرخواست ارايه شده سخن مي‌گويم. وكيل مدافع حجاريان با اشاره به اتهام انتسابي به موكل خود در قالب ماده 500 قانون مجازات اسلامي اظهار كرد: اين ماده از جرمي صحبت مي كند كه عنصر مادي آن فعاليت تبليغي عليه نظام به نفع گروه‌ها يا سازمان‌هاي مخالف نظام به هر نحو است. علي الاصول بر اصل 2 قانون اساسي مفهوم نظام در جمهوري اسلامي ايران بر پايه ايمان به خدا و اختصاص حاكميت و تشريع به او و لزوم تسليم در برابر اوامر و نقش بنيادين قوانين الهي است كه اين معنا دور از مفهوم دولت است. صلاحي گفت: دولت مستند به اصل 3 قانون اساسي عامل اهداف مصرح در اصل دوم است لذا موكل اصولا عملي كه متضمن تبليغ عليه اوامر و نواهي باشد انجام نداده و از طرفي گروهي كه در آن عضويت داشته طبق قانون ايجاد شده و مخالف نظام صورت نگرفته است. علاوه بر اين متهم معترف شده كه به علت فقدان منابع فارسي مقالات خود را با رجوع به منابع اصلي تهيه كرده و تحت تاثير آنها مرتكب اشتباه شده است لذا نيات او بر تقصير نبوده و سوءنيت نداشته است. وي ادامه داد: در خصوص انتساب جرم موجود در ماده 609 قانون مجازات اسلامي داير بر توهين به مقامات بايد بگويم كه توهين بايد صورت علني داشته باشد و كسي كه مورد توهين قرار مي گيرد در حين انجام وظيفه بوده و عمل توهين بايد توام با قصد و عمد باشد. از طرفي وضعيت جسمي موكل مانع توهين علني و شفاهي است زيرا او قادر به تكلم صحيح نيست. وي با اشاره به انتساب جرم موجود در ماده 610 قانون مجازات اسلامي به موكل خود افزود: اجتماعات موكل اصولا براي تباني عليه امنيت داخلي و خارجي نبوده چون اين جرم مصاديقي مانند محاربه يا مسلحانه و ... دارد. از طرفي اجتماعات موكل براي تحزب قانوني و تبادل نظر به منظور هماهنگي جهت يافتن راه حلي براي منافع مملكت بوده است. لذا با اين نيت تصور مجرمانه بودن فعل او را نمي توان داشت و از طرفي چون قصد اخافه وجود نداشته قسمت اخير ماده 610 قانون مجازات اسلامي در حق وي متبادر به ذهن نيست و از نظر فيزيكي نيز موكل قادر به انجام عنصر مادي اين جرم نمي باشد. صلاحي در مورد ماده‌ي 618 قانون مجازات اسلامي كه به موكلش انتساب يافته است، اظهار كرد: انجام عنصر مادي اين جرم مستلزم حركاتي چون هياهو، جنجال، حركات غير متعارف و تعرض به افراد است كه باز هم با توجه به وضع حركتي موكل، وي قادر به انجام چنين افعالي نيست كه منتج به اخلال در نظم عمومي شود. وكيل مدافع حجاريان در خصوص ساير مواد ذكر شده در كيفرخواست صادره عليه موكلش نظر دادگاه را به دفاعيات حجاريان در تاريخ 26 مرداد ماه سال جاري جلب كرد و گفت: از آنجا كه موكل در آخرين دفاع ضمن تحقيقات مقدماتي، قصور خود را بيان داشته و آرزوي رافت اسلامي و عفو مقام معظم رهبري كرده است استدعا دارم براي احترام به اصل تضمينات حقوق متهم جهت تهيه لايحه تكميلي به منظور آخرين دفاع 10 روز مهلت اعطا كنيد و ثانيا به جهت وضعيت خاص جسماني موكل و احراز دلايل منتهي به علم قاضي استدعا دارم نسبت به تامين قرار كيفري مناسب اقدامات لازم صورت گيرد و معتقدم اقرار موكل كه سبب كشف جرم شده و هم چنين طلب عفو او همگي موجب شمول ماده 22 قانون مجازات اسلامي مبني بر تخفيف در مجازات بوده و علاوه بر اين خواهان اصدار قرار تعليق اجراي مجازات وفق ماده 25 قانون مجازات اسلامي هستم. انتهاي پيام
  • سه‌شنبه/ ۳ شهریور ۱۳۸۸ / ۱۳:۲۶
  • دسته‌بندی: حقوقی و قضایی
  • کد خبر: 8806-01523
  • خبرنگار : 71245