گزارش ايسنا از پشت صحنه‌ي سريال تاريخي «مختارنامه»؛ ششمين سال كار داوود ميرباقري و آخرين ‌روزهاي فيلمبرداري با ياد كربلا

سريال «مختارنامه» ششمين سال‌ فيلم‌برداري را پشت سر گذاشته و به روزهاي پايانش نزديک مي‌شود؛ سريالي که داوود ميرباقري را هشت سال تمام به خود مشغول کرد و بسياري از بازيگران مطرح تئاتر، سينما و تلويزيون را مقابل دوربين برد. برخي از بازيگران و عوامل اين سريال پنج تا هفت سال است که به طور جدي به کار ديگري در عرصه‌ي نمايش فکر نکرده‌اند و آن چه تمام فکرشان را به خود مشغول کرده به تصوير کشيدن برهه‌اي از تاريخ صدر اسلام است که در خود جريانات مهمي چون کربلا را نيز نهفته دارد.

سريال «مختارنامه» در اين سال‌ها حتي بسياري از خبرنگاران را نيز به خود مشغول کرده و برخي از آنان بارها طي اين پنج ـ شش سال در پشت صحنه حاضر شده‌اند و با عوامل اين سريال همراه شده‌اند.

اخبار اين سريال حتي موجب شده كه بسياري از مخاطبان سريال‌هاي ايراني خارج از كشور، پخش اين سريال به كارگرداني داوود ميرباقري را به انتظار بكشند.

حضور خبرنگار سرويس تلويزيون ايسنا، در پشت صحنه‌ي مربوط به فيلمبرداري صحنه‌هاي کربلا که به نظر مي‌رسد آخرين حضور هم باشد، رنگ و بويي متفاوت داشت. چرا که اين بار براي همراهي با سازندگان «مختارنامه» مسيري تهران ـ شاهرود طي شد.

*****

صحنه‌ي کربلا در روستايي در 125 کيلومتري شاهرود به نام «طرود» فيلمبرداري مي‌شود و براي رسيدن به آن بايد از جاده‌اي در دل کوير گذشت؛ مسيري که تا ساعت‌ها موجود زنده‌اي به سختي در آن يافت مي‌شود.

پس از دو ساعت به طرود و آباداني مي‌رسيم؛ نخل‌هاي بلند و دشت‌هاي اطرافشان به سرعت ما را متقاعد مي‌کند که چرا ميرباقري تصميم گرفته بسياري از صحنه‌ها را در اين روستا فيلمبرداري کند. برخي از مردم روستا كه تعدادشان به 500 خانوار مي‌رسد، به عنوان هنرور در صحنه‌ها حضور دارند؛ درآمد آن ها از راه كشاورزي است و البته ترجيح مي‌دهند در صحنه‌هاي «مختارنامه» جز اولياء باشند؛ آن‌ها حتي بر سر اين که کداميک نقش اوليا و کداميک نقش اشقيا را بازي کنند با هم رقابت دارند.

زنان کاروان بني‌هاشم هم از بانوان و کودکان شاهرود انتخاب شده‌اند که با چادرهاي سياه و لباس‌هاي سبز قابل تفکيک از ديگران هستند.

ابتدا به محلي که پيش از اين صحنه‌هاي مربوط به آوردن آب توسط حضرت ابوالفضل(ع) در آن فيلمبرداري شده‌است، مي‌رويم؛ گروه براي در اختيار گرفتن اين محل بخشي از زمين هاي زراعي روستا که البته خيلي کوچک است را به مبلغ حدود 500 –هزار تومان اجاره کرده‌اند و در كنار چند عدد از زيباترين نخل‌هاي روستا، فضايي را به عنوان نهر علقمه ايجاد کرده اند. در گفت‌وگو با يكي از اهالي متوجه مي‌شويم كه نهر را با تانكر پر از آب كرده‌اند؛ چراكه در دل كوير آب كم است و آن چه وجود دارد براي زمين‌هاي كشاورزي است.

دشت‌هاي سرسبز شبدر و يونجه به اين محل زيبايي دو چنداني بخشيده و وقتي علت را جويا مي‌شويم، مي‌فهميم که در حقيقت بر خلاف تفکر عوام، کربلا مکاني کاملا سرسبز و زيبا بوده‌است.

نقش حضرت ابوالفضل(ع) را جواني نوزده ساله به نام کاوه فتوحي بازي مي‌کند. او تا به حال مقابل هيچ دوربيني ظاهر نشده و اولين بار است که بازي در يک فيلم و سريال را تجربه مي‌کند. فتوحي در رشته کامپيوتر درس مي‌خواند و اطلاعات چنداني از سينما ندارد؛ با اين حال وقتي از او درباره نحوه‌ي ايفاي اين نقش سوال مي‌کنيم مي‌گويد: معتقدم هر آن‌که مرا کمک کرد تا اين نقش را بازي کنم به من براي بهتر بازي کردن آن کمک خواهد کرد.

او از اين پس فکر مي‌کند که کسي آن بالا هميشه مراقبش است و مي‌داند که يکي از بهترين نقش‌هايي که پس از اين آنها را ايفا مي‌کند، در اولين تجربه هنري‌اش به او پيشنهاد شده‌است.

کاوه فتوحي بيش از همه با محمد فيلي همبازي بوده‌است؛ بازيگري که نقش «شمر» را بازي مي‌کند و با لباس قرمز و لک‌هايي بر چهره به خوبي قابل شناسايي است.

فيلي از نقشي که بازي کرده مي‌گويد و اين که اگر راهنمايي‌هاي داوود ميرباقري نبود ممکن بود به بيراهه برود.

او مي‌گويد: شمري که در «مختارنامه» تصوير شده با تمام شمرهايي که تا به حال در فيلم‌ها، سريال‌ها و حتي تعزيه‌ها ديده‌ايم، خيلي تفاوت دارد و بسيار گسترده‌تر از هميشه به اين شخصيت منفور پرداخته شده‌است.

در ميان بازيگراني که نقش جوانان قوم بني هاشم را بازي مي‌کنند جواني بسيار بلند قد و قوي هيکل با ردايي سبز توجهمان را جلب مي‌کند؛ او برادر کوچک داوود ميرباقري است که در سريال «مختارنامه» به عنوان يکي از اعضاي گروه کارگرداني از حدود دو سال قبل با حضور گروه سازنده در شهرستان شاهرود، همکاري خود را با اين سريال آغازکرد اما آن چه اهميت بيشتري دارد، اين است که او قرار است در نقش شمايل امام حسين(ع) حاضر شود و البته چهره‌اش هم ديده نمي‌شود و تماشگار تنها هيبت او را مي‌بيند. با اين حال رضا ميرباقري از اين که اولين نقشش، نقشي است که بيننده او را نبيند هيچ غمي ندارد و از اين که پس از مشورت‌هاي دو هفته‌اي در نهايت او براي اين نقش انتخاب شده، بسيار خوشحال است.

***

ديگر فردي كه سالهاست با «مختارنامه» همكاري دارد، رضا اصغري دستيار اول كارگردان است. او حتي يادش نمي‌آيد كه چه مدت است در «مختارنامه» حضور دارد و پس از كمي فكر كردن مي‌گويد كه فكر مي‌كند از سال 82 بود.

اصغري ادامه مي‌دهد: صحنه‌ي كربلا شامل سه سكانس است كه در مجموع 30 دقيقه از سريال را در يك قسمت شامل مي‌شود. اين صحنه‌ها وسواس زيادي را مي‌طلبيد و آقاي ميرباقري روي كيفيت كار خيلي تعصب داشتند.

مجيد علي اسلام ديگر فردي است كه سالهاست با «مختارنامه» همكاري دارد و به عنوان مدير صحنه به ما معرفي مي‌شود. او مسووليت دارد كه بر تمام آن چه جلوي دوربين مي‌رود شامل دكوراسيون، اكساسوار و غيره نظارت داشته باشد و پنج سال است كه اين كار را انجام مي‌دهد.

علي اسلام به شدت تاكيد دارد كه كارش با منشي صحنه متفاوت است و البته او نقش منذر بن زبير(برادر عبدالله بن زبير حاكم مكه با بازي رضا كيانيان) را بازي مي‌كند و در جنگ مكه كشته شده‌است.

جمشيد خندان با چهره‌اي خندان به ما نزديك مي‌شود؛ او به عنوان منشي صحنه از فروردين ماه سال 83 تا به حال با ميرباقري همكار بوده و تمام صحنه‌ها را در ذهن دارد. وقتي از او مي‌پرسيم كه چگونه پس از چهار سال برخي صحنه‌ها را مجدا به ياد مي‌آورد؟ مي‌گويد: من از ابتدا يكسري يادداشت از صحنه‌ها برداشته‌ام و يكسري فيلم هم دارم؛ در حال حاضر حدود 100 نوار وي اچ اس دارم كه هر گاه صحنه‌اي در چهار - پنج سال قبل را فراموش كنم، به آنها رجوع مي‌كنم.

او تاكيد مي‌كند كه تا به حال اشتباهي در كارش انجام نداده كه باعث تكرار صحنه‌اي شود.

******

از دشتها و مزارع سرسبز فاصله مي‌گيريم و به محل فيلمبرداري که صدمتري با لوکيشن نهر علقمه فاصله دارد نزديک مي شويم؛ اين جا تنها خاک است و زمين باير کوير؛ هنروراني با سپر و کلاه خود و لباس هاي قرمز رنگ در صفي نظامي مرتب شده‌اند و در بين آن ها مهدي فخيم‌زاده در حالي که سوار بر يک صندلي خاص قابل تميز از ديگران است.

او که چهار سال قبل نيز نقش «عمر بن سعد» را بازي کرده بود، بار ديگر به درخواست ميرباقري براي ادامه اين نقش مقابل دوربين مي‌رود. فخيم‌زاده حتي براي ايفاي اين نقش مجبور شده سريال در حال ساختش با نام «بازرس» را رها کند و به شاهرود بيايد. وقتي از او درباره همکاري با کارگرداني ديگر مي‌پرسيم به سرعت مي‌گويد که در کارها دخالتي ندارد و تنها عمربن سعدي که ميرباقري از او مي‌خواهد را ايفا مي‌کند.

سرانجام داوود ميرباقري با شمشيري چوبي که از آن به عنوان عصا استفاده مي‌کند از اتومبيل سمندي نقره‌اي پياده شده و به صحنه مي‌آيد؛ سختي اين سالها در چهره‌اش به خوبي نمايان است؛ قرار گرفتن در دل کوير با آن عصاي عجيب و متفاوت و محاسن و موهاي بلند براي لحظاتي «رابينسون کروزوئه» را به يادمان مي‌آورد و از اين فکر خنده‌مان مي‌گيرد. اما حقيقت اين است که تحمل اين همه سختي و بدست آوردن امکاناتي که به قول فخيم‌زاده با چنگ و دندان به دست آمده، براي هر کسي آسان نيست.

ميرباقري پس از سال‌ها به گفت‌وگو با خبرنگاران تمايل نشان مي‌دهد اما آثار خستگي حتي در پاسخ‌هايش هم نمايان است. او در اين سالها تنها به «مختار» فکر کرده است و دوست هم ندارد درباره موضوع ديگري از او سوال شود.

ميرباقري در آن گپ نيم ساعته به ما مي‌گويد که نمي‌توانسته از عاشورا بگويد و روضه نخواند؛ او اين دو مقوله را جدا از هم نمي‌داند.

ميرباقري مي‌گويد که اواسط خرداد ماه «مختارنامه» را بالاخره تمام مي‌كند و وقتي از او سوال مي‌شود که اگر امکانات بيشتري داشت آيا مي‌توانست اين سريال را زودتر به سرانجام برساند پاسخ مي‌دهد که از تمام امکانات موجود در کشور استفاده شده‌است اما به هر حال امکانات در کشور ما محدود است.

پرسش‌ها بسيار است؛ اما او به مسوول روابط عمومي پروژه که اين مصاحبه را با اصرار هماهنگ کرده يادآور مي‌شود که قرار بوده تنها 10 دقيقه به سوالات پاسخ دهد و خود خبرنگاران بايد متوجه شوند که اين زمان مدتي است که به پايان رسيده است.

******

فيلمبرداري آغاز مي‌شود.

در اين صحنه امام حسين(ع) و يارانش قصد خواندن نماز در صحراي کربلا را دارند که با موافقت «عمر بن سعد» همراه مي‌شود؛ اما پسر عمر سعد با تحريک پدر قصد دارد مانع اين کار شود. در صحنه‌اي ديگر ميرباقري خيل نمازگزاران را به تصوير مي‌کشد كه در حال خواندن نماز، به امام خود اقتدا کرده‌اند؛ اما سپاهيان اشقياء در حالي که سوار بر اسب هستند با پرتاب تيرهايي به سمت نمازگران مانع انجام اين کار مي‌شوند.

بدلکاراني كه در صحنه‌هاي جنگي «مختارنامه» حضور دارند، در انجمن بدلكاران خانه سينما آموزش ديده‌اند و زير نظر عليرضا فتحي در اين سريال فعاليت مي کنند. برخي از آنان نيز سواراكاراني هستند كه از روستاي خيج (محل تولد ميرباقري) به اين محل آمده‌اند و افرادي با مهارت سوارکاري هستند.

عليرضا فتحي، مسوول بدلكاران سريال مختارنامه و رئيس انجمن بدلكاران خانه سينما سالهاست كه با «مختارنامه» همكاري دارد؛ او مي‌گويد: در كارهاي تاريخي بيشترين كار ما بر افتادن از اسب و آتش گرفتن متمركز است.

فتحي ادامه مي‌دهد: براي انتخاب بدلكاران از هر 100 نفري كه در آزمون شركت مي‌كند، 50 نفر قبول مي‌شوند و پس از آن آموزش اين افراد آغاز خواهد شد.

*****

فيلمبرداري صحنه‌ها با حضور رييس سازمان صدا و سيما و جمعي از نمايندگان مجلس در پشت صحنه نيز همراه است و در نتيجه زمان زيادي صرف فيلمبرداري مي‌شود. عزت‌الله ضرغامي هم از طريق مانيتوري که مقابل کارگردان قرار دارد نحوه ثبت صحنه هاي کربلا را از نزديک نظاره مي‌کند.

او از ميرباقري خواسته که اين صحنه‌ها کامل‌تر از آنچه پيش از اين در فيلمنامه بوده، فيلمبرداري شود و همين مساله بر مدت زمان فيلمبرداري افزوده‌است.

اکبر زنجانپور، فريبرز عرب‌نيا و محمد رضا شريفي‌نيا از جمله بازيگراني هستند که بدون گريم در پشت صحنه حضور دارند. عرب نيا پنج سال از زندگي‌اش را صرف «مختارنامه» کرده که به گفته خودش ايثار بسيار مي‌خواهد؛ او اين نکته را متذکر مي شود که در نهايت اين قبيل کارها براي بازيگر حرفه‌اي به لحاظ مالي صرفه ندارد و مي‌خواهد در اين باره، در کنفرانسي در تهران صحبت کند.

با اين حال عرب‌نيا از نتيجه کار راضي است و خوشحال است که در شرايطي که سيستم فيلمسازي ايران غيرقابل پيش بيني است، «مختارنامه» خوب از آب در آمده است.

اکبر زنجانپور و شريفي‌نيا هم تمايلي به مصاحبه نشان نمي‌دهند و ترجيح مي‌دهند از دور شاهد نحوه ثبت تصاوير باشند.

***

مختارنامه در اين سالها آدمهاي بسياري را به خود ديده که برخي از آنها براي هميشه گمنام مي‌مانند. برخي از آنها پنج سال مداوم است که به ساخت اين سريال کمک مي‌کنند ولي نامي از آنها نيست.

مسعود ولد بيگي، عبدالله اسکندي و محسن شاه ابراهيمي را همه مي‌شناسند و بارها با آنان مصاحبه شده‌است؛ اما کسي «احسان صابري» ،«حامد نصراللهي» و «محمد نظري» را نمي‌شناسد؛ احسان سالهاست که مسووليت پذيرايي صحنه را در گروه تدارکات برعهده دارد. مي‌گويد روزي يک بسته چاي را سر صحنه «مختارنامه» تمام مي‌کنند و وقتي از او درباره کسي که بيش از همه چاي مي‌خورد سوال مي‌کنيم، با خنده از مهران برومند نام مي‌برد.

در بين عوامل «مختارنامه» کسي محمود فلاح را نيز به يادمي‌آورد؛ او تهيه‌کننده «مختارنامه» است، اما به دليل شخصيت خاصي که دارد کمتر در اجتماعات ديده مي‌شود. محمود فلاح که طي ساخت «مختارنامه» دچار سکته قلبي شد، نتوانسته در شاهرود حاضر شود؛ هر چند که اگر هم حاضر مي‌شد احتمالا با همان چهره‌ي متبسم هميشگي از خبرنگاران مي‌خواست که با ديگران صحبت کنند.

محمدباقر آشتياني، مدير توليد «مختارنامه» آخرين فردي است كه به سراغ او مي‌رويم؛ او توضيح مي‌دهد كه ساخت «مختارنامه» از سال 83 شروع شد و آخرين روزهاي فيلمبرداري صحنه‌هاي مربوط به كربلا را پشت سر مي‌گذارد.

او از صحنه‌هاي جنگي به عنوان سخت‌ترين قسمتهاي «مختارنامه» نام مي‌برد و تامين نيروها و ساخت و سازها را دشوارترين كارهاي توليد مي‌داند.

****

بر اساس اين گزارش ايسنا، «مختارنامه» تا يك ماه ديگر به پايان مي‌رسد و تمامي عوامل آن پس از پنج تا شش سال بار ديگر آرامش را تجربه مي‌كنند؛ آن ها كه در اين مدت با مختار زندگي كرده و با صحنه‌هاي آن خنديده و گريسته‌اند، بار ديگر به زندگي معمول خود باز مي‌گردند،با اين حال آن چه مسلم است آن چه ميرباقري و ديگران را تا اين نقطه‌ي ايران کشانده، عشقي است که هزاران برابر آن در کربلاي واقعي تجربه شده‌است. اما براي مخاطب تلويزيون اين تازه اول ماجراست؛ از اين پس آن چه مي‌ماند تنها براي مخاطب است

گزارش از:خبرنگار سرويس تلويزيون ايسنا ـ پيوند مرزوقي

انتهاي پيام

  • دوشنبه/ ۷ اردیبهشت ۱۳۸۸ / ۱۴:۰۵
  • دسته‌بندی: رسانه
  • کد خبر: 8802-04605
  • خبرنگار : 71012