گفت‌وگو با محمد الأمين، مترجم ادبيات ايران «ادبيات ايران مي‌تواند مرزها را بشكند»

او يك ايراني‌الاصل عراقي است كه حالا سال‌هاست ديگر نه در ايران و نه در عراق زندگي مي‌كند. در كودكي، چون زبانش فارسي بود، از عراق رانده شد و امروز، زادگاه ديگر براي او رنگ باخته است.

محمد الأمين شاعر و مترجم عراقي مقيم هلند است. اين سال‌ها آثار زيادي را از ادبيات ايران به عربي ترجمه كرده است؛ مجموعه‌هاي شعري از «سهراب سپهري»، «فروغ فرخزاد» و برگزيده‌هايي از شعر معاصر ايران. همچنين «سمفوني مردگان» عباس معروفي و «من او»ي رضا اميرخاني را به عربي برگردانده است. الأمين سردبير بخش فارسي جهة‌الشعر است، كه آن را مهم‌ترين سايت ادبي عربي‌زبان توصيف مي‌كند و با راديو هلند و سايت خبري ايلاف هم همكاري دارد.

او با حضور در خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، درباره‌ي ترجمه‌ي ادبيات ايران به ديگر زبان‌ها و مشكلات پيش روي آن سخن گفت؛ درباره‌ي اين‌كه چرا ادبيات ايران جهاني نشده است.

اين مترجم يكي از دلايل جهاني نشدن ادبيات فارسي را نوع ترجمه‌هايي مي‌داند كه از ادبيات ايران در طول سال‌ها صورت گرفته است، كه به اعتقاد او، تا قبل از انقلاب، ترجمه‌هايي كه به زبان‌هاي ديگر انجام شده، توسط مترجماني صورت گرفته است كه ديد و نگرش ايدئولوژيك داشتند؛ مثلا يك شاعر چپ‌گرا شعرهايي را به زبان‌هاي ديگر ترجمه مي‌كرد كه با ديد او هم‌خواني داشته باشد.

محمد الأمين همچنين ترجمه‌هايي را كه در ايران انجام مي‌شود، ترجمه ‌از زبان‌هاي ديگر به فارسي مي‌داند؛ تا از زبان فارسي به‌ ديگر زبان‌ها.

به گفته‌ي او، شعر ايران و شاعر ايراني در تلاش براي هويت‌ بخشيدن به شعر معاصر بود و مسأله‌ي تجربه‌گرايي در شعر ايران، خود عاملي بود كه مترجمان غيرايدئولوژيك را دعوت مي‌كرد كه تا حدودي، مكث، و شعر ناب را به زبان‌هاي ديگر ترجمه كنند.

اما مسأله‌اي كه وجود دارد، اين است كه ادبيات عربي بيش‌تر به زبان فارسي ترجمه شده است؛ تا ادبيات فارسي به عربي. اين مترجم با تأييد اين نكته، در عين حال يادآور مي‌شود: شعر ايران نسبت به ساير زبان‌ها بيش‌تر به عربي ترجمه شده؛ اما اين موضوع قدري نامنظم است.

او با اظهار تأسف از اين‌كه هنوز بسياري از شاعران معاصر ايران ناشناخته مانده‌اند، يكي از دلايل اين مسأله را استادان دانشگاه‌هاي عربي مي‌داند، كه به اعتقاد او، از ادبيات كلاسيك شروع مي‌كنند و فرهنگ‌شان هم كلاسيك است؛ در نتيجه، هميشه معيارهاي كلاسيك را در شعر نو ايران به‌صورت مطابق و هم‌رنگ با شعر كلاسيك مي‌خواهند.

الأمين نگرش كلاسيك استادان زبان فارسي در دانشگاه‌ها را يكي ديگر از دلايل ترجمه نشدن ادبيات ايران به ديگر زبان‌ها ذكر مي‌كند.

او در ادامه‌ي بحثش از ترجمه‌هايي كه از ادبيات ايران به زبان عربي صورت گرفته است، صحبت مي‌كند و با اشاره به انتشار «آنتولوژي شعر ايران» به عربي، كه توسط ابراهيم الدسوقي شتا تدوين شده است، يادآور مي‌شود: ابراهيم الدسوقي شتا از نخستين كساني است كه آنتولوژي شعر ايران را ترجمه كرد؛ اما هنگامي كه شعر سهراب سپهري را مي‌خوانيم، متوجه مي‌شويم زبان و تركيباتي كه او ساخته است، با شعر حافظ هيچ تفاوتي ندارد.

وي يكي از مسائلي را كه در ترجمه‌ي ادبيات فارسي به‌ عربي، به آن لطمه زده است، گرايش‌هاي ناسيوناليستي در جهان عرب مي‌داند كه اين نگاه را رونق داد كه ضرورتي ندارد به ادبيات فارسي نگاهي داشته باشيم.

به اعتقاد الأمين، اين نگاه باعث شد جريان ترجمه‌ي ادبيات فارسي كه پرفسور عبدالوهاب عزام و شاگردان او در نيمه‌ي اول قرن 20 شروع كردند، ادامه نيابد و اين گروه به غرب نگاه داشته باشند.

به گفته‌ي اين مترجم، جو ناسيوناليستي در عراق، در دهه‌ي 60 ميلادي به اوج خود رسيد و ترجمه‌ي ادبيات فارسي به عربي را متوقف كرد و افرادي را كه تخصص‌شان زبان فارسي بود، به نقش‌هاي سياسي و تجسسي وادار ‌كردند.

مترجم ادبيات معاصر ايران اعتقاد دارد، ادبيات كلاسيك ايران بيش‌تر به عربي ترجمه شده است؛ تا ادبيات معاصر. او در اين‌باره به حكيم عمر خيام و ترجمه‌ي احمد الصافي النجفي از شعرهاي او اشاره دارد، كه در عراق بيش‌تر از مصر مورد توجه است و مي‌گويد، در نيمه‌ي اول قرن 20، ترجمه‌هاي متعددي از شعرهاي اين شاعر انجام شده است.

او يكي از حوزه‌هاي فرهنگي را كه مي‌تواند ادبيات ايران را به عربي ترجمه كند، حوزه‌ي فرهنگي عراق مي‌داند؛ چرا كه علاوه بر روابط مشترك ميان دو كشور، اقليت فارسي‌زبان نيز در عراق وجود دارد.

الأمين كه در اين ‌سال‌ها آثاري از ادبيات معاصر ايران را به عربي برگردانده است، درباره‌ي جهت‌گيري‌هاي ترجمه‌ي ادبيات فارسي به عربي كه در طول اين ‌سال‌ها از سوي او و ديگر مترجمان زبان عربي صورت گرفته است، مي‌گويد: ما سعي داشته‌ايم هر دو طيف ادبيات فارسي را به زبان عربي ترجمه كنيم؛ نمي‌توانيم شاعران و داستان‌نويسان دولتي را حذف كنيم؛ چرا كه آن‌ها به هر حال، تجربيات خود را دارند؛ اما در مورد خودم بايد بگوييم، من اگر رمان «من او»ي رضا اميرخاني را ترجمه كرده‌ام، «سمفوني‌ مردگان» عباس معروفي را هم ترجمه كرده‌ام.

اين مترجم يكي از دلايل توجهش به ترجمه‌ي ادبيات معروف به طيف دولتي را سروكار داشتن با ادبياتي مي‌داند كه تجربه‌ي ناب خود را دارد و مي‌گويد، معنويات و مسائل فرهنگي در ايران به مسائل فرهنگي جهان عرب نزديك است و اين مي‌تواند در ترجمه‌ي‌ آثار مؤثر باشد.

او مي‌افزايد: معيارهاي ادبي در آثار رمان‌نويسان «طيف دولتي» پيشرفت‌هاي چشم‌گيري داشته است و نمي‌توان آن‌ها را حذف كرد.

او همچنين يكي ديگر از دلايل كم‌تر ترجمه شدن ادبيات ايران را جشنواره‌هايي مي‌داند كه به ادبيات در ايران مي‌پردازند؛ ولي در سطح ادبيات ايران نيستند.

الأمين در ادامه‌ي بحثش، به جشنواره‌ي بين‌المللي شعر فجر اشاره مي‌كند و يادآور مي‌شود: قبلا چند جا گفته بودم حيف است در ايران، جشنواره‌ي بين‌المللي شعر نيست. خوشبختانه حالا ايران جشنواره‌ي شعر دارد؛ اما در دو جشنواره‌اي كه تاكنون برگزار شده است، شاعراني را دعوت كرده‌اند كه پارسي‌گو بوده‌اند و جشنواره چندان بين‌المللي نبوده است.

او يكي ديگر از مشكلات موجود بر سر راه ترجمه‌ي ادبيات ايران را كمبود مؤسسه‌هايي مي‌داند كه به ترجمه‌ي آثار شاعران ايراني به زبان‌هاي ديگر مي‌پردازند و در كار آن‌ها هماهنگي نيست.

الأمين با اشاره به قصد داشتن براي تأسيس جمعيت مترجمان فارسي به عربي، اميدوار است، ترجمه‌ي ادبيات فارسي برنامه‌ريزي‌شده باشد.

او اعتقاد دارد: بايد چالش‌هاي ترجمه‌ي ادبيات فارسي به زبان عربي را بررسي كرد و مشكلات آن را يافت، تا ترجمه‌ي ادبيات فارسي به عربي رونق دوباره‌اي يابد.

او با بيان اين‌كه ترجمه‌ي ادبيات معاصر و حتا كلاسيك ايران به بازترجمه نياز دارد، يادآور مي‌شود: «كمدي الهي» دانته هر 50 سال به زبان‌هاي آلماني، انگليسي و فرانسه ترجمه مي‌شود. معتقدم كساني كه ادبيات معاصر ايران را به‌ عربي ترجمه كرده‌اند، مي‌توانند نقشي در بازترجمه‌ي ادبيات فارسي داشته باشند و نقطه‌ي قوت آن‌ها، به‌ كار بردن زبان امروزي است.

الأمين درباره‌ي اين موضوع كه ادبيات معاصر عربي بيش‌تر از ادبيات فارسي جهاني ‌شده است، دليل اين امر را نوشتن نسل‌هاي بعدي عرب‌زبان به صورت مستقيم به زبان كشور مقصد و بر اساس سليقه‌هاي آن كشورها ذكر مي‌كند و به طاهر بن جلون اشاره دارد كه كارش بر اساس سليقه‌ي فرانسوي‌هاست.

او مي‌گويد: اينك با نسلي از مهاجران شرقي مواجه هستيم كه دارند چالش‌ها و مشكلات حقيقي جامعه‌هاي شرقي را به زبان‌هاي ديگر مي‌نويسند و كار مثبتي كه انجام داده‌اند، اين است كه انحصار ادبيات كلاسيك عرب را از دست شرق‌شناسان بيرون آورده‌اند.

اين مترجم يكي از مشكلات موجود در ايران براي ترجمه و از سوي ديگر، جهاني شدن را تبادل اندك فرهنگي ايران با كشورهاي ديگر مي‌داند و با اعتقاد به تأثيرگذاري كنگره‌ها در معرفي ادبيات، معقتد است كه در ايران، در اين مورد كم‌كاري زيادي شده است.

او مي‌گويد: شاعران ايراني كه در كنگره‌هاي شعر جهاني حضور مي‌يابند، نمي‌دانم به چه اعتباري حضور پيدا مي‌كنند؛ در حالي كه در ايران، شاعر دسته‌ي پنجم هم نيستند. معيارهاي حضور شاعران ايراني در فستيوال‌هاي جهاني چيست؟ چرا فستيوال روتردام در دوره‌هاي بعدي‌اش از شاعران ايراني دعوت نكرد؟ در حالي‌كه ادبيات ايران مي‌تواند مرزها را بشكند.

اين مترجم عراقي با گله از حذف گستره‌ي زبان فارسي در عراق و ناديده گرفتن آن از سوي مسؤولان ايراني، يادآور مي‌شود: كنگره‌ها و فعاليت‌هاي فرهنگي متعددي در ايران برگزار مي‌شود و از تمام پارسي‌گويان كشورهاي جهان به اين كنگره‌ها دعوت مي‌شوند؛ غير از عراق. اين به اين معني است كه در ايران نيز گستره‌ي زبان فارسي موجود در عراق حذف شده است.

به گفته‌ي الأمين، از ناحيه‌ي تاريخي، سياسي و فرهنگي، همه‌ي دلايل از وجود قوميت فارسي‌زبان در عراق سخن مي‌گويند. قبل از زماني كه آيين اسلام در بين‌النهرين رشد كرد و انتشار يافت، تا محمد‌مهدي جواهري كه بزرگ‌ترين شاعر كلاسيك جهان عرب و ايراني‌الاصل بوده است، هميشه قوميت فارسي‌زبان در تمام گستره‌ها فعال بودند. جالب اين است، كساني كه از عربي‌ بودن عراق دفاع كرده و جنگيده‌اند، علما و شخصيت‌هاي فرهنگي عراقي ايراني‌تبار بودند كه مقيم عراق بودند؛ زيرا به زبان عربي به عنوان فضاي فرهنگي نگاه مي‌كردند؛ اما با حضور جنبش‌هاي عربي ناسيوناليستي در كشور عراق، عنصر عربي منحصر‌ به عنصر نژادي محض شد.

او شروع اين مشكلات را از زمان ساطع الحصري مي‌داند كه محمدمهدي جواهري را از وظيفه‌ي خود عزل كرد؛ چرا كه شعري در ستايش طبيعت ايران سروده بود و او را به ايراني ‌بودن متهم كردند.

الأمين مي‌افزايد: با اين همه در زمان سلطنت عراق، در تمام اسناد رسمي و سرشماري‌ها، تا سال 1957، فارسي‌زبان‌هاي عراق را حساب مي‌كردند؛ اما از اين تاريخ به بعد، در سال 1968، گروهي را از عراق اخراج و از سال 1980 تا 1988، 300هزار عراقي فارسي‌زبان را از اين كشور اخراج كردند. در سال 2005، حكومت عراق سعي داشت در قانون اساسي، قوميت عراقي‌هاي فارسي‌زبان را به رسميت بشناسد؛ اما با هجوم گسترده‌ي ناسيوناليست‌هاي عرب مواجه و متأسفانه اين قانون لغو شد.

اين مترجم مي‌گويد، به دليل اين موضوع به هيچ‌وجه حاضر نيست به زادگاه و كشورش بازگردد؛ چرا كه هنوز اصليت فارس بودنش را مورد اعتراف قرار نداده‌اند. او حتا حاضر نيست در كشور و زادگاه خود در هتل اقامت كند؛ تا زمان بازگشت همه‌ي املاكي كه از آن‌ها گرفته شده است.

الأمين مي‌گويد، در كودكي به‌دليل اين‌كه فارس‌نژاد بوده، به زندان افتاده و بعد هم از عراق رانده شده است. اين موضوع هميشه موضوع شعرهايش و هميشه برايش مشغله‌ي ذهني بوده است.

او مي‌گويد: اگر هويت اجتماعي من مورد اعتراف جامعه‌ي عراق واقع مي‌شد، مي‌توانست بحث هويت را برايم بيرون از مسائل جغرافيايي زادگاه و فراتر از اين محدوده آزاد كند.

خبرنگار ايسنا، زينب كاظم‌خواه

انتهاي پيام

  • شنبه/ ۳ اسفند ۱۳۸۷ / ۱۱:۲۶
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8712-02062.96027
  • خبرنگار :