اشاره:
آن چه كه در پي ميآيد دومين بخش از پژوهشي است كه توسط دكتر لطفا... عباسي در كميتهي مولفههاي اصلي آموزش و پرورش طرح تدوين سند ملي آموزش و پرورش انجام گرفته است.
سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران به دنبال بررسي موضوع تحول و نوسازي نظام آموزشي کشور، جهت تسهيل دسترسي خبرنگاران و سياستپژوهان حوزهي آموزش و پرورش خلاصهي اين پژوهش را منتشر ميكند.
*********
بررسي وضع مطلوب و موجود عملكرد يادگيري
در نظام آموزش عشايري و روستايي
تحقيق و توسعه:
عليرغم نقش تحقيق و پژوهش علمي در تصميمگيريهاي درست و مديريتي، متأسفانه بايد گفت به دلايل زير فرآيند تحقيق در آموزش و پرورش قابل قبول نيست. اين دلايل عبارتند از:
عدم برنامهريزي جامع، فقدان راهبرد تحقيقاتي مؤثر و مناسب، عدم انجام تحقيق به منظور پيشرفت علم و حل مشكل، وجود ساختارهاي ضعيف تحقيقي، فرهنگ نشدن فرآيند علمي و تحقيقي در حل مسائل كشور، فقدان اعتبارات لازم و عدم كاربست پژوهشهاي انجام شده و ...
از طرفي، پراكندگي جامعهي عشايري، كوچرو بودن، صعبالعبور بودن راهها، دوري تا جادهها، فقدان پيشينهي پژوهشي علمي و در حد لازم، هزينهبر بودن تحقيق، فقدان مراكز علمي و تحقيقي مرتبط با عشاير، غلبهي فرهنگ شفاهي بر فرهنگ كتبي در عشاير، گرايش پژوهشگران به انجام تحقيق در سطح شهرها و ... موجب شده است تا در حد لازم تحقيق و پژوهش در عشاير طراحي و اجرا نشده باشد.
عمدهي تحقيقات انجام شده در عشاير توسط گروههاي ذيل انجام شده است:
1- پژوهشگران خارجي
2- دانشجويان مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري كه ريشهي آنان از عشاير است
3- نخبگان و نويسندگاني كه عشايرزاده هستند
4- نظاميان
5- سياحان
6- آمارگيران و سرشماران
7- مورخين
8- موسسهي مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران
9- سازمان مديريت و برنامهريزي
10- سازمان امور عشاير ايران و دفتر آموزش و پرورش عشاير كشور
تعصبات ايلي و قبيلهاي در عشاير موجب شده است تا در اكثر موارد عواطف و احساسات بر روش علمي پيشي گيرد و نتايج تحقيقات را تحت تأثير قرار دهد. لذا مطلوب است تحقيقات با مشاركت ساير افراد انجام گيرد تا نتايج از اعتبار بيشتري برخوردار باشد.
متأسفانه مراكز پژوهشي كشور عليرغم تنوع و بديع بودن موضوعات متعدد در جامعهي عشايري و ضرورت بررسي علمي و مستند سازي اين بررسيها براي نسل هاي آينده - كه احتمالاً عشاير را از طريق فيلم، سي دي، كتاب و مجلات خواهند ديد- حضور چنداني ندارند. اين مراكز تمام وقت و انرژي، امكانات مادي، مالي و فكري خود را صرف پژوهش در جامعهي شهري ميكنند. هر چه زمان ميگذرد حضور پژوهشگران در جامعهي عشايري كمرنگتر ميشود. غالب تحقيقات كه عمدتاً حول شناخت ايلات و طوايف بوده است، به گذشتههاي دور بازميگردند. تنها در عرصهي آموزش و پرورش عشايري است كه مطالعات و تحقيقات علمي از دو دههي قبل به اينسو فزوني يافته است. البته بايد گفت از دلايل عمدهي اين فزوني وجود ادارات و دفتر آموزش و پرورش عشايري در استانها و سطح ستاد بوده است.
داشتن برنامهي جامع، اصلاح شاخصها، اصلاح روشها، متناسب سازي آموزشها، رشد كمي، بهبود يادگيري، پوشش تحصيلي بهويژه در دختران، اصلاح ساختارهاي تشكيلاتي ، برقراري ارتباط برنامههاي يكساله، پنجساله و برنامهي جامع عشاير، در نظر گرفتن واقعيتها، بهبود منابع انساني و ... از جمله برخي اقدامات انجام شده پس از ايجاد و راهاندازي دفتر آموزش و پرورش عشاير محسوب ميشوند.
انتشار فصلنامهي كوچ و فصلنامهي ذخاير انقلاب توسط دفتر آموزش و پرورش عشاير كشور و سازمان امور عشاير ايران نيز، در فرهنگ سازي و گسترش تحقيق و پژوهش در عشاير موثر بوده است.
نظام برنامهريزي توسعه در مناطق عشايري با مشكلاتي مواجه است. كاستيهاي نظام برنامهريزي توسعهي كلي آموزش و پرورش، كه آموزش عشايري را نيز شامل ميشود، يكي از اين مشكلات است. اين كاستيها عبارتند از:
نبود ديدگاه نظري و فلسفي حاكم بر نظام برنامهريزي؛ روشن نبودن جايگاه ستاد و سازمانهاي آموزش و پرورش استانها؛ نبود ارتباط نظاممند و تعريف شده در وزارت آموزش و پرورش؛ بي ارتباط بودن الگوي محاسبات كمي با سياستهاي برنامه؛ عملياتي نشدن چگونگي دستيابي به هدفهاي كمي؛ كم توجهي به عناصر محيطي موثر؛ بذل توجه بيشتر به مسائل كمي تا كيفي؛ بي ارتباط بودن برآورد منابع با هدفهاي كيفي و سياستها؛ افق زماني كوتاهمدت برنامههاي توسعهي بخش؛ تكيه بيشتر بر آرمانها و ايدهآلها به جاي رفع نارساييها؛ كم توجهي نسبت به ارزيابي از عملكرد و ميزان تحقق اهداف و سياستهاي برنامه؛ پشتوانهي ضعيف كارشناسي و تخصصي برنامهها و ايدههاي پيشنهادي؛ ناسازگاري ميان برنامهها و خط مشيها؛ مشاركت نداشتن مردم و معلمان در فرآيند تصميمگيري و سياستگذاريهاي بخش، اتخاذ تصميمات موازي و مغاير يا ناسازگار با برنامهها و قوانين در آموزش و پرورش؛ نبود ارتباط ميان برنامهها و بودجهي سالانه؛ فراهم نشدن اطلاعات صحيح، به موقع و دقيق براي كارشناسان؛ توزيع نامتعادل منابع انساني و سرمايهگذاري مابين مناطق مختلف كشور و سطوح مختلف تحصيلي، عدم پيشبيني براي تأمين كافي امكانات اياب و ذهاب براي دانشآموزان دختر؛ عدم انعطاف برنامهريزي آموزشي نسبت به نيازمنديهاي منطقهاي و دختران؛ عدم تطابق برنامهريزي آموزشي مدارس روستايي با محيط روستايي؛ توجه ناكافي به مقطع آمادگي به عنوان پايه و اساس دوره ابتدايي؛ نارسايي در سيستم نظارت ارزشيابي از برنامهها و فعاليتهاي آموزشي مراكز پيشدبستاني ( گزارش نهايي وضعيت موجود و تحليل اوليهي اهداف و شاخصهاي دستيابي همگان به آموزش ابتدايي و راهنمايي در جمهوري اسلامي ايران فاز يك، سازمان مديريت و برنامهريزي ـ آذر 1384).
اگر چه با ايجاد و راهاندازي دفتر آموزش و پرورش عشاير كشور اقدامات چشم گيري صورت گرفته است، اما نظام برنامهريزي توسعه آموزش و پرورش عشاير كاستيهايي هم دارد، از جملهي اين كاستيها عبارتند از: عاطفي برخورد كردن با مسائل عشاير و عدم درك مشترك و استنباط واحد از نحوه تعيين استراتژي متناسب با كوچ و اسكان عشاير، فقدان زيرساختها، كوچرو و سيار بودن مدارس، پراكندگي مدارس، مختلط بودن 91 درصد كلاسها، عدم تناسب شاخصهاي مصوب با نيازهاي عشايري، فروپاشي سلسله مراتب ايلي و عدم جايگزين مناسب، جهاني شدن و اثر آن بر رويكردهاي مديريتي، يكساني برنامهريزي آموزشي و درس عشاير با شهر، روحيهي قهرمان پروري، ايلمداري و ... كه برنامهها و طرحهاي خاص خود را ميطلبد. در اين خصوص مهمترين عامل، باور و اعتقاد سياستگذاران و برنامهريزان به موثر بودن نقش عشاير در نظام برنامهريزي است. خوشبختانه در آموزش و پرورش عليرغم سنگاندازيها و مشكلات بيشمار، هر روز بر توان علمي و پيشرفت مدارس عشايري افزوده شده است.
ه ـ منابع مالي و مادي و فنآوري
جامعه، آموزشگاهها و دانشآموزان عشايري شرايط خاصي دارند. نظام برنامهريزي كشور بايد به اين شرايط توجه لازم را داشته باشد. برخي از اين شرايط عبارتند از:
1- فقر تاريخي و بي سوادي والدين
2- درآمد پايين
3- تك شغلي بودن
4- فقدان بازارهاي منطقهاي
5- تكنيكهاي ساده و ابتدايي
6- بيكاري پنهان
7- تراكم بالاي جمعيت در خانوار (7 نفر)
8- نظام خان و خان سالاري
9 – نظام مرد سالاري
10- سنت گرايي بيش از حد لزوم
11- مقاومت در برابر تغييرات مطلوب
12- دوري از مراكز شهري و صنعتي
13- فقدان تجهيزات و وسايل لازم براي نگهداري از فرآوردههاي دامي
14- كوچ مداوم و طولاني
15- عدم فراهم بودن زيرساختهاي توسعه
16- سيار و نيمه سيار بودن مدارس (3090 واحد)
17- چادري بودن مدارس (1849 واحد)
18- مختلط بودن مدارس (91 درصد)
19- چند پايه بودن كلاس (7931 كلاس)
20- فرسودگي زودرس تجهيزات مدارس با توجه به شرايط جوي
21- تراكم پايين كلاس و مدرسه و ...
كه باعث ميشود مدارس عشايري عليرغم اينكه از جانب دو حوزهي ستاد و سازمان استاني حمايت ميشوند، اما از نظر امكانات، تجهيزات و توانائيهاي مالي قابل مقايسه با مدارس شهري، به خصوص مقطع ابتدايي نباشند.
بر اساس مطالعات انجام شده، توسط اينجانب در سال 1384، مشخص شد كه:
- 72 درصد دانشآموزان مورد بررسي فاقد اطلاعات اوليه در زمينهي آشنايي با كامپيوتر و نحوهي استفاده از آن در آموزش هستند.
- 20 درصد از مديران ابتدايي مدارس سيار و 42 درصد از مديران مدارس ابتدايي ثابت و 33 درصد از مديران مدارس راهنمايي و 83 درصد از مديران متوسطه و در مجموع 44 درصد آنها اظهار كردهاند كه براي كاركنان مدارس تحت مديريت آنها برنامههاي آموزش مهارتهاي كامپيوتري برگزار شده است.
- به ازاي هر 536 دانشآموز عشايري يك دستگاه كامپيوتر وجود دارد (در سال مورد بررسي در مدارس غيرعشايري به ازاي هر 121 نفر دانشآموز يك دستگاه كامپيوتر وجود داشت).
- كمبود 1736 خط تلفن
- ميانگين مسافت آموزشگاههاي ابتدايي سيار و نيمه سيار عشايري تا اولين روستا يا شهر داراي برق، 13 كيلومتر ميباشد.
با اين مطالعه، پيگيري مجدانهاي براي بسط IT و ICT در عشاير انجام گرفت كه با حمايت سازمان پژوهش و برنامهريزي آموزشي مبلغ يكصد ميليون تومان براي اجراي مدل فناوري اطلاعات و ارتباطات اختصاص يافت كه اولين واحد سيار در تاريخ 3/10/85 در كرمان افتتاح شد.
البته اگر چه تجهيز مدارس عشايري بر عهدهي استانها ميباشد، ليكن با پيگيريهاي انجام شده از سال 1381 تا سال 85، اعتباري تحت عنوان « تجهيز مدارس عشايري» كه مبلغ مصوب آن از 200 ميليون تومان در سال 1381 تا 700 ميليون تومان در سال 1385 در نوسان بوده، به مدارس عشايري اختصاص يافته كه بين استانها توزيع شده است و يا به صورت متمركز، تجهيزات مورد نياز تهيه و به استانهاي عشايري ارسال ميشود. البته عليرغم اين موارد، آموزش و پرورش عشايري تا رسيدن به وضع مطلوب هنوز فاصله زيادي دارد.
ادامه دارد...