اشاره:
آن چه كه در پي ميآيد بخش اول از پژوهشي است كه توسط دكتر لطفا... عباسي در كميتهي مولفههاي اصلي آموزش و پرورش طرح تدوين سند ملي آموزش و پرورش انجام گرفته است.
سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران به دنبال بررسي موضوع تحول و نوسازي نظام آموزشي کشور، جهت تسهيل دسترسي خبرنگاران و سياستپژوهان حوزهي آموزش و پرورش خلاصهي اين پژوهش را منتشر ميكند.
*********
بررسي وضع مطلوب و موجود عملكرد يادگيري
در نظام آموزش عشايري و روستايي
مقدمه:
در جهان كنوني و عليرغم تحولات عميق اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي هنوز سه جامعهي شهري، روستايي و عشايري با ويژگيهاي متفاوتي در عرصهي حيات وجود دارند، كه البته وجه اشتراك دو جامعهي روستايي و عشايري در زمينههاي مختلف بيشتر است. هر يك از اين سه جامعه با كاركردهاي مختلف، مكمل هم بوده و خواهند بود. اگر چه هر سه جامعه در بخشهاي مختلفي (فرهنگ – تمدن – كشاورزي – اقتصاد و ...) مشترك عمل نمودهاند، سطح تكنولوژي مورد استفادهي آنها متفاوت بوده و هست. در شهرها، سطح تكنولوژي مورد استفاده در عرصههاي مختلف بسيار بالاتر از جوامع روستايي و عشايري است. اين موضوع، ضمن اينكه در طراحي و اجراي برنامهها و فعاليتهاي مختلف اقتصادي و فرهنگي در شهر و روستا بسيار مؤثر بوده است، آنگونه كه ميبايست در خدمت تحول مثبت در محيط هاي روستايي و عشايري در كشورهاي توسعه نيافته قرار نگرفته است. اين مساله باعث شكاف بيشتر اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي ميان محيط هاي شهري و روستايي و عشايري شده است. لذا، فاصلهي طبقاتي و ديجيتالي را افزايش داده و روند مهاجرت عشاير به روستاها و روستاها به شهرها را تسهيل نموده و جامعه را به سمت مصرف گرايي و كمرنگ كردن هويت فرهنگي و اجتماعي خود سوق داده است. از سوي ديگر، اگر توسعه را روندي فراگير براي افزايش توانمنديهاي انسان و رفع نيازهاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي و زيست محيطي بدانيم؛ جوامع روستايي و عشايري نيز حق دارند در برنامههاي توسعهي كشور جايگاه خود را داشته و به عنوان يك واقعيت به آنها توجه شود.
طبق نظر اكثر انديشمندان، برنامهريزان و كارشناسان امر توسعه، بسياري از چالشها و مسائل فراروي توسعهي ملي و منطقهاي، ريشه در كاستيها و نارسائيهاي فرآيند توسعهي روستايي و عشايري دارد.
در اين راستا و با توجه به تأثير برابري فرصتهاي آموزشي در برابري و عدالت اجتماعي و نيز تأكيد اسلام، قانون اساسي، سند چشم انداز 20 ساله، قوانين برنامه هاي توسعهي كشور و رويكرد مثبت مسوولان نظام، به ويژه رهبر انقلاب، مجلس شوراي اسلامي و دولت نهم در بسط عدالت، و توجه به اقشار آسيبپذير و كاهش فاصلهي ميان فقير و غني، ضروري است تا در برنامههاي فرابخشي و بخشي به نيازهاي اساسي جامعهي عشايري و روستايي توجه لازم به عمل آيد.
بر اين اساس و با توجه به نقشي كه سند ملي آموزش و پرورش در سياستگذاريها و تعادل بخشي جامعه دارد، لازم است ضمن در نظر گرفتن نيازهاي عمومي و مشترك سه جامعهي شهر و روستا و عشاير، شرايط و مسائل و نيازهاي هر يك به صورت ويژه مورد نظر واقع شود.
در اين راستا، جامعهي عشايري و روستايي هم ميبايست جايگاهي در سند ملي داشته باشند. اين سند بايد به گونهاي برنامهريزي شود كه ضمن حفظ نقشهاي مثبت سياسي، امنيتي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي عشاير و روستاها، و افتخارات گذشتهي آنان در دلاوري و دفاع از كشور، انتقال ميراث و نمادهاي فرهنگي ايران، صداقت، ساده زيستـــي، صميميت، قناعت، توليدگري، كمهزينگي و غيره؛ از قافلهي علم و دانايي و فنآوري عقب نيفتند. زيربناي اين حركت گسترش فرهنگ و آموزش و پرورش ميان اين جوامع است. ليكن لازم است جايگاه آنان در سند ملي آموزش و پرورش مشخص شود. بر اين اساس خلاصهاي از مطالعهي انجام شده و گزارش جامع واصل آن كه در چهارفصل كليات، وضع مطلوب، وضع موجود و نقاط قوت و ضعف و فرصتها و تهديدها در 166 صفحه تدوين شده (متن كامل پژوهش) به ترتيبي كه خواهد آمد، به اين مقوله پرداخته شده است. در هر صورت، يكي از نابرابريهاي عمده كه بر فقر جامعهي عشايري و روستايي تأثيرگذار است، عدم دسترسي عادلانه به كيفيت آموزش و پرورش است كه براي توسعهي همه جانبهي اقتصادي و اجتماعي بسيار اساسي، حساس، مهم و حياتي است.
لذا در اين راستا به شرحي كه خواهد آمد به طور خلاصه، به جايگاه آموزش و پرورش عشايري با ذكر اهداف، پرسشها، مشكلات اجرايي، وضع مطلوب، وضع موجود و مشخص نمودن نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهديدها، خواهيم پرداخت و اشارهاي نيز به آموزش و پرورش روستايي خواهد شد.
اهداف مطالعه:
1- بررسي وضع مطلوب آموزش و پرورش عشايري و روستايي ايران
2- بررسي وضع موجود آموزش و پرورش عشايري و روستايي ايران
3- تعيين نقاط قوت و ضعف آموزش و پرورش عشايري و روستايي ايران
4- تعيين فرصتها و تهديدهاي آموزش و پرورش عشايري و روستايي ايران
5- تبيين نقاط قوت و ضعف آموزش و پرورش عشايري و روستايي با توجه به محيط يادگيري (عوامل دروندادي و فرايندي)
6- مشخص كردن بعضي چالشهاي مقدماتي و ارائهي راهكارهايي براي آنها
پرسشهاي تحقيق:
1- وضع مطلوب آموزش و پرورش عشايري و روستايي چگونه است؟ (با تأكيد بر عملكرد يادگيري)
2- وضع موجود آموزش و پرورش عشايري و روستايي (از ابعاد كمي و كيفي) داراي چه ويژگيهايي است؟ (با تأكيد برعملكرد يادگيري)
3- مهمترين نقاط قوت و ضعف آموزش عشايري و روستايي كدامند؟
4- مهمترين فرصتها و تهديدات آموزش عشايري و روستايي كدامند؟
5- نقاط قوت و ضعف آموزش و پرورش عشايري و روستايي به كداميك از مؤلفههاي پنجگانه مرتبطند؟
6- چالشهاي مقدماتي آموزش عشايري و روستايي و راهكارهاي آنها كدامند؟
روششناسي تحقيق:
اين مطالعه با بررسي اسناد، تحقيقات، مقالات و آمارهاي داخلي و بينالمللي و نيز تحليل اين دادهها در راستاي اهداف تحقيق انجام شده است. به علاوه، در اين بررسي، توجه به وضع مطلوب و موجود اين آموزشها مورد نظر بوده و در انجام آن، تلاش شده است تا از رويكرد سيستمي تبعيت شود. به عبارت ديگر، تأكيد اين مطالعه در درجهي اول بر عملكرد يادگيري بوده و تبيين نقاط قوت و ضعف با توجه به محيط يادگيري و يا مولفههاي اصلي آموزش و پرورش صورت گرفته است. البته گفتني است نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهديدها از مقايسهي وضعيت مطلوب با موجود حاصل شدهاند.
يافتههاي تحقيق:
تحليل مؤلفههاي پنج گانهي اصلي در آموزش و پرورش عشايري
الف– ساختار، مديريت، راهبري و تصميمگيري
با توجه به بند «ط» تبصرهي 8 قانون بودجهي سال 1376 مصوبهي مجلس شوراي اسلامي، وزارت آموزش و پرورش مكلف شد در يكي از استانهاي عشايري نسبت به راهاندازي ادارهي كل آموزش و پرورش عشايري اقدام نمايد. بر اين اساس و پس از مطالعات لازم از سوي وزارت آموزش و پرورش، ابلاغ نگارنده در تاريخ 6/4/1378 صادر گرديد و در تاريخ 19/4/78 نيز به طور رسمي اين اداره، كل فعاليت خود را در شيراز آغاز كرد كه به دليل شروع دوباره و به قولي تولد دوبارهي آموزش و پرورش عشايري، انتظارات متعدد و متنوعي متوجه اين ادارهي نوپا شد.
سالها بود كه متولي خاص براي هدايت و رهبري، سياستگذاري، برنامهريزي، نظارت و پيگيري مسائل آموزش و پرورش عشايري در سطح ستاد وجود نداشت و از طرفي فقر تاريخي و شرايط خاص زندگي در عشاير و نيز فقدان امكانات و تجهيزات لازم باعث شد تا براي تحقق ابعاد برنامهاي و تجهيزاتي (توام) اقداماتي اساسي انجام شود كه در اين راستا اقدامات ساختاري تشكيلاتي ذيل انجام شد:
1- تقويت ساختار تشكيلاتي حوزهي ستادي تحت عنوان « دفتر آموزش و پرورش عشاير كشور» و متناسب سازي پستهاي سازماني با وظايف قانوني و شرايط و نيازهاي ويژهي آموزش و پرورش عشايري
2- ساماندهي آموزش و پرورش استانهاي عشايري در دو وضعيت:
– مديريت و يا ادارهي آموزش و پرورش عشايري (مستقل و اجرايي) شامل استانهاي: آذربايجان شرقي، آذربايجان غربي، اردبيل، لرستان، چهارمحال و بختياري، خوزستان، كهگيلويه و بويراحمد، فارس، كرمان، سيستان و بلوچستان
– كارشناسي آموزش و پرورش عشايري مستقر در سازمان آموزش و پرورش استانها و ايجاد پست در مناطقي كه جمعيت قابل توجهي از عشاير باشد، شامل استانهاي ايلام، خراسان رضوي، خراسان شمالي، خراسان جنوبي، سمنان، شهرستانهاي تهران، قزوين، كرمانشاه، گلستان، گيلان و يزد
3- توسعه و گسترش ساختار تشكيلاتي از 12 استان در سال 1378 به 21 استان تاكنون
4- برقراري ارتباط مستمر با كليهي واحدهاي استاني مرتبط با آموزش و پرورش عشايري از جمله رؤساي سازمانها، معاونان آموزش و پرورش عمومي و بهويژه مسوولان آموزش و پرورش عشايري، كه در اكثر مواقع به طور مستقيم با ادارات آموزش و پرورش عشايري مكاتبه ميشود. اين مكاتبات تاكنون در حل سريع مشكلات بسيار موثر بودهاند.
5- ارتقاي جايگاه مقاطع پيشدبستاني، آمادگي و كاردانش در آموزش و پرورش عشاير
6- ايجاد واحدهاي مرتبط با نيازهاي فرهنگي، پرورشي، آموزشي و اجرايي در آموزش و پرورش عشاير
7،8- درگير نمودن مسوولان سازمان آموزش و پرورش استانها و مناطق در حوزهي آموزش و پرورش عشايري، لذا چنانچه اين دفتر به سازمان آموزش و پرورش عشايري (مستقل) و يا ادارهي كل تبديل شود و كليهي ادارات آموزش و پرورش عشايري استانها از ذيل مجموعهي سازمانهاي استاني منتزع و زير نظر اين سازمان و يا ادارهي كل جديد قرار گيرند، هم فاصله برنامهريزي و اجرا كمتر ميشود و هم اصل وحدت فرماندهي رعايت ميگردد. واگذاري سياستگذاري و برنامهريزي مدارس روستايي نيز به اين ساختار تشكيلاتي ميتواند در حل بسياري از مسائل ويژهي روستاها مؤثر باشد، در غيراين صورت ايجاد سازمان و يا دفتر آموزش و پرورش روستايي با توجه به مباني توسعه، جمعيت و ... در ساختار تشكيلاتي وزارت آموزش و پرورش در سطح ستاد يك ضرورت است.
ب– منابع انساني
وجود منابع انساني متعهد و حرفهاي، مخصوصا در مناطق محروم عشايري كه دسترسي كمتري به رسانهها و منابع تكميلي دارند، حكم كيميا را دارد. بنابراين منابع انساني به عنوان مهمترين عامل بهبود نظام آموزش و پرورش و بهويژه يادگيري است؛ لذا از زمان راهاندازي مجدد دفتر آموزش و پرورش عشاير كشور توجهي خاصي به اين مهم شده است. به گونهاي كه با توجه به رشد 48 درصدي دانشآموزان و 56 درصدي آموزشگاهها و 97 درصدي كلاسها از سال 1378 تا 1385، تعداد كل كاركنان آموزش و پرورش مناطق عشايري نيز از هفت هزار و دويستوشصتوسه (7263) نفر در سال 1378 به چهاردههزار و پانصد و نود و سه (14593) نفر در سال 1385 افزايش يافت كه رشد 101 درصدي را نشان مي دهد. از اين تعداد، نههزار و هشتصد و يك (9801) نفر رسمي و پيماني و مابقي به صورت سرباز معلم، حقالتدريس پاره وقت و اضافه كار توسط نيروهاي رسمي ميباشد. از تعداد 9801 نفر، 6107 نفر در دورهي ابتدايي، 2420 نفر در دورهي راهنمايي و 1274 نفر در دورهي متوسطه و پيش دانشگاهي مشغول هستند كه 77/0 در صد داراي مدرك تحصيلي فوق ليسانس و بالاتر، 42/28 درصد ليسانس، 6/40 درصد فوق ديپلم و 22/30 درصد ديپلم و پايينتر هستند. همچنين از تعداد كل كاركنان وزارت آمـــوزش و پرورش 39/1 درصد آنان (14593 نفر) در آموزش و پرورش عشاير مشغولند كه از اين تعداد 12192 نفــر را مردان (54/83درصد) و 2401 نفر را زنان (45/16) درصد تشكيل ميدهد.
تعداد 400 نفر معلم راهنما در مقطع ابتدايي و تعداد 203 نفر مربي تربيتي و تعداد 105 نفر مشاور و تعداد 3944 نفر مدير – معلم و تعداد 885 نفر مدير مستقل و تعداد 149 نفر معلم ورزش و تعداد 20 نفر مراقب بهداشت و تعداد 24 نفر كتابدار و تعداد 57 نفر متصدي كارگاه و آزمايشگاه و تعداد 176 نفر به عنوان دفتردار در مقاطع مختلف تحصيلي آموزش و پرورش عشاير كشور مشغول فعاليتند. تعداد 5828 نفر به عنوان معلم و تعداد 284 نفر به عنوان معاون و يا ناظم مدرسه مشغول به كار هستند.
از جمله اقداماتي كه تاكنون به منظور جذب، آموزش و نگهداشت منابع انساني در آموزش و پرورش عشايري انجام شده است، ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
1- اختصاص سهميه به فرزندان ايلات و طوايف به تفكيك مقطع تحصيلي، جنسيت و مناطق عشايري هر استان از سال 1378 تا سال 1384
2- اختصاص دو مركز ويژهي تربيت معلم عشايري در استانهاي فارس (پسران) و كهگيلويه و بويراحمد (دختران) در سال 1385
3- تأمين 1800 نفر معلم عشايري از طريق بندهاي 1 و 2 تا سال 1385 و اختصاص 355 نفر سهميه در سال 1386
4- تدوين برنامهي درسي ويژه بــــراي مراكز تربيت معلم عشــــايري از جمله جامعه شناسي عشايري، بومشناسي عشايري، روش ادارهي كلاسهاي چند پايه، تاريخ و آموزش و پرورش عشايري، آشنايي با ... كه چهار عنوان آن به تصويب نهايي رسيده است (آشنايي با مشاغل و مهارتها در جوامع عشايري، آموزش عملي در مدارس عشايري، محيط زيست، بهداشت عمومي، كمكهاي اوليه، تغذيهي مادر و كودك در عشاير و جامعه شناسي عشايري)، حرف و مشاغل و مهارتهاي عشايري و غيره كه چهار عنوان آن به تصويب نهايي رسيده است (آشنايي با مشاغل و مهارتها در جوامع عشايري، آموزش عملي در مدارس عشايري، محيط زيست، بهداشت عمومي، كمكهاي اوليه، تغذيهي مادرو كودك در عشاير و جامعه شناسي عشايري)
5- آموزشهاي كپسولي و از راه دور براي كاركنان
6- برگزاري صدها دورهي كشوري، منطقهاي و استاني به صورت حضوري براي آموزشهاي مورد نياز آنان
7- انتشار فصلنامهي كوچ و دادن اطلاعات مورد نياز
8- تأمين، تدوين و ارسال چندين كتاب ويژه و مورد نياز
9- دادن يك ماه حقوق و فوقالعاده شغل به معلماني كه همراه ايل كوچ ميكنند (حق كوچ از سال 1378 تاكنون)
10- پرداخت سختي شرايط كار به معلمان چند پايهي عشايري 50 در صد حقــوق، معلمان راهنما 35 درصد، معلمان تك پايه 30 درصد، رانندگان وسايل سنگين 30 درصد و رانندگان وسايل سبك 20 درصد.
11- راهاندازي خانه معلم ويژهي معلمان عشايري در برخي استانها.
12- تجليل از تلاشگران عرصهي علم و فرهنگ و هنر عشايري به صورت جشنواره و يا تشويق فردي و دعوت براي شركت در اردوهاي عشايري و كارگاهها و جشنوارههاي الگوهاي تدريس.
13- برگزاري جشنوارهها و كارگاههاي الگوهاي تدريس ويژهي معلمان عشايري.
14- تدوين چندين طرح براي ارتقاي مدرك معلمان عشايري از طريق دانشگاه پيام نور، طرح نظام معلم و ... .
ج- برنامههاي آموزشي و درسي
برنامههاي آموزشي و درسي تعيين شده در مركز غالباً براي دانشآموزان آشنا به محيط شهري طراحي و تدوين شده و ميشود، كه گهگاه با آداب و رسوم و باورهاي مناطق بومي روستايي و عشايري تناسبي نداشته و يا اختلاف داشته، حتي در تضاد نيز بوده است.
اين جهتگيري و گرايش شهري برنامههاي آموزشي و درسي، وظايف مديران، معلمان و دانشآموزان روستايي و عشايري را با مشكل مواجه ميسازد. چرا كه ارتباط كم ميان موضوعات درسي با تجارب شخصي و زندگي اجتماعي دانشآموزان روستايي و عشايري باعث دشواري فرآيند يادگيري ميشود. از سوي ديگر به دليل نامربوط بودن موضوعات درسي با زندگي در روستا و عشاير، گرايش به شهرنشيني را تشديد ميكند، كه واكنش منفي والدين را به دنبال خواهد داشت.
چنانچه زبان مورد استفاده در مدارس با زبان محاورهاي در اجتماع و خانه متفاوت باشد، موجب افزايش برداشتهاي غلط و بيارتباط با محتواي آموزشي ارائه شده ميگردد و اين مسأله براي معلمان بومي روستا و عشاير كه به زبان رسمي آموزش تسلط كافي ندارند، مشكلاتي را به وجود خواهد آورد.
عدم ارتباط آموزش رسمي با زبان مادري، به ويژه در مناطق دو و چند زبانه، مخصوصا براي كودكان مقطع پيش دبستاني و ابتدايي از موانع عمدهي يادگيري محسوب ميشود.
يك معلم روستايي و عشايري براي ايجاد ارتباط ميان آموزش و يادگيري، بايد جنبههاي مختلف تجارب دانشآموزان را به عنوان منبع با ارزشي از مفاهيم، استفادهها و قياسهاي پايهاي شناسايي كند. به اين ترتيب محتواي برنامههاي درسي ميتواند به آنها مرتبط شود. اين رويكرد الزاماتي مانند آموزش و حمايت معلمان در برابر همكاران آنها در روستاها، نياز به درك شرايط كشاورزي، باغباني بومي، همچنين معلمان عشايري دارد. علاوه بر موارد مذكور نياز به درك شرايط دامداري بومي و هر دو گروه معلمان نياز به ظرفيتهاي يادگيري از محيط هاي بومي و از دانشآموزان خود دارند.
براي اين معلمان ضروري است كه توانايي تهيهي مواد آموزشي مربوط به كشاورزي، باغباني و دامداري را به عنوان شرايطي براي يادگيري، داشته باشند. براي نمونه استفادهي معلمان روستايي از تصاوير كشاورزي و باغباني و معلمان عشايري از تصاوير دامداري و كوچ در دروس مختلف ميتواند در يادگيري مؤثر باشد. ضمن آنكه در صورت برخورداري روستاها و عشاير از امكانات برق، تلفن، كامپيوتر و اينترنت دسترسي به مواد آموزشي را تسهيل مينمايد.
بر اين اساس، ضمن توسعهي كمي و كيفي آموزش و پرورش عشايري، با ايجاد تنوع در انواع مدارس (سيار، نيمه سيار، ثابت، شبانه روزي، عادي، چادري، كانكس، نمونه دولتي، كاردانش، نظري، مركز استعدادهاي درخشان) سعي شده است حق انتخاب نوع آموزش در عشاير افزايش پيدا كند.
از سويي، با بررسي كتب مقاطع ابتدايي و راهنمايي تحصيلي صرفاً عشاير در تعداد كمي از صفحات و موضوعات قابل مشاهده است كه در اصل گزارش ذكر شدهاند.
در هر صورت، عليرغم جمعيت يك ميليون و سيصد و چهارهزار نفري عشاير كوچكننده و نيازهاي ويژهي آنها و نيز مهارتهاي اساسي و نوع زندگي آنان كه بر مبناي دامداري و كوچروي است؛ اولاً در همهي كتابها به عشاير اشاره نشده است، ثانياً عشاير در حد تصوير و يك معرفي ساده ديده شده است. در حالي كه ميتوان با درج مطالبي از نقش جامعهي عشايري ايران در تاريخ، سياست، امنيت، امور اقتصادي، امور فرهنگي، معرفي مشاهير و فرهيختگان و مؤلفههاي اصيل فرهنگي آنان مانند دلاوري، قناعت، توليدگري، پرمنفعتي و كمهزينه بودن، خود كفايي، مهماننوازي، اخلاص، ايثارگري، صميميت، سادگي، عشق به وطن و معتقد به دين و دفاع از انقلاب و ...، هم در تقويت عزت نفس و خودباوري فرزندان عشايري و آشنايي آنان با پيشينهي فرهنگي خود تلاش كرده، تا نسبت به خود شناخت بيشتري به دست آورند و هم ديگران بيشتر با جامعهي عشايري آشنا شوند. از طرفي با توجه به نيازهاي مشترك همهي دانشآموزان شهري، روستايي و عشايري و نيز تحولات علمي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي در سطح بينالمللي، منطقهاي و ملي، ميتوان از طريق ارائهي محتواي مشترك، هم در تقويت انسجام ملي گام برداشت و هم همراه با تحولات و نيازهاي عصر فرا صنعتي و جامعهي دانش محور حركت كرد.
ادامه دارد...