اشاره:
آن چه كه در پي ميآيد دومين و آخرين بخش از پژوهشي است كه توسط مهندس ابراهيم آزاد در كميتهي مولفههاي اصلي آموزش و پرورش طرح تدوين سند ملي آموزش و پرورش انجام گرفته است.
سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران به دنبال بررسي موضوع تحول و نوسازي نظام آموزشي کشور، جهت تسهيل دسترسي خبرنگاران و سياستپژوهان حوزهي آموزش و پرورش ادامهي خلاصهي اين پژوهش را منتشر ميكند.
در بخش پيشين اين مقاله، پس از بيان اهداف و روششناسي تحقيق، جداول فهرست نقاط ضعف و قوت و همچنين فرصتها و تهديدهاي نظام آموزش فني و حرفهاي در تصاوير پيوست به انتهاي پيام آورده شد.
در اين بخش ادامهي جداول درپيش گفته شده، در انتهاي پيام پيوست و نتايج حاصل از اين پژوهش به حضور خوانندگان گرامي تقديم ميگردد.
*********
بررسي وضع مطلوب و موجود عملكرد يادگيري
در نظام آموزش فني و حرفهاي و تربيت حرفهاي - اقتصاد
جمعبندي و نتيجه گيري:
تصوير وضع مطلوب آموزشهاي فني و حرفهاي در ايران بر اساس معيارهاي دوگانه چشمانداز و توصيهنامههاي بينالمللي و مقايسه آن با وضعيت موجود در ابعاد خرده نظامهاي پنجگانه آموزش و پرورش متأثر از عملكرد يادگيري دانشآموزان ممكن است در نگاه اوّل قدري يأس انگيز باشد. اما تعيين فاصله موجود و مطلوب به صورت نظامدار و حركت در آن مسير در قالب دورههاي پنجساله برنامهريزي راهبردي مسير را هموار و ممكن خواهد كرد.
پذيرش اين فاصلهها در مقايسه با آنچه در حال حاضر رخ ميدهد، امري محتوم است كه بايد در جهت آن حركت كرد و در فضاي تعيين راهبردهاي اساسي در سند ملي آموزش و پرورش مورد توجه قرار داد.
به هر صورت برخورد فضاي فرصتها و تهديدها با نقاط قوت و ضعف، توازن و تناسب لازم را در چهار ناحيهي توانمندي، بحران، آسيب پذيري و محدوديت بهوجود خواهد آورد. تصوير وضع مطلوب مجازي است، بنابراين ميتواند از حداقل شروع و به حداكثر ختم شود.
برخي از نقاط قوت و ضعفها ميتواند حالتي دوگانه داشته باشد؛ به اين معني كه هم در مقام نقطهي ضعف ظاهر شود و هم آن را نقطهي قوت از بعدي ديگر تصور كرد كه در اين مطالعه براي پرهيز از آشفتگي هريك از آنها به صورت واحد در نظر گرفته شده است. اما ابعاد مختلفي در يك مؤلفه وجود دارد كه در يك بعد ميتواند قوت و در بعدي ديگر ضعف تلقي شود كه در تحليل SWOTs بايد مدنظر باشد.
عملكرد يادگيري دانشآموزان در حيطههاي سهگانه مهارتهاي ذهني، يدي و نگرشي از نگاه مطلوبيت خرده نظامها اگرچه به لحاظ روشي كار را ساده و قابل تعريف ميكند، اما از ديدگاه بسندگي و كفايت و سودمندي مؤلفهها قدري مورد ترديد است كه پژوهشگر از اين ترديد نيز چشمپوشي كرده است و آن را به عنوان محدوديت تلقي كرده و در همان قالب حركت خويش را ادامه داده است.
سفسطههايي از جنس رابطه آموزش و كار از ديدگاه حذف بيكاري از راه آموزش فني و حرفهاي را در مطالعه لحاظ و به جاي رابطهاي يك طرفه و قابل تعريف، فقط از نگاه سهولت آن را در قالب سازماندهي اشتغال توسط دولتها از ابعاد مختلف و به تبع آن توسعهي آموزشهاي فني و حرفهاي و تعريف اين رابطه قرار داده است. به عبارت بهتر اين اشتغال است كه بايد موجب آموزش فني و حرفهاي شود، نه آموزش فني و حرفهاي موجب اشتغال خواهد شد كه بايد از آن پرهيز كرد.
امكان تحليل به طريق ديگري نيز وجود دارد كه در آن تحليل، خرده نظامهاي آموزشي پنجگانه در مقابل وضع مطلوب قرار گيرند و تناظر چندگانه بين مؤلفههاي آنها فراهم كرد كه در اين مطالعه از اين روش استفاده نشد. ولي امكان آن به راحتي وجود دارد و ممكن است مفيد باشد.
نظام آموزش فني و حرفهاي كنوني كشور موفقيتهاي زيادي را داشته است كه نبايد آنها را ناديده گرفت.
توسعهي كمّي 300 درصدي طي كمتر از دو دهه؛ تنوع رشتههاي مهارتي و انطباق منطقهاي در كاردانش؛ توسعهي فضاهاي كالبدي بيش از 500 درصد كه در نوع خود بي نظير است، از جملهي اين موفقيتهاي مطلوب به شمار ميروند كه زيربناي كار بعدي قرار خواهند گرفت. اقدامهاي پژوهشي فراوان، فرصتهاي ناشي از فضاي آرام سياسي، وجود چشم انداز بيست ساله، برنامهپذيري نيز از جمله ديگر مؤلفهها است؛ اما عليرغم همهي اين موارد اشكالات اساسي نيز در آن وجود دارد كه بايد با ترديد و به تدريج آنها را حل كرد.
در مورد آموزش فني و حرفهاي در آموزش عمومي به صورت كلي ميتوان اين فهم را كرد كه آموزش فني و حرفهاي در آموزش عمومي در چارچوبي قصد شده و با برنامهي درسي وجود ندارد. آنچه كه در برنامهي درسي فعلي جاي گرفته است حسب نيازهاي حوزههاي مورد مطالعه ميباشد. مؤلفههاي آموزش فني و حرفهاي در آموزش عمومي بايد به صورت برنامهاي و با قصد وارد شود.
آموزشهاي فني و حرفهاي در هر كشوري با اندازه و قامت اقتصادي آن كشور رابطهي مستقيم دارد. به عبارت ديگر آموزشهاي فني و حرفهاي نميتواند و نبايد بدون در نظر گرفتن بايدها و نبايدهاي نظام اقتصادي هر كشوري برنامهريزي و اجرا شود و يا تقليدي باشد.
بنابراين براساس بررسي موجود ميتوان موارد زير را به عنوان خطوط راهنما براي آموزش فني و حرفهاي ايران ذكر كرد:
ـ آموزشهاي فني و حرفهاي بايد رابطهي خويش را با بازار كار تعيين كند و در جهت شفافيت اين رابطه بكوشد و همواره پاسخگوي اين رابطه باشد.
ـ رشتههاي تحصيلي آموزش فني و حرفهاي بايد از دنياي كار و اشتغال گرفته شود و همواره توانايي تغيير با فناوريهاي جديد و پيچيدگي دنياي كار را داشته باشد.
ـ آموزشهاي فني و حرفهاي بايد همگام و گاهي پيشگام مسير خويش را طي كند و پايداري رشتههاي تحصيلي در رابطه با تغييرات فناوري در پايش مداوم باشد.
ـ برنامهريزي درسي در آموزشهاي فني و حرفهاي بايد به صورت مشاركتي با صاحبان مشاغل، صنعت، كارفرمايان و استادكاران حرفهاي و در فضاي هرچه نزديكتر به حوزهي عمل انجام گيرد و از انعطاف بسيار براي پاسخگويي برخوردار باشد.
ـ آموزشهاي فني و حرفهاي بايد متناسب با توسعهي منطقهاي رشد و گسترش يابد. بنابراين برنامهريزي درسي منطقهاي بايد به عنوان زيربناي توسعهي پايدار مورد توجه قرار گيرد.
انتهاي پيام