مهندسي فرهنگي/ مفاهيم علوم اجتماعي - ارزش شناسي/‌6 طبقه‌بندي ارزش‌ها

اشاره:
آن‌چه كه در پي مي‌آيد، ويرايش نخست ششمين بخش از مقاله‌ي «ارزش شناسي» از مجموعه‌ي مقالات آشنايي با مفاهيم علوم اجتماعي، ويژه‌ي خبرنگاران سياستي و سياست‌ پژوهان‌اجتماعي ‌ست كه در سرويس مسائل راهبردي دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران تدوين شده است.
سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، به دنبال بررسي موضوع مهندسي فرهنگي و اهميت هدايت و راهبري ارزش‌ها در اين زمينه به بررسي اين مفهوم مي‌پردازد.
در بخش‌هاي پيشين به ارائه‌ي تعاريف مختلف از ارزش و  تمايز دو مفهوم ارزش و قضاوت ارزشي، تعريف ارزش از منظر روانشناختي  و فلاسفه و جامعه‌شناسان و هم‌چنين به بررسي برخي از طبقه‌بندي ارزش‌ها از منظر جامعه‌شناسان پرداخته شد. در اين بخش به ديگر انواع طبقه‌بند ارزش‌ها از منظر جامعه شناسان مي‌پردازيم. طبقه‌بندي ارزش‌ها كه بر مبنا و معيارهاي مختلفي صورت مي‌گيرد، شناخت آن‌ها را هموارتر و دقيق‌تر ساخته و راه را براي مطالعات بيشتر باز مي‌كند.

طبقه بندي ارزش‌ها بر اساس غايي يا ابزاري بودن


نورمن فيدر (Norman، 1975، نويسنده آمريكايي كتاب ارزش‌ها در آموزش و پرورش جامعه) 36 ارزش را در دو دسته ارزش‌هاي غائي و ابزاري (ارزش‌هاي پايه) طبقه‌بندي نموده، به طوري كه هر ارزش ابزاري در مقابل يك ارزش غائي قرار مي‌گيرد. در جدول زير طبقه‌بندي نورمن فيدر مندرج است:

 

نكته‌اي كه در مورد تقسيم‌بندي و طبقه‌بندي ارزش‌ها به غائي و ابزاري بايد توجه داشت اين است كه ارزش‌هاي غايي، مركزيت و شعاع تاثيرگذاري بيشتري نسبت به ارزش‌هاي ابزاري دارند. تغيير يك ارزش غائي ممكن است تاثيرات وسيعي را در انسان به وجود آورد، اما تغيير يك ارزش ابزاري ممكن است تاثير چنداني را به دنبال نداشته باشد. هر چند به صورت انتزاعي تفكيك بين ارزش‌هاي غائي و ابزاري امكان‌پذير است اما در عالم واقع حد معيني بين اين دو وجود ندارد. ممكن است يك ارزش درمرحله‌اي غائي محسوب شود اما براي رسيدن به ارزشي ديگر، ارزشي ابزاري باشد و يا ارزشي براي شخصي غائي و براي ديگري ابزاري باشد. هم‌چنين ممكن است چند ارزش، ابزاري باشد و براي رسيدن به يك ارزش غائي و يا يك ارزش ابزاري، چند ارزش غائي را تامين كند.

 

طبقه بندي ارزش‌ها بر اساس ماهيت(عيني - ذهني)


1ـ ارزش‌هاي عيني:

ارزش‌هايي هستند كه در بيرون و در جهان ما وجود دارند و قابل كشف كردن هستند. «هارولد تيتوس» در مورد عيني بودن ارزش‌ها مي‌گويد: «آن گروه از انديشمندان كه معتقدند ارزش عيني است بر اين باورند كه ارزش‌ها بيروني بوده و در جهان ماست كه قابل كشف كردن است. چيزهايي در عينيت و موضوعات (Objective) است كه قضاوت ما را لزوما به صورت عقلاني شكل مي‌دهد و كيفيت‌هايي در آن‌ها وجود دارد كه همان خواصي است كه به رجحان و ارزش نهادن ما مي‌انجامد. در آن‌ها چيزهايي وجود دارد كه مستقل از فردي است كه سبب خشنودي او شده است. يعني چيزي كه سبب خشنودي چشمان، گوش‌ها و احساس‌هاي معنوي شده است. يك انسان اشتياق خود را از آن چيزهايي كسب مي‌كند كه تجارب اوست، تجاربي كه مستلزم ارزش‌هاست» (محسنيان راد، 1375).
عينيت گرايان (Objectivism) معتقدند كه بايستي ميان تجربه روان شناسانه قضاوت و داوري يا موقعيت‌هاي مربوط به آن‌چه كه داوري شكل گرفته است، تفاوت قائل شويم. وقتي درباره درجه حرارت هوا صحبت مي‌كنيم به واقعيت نمي‌توانيم داوري كنيم كه آيا هوا گرم است يا سرد، بلكه تنها يك قضاوت ذهني است. در حالي كه ما مي‌توانيم اين داوري را با يك ترمومتر كنترل كنيم. تفاوت تنها در اين است كه در حوزه زيبايي و اخلاق ترمومتري وجود ندارد. اگر يك منظره را زيبا ارزيابي مي‌كنيم، اين داوري ما نيست كه زيبايي منظره را تعيين مي‌كند، رنگ‌ها و سايه روشن‌هاي قبل از ماست كه زيباست.
بر طبق رويكرد عيني، ارزش‌ها صفتي هستند كه در شيء يا در عملي وجود دارند. زيبايي يا زشتي چيزهايي را كه زيبا يا زشت تلقي مي‌كنيم،‌ در واقع مسبوق بر خصوصياتي است كه در آن چيز وجود دارند. زيبايي يك منظره، قشنگي يك تابلو، ظريفي يك مجسمه و دلنوازي يك آهنگ، همه مبتني بر خصوصياتي است كه در آن‌ها وجود دارد و سبب جلب نظر افراد مي‌گردد. اين خصوصيات در واقع در اين‌گونه امور منعكس هستند و وابسته به احساس و تمايل افراد نيست.
اين قضيه در مورد ارزش‌هاي اخلاقي نيز صدق مي‌كند، نظير فرومايگي يا دروغ‌گويي كه موجب عدم اطمينان افراد نسبت به هم خواهد شد و موجب اختلال در شخصيت اجتماعي افراد مي‌شود. اين‌ها همه خصوصياتي را كه در اعمال افراد منعكس هستند و آثاري معين را به وجود مي‌آورند، مجسم مي‌سازند. برخي از فلاسفه رئاليست براي ارزش‌ها مانند كليات، نوعي هستي در نظر مي‌گيرند كه فاقد زمان و مكان معين است، اما واقعيت دارد و قابل درك مستقيم است.

2ـ ارزش‌هاي ذهني:

ارزش‌هاي ذهني ارزش‌هايي هستند كه در واقع وابسته به تمايل و احساس فرد است. «هارولد تيتوس» در مورد ذهني بودن ارزش (Subjective) مي‌نويسد: «آن دسته از دانشمندان كه معتقدند ارزش‌ها ذهني هستند بر اين باورند كه ارزش‌ها چه در حوزه‌ي خوبي، زيبايي و چه در حوزه حقيقت، از فردي به فرد ديگر و از گروهي به گروه ديگر و از يك عصر به عصر ديگر متفاوت است. اگر ارزش‌ها كاملا عيني بود آيا نمي‌بايست در تمامي ذهن‌ها و در تمامي اعصار يكسان باشد؟ چنين فكر مي‌كنند كه ارزش‌ها به عنوان عاطفه، احساس، تمايل يا عدم تمايل شكل مي‌گيرد. خوردن، نوشيدن، بازي‌كردن، شنيدن نواي موسيقي،‌ مشاهده يك غروب باشكوه، همه با ارزش است زيرا ايجاد احساس خشنودي و لذت مي‌كند و ما را با تجربيات شخصي‌اي كه داريم مهيا مي‌سازد. انديشمنداني چون جرج سانتايانا، ديويد پرال، دوايت پاركر و ديگران همگي بر اين باورند. سانتايانا مي‌گويد: «ارزش جدا از خشنودي‌اي كه ايجاد مي‌كند، وجود ندارد. ارزش از يك بازتاب سريع و غيرقابل تشخيص محرك آني ضروري و حتي از بخش غيرمنطقي طبيعت ما سرچشمه مي‌گيرد.»
دوايت پاركر در اين مورد مي‌گويد: «ارزش‌ها به طور كامل به دنياي درون ذهن تعلق دارد. برآورد تمايلات، يك ارزش واقعي است. چيزي كه اين برآورد تمايلات را سرويس مي‌دهد يك ابزار است. يك ارزش هميشه يك تجربه است. هرگز يك چيز يا عين نيست كه ارزش باشد. چيزها ممكن است ارزشمند باشند اما ارزش نيستند. اين ما هستيم كه ارزش را در جهان بيرون تصور مي‌كنيم و آن‌ها را به چيزها كه سرويس دهنده اميال ما هستند نسبت مي‌دهيم.»

پاركر (1957) در تعريف ارزش شرح مي‌دهد كه برآورده كنندگان اميال ممكن است به هر يك از شكل‌هاي زير باشند:
1ـ نسبت به شكل كنش‌هاي خود به خودي يا انفعالي
2ـ به شكل برخورد با عينيت‌ها يا اميال آگاه
3ـ به شكل برخورد با معيارهاي فردي ـ اجتماعي

ارزش از خصلت شي نيست بلكه از قوه‌اي ناب و ويژه‌ انسان است كه آدمي بدان وسيله از تجربه فراتر مي‌رود و به تجسم چيز ديگري وراي آن‌چه هست مي‌پردازد و به طور خلاصه آرمان‌هايي (Ideals) در ذهن مي‌آورد.
اين نيروي تجسمي در يك جا به شكل اداركي و در جايي ديگر به چهره‌اي احساساتي دريافت مي‌شود. هنگامي اشياء ارزشمند به شمار مي‌آيند كه به نوعي بيانگر و بازتابنده يك جنبه از آرمان باشند و بدين قرار ارزش آن‌ها به تناسب آن‌چه در بر دارند و آرماني كه متجلي مي‌سازند، ارزيابي مي‌شود. آرمان نيز مي‌تواند در هر چيزي جاي گزيند و هر كجا كه بخواهد به جلوه درآيد. هرگونه وضع ممكني مي‌تواند در نحوه جايگزيني آن موثر باشد آنگاه اين شيء هر قدر هم كه ناچيز باشد بهايي بي‌بها خواهد يافت. بدين‌گونه است كه تكه پارچه‌اي بي‌ارزش مي‌تواند هاله‌اي از تقدس به گرد خويش فراهم آورد. (محسنيان راد، 1375)
در رويكرد ذهني، انسان محور ارزش است چرا كه بدون وجود انسان ارزش تحقق پيدا نكرده و خوب يا بد در مورد اشياء مطرح نمي‌شود. لذا در اين رويكرد چيزي خوب يا بد تلقي مي‌شود كه نتيجه احساس يا ميلي است كه افراد انساني نسبت به چيزي خاص در خود دارند.

طبقه بندي ارزش‌ها بر اساس سنخ شناسي انسان

يك تقسيم‌بندي جالب از ارزش‌ها وجود دارد كه آلپورت، ورنون و ليندزي بر مبناي نظر ادوارد اسپرانگر فيلسوف آلماني در مورد سنخ شناسي آدميان طرح كرده‌اند. اين دو بر اين مبنا ارزش‌ها را به شش طبقه تقسيم مي‌كنند. (ترجمه؛ براهني)

1ـ سنخ نظري
2ـ سنخ زيبايي‌گرا
3ـ سنخ مذهبي
4ـ سنخ اقتصادي
5ـ سنخ اجتماعي
6ـ سنخ سياسي

سنخ نظري:
گرايش اصلي اين سنخ حقيقت‌جويي است. فردي كه در اين گروه قرار مي‌گيرد نگرشي شناختي دارد و در جست‌و‌جوي همانندي‌ها و تفاوت‌هاست و به جاي آن‌كه به زيبايي يا فايده عملي اشياء توجه كند فقط به مشاهده و استدلال توجه دارد. علايق اين فرد جنبه تجربي، انتقادي و فردگرايي دارد و ناچار فردي است اهل انديشه و چه بسا كه يك دانشمند يا فيلسوف باشد. دانش، معرفت و سازمان دادن به آن تنها هدف اين نسخ است.

سنخ زيبايي‌گرا:
صورت و هماهنگي بالاترين ارزش براي افرادي است كه در اين نسخ جاي دارند. چنين افرادي هر يك از تجربه‌هاي خود را از منظر ظرافت، تقارن و تناسب ارزيابي مي‌كنند. زندگي را سلسله رويدادها مي‌دانند و از هر تجربه و تاثير به خاطر آن‌چه كه هست لذت مي‌برند. ممكن است شخص هنرمند نباشد اما علايق او بر وقايع هنري متمركز است. سنخ زيبايي‌گرا به يك معني در نقطه مقابل سنخ نظري است چون اولي به تنوع تجارب و دومي به همساني تجارب گرايش دارد . به آدم‌ها علاقه دارد ولي به رفاه و خوشبختي آنان بي‌توجه است. بر فرديت و اتكاء به خويش تاكيد دارد. جلوه‌هاي شكوه و قدرت را دوست دارد اما به فعاليت سياسي كه هدف آن سركوب كردن فرديت انسان باشد، مخالف است. در زمينه مذهب احتمالا احساس زيبايي را به جاي تجربه ناب مذهبي مي‌گيرد.

سنخ مذهبي:
مهمترين خصلت سنخ مذهبي ارزش وحدت و همبستگي است. اين سنخ گرايش عرفاني دارد و مي‌كوشد هستي را در كل آن ادراك كند و وجود را به كليت فراگير آن ارتباط دهد. برخي از افراد اين سنخ وحدت طلب هستند. به اين معني كه تجربه مذهبي آن‌ها به صورت تاييد زندگي و شركت در آن جلوه مي‌كند. با شور و اشتياقي كه در اين افراد وجود دارد در هر رويدادي يك عنصر خدايي مي‌بينند.

سنخ اقتصادي:
اين سنخ به طور غالب به جنبه‌هاي عملي و سودمندي اشياء توجه دارند. چنين علاقه‌اي كه در اصل از نيازمندي‌هاي بدني سرچشمه مي‌گيرد بعدها در فعاليت‌هاي عملي مانند داد و ستد، توليد بازاريابي، مصرف كالا، اعتبار مالي و گردآوري ثروت تجلي مي‌كند. به طور مثال اين گروه مي‌خواهند كه آموزش و پرورش نتايج ملموس و عملي داشته باشد و براي دانشي كه در عمل به كار نيايد ارزشي قائل نيستند، همين‌طور هم علم را به خاطر تكنولوژي مي‌خواهند و هنر و زيبايي را تا آن‌جا طالبند كه در خدمت سوادگري باشد و غالبا تجمل را با زيبايي اشتباه مي‌گيرند. در روابط خود با مردم بيشتر به فكر ثروت هستند تا قدرت يا خدمت. به خداوند و مناسك مذهبي نيز از اين لحاظ ممكن است اعتقاد داشته باشند كه او را بخشنده ثروت و رفاه و ساير نعمت‌هاي ملموس مي‌دانند.

سنخ اجتماعي:
ارزش قائل شدن براي انسان و عشق به انسان بالاترين ارزش براي اين گروه است. براي انسان‌ها به خاطر اين‌كه انسانند ارزش قائل است و به همين دليل افرادي كه در اين سنخ قرار مي‌گيرند افرادي مهربان، اهل گذشت و صميمي هستند. چنين فردي ممكن است ارزش‌هاي نظري، اقتصادي و زيبايي را چيزي بي‌روح و ناانساني بداند. بر خلاف سنخ سياسي، براي فرد اجتماعي عشق تنها رابطه قابل قبول بين آدميان است. از اين نظر سنخ اجتماعي ارزش‌ها با سنخ مذهبي پيوند‌هايي دارد.

سنخ سياسي:
بالاترين ارزش اين سنخ قدرت است. فعاليت‌هاي چنين فردي محدود به حوزه سياست به معني خاص اين كلمه نيست بلكه در هر شغل و حرفه‌اي به دنبال قدرت و سلطه است.

ادامه دارد...

تدوين: مختار نائيجي
دانشجوي كارشناسي ارشد جامعه شناسي دانشگاه تربيت مدرس تهران
خبرنگار علوم اجتماعي سرويس مسائل راهبردي ايران

  • سه‌شنبه/ ۲ مهر ۱۳۸۷ / ۱۱:۵۷
  • دسته‌بندی: دولت
  • کد خبر: 8707-15479.77590
  • خبرنگار : 71128