در آستانهي روز بررگداشت حافظ بهروز ثروتيان : حافظ معجزهگر و جادوگر زبان است
بهروز ثروتيان با اشاره به مقام والاي شعري حافظ، زبان او را زباني منحصر به فرد دانست كه به زبان مردم بسيار نزديك است. اين حافظ پژوه در آستانهي روز بزرگداشت حافظ (20 مهرماه) در گفتوگويي با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اظهار داشت: غزليات حافظ با غزل اكثر شاعران ديگر يك فرق اساسي دارد و آن اين است كه زبان حافظ و موضوع اشعارش به زبان رمز و راز است. او از فرهنگ كلمات عاشقانه استفاده ميكند و حرف دلش را در پرده ميگويد. وي در ادامه به ارائهي مثالي پرداخت و گفت: مثلا در غزلي با مطلع: «سحرگاهان كه مخمور شبانه / گرفتم باده با چنگ و چغانه»، به دلالت عقلي ممكن نيست بتوانيم گمان ببريم مردي بلندآوازه و قرآنخوان همچون حافظ در كشوري مسلمان در قرن هشتم و در شهر شيراز، هنگام سحر و نماز صبح، باده با چنگ و چغانه بگيرد؛ بنابراين اينچنين معني ميكنيم كه زمانيكه شاعر از مخمور شبانه ميگويد، يعني چون از شب تا صبح قرآن خواندم، خمارآلوده و خسته بودم و هنگام نماز به ذكر مشغول شدم و از آنجايي كه چنگ به صورت خميده است، متوجه ميشويم منظور اين است كه خميده رو به قبله نشستم. منظور از چغانه هم كه نوعي آلت موسيقي متشكل از دو چوب است، همان دم و بازدمهايي است كه در هر نفس ياالله ميگويد. ثروتيان همچنين افزود: زبان حافظ به زبان مردم نزديك است و اين معجزهگر و جادوگر زبان توانسته است موضوعات را به زبان بسيار ساده و عاشقانه مطرح كند. مردم آنچنانكه به اشعار حافظ علاقه دارند، به نظامي و خواجو، كه استاد حافظ بودهاند، گرايشي نشان نميدهند؛ چرا كه اول هنر حافظ، استفادهي رمزناك از كلمات عاشقانه است؛ چنانچه خود در غزلي ميگويد: «سخن در پرده ميگويم ز خود چون غنچه بيرون آي / كه بيش از پنج روزي نيست حكم مير نوروزي». اين نويسنده و پژوهشگر با اشاره به زيباييهاي كلامي شعر حافظ، اظهار داشت: مثلا حافظ در غزلي با مطلع «اگرچه باده فرحناك و باد گلبيز است / به بانگ چنگ مخور مي كه محتسب تيز است»، واژهي «چنگ» را از اين بيت به بيت بعد منتقل ميكند. در بيت بعد نيز واژهي صراحي را در بيت بعد به كار ميگيرد و الي آخر، كه از ظرايف و زيباييهاي كلامي شعر حافظ است. اين استاد دانشگاه همچنين ابراز داشت: من به صراحت عرض ميكنم كه در ديوان غزليات حافظ، حتا يك غزل نميتوان كرد كه مخاطب حافظ، يك زن يا دختر باشد. درست است كه حافظ به زبان عاشقانه صحبت كرده؛ اما اين عشق، عشقي عارفانه است. او زمانيكه ميگويد زلفآشفته و خويكرده و خندانلب و مست / نيمهشب بر سر بالين من آمد بنشست»، هيچگاه نميتوان تصور كرد دختري با اين توصيفات، نيمهشب در كنار بستر عارفي بنشيند؛ بنابراين وقتي شعر حافظ را مورد تجزيه و تحليل قرار ميدهيم، غزل عاشقانهي حافظ را عارفانه مييابيم، كه از عشق زميني و مجازي مبراست. انتهاي پيام