اشاره:
آنجه كه در پي ميآيد مقالهاي است كه از سوي گروه نفت، گاز و پتروشيمي شبكه تحليلگران تكنولوژي ايران(ايتان) منتشر شده و در اختيار سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران قرار گرفته است. تحليلگران ايتان در اين مقاله بار ديگر با استدلالهاي متعددي استراتژي خامفروشي گاز طبيعي توسط وزارت نفت زير سوال برده و توصيههاي سياستي ويژهاي براي اصلاح سياستها و رويههاي سياستگذاري وزارت نفت در اين باره ارائه ميدهند.
اگر چه شبكه تحليلگران تكنولوژي ايران پيش از اين نيز به نقد سياست خامفروشي گاز پرداخته بود، اما در اين نوشتار به گونهاي روشمندانه راهكارهاي جايگزيني را براي اين وزارتخانه پيشنهاد ميدهد.
گفتني است گروه نفت، گاز و پتروشيمي شبكه تحليلگران تكنولوژي ايران اخيراً موفق به تدوين استراتژي تبديلات گازي كشور شده است و محتواي توصيههاي سياستي اين مقاله نيز تا حدود زيادي بر اين پژوهش استوار است.
گروه مسائل راهبردي ايران، اظهار اميدواري ميكند ايجاد يك عرصه عمومي براي گفت وگوي دانشگاهيان و حرفهمندان با مديران و سياستگذاران دربارهي سياستها و استراتژيهاي انرژي، ضمن مستندسازي تاريخ سياستگذاري و نظارت عمومي بيشتر بر فرآيند سياستگذاري عمومي در اين حوزه، موجب طرح ديدگاهها و راهكارهاي جديد و ارتقاي كيفيت فرآيند سياستگذاري كشور شود.
سرويس مسائل راهبردي ايران rahbord.isna@gmail.com آمادگي خود را براي انعكاس ديدگاههاي وزارت نفت، دانشجويان، استادان، متخصصان و حرفه مندان اين حوزه در بررسي دقيقتر سياستگذاري دربارهي مصرف گاز اعلام ميكند.
در پي متن كامل اين مقاله تقديم حضور خوانندگان گرامي مي گردد.
مقدمه :
شرايط فعلي قيمت جهاني نفت، فرصت مناسبي را پيش روي ايران، به عنوان دومين دارنده ذخاير اثبات شده گاز در جهان، جهت ايفاي نقشي شايسته در حوزه انرژي نهاده است. آنگونه كه از شواهد و پيشبينيها بر ميآيد، آينده انرژي جهان از آنِ گاز طبيعي است. ايران با داشتن ذخاير عظيم گاز طبيعي، به عنوان دومين دارنده ذخاير اثبات شده گاز در جهان مطرح بوده و گاز طبيعي بعد از نفت، اصليترين مزيت كشورمان به حساب ميآيد.
در حال حاضر اين پرسش مطرح است كه با وجود مسائلي نظير افزايش روزافزون مصرف داخل، قطع گاز مناطق زيادي از كشور و قطع صدور گاز به تركيه در زمستان، عقب ماندن طرحهاي توليد گاز و تبديلات گازي، و ضرورت تزريق گاز به مخازن نفتي به منظور جلوگيري از كاهش توليد نفت در كشور، آيا تلاش براي اين ميزان افزايش صادرات گاز منطقي است؟
1- سوزاندن گاز؛ توسعه شبكه گازرساني در كشور
در سال 1384، 25 درصد از توليد گاز طبيعي در كشور در بخشهاي خانگي، تجاري و عمومي، سوزانده شد كه از اين ميزان بيش از 88 درصد فقط مربوط به بخش خانگي ميباشد. همچنين بيش از 14 درصد از گازهاي همراه توليدي كشور به علت عدم توانايي در جمعآوري، بر سر چاههاي نفت سوزانده شد كه بيش از 5 ميليارد دلار ارزش اقتصادي آن ميباشد. بررسيها همچنين نشان ميدهد كه در بخش حمل و نقل، كشورهاي توسعه يافته نظير كانادا و آمريكا و حتي روسيه، كمترين، و كشورهاي در حال توسعه همچون پاكستان و ارمنستان، بيشترين استفاده را از گاز طبيعي بهعنوان سوخت خودروها دارند. ايران نيز در بين 36 كشور استفاده كننده از گاز بهعنوان سوخت، رتبه نهم را كسب كرده، كه اين نشاندهنده سياستي غلط در حوزه سوختِ بخش حمل و نقل كشور است.
سؤال مهمي كه در اينجا مطرح است، آن است كه اين وابستگي روزافزون به گاز طبيعي، به خصوص به عنوان سوخت خانگي، و انتقال خطوط گاز حتي به مناطق دوردست روستايي، آيا استراتژي درستي بوده، يا آنكه ميتواند امنيت كشور را به شدت به خطر بياندازد. از طرف ديگر، تأمين اين مقدار گاز براي سوزاندن چگونه ميسر خواهد شد؟
2- صادرات گاز؛ ابزاري سياسي يا كسب درآمد براي كشور
وزارت نفت در سالهاي اخير، تلاشهاي زيادي را براي ورود به بازار گاز كشورهاي مختلف نظير تركيه، ارمنستان، آذربايجان، هند، امارات عربي متحده، چين و اروپا به عمل آورده و تفاهمنامهها و قراردادهاي مختلفي را امضا نموده و يا در حال چانهزني براي ورود به بازار اين مناطق ميباشد. گرچه از نظر اكثر كارشناسان، "صادرات گاز" پس از "تبديلات گازي"، "تزريق به مخازن نفتي" و "مصرف داخل" اهميت مييابد، اما در حال حاضر، اين استراتژي در رأس ساير استراتژيها قرار گرفته است. ميزان صادرات گاز در سال 1380 معادل 358/. ميليارد متر مكعب و در سال 1384 معادل 735/4 ميليارد متر مكعب بوده است. در حال حاضر اين سؤال مطرح است كه با وجود مسائلي نظير افزايش روزافزون مصرف داخل، قطع گاز مناطق زيادي از كشور و قطع صدور گاز به تركيه در زمستان، عقب ماندن طرحهاي توليد گاز و تبديلات گازي، و ضرورت تزريق گاز به مخازن نفتي به منظور جلوگيري از كاهش توليد نفت در كشور، آيا تلاش براي اين ميزان افزايش صادرات گاز منطقي است؟
3- تبديلات گازي؛ نجات از خام فروشي، ارزش افزوده بالا، گزينهاي مغفول
روش مهم بهرهگيري از گاز، با تبديل آن به فرآوردههاي متنوع كه اصطلاحاً به آن "تبديلات گازي" اطلاق ميگردد، بحثي است كه عليرغم مزاياي قابل توجه در مقايسه با ساير روشهاي مصرف گاز، در ساليان اخير مورد غفلت و كمتوجهي تصميمگيران كشور قرار گرفته است. اين مساله در حالي اتفاق ميافتد كه درآمد حاصله از چند سِنت گاز خام كه با تكنولوژيهاي تبديلات گازي به فراوردههاي متنوع تبديل شده است، گاهي به دهها و بلكه صدها برابر افزايش مييابد.
3-1- تبديلات گازي، بهترين روش انتقال گاز
گاز طبيعي، سوختي پاك و خوراكي مناسب براي صنايع شيميايي است؛ اما بهدليل ويژگيهاي خاص خود، انتقال آن به سمت بازار مصرف دشوارتر و گرانتر از انتقال نفت خام است. اين مسئله ناشي از مشكلاتي نظير نبود بازار امن و مناسب، هزينة بالاي حمل و نقل و گران و پيچيده بودن تكنولوژيهاي انتقال نظير LNG و خطوط لوله است. به عنوان مثال يك كشتي LNG، حدود 33 ميليون گالن LNG با ارزش گرمايي حدود 3 تريليون BTU جابجا مينمايد، در حاليكه يك كشتي نفتكش (كه سادهتر و ارزانتر نيز هست) 2/2 ميليون بشكه نفت خام با ارزش گرمايي برابر با 130 تريليون BTU را انتقال ميدهد كه حاكي از بالا بودن هزينة انتقال گاز طبيعي است. از اين رو، تبديل گاز طبيعي به مواد شيميايي و جايگزين كردن صادرات اين مواد به جاي صادرات گاز، علاوهبر اينكه بازار فروش مناسب و مطمئني دارد، ارزش افزودة بيشتري را نصيب كشور صادركننده نموده و مشكلات صادرات گاز را نيز به همراه ندارد.
3-2- مهمترين محصولات تبديلات گازي و روشهاي نوين توليد فرآورده از گاز
دستيابي به اهداف بلندمدت در حوزه تبديلات، نيازمند تعيين محصولات اولويتدار است؛ بدين معني كه محصولات برخوردار از آينده رو به رشد در وجوه مختلف (با جذابيت زياد)، از ميان فرآوردههاي حاصل از گاز طبيعي انتخاب ميشود. روشهاي مختلفي براي تعيين اين اهداف بلند مدت وجود دارد كه ماتريس مكنزي (Mckinsey) بهترين روش جهت اولويتبندي محصولات ميباشد. ماتريس مكنزي از سه بخش تشكيل شده است:
منطقه سبز- اگر محصول در اين منطقه قرار داشته باشد يعني در وضعيت مطلوبي قرار دارد و فرصتهاي رشد نسبتاً جذابي در اختيار داريد. قرار گرفتن در منطقه سبز نشانه چراغ سبز براي سرمايهگذاري در محصولاتي است كه در اين منطقه قرار دارند.
منطقه زرد- قرار گرفتن در اين منطقه به معناي داشتن جذابيت متوسط ميباشد. بنابراين مديريت بايد در اين حالت در خصوص سرمايهگذاري بيشتر در محصول يا خدمات مورد نظر، با احتياط بيشتري عمل كند. استراتژي پيشنهادي براي اين وضعيت اين است كه بجاي كاهش يا افزايش سهم بازار سعي شود سهم بازار فعلي حفظ شود.
منطقه قرمز- در اين حالت هيچ جذابيتي وجود ندارد. استراتژي پيشنهادي اين است كه مديريت، شروع به برنامهريزي براي خروج از آن صنعت نمايد.
اطلاعات مذكور و محصولات اولويتدار، با استفاده از آمار و ارقام موجود در منابع معتبر SRI، CRU، بازرگاني پتروشيمي، واحد تحقيقات بازار شركت ملي صنايع پتروشيمي، برنامهريزي تلفيقي شركت ملي پالايش و پخش و پژوهشگاه صنعت نفت، و همچنين نظرات بيش از بيست تن از خبرگان اين عرصه و وزندهي به نظرات هركدام از اين افراد (با توجه به تخصص آنها) و در نهايت قرار دادن دادههاي موجود در ماتريس مكنزي و استخراج نتايج، بدست آمده است. در ادامه، 5 فرايند اولويتدار، شامل متانول، پروپيلن، ديمتيل اتر، تبديل گاز به فرآوردههاي مايع هيدروكربني (GTL) و نانولولههاي كربني، معرفي ميگردد:
3-2-1- توليد متانول:
متانول، از محصولات بسيار مهم صنعت پتروشيمي به حساب ميآيد، كه پس از آمونياك، بيشترين حجم توليد را از گاز طبيعي به خود اختصاص ميدهد. از متانول ميتوان براي توليد انواع مواد شيميايي، اتيلن، پروپيلن و سوخت استفاده نمود. مقدار مصرف متانول در سال 2006 ميلادي 35 ميليون تن بوده است كه پيش بيني ميشود اين مقدار در سال 2016 به 53 ميليون تن در سال برسد. افزايش تقاضا در مصرف متانول در سالهاي آتي را ميتوان به عللي چون افزايش مصرف اين ماده به عنوان سوخت، افزايش تقاضا براي توليد اسيد استيك و فرمالدهيد و همچنين فرايند توليد اولفينها (اتيلن و پروپيلن) از متانول دانست.
بازار منطقهاي متانول در خاورميانه نيز با توجه به منابع عظيم گازي در آيندهاي نزديك، رشد بسيار شديدي خواهد داشت. به طوريكه اين منطقه در حال حاضر 7 ميليون تن متانول در سال توليد ميكند و تنها پتانسيل مصرف 2 ميليون تن از آن را دارد و مابقي را به صادرات اختصاص ميدهد. عمدهترين توليد كنندگان در اين منطقه كشور عربستان سعودي با 5/4 ميليون تن در سال و جمهوري اسلامي ايران با 5/1ميليون تن در سال هستند.
متانول از جمله موادي است كه در ايران برنامههاي وسيعي براي توليد آن پيشبيني شده است. ايران در حال حاضر 6 درصد متانول دنيا را توليد و تنها 1 درصد آن را مصرف ميكند و با توجه به پيشبينيهاي انجام شده در سال 2011، ايران با توليد 8 درصد از متانول جهان، به سومين صادر كننده اين محصول در دنيا تبديل خواهد شد كه البته با توجه به دامنه محصولات با ارزش بدست آمده از متانول و قيمت تمام شده اين محصول براي كشور، فرصت بسيار مناسبي براي توسعه صنايع پايين دستي اين محصول وجود خواهد داشت.
3-2-2- توليد پروپيلن:
پروپيلن، از جمله فرآوردههاي مهم پتروشيمي و يك محصول بالادستي بسيار مهم براي توليد محصولات مياندستي (پليپروپيلن، اكريلونيتريل، اكسيد پروپيلن و ساير مواد) به حساب ميآيد.
در سال 2006، سهم ايران از توليد پروپيلن جهان 8/0 درصد بوده، در حالي كه در سال 2014 اين مقدار به 2/2 درصد خواهد رسيد. رشد مصرف پروپيلن در ايران در 5 سال آينده بسيار شديد و حدود 25% در سال خواهد بود (اين در حالي است كه طي 10 سال آينده اين رشد بهطور متوسط 18% در سال خواهد بود). با اين وضعيت، اگر طرحهاي پروپيلن پتروشيمي به موقع راهاندازي نشود، پروپيلن توليدي در ايران، تنها 70 تا 80% نياز داخل را تأمين خواهد كرد. از طرف ديگر تا چند سال آينده، مقدار توليد پروپيلن در منقطه خاورميانه، با مقدار مصرف آن تقريباً برابري ميكند. لذا اگر طرحهاي پتروشيمي به موقع راهاندازي نشود، كشوري وجود نخواهد داشت كه ايران بتواند از آن پروپيلن خريداري كند.
3-2-3- توليد ديمتيلاتر (DME):
دي متيل اتر (DME)، از لحاظ خصوصيات فيزيكي، مشابه LPG و مشخصات حرارتي آن مشابه گاز طبيعي است. DME از لحاظ زيست محيطي كاملاً سازگار بوده و غير سرطانزا و تقريباً غير سمي ميباشد. از كاربردهاي دي متيل اتر ميتوان به سوخت خودروها، سوخت نيروگاهها، جايگزينLPG، جايگزين نفت كوره و افزودني پاك به سوختهاي متداول ديزل اشاره كرد.
در سالهاي اخير، بروز مسائل زيست محيطي از جمله آلودگي هوا و گرم شدن بيش از حد كره زمين كه عموماً ناشي از استفاده نامحدود از سوختهاي فسيلي است، دانشمندان را بر آن داشته كه بدنبال جايگزين مناسبي براي سوختهاي مذكور باشند. يكي از موادي كه بعنوان يك سوخت مناسب براي آينده مورد توجه دانشمندان قرار گرفته DME است. برخي بر اين باور هستند كه در آيندهاي نه چندان دور DME جايگزين LPG (بعنوان سوخت خانگي)، سوختهاي ديزل (مورد مصرف در حمل و نقل) و حتي جايگزين LNG در نيروگاهها خواهد شد.
بيشترين پتانسيل مصرف ديمتيلاتر در كشورهاي ژاپن و چين و هند وجود دارد. با توجه به ارتباط مناسب ايران با اين كشورها جهت صدور محصولات پتروشيميايي، رشد مصرف در اين كشورها پتانسيل مناسبي را به عنوان يك بازار بالقوه پيشروي صنعت DME كشور ما ميگذارد.
بررسيها نشان ميدهد كه در نقاط مختلف دنيا، محققان در تلاشاند تا DME را با ارزانترين خوراك (گاز طبيعي، زغال سنگ يا بيومس) كه در آن منطقه خاص موجود است، توليد نمايند؛ زيرا قرار است DME بهعنوان يك سوخت جايگزين مصرف شود، پس قيمت آن بايد قابل رقابت با سوختهاي ديگر باشد. بر اساس گزارش ارائه شده توسط پتروشيمي زاگرس، توليد DME از متانول، تحت هيچ شرايطي براي ايران اقتصادي نبوده، و اگر قرار است ايران اين سوخت را توليد كند، بايستي آن را از روش مستقيم و از گاز طبيعي تهيه كند. اما متأسفانه در حال حاضر، هيچ پروژهاي در مورد احداث واحدهاي DME در كشور در دست انجام نميباشد.
3-2-4- تبديل گاز به فرآوردههاي مايع هيدروكربني (GTL):
فناوري تبديل گاز طبيعي به فرآوردههاي مايع (Gas to Liquids ) به فرآيندي اطلاق ميشود كه در آن گاز طبيعي در يك رشته فعل و انفعالات شيميايي، به مايعات ميان تقطير هيدروكربوني نظير ديزل، بنزين، نفتا و سوخت جت تبديل ميشود. مقايسة GTL با فرآوردههاي حاصل از نفت خام، حاكي از مرغوبيت فرآوردههاي حاصل از تبديل گاز، نسبت به فرآوردههاي پالايشي نفت خام است.
طبق تحقيقات سازمان بهينهسازي و ستاد تبصره 13، يكي از فرصتهاي مناسب پيش روي كشور در حوزه مديريت سوخت، استفاده از خودروهاي سبك ديزلي است. در حال حاضر، 60 درصد خودروهاي سبك اروپا، از ديزل پاك استفاده ميكنند كه ناشي از ارزش حرارتي بالا و كاهش آلايندگي آن نسبت به بنزين ميباشد. يكي از نقاط قوت GTL در ايران، توانايي احداث واحدها در مقياس كوچك در استانهاي مختلف، به منظور توليد ديزل پاك و ارائه آن به خودروهاي سبك ديزلي است؛ چرا كه ديزل GTL از مرغوبيت و كيفيت بالايي برخوردار است. اين مسأله منجر به تنوع سبد سوخت و كاهش ريسكهاي حاصل از واردات بنزين و ديزل به كشو خواهد شد. اين مسأله زماني اهميت مييابد كه بدانيم، هزينه تبديل و زيرساختهاي لازم براي گازسوز كردن خودروها به مراتب بيش از ديزلسوز كردن آنها است.
3-2-5- فرايند توليد نانو لولههاي كربني :
نانولولههاي كربني از جمله مهمترين دستاوردهاي فناوري نانو به حساب ميآيد، كه در آيندهاي نه چندان دور، بازار بزرگي را به خود اختصاص خواهد داد. در ميان ساختارهاي نانولولههاي كربني كشف شده، دو ساختار تك ديواره و چند ديواره از بقيه مهمتر ميباشند. نانولولههاي كربني كاربردهاي بسيار زيادي دارد كه از جمله آنها ميتوان به كاربرد آن در صفحات نمايش مسطح، كامپوزيتها، بافتهاي استخواني، ذخيره هيدروژن، صنعت الكترونيك، پوششها و سنسورهاي شيميايي اشاره كرد.
حجم سرمايهگذاري بينالمللي در اين زمينه در سال 2007 در حدود 540 ميليون دلار بوده، كه اين رقم تا سال 2009 به چند ميليارد دلار خواهد رسيد. به همين دليل ضروري است كه ايران هم به توليد نانولولههاي كربني توجهي خاص داشته باشد. در ايران، پژوهشگاه صنعت نفت، تلاشهاي گستردهاي را در زمينه بوميسازي تكنولوژي توليد نانولولههاي كربني انجام داده است؛ بهطوري كه موفق به ثبت تكنولوژي قابل رقابت با نمونههاي خارجي در اروپا و امريكا شدهاست (4 پتنت). در حال حاضر محققان اين پژوهشگاه در حال نصب و راهاندازي واحد 25 كيلوگرم در روز (8/25 تن در سال) نانولولههاي كربني ميباشند. اين واحد قرار است كه تا شهريور سال 1387 به بهرهبرداري برسد. حجم سرمايهگذاري، بهعلاوه هزينه ليسانس براي اين مجموعه، در حدود 5 ميليارد تومان بوده، كه به گفته مدير طرح، نرخ بازگشت سرمايه اين واحد كمتر از 8 ماه است.
4- نتيجهگيري
با توجه به مباحث مطرح شده در اين گزارش، ميتوان نتيجهگيري كرد كه بايستي به همه موارد مصرف گاز طبيعي، از مصرف داخل گرفته تا تبديلات، توجه دقيقي نمود. آنچه در اين بين از اهميت زيادي برخوردار بوده، آن است كه به منظور تخصيص سهم درستي از گاز به هركدام از اين بخشها، بايستي استراتژي درستي تدوين كرده تا از يك طرف، بيشترين ارزش افزوده نصيب كشور گرديده و از طرف ديگر، به بهترين نحو ممكن بستري لازم براي توسعه صنعت گاز كشور فراهم گردد. بر اساس شرايط موجود، به نظر ميرسد كه در اولويتبندي مصرف گاز در كشور، مطالعات علمي خاصي صورت نپذيرفته و تصميمگيريها فاقد آيندهپژوهي و شناخت فرصتهاي بديعي است كه در آيندهاي نه چندان دور، اقتصادي و فراگير خواهند شد. بيان اهميت مقوله تبديلات گازي، در كنار عدم شناخت مديريت ارشد كشور و حتي صنعت نفت از اين روش مصرف، و ارزش اقتصادي، فني و استراتژيك آن، گواهي بر اين مدعا است. لذا لازم است دولتمردان در سطح ملي، نسبت به حمايت و برنامهريزي منطقي براي توسعه تبديلات گازي اقدامات لازم را به شرح ذيل به عمل آورند:
با توجه به حدود دو دهه تلاش مراكز پژوهشي جهت دستيابي به فناوريهاي تبديلات گازي، لازم است وزارت نفت نسبت به سرمايهگذاري مادي و معنوي جهت تجاريسازي و ارتقاء سطح فعاليتها از سطح پژوهش و پايلوت به سطح صنعتي و تجاري در اسرع وقت برنامهريزي و اقدام نمايد.
با در نظر گرفتن علاقه بالاي سرمايهگذاران جهت حضور در عرصه توليد فرآوردههاي تبديلاتي، عليرغم ريسكهاي موجود - راهاندازي اولين واحدهاي صنعتي كشور- لازم است حمايتهاي مادي و معنوي از سوي دولت جهت كاهش اين ريسكها صورت پذيرد. دو اقدام مهم در اين خصوص، ارائه خوراك پايدار و تضمين شده، با قيمتي كمتر از قيمتهاي بينالمللي به واحدهاي توليدي است تا در مراحل اوليه رقابت بينالمللي، از مزاياي مناسبي براي توجيهپذيري واحدهاي خود برخوردار باشند. اقدام ديگر، ارائه مناسب تسهيلات به سرمايهگذاران جهت اقدام در راستاي احداث اين واحدهاي صنعتي ريسكپذير ميباشد.
- مطالعه و زمينهسازي براي ايجاد شهركهاي تخصصي يا پاركهاي صنعتي تبديلات گازي توسط وزارت نفت و يا وزارت صنايع؛ تا با كاهش هزينههاي جانبي و هزينههاي لجستيك (تجهيزات، زمين، مجوزها، مسائل زيستمحيطي و غيره) در راستاي اقتصاديتر شدن طرحهاي تبديلاتي، گامهاي عملي برداشته شود.
- شفافيت در تعيين متولي مقوله تبديلات گازي در وزارت نفت، از مقولات مهم ديگري است كه بايد بدان پرداخته شود. لازم است مديريت و برنامهريزي براي اقدامات اجرايي اين حوزه، بهطور كامل در يكي از شركتهاي تابعه پتروشيمي، پالايش و پخش، گاز و يا شركت ملي نفت تعريف گردد تا احداث واحدهاي صنعتي تبديلات گازي از سردرگمي موجود رهايي يابد و تلاشهاي پژوهشگران صنعت نفت به صورت ملموس در واحدهاي تجاري نمايان گردد.
در هر حال، بحث تبديلات گازي، بحثي ملي است كه بهعنوان يكي از مهمترين راهبردهاي مصرف گاز در راستاي اشتغالزايي، توسعه صنعتي، تكميل زنجيره ارزشي و كسب ارزش افزوده، جذب سرمايه بخش خصوصي و حتي توسعه منطقهاي، دولت را ياري خواهد نمود. لازمه اين امر، دستيابي به شناخت صحيح اين روش مصرف و برنامهريزي صحيح براي توسعه آن ميباشد.
انتهاي پيام