اسلامي ندوشن در همايش روز فردوسي: شاهنامه براي ايرانيان پنجرهي تنفسي معنوي ايجاد کرد
محمدعلي اسلامي ندوشن معتقد است: شاهنامه يک پنجرهي تنفسي معنوي براي ايرانيان ايجاد کرد؛ زيرا تمرکز اصلي شاهنامه بر روي جوهرهي انساني و انسانيت است. به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خراسان رضوي، اين پژوهشگر در همايش بزرگداشت روز ملي فردوسي با عنوان "دانش و خرد فردوسي" که در آمفيتئاتر کانونهاي فرهنگي - هنري دانشگاه فردوسي برگزار شد، با ارائهي مقالهاي با عنوان "اگر شاهنامه نبود، ايران چه ميشد؟" گفت: اگر شاهنامه نميبود، ايران به همين صورت ميماند؛ يعني ممکن بود که آب و خاک و خليج فارس باقي بماند؛ اما ديگر ايران، ايران گذشته نبود. مثل اتاق بدون پنجره بود؛ اتاقي که پنجره ندارد و نور و روشنايي و هواي خوب ندارد. شاهنامهي فردوسي نقش پنجره را براي کشور ايران دارد. اسلامي ندوشن در ادامهي موضوع اصلي خود يعني "اگر شاهنامه نبود، ايران چه ميشد؟"، گفت: اين مسأله، مسألهاي بسيار دامنهدار است و نبايد انتظار برود که حقش را به کمترين مقدار ادا کرد و اين مستلزم نوشتن کتابهاي متعدد و مختلف است که اگر شاهنامه نميآمد، آثار بعد از آن چه سرنوشتي پيدا ميکردند؟ اين نويسنده تصريح کرد: با حضور شاهنامهي فردوسي در ايران، کشور يک تجديد شخصيت پيدا کرد؛ براي اينکه هيچگاه گذشتهي ايران و دورانهاي سرافرازي و پيشرفت فراموش نشود. او همچنين گفت: شاهنامه به طور کلي جريان نبرد بين نيکي و بدي است که اين نبرد به جايي ميرسد که نيکي حتماً بايد در آن به بدي غلبه کند و ارزش شاهنامه در اين است که سرايندهي انسانيت است. شاهنامه يک کتاب بيطرف است که انسانيت را وصف ميکند؛ نه اينکه طرفدار روح ايراني باشد و اين است که در قسمت داستاني شاهنامه نيز در پايان نبرد، بين نيکي و بدي سرانجام نيکي پيروز ميشود. او در ادامه به بيان موضوعات اصلي مطرحشده در شاهنامه پرداخت و مسألهي خرد را محور اصلي شاهنامه دانست و گفت: شروع کار شاهنامه نيز به نام خداوند جان و خرد است و تمام کتاب نيز بر گرد اين کلمه ميچرخد. "خرد" از نظر فردوسي مجموعهي تجربيات انساني و آموزههاي انساني و چراغ راهنمايي براي خوب زندگي کردن است. اسلامي ندوشن با بيان اينکه "خرد" رکن شاهنامه است، تصريح کرد: دومين مسألهي اصلي در شاهنامه، مسألهي داد و دهش است؛ داد به معني حق ديگران را ادا کردن و دهش نيز يک نوع عدالت اقتصادي است. او مسألهي ديگر را علاوه بر داد و دهش در شاهنامه، مسألهي "نام" دانست که پهلوانان به خاطر آن ميجنگند تا اينکه شرف و انسانيت لکهدار نشود. وي ديگر نکتهي مهم يادشده در شاهنامهي فردوسي را "دانايي" دانست و افزود: دانش با دانايي با هم تفاوت دارند؛ دانش اندوختهي معلومات را شامل ميشود؛ اما دانايي يک نوع روشنبيني است تا کل دانش بشري در خدمت انسانيت قرار گيرد؛ دانش زماني ارزنده است که تبديل به دانايي شود و دانايي برابر است با روش انساني در زندگي. محمدعلي اسلامي ندوشن در توضيح اينکه "اگر شاهنامه نبود، ايران چه ميشد؟"، گفت: اولين مسأله، مسألهي گذشته و تاريخ ايران است. اگر شاهنامه نميبود، تاريخ و گذشته ايران فراموش ميشد و هيچ کتاب ديگري نميتوانست اين يادگارها را در ذهن ايرانيان حفظ کند و فقط شاهنامه با قدرت کلامي فردوسي توانست تاريخ ايران را به گذشتهاش وصل کند. او گفت: مسألهي بعدي، خوبي و بدي است که در صورت عدم وجود آن، شاهنامه به اين صورت در فرهنگ ايراني باقي نميماند که بدها بايد مجازات شوند و خوبها پاداش بگيرند؛ ولي شاهنامه اين راه را در برابر ما گشوده است. اين شاهنامهپژوه در توضيح مسألهي سوم به زبان فارسي اشاره كرد و اينکه هيچ زباني مثل زبان فارسي در جهان اينقدر ستون اصلي استقلال و آزادي اين ملت نبوده است و گفت: اين يک رکن جداييناپذير از هويت ايرانيان ملي است و زبان فارسي در ايران تضمينکنندهي اعتبار ايراني است و اگر شاهنامه نبود، زبان فارسي اينگونه نميماند. او افزود: همهي کساني که بعد از فردوسي و شاهنامه آمدهاند، به نوعي تحت تأثير فردوسي بودهاند و اگر اين کتاب و شخصيت فردوسي نميبود، کتابها و شخصيتهاي بزرگ بعد از آن مثل نظامي، سعدي، خيام و حافظ و... نميبودند؛ زيرا فردوسي به اينها جرأت داده است تا مسائل پهناوري را وارد فکر و زبان خود کنند و فردوسي راه آنها را باز کرده و شاهنامه راه و رسم زندگي را به آنها نشان داده است؛ مثلاً سعدي بوستان را به تقليد فردوسي نوشته است و ديوان حافظ نيز يک شاهنامهي دوم است پر از مفاهيم باستاني ايراني که باز هم شاهنامه راه آن را گشوده است. او تصريح کرد: تشکيل مجالس و نوشتن کتاب براي فردوسي و شاهنامه کافي نيست؛ در صورتيکه در سراسر دنيا براي شکسپير روزي يک کتاب نوشته ميشود، دربارهي فردوسي هم بايد همين توجه را قائل شد. اسلامي ندوشن در پايان گفت: فردوسي ايران را به دست ايراني سپرده است و ما اگر ميخواهيم آينده جايي قابل زيست باشد، يکي از آن بنيادهاي انديشه و تمدن بشري را بايد از همين شاهنامهي فردوسي بيرون کشيد و اگر شاهنامه اثري قابل توجه مانند آثار شکسپير نشده است، تقصير فردوسي نيست؛ بلکه تقصير زبان فارسي است که برد اقتصادي و سياسي ندارد. انتهاي پيام