در آستانهي روز بزرگداشت شيخ فريدالدين عطار نيشابوري، همايش «عطار به روايت شفيعي كدكني» روز گذشته (سهشنبه) برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، محمدعلي موحد - پژوهشگر و نويسنده - با خواندن اين شعر مولانا: «جاني كه رو اينسو كند / با بايزيد او خو كند / يا در سنايي رو كند / يا بو دهد عطار را»، شفيعي كدكني را مصداق اين شعر مولانا دانست كه با كساني چون بايزيد، سنايي و عطار سر و كار داشته است.
او در ادامه گفت: شفيعي هم عطار را نرم كرده است و هم مشكلات و گرههاي عطار را براي ما باز كرده و كاري كرده كه عطر عطار منتشر ميشود.
موحد اعتقاد دارد: عطار از بزرگان خوششانس ماست و بزرگان ديگر ما كمتر شانس او را داشتهاند؛ چرا كه تصحيحهاي زيادي روي آثار او صورت گرفته است. تصحيح متون عطار از نيكلسون شروع ميشود و بعد به صادق گوهرين، نوراني وصال، محمدجواد مشكور، محمد استعلامي و ديگران ميرسد. محققاني هم كه دربارهي تصحيح متون مربوط به عطار كار كردهاند، كساني چون سعيد نفيسي، بديعالزمان فروزانفر و هلموت ريتر هستند كه در آثار اين شاعر تحقيق و تتبع كردهاند.
موحد يادآور شد: عطار هم در نثر و هم در نظم دست بالايي دارد. او شاعر بساگوي است. گاهي شعرش فوقالعاده به نظم پهلو ميزند، و كمتر شعري آنقدر بيپيرايه، روان و در اوج را ميتوان پيدا كرد. گاهي هم معاني بسيار را در يك تكبيت جمع ميكند.
وي در ادامه گفت: قهرمانهاي مثنويهاي عطار بخصوص در «منطقالطير»، «الهينامه» و «اسرارنامه»، به دنبال گمشدهاي ميگردند و سراغ اين گمشده را از زمين و زمان ميگيرند.
موحد سپس به دو وجه مهم عطار كه كمتر كسي به آنها پرداخته است، اشاره كرد و افزود: عطار مترجم زبردستي است. وقتي «تذكرهالاوليا» يا «معراجنامه» را با ترجمهي عطار ميخوانيم، خواهيم ديد او كار بزرگي كرده است و در ترجمه دستي قوي دارد، كه كسي دربارهي اين هنرش بحث نكرده است.
اين نويسنده وجه برجستهي ديگر عطار را قصهگويي او دانست و متذكر شد: وقتي آثار عطار را ميخوانيم، به اين نكته پي ميبريم كه او چقدر قصه و حكايت بلد بوده است. در «الهينامه» 282 قصه، در «مصيبنامه» 347 قصه، در چهار مثنوي روي هم 897 قصه و در «تذكرهالاوليا» 918 قصه و 115 حكايت ديوانگان دارد.
در ادامهي اين مراسم كه در شهر كتاب مركزي برگزار شد، احمد جلالي - رييس كتابخانهي مجلس شوراي اسلامي - با بيان اينكه شفيعي كدكني در روايت آثار عطار، منظومهي ذهني و زباني خاص خود را دارد، تصريح كرد: اساس كار شفيعي دو نسخهي مراغي است كه از نظر او، اين دو نسخه كاملترين نسخهها هستند كه از آنها براي كارش استفاده كرده است. زحمات شفيعي در اين مجموعه، نوع تصحيح، استفاده از تتبع و بررسي او قابل توجه است. اما ميخواهم به نكتهاي ديگر توجه نشان دهم، و آن زبان خاص عطار است كه مورد توجه شفيعي هم بوده است. نگاه شفيعي به عطار از دو زاويه قابل توجه است؛ يكي فهم زبان او به معناي عام زبان و ديگر زبان خراساني كه بدون آشنايي با اين زبان، همدلي با آن براي ما ميسر نخواهد شد.
وي افزود: دربارهي منظومههاي فطري و هنري، دستور ذائقهي هنري و زيباشناسانهي ما بايد از «بيا تا ببين» باشد؛ چراكه از خارج منظومه نميتوان انتظار ديدن داشت. برخلاف متون مربوط به عالم شهادت، آنچه محتمل است، مقولهي كذب و صدق است؛ در منظومههايي كه در عالم غيب است، مقولهي مورد نظر كه ميداندار است، مقولهي زشت و زيباست و اگر صدق و كذبي مطرح ميشود، دنبالهرو آن است.
جلالي متذكر شد: تا ما در بيرون منظومه ايستاده باشيم، راه لذت بردن ما از جهان مشكل خواهد بود. درهر صورت، اين منظومهي فكري را از درون بايد ديد و نميتوان با نسخههاي بيروني دربارهي آن داوري كرد؛ زيرا نفس عرفان جدا از اينكه به زبان نثر و شعر بيان شده باشد، خود هنر است؛ پس شعر عرفاني هنر اندر هنر ميشود و التذاذ ما از شعر عطار بدون فهم اين دو هنر پيچيده از هم، نه تنها اوج نميگيرد، بلكه با مشكل مضاعفي مواجه ميشود. چنانكه دربارهي حميدي شد و هرچند او در نوع خاصي از شعر در روزگارش ممتاز بود، ولي در دستگاه فكري كه براي درك عطار داشت، اين بود كه از بيرون منظومه مينگريست.
جلالي همچنين با اشاره به يكي ديگر از مواردي كه شفيعي در نفهميدن عطار عنوان كرده است، گفت: شفيعي در بخش ديگر، نفهميدن عطار را به لهجهي خراساني مربوط دانسته و معتقد است، نفهميدن اين لهجه باعث شده كساني كه آن را نميفهمند، بخشهايي را عوض كنند. شفيعي خود را در كار مرهون كاتباني ميدانند كه چيزهايي را كه نميفهميدند، نقاشي ميكردهاند.
به گزارش ايسنا، سپس مريم حسيني - از شاگردان شفيعي كدكني - دربارهي «سيري در زبور فارسي» شفيعي كدكني سخن گفت و يادآور شد: در «زبور فارسي» شفيعي مقدمهي مفصلي آورده است. اين مقدمهي مبسوط حاصل پرسشهايي است كه جان استاد را بيقرار كرده است؛ پرسشهايي در باب سلسلهي مشايخ و سلسلهي معنوي عطار. اينكه اساتيد عطار در شاعري و عرفان چه كساني بودهاند، از جملهي اين پرسشهاست.
او افزود: در قسمت ابتدايي مقدمه، شفيعي آراي حميدي را دربارهي عطار زير سؤال ميبرد و قسمت دوم مقدمه كه عنوان هويت تاريخي دارد، يادداشتي بر زندگينامهي عطار است. روش كدكني اين بوده كه در مقدمهي آثار خود، مهمترين نظرياتش را در باب ادبيات بيان كند. سنايي، عطار و مولوي سه قلهي بزرگ شعر عرفاني بودند؛ اما در ميان اينها، شاعران ديگري نيز وجود داشتند كه از تجربههاي عرفاني آنها، ابياتي باقي ماندهاند كه شفيعي از آنها ياد ميكند.
حسيني همچنين متذكر شد: از ويژگيهاي غزليات عطار، وحدت ساختمان شعري، هماهنگي ساختار و معناست كه بسا نمونههايي را شفيعي آورده است؛ اما اطلاعات تاريخي كه شفيعي همواره دغدغهي آن را داشته است، او را برآن داشته كه توجهي به «تذكرهي دولتشاهي» داشته باشد. دقتي كه او ميكند، به سال وفات عطار است كه بر آن تأكيد شده است. شفيعي بر اين باور است كه نسب معنوي عطار قطعا به ابوسعيد ابوالخير ميرسد. آخرين پرسشي كه شفيعي در مقدمهي كتاب به آن پاسخ ميدهد، در باب عطارهاي شاعر است كه تنها در زمان عطار نيشابوري، 24 عطار وجود داشتهاند.
حسيني يكي از پرارزشترين بخشهاي كتاب را بخش تعليقات آن دانست و گفت: اطلاعات تاريخي براي واژهها در اين اثر فراهم ميشود، كه بسيار جالب توجه است.
او همچنين به احاطهي شفيعي كدكني بر موسيقي ايراني اشاره كرد و يادآور شد: احاطهي شفيعي بر موسيقي ايراني آنقدر هست كه بسياري از تركيبات موسيقي را نشان ميدهد، كه اين هم نشان از آشنايي عطار و هم شفيعي با موسيقي دارد.
در ادامه، محمود عابدي - استاد دانشگاه - دربارهي «نگاهي به منطقالطير» سخن گفت و يادآور شد: «منطقالطير» در پهنهي گستردهي زبان و ادبيات فارسي كتاب عجيبي است؛ به اندازهاي كه بحق، عضوي رأسي و ضلعي از مثلث «حديقه» سنايي و «مثنوي» مولوي را ميسازد. «منطقالطير» مثل زندگي عطار عجيب است، تحقيقات زيادي در زمينهي زندگي عطار شده است؛ اما همهي اينها اول كار است. به نظر ميرسد هنوز هيچيك به جواب نهايي نرسيده باشند. مهم اين است كه ميان سنايي، عطار و مولوي، شعر سنايي بيش از هر شاعر ديگري روي به جامعه دارد و عرفان او مردمي است؛ چراكه شخصيت او شخصيتي عجيب بوده كه هميشه در سفر است؛ بيخانمان، بيتعلق، در هيچ شهري مقيم نيست، شهروند هيچ محدودهاي نيست، عصر او دورهاي است كه از فقيه، قاضي، صوفي و بزرگزاده به زباني بسيار صريح، دقيق، درست و عالمانه نقد ميشود و چه بسيار از نقدهاي او را ميتوان امروز هم خواند. اما عطار در خودش است، همهي سير روحاني از خودش آغاز و به خودش ختم ميشود؛ باز هم برخلاف مولوي كه به مشكلات انسان فكر ميكند و ميخواهد جواب دهد؛ اما عطار از كثرت به وحدت خودش توجه دارد.
وي افزود: كل داستان «منطقالطير» برخورد دو عنصر متناقضنما با نكاتي عجيب است. معانياي كه در «منطقالطير» وجود دارند، در رسالهالطيرها نيز هستند؛ اما به گونهاي كه عطار مطرح ميكند، شيوهي خودش است و در پايان مشخص ميكند كه اين سفر از خود به خود است.
عابدي همچنين گفت: داستان شيخ صنعان كه قلب «منطقالطير» است، حكايت عبور و سير و گذشتن از همهي ارزشهاي متعارف است كه در پس پردهي بهترين غزليات حافظ، آن را ميبينيم. عجبا كه نميدانم عطار مثل سنايي و مولوي آيا مصاحباني داشته است يا نه، گرچه در بخشهايي از «منطقالطير» به اين موضوع اشاره دارد كه مصاحباني نداشته است. عجبا كه زبان «منطقالطير» با مثنويهاي ديگر او تفاوت دارد، چه بسا «مصيبتنامه»، تجربيات بعدي عطار باشد؛ ولي زبان آنها با هم متفاوت است. تعابير خاصي كه از زبان محاوره گرفته شده است، در «منطقالطير» بسيار ديده ميشود، كه در آثار ديگر شاعران و بقيهي آثار عطار نيست.
او تعابير «منطقالطير» را تعابيري خاص دانست و متذكر شد: اگر عطار مثل مولوي مخاطب نداشته، عجيب است كه عطار اين مطالب را بيان كرده است. گويي كه شاعر با خودش است.
عابدي تصحيح شفيعي كدكني را كاري بسيار بزرگ دانست و مقدمات و مؤخرات كتابهاي او را بسيار قوي عنوان كرد و يادآور شد: همهي مقدمههاي شفيعي بسيار تازهاند و تعليقات او بسيار قوي. اگر ادبيات امروز به نامهاي اين بزرگان نيارايد، دچار غبن بزرگي شده است. اما چه ميشود كرد كه در تأمل در متن گاهي اهل هنر كمحوصلگي ميكنند. همين نسخههاي مراغي نسخههاي قابل تأملي هستند. اينكه چرا اين دو نسخه در تاريخ مبهماند، جاي بحث فراوان دارد؛ اما با اين وجود، اين دو نسخه از نسخ ديگر كاملترند.
اين پژوهشگر همچنين متذكر شد: عطار از گفتن لذت نميبرد؛ از سكوت لذت ميبرد. وقتي چشمانش را ميبست و سكوت ميكرد، لذت ميبرد؛ زيرا سير ميكرد، خود را نميديد، خدا را ميديد و حقيقت عرفان را.
مهدي محبتي - استاد دانشگاه - ديگر سخنران اين مراسم نيز دربارهي «مصيبتنامه و درد جاودانگي» صبحت كرد و يادآور شد: اغلب «مصيبتنامه» را آخرين كتاب عطار ميدانند و كسي را نديدهام كه اين نكته را منكر شده باشد. عطار ظاهرا «منطقالطير» را پيش از «مصيبتنامه» نوشته است. دو اثر «منطقالطير» و «مصيبتنامه» بيشتر ذهن ايراني را به خود مشغول كردهاند. با تأملاتي كه در مجموعهي آثار عطار داشتهام، به نظرم كليت آثار عطار نوعي دغدغه است براي گذار از ظاهر جهان و رسيدن به كنه هستي كه تمام زندگي عطار هم بيان اين نكته است.
وي همچنين گفت: در فرهنگ ما اقبال شاياني از «منطقالطير» شده است و مجموعههايي از شرحها و توصيفها كه شايستهي «منطقالطير» به عنوان يكي از بهترين دستاوردهاي بشر است، دربارهي آن نوشته شده است؛ اما «مصيبتنامه» شناختهشده نيست. درحاليكه اين اثر وجوه برتري بسياري بر «منطقالطير» دارد.
اين استاد دانشگاه در مقايسهي «منطقالطير» و «مصيبتنامه» گفت: اگر نقدي از نظر ساختاري به «منطقالطير» داشته باشيم، دو سه اشكال ساختاري بر آن وارد است؛ نخستين اشكال سفري است كه مرغان «منطقالطير» آغاز ميكنند. سفر واحد نيست؛ زيرا انبوه مرغان جمع شدند تا به سيمرغ برسند و در پايان سفر به سيمرغ ميرسند. در اغلب موارد سيمرغ را تعبير به حقتعالي كردهاند، درصورتي كه دقت در خود «منطقالطير»، مانع از اين برداشت است. سيمرغ يكي از جلوههاي حق است. اگر سيمرغ پايان «منطقالطير» را حقتعالي در نظر بگيريم، مشكلات زيادي پيش خواهد آمد؛ اما اگر يكي از جلوههاي حقتعالي در نظر بگيريم، اين مشكلات حل ميشوند.
وي افزود: سير مرغان «منطقالطير» به درك جلوهاي از جلوههاي حقتعالي منجر ميشود. در «مصيبتنامه»، سير سالك فطرت در نهايت در خودش ميبيند كه در او فشرده شده و در «منطقالطير» جلوهاي از حقتعالي است. نكتهي ديگر، رهبري اين مرغان است كه جاي سؤال دارد. قرعه با آنكه سادهترين روش ممكن است؛ اما كامل نيست. آيا انتخاب هدهد از طريق قرعه ميتواند كارايي لازم را در يك سلوك بيمانند هنري داشته باشد؟ مسألهي ديگر در «منطقالطير»، نبود تناسب الگوهاي پرندگان با سالكان است كه نوع همخواني بين مرغاني كه سلوك ميكنند، با بشر چه مناسبتي ميتواند داشته باشد.
محبتي همچنين گفت: خود مرغان وقتي به حضرت سيمرغ رسيدند، در نهايت سي مرغ باقي ماند. آيا اين سي مرغ همه يك نگاه به حقتعالي دارند؟ آيا ذات از بين ميرود و صفات باقي ميماند؟ عطار چون اينها را متوجه شده بود، در «مصيبتنامه» اينها را رفع كرده است.
اين پژوهشگر يكي ديگر از اشكالات «منطقالطير» را مختصر بودن سلوكي كه عطار براي هفت مرحله گفته است، دانست و افزود: در هفت وادي عطار منطقي بين واديها ديده نميشود؛ اما در «مصيبتنامه» اينطور نيست. اين اثر حاصل درگيري يك انسان دردمند است براي اينكه ببيند حقيقت چيست. او سراغ تكتك افراد جامعه ميرود و ميپرسد چگونه ميتواند به حقيقت برسد و عطار اشاره ميكند كه كسي پاسخ قانعكننده نميدهد؛ بنابراين راه ميافتد تا از سالكان بپرسد. از جبرييل شروع ميكند و با منطق دروني پيش ميرود. اگر مرغان «منطقالطير» بيروني هستند؛ اما سالك فكرت در «مصيبتنامه» دروني است و عطار نشان ميدهد كه اين سالك كسي جز خود عطار نيست. ميتوان گفت «مصيبتنامه» هم از حيث ساختار بيروني و هم محتوا بسيار غنيتر از «منطقالطير» است.
محبتي دليل شهرت «منطقالطير» را از نگاه شفيعي كدكني به دليل اسم آن دانست و يادآور شد: مردم چون به دنبال شادي هستند، دلشان نميخواهد به دنبال مصيبت بروند و به اين دليل بيشتر دنبال «منطقالطير» بودهاند تا «مصيبتنامه».
علياصغر محمدخاني هم در مراسم، يكي از ويژگيهاي مهم آثار عطار به روايت شفيعي كدكني را مقدمهي مبسوط و بخش مهم تعليقات او دانست و افزود: روش تصحيح كدكني بر اساس دو نسخهي ابراهيم مراغي است كه نزديكترين نسخه به عطار است و امروز با انتشار آثار عطار توسط شعيفي كدكني، سير عطارپژوهي تا حدي تغيير كرده است.
همچنين محمود فتوحي قرار بود مقالهاي را با عنوان «مختارنامهي عطار» ارائه كند، كه در مراسم حاضر نبود. در بخشي از اين مقاله آمده است: سال 86 گرچه به نام مولوي بود؛ اما در اين سال بخت فريدالدين عطار نيشابوري بلندتر بود؛ چراكه بخش عمدهي دستاورد 40 سال تحقيق يگانه عطارشناس امروز روانهي بازار فرهنگ و ادب شد. از ديرباز چنين رخدادي در تاريخ تحقيقات ايرانشناسي بيسابقه بوده است. در اين سالها كمتر كسي با چنان دانش ژرف و عشق شگرفي بخش اعظم عمر خويش را صرف پژوهش آثار و افكار يك شاعر يا نويسنده كرده است، خاصه در روزگا ما كه عزمها و فرصتها پرانتر از ابر بهاري شدهاند. استاد ما در مقدمههاي عالمانه بر هر يك از منظومههاي عطار زواياي زندگي و انديشهي همشهري خود را كاويده و خواندنيها نوشته است.
در ادامهي اين مقاله دربارهي «مختارنامه»ي عطار توضيحاتي ارائه شدهاند.
انتهاي پيام