بهرام بيضايي معتقد است: نمايش "افرا" به فرهنگي تعلق دارد كه در آن گفتوگو وجود ندارد.
فرهنگ ما مبتي بر تكگويي است
به گزارش خبرنگار بخش تئاتر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، نويسنده و كارگردان نمايش "افرا" كه ساعاتي قبل در تالار وحدت در نشست پرسش و پاسخ اين نمايش سخن ميگفت، ادامه داد: از زمان نوجواني اين حس در من وجود داشت، كه فرهنگ ما مبتني بر تكگويي است و برخلاف تئاترهاي فرنگي كه ديالوگ محور نمايش است، نمايشهاي ما بر تكگويي مبتني است.
او خاطرنشان كرد: در گذشتههاي دور اين اعتقاد وجود داشت كه سكوت بزرگترين خداي ما ايرانيان است و هنوز هم ما در همين شرايط به سر ميبريم. از تولد تا مرگ خود نميتوانيم افكارمان را همانگونه كه هستند بيان كنيم و بيشتر زندگي ما تكگوييهاي ما با خودمان است. اينچنين است كه تعدادي از نمايشنامههاي من همانند "افرا" بر تكگويي شخصيتها مبتني است.
به گفته بيضايي؛ اگر در نمايش "افرا" ديالوگي برقرار ميشود، اتفاقي است و اصولا "افرا" نمايش سرزمين ماست كه مردمانمان خلع فكر شدهاند. درحالي كه كودكان كشورهاي ديگر ميتوانند به راحتي سخن بگويند، زيرا هرگز تصور نميكنند بيان افكارشان باعث ميشود كه دردسري برايشان به وجود بيايد. اما حرفزدن ما به معناي آن است كه چيزي را پنهان ميكنيم، بنابراين نمايش "افرا" هم به همين فرهنگ تعلق دارد.
پيش از آشنايي با گروتوفسكي ....
او درباره تأثيرپذيرياش از "گروتوفسكي" و تئاتر بيچيز هم توضيح داد: پيش از آنكه "گروتوفسكي" را بشناسم، در جامعهاي به دنيا آمدهايم كه تمام تئاترهايش بيچيز بوده است. تعزيه، تخت حوضي و ديگر آيينهاي نمايش ايراني اگر در جايگاه درست خود اجرا شوند، همه نمايشهايي بيچيز هستند و نمايش "افرا" هم از همين آثار بهره گرفته است.
بيضايي ادامه داد: اواسط دهه 50 زمانيكه در دانشكده هنرهاي زيبا تدريس ميكردم، با افكار "گروتوفسكي" و "پيتر بروك" آشنا شديم و آنها همان مطالبي را درباره تئاتر ايران ميگويند، كه پيش از اين من در كتاب "نمايش در ايران" به آنها پرداخته بودم.
تئاتر ما رشد نكرد
اين كارگردان تئاتر ادامه داد: ما صاحب تئاتر توانا و بسيار بزرگي بوديم كه رشد نكرد و نتوانست مقدمه كاري ما در دوره بعدي باشد، چراكه تعزيه ما با كمترين امكانات زير زمين، زمين و عرش را به يكديگر پيوند ميزند و "افرا" هم از همين آثار بهره گرفته است.
به گزارش ايسنا، اين هنرمند در بخش ديگري از اين جلسه دربارهي رويكرد اسطورهاي در "افرا" با بيان اينكه يكي از وجوه اين نمايش درباره اكثريتي است كه اقليت يا قرباني خود را انتخاب ميكنند، تصريح كرد: در اين اثر همه آدمها قرباني شرايطي هستند كه در آن به دنيا آمده و زندگي كردهاند. جامعه آنها چيز بيشتري به آنها نداده است. در اين ميان اكثريت آموخته كه چگونه قرباني خود را انتخاب كنند.
آنچه در افرا روايت ميشود امروزي است
بيضايي در پاسخ به پرسشي درباره منسوخشدن مفاهيم مطرحشده در "افرا" هم مطرح كرد: اگر فكر ميكردم اين مفاهيم منسوخ و كهنه شدهاند، اين نمايش را اجرا نميكردم. اما معتقدم كه مفاهيم هرگز قديمي نميشوند و آنچه در "افرا" روايت ميشود به امروز تعلق دارد، هرچند زمان اين نمايش به سه چهار دهه قبل بازميگردد.
سوسن تسليمي در نگارش افرا همكاري نداشته است
او با رد همكاري سوسن تسليمي در نگارش نمايشنامه "افرا" توضيح داد: اوايل سال 58 نمايشنامهاي با عنوان "نوشتههاي ديواري" به نگارش در آورده بودم كه بيش از 30 قطعه بود كه هركدام از آنها يك تكگويي محسوب ميشدند، اما شرايط اجراي اين نمايش هرگز پديد نيامد و سعي كردم تكگوييهاي ديگري را كه قابل اجرا باشند جايگزين آن كنم. بر همين اساس يكي دو پيشنهاد از سوي خانم تسليمي ارايه شد تا اينكه سالها بعد يكي از مسوولان ارشاد به من گفت: «كسي با كارگرداني تو مشكلي ندارد و با نوشتههاي توست كه مشكلي دارند.» به همين دليل فيلمنامهاي براساس آن نوشتم و به نام خانم تسليمي ارايه كردم، اما پس از آن، ساخت فيلم هم منتفي شد تا اينكه سالها بعد نمايش "افرا" به شكل فعلي به نگارش درآمد.
هرگز تصميم نميگيرم يك نمايش روانشناسانه بنويسم
بيضايي درباره رويكرد روانشناسي و جامعهشناسي "افرا" هم خاطرنشان كرد: هنگام نوشتن تنها به آنچه در درون من رخ ميدهد، توجه ميكنم. هرگز تصميم نميگيرم يك نمايشنامه اسطورهاي يا روانشناسي يا جامعهشناسانه بنويسم بلكه در اين زمينهها مطالعه كردم كه اين مطالعه هنگام نوشتن خودبهخود تأثير خود را ميگذارد.
ادامه دارد