پس از نقد و بررسي سريال «مدار صفر درجه» به لحاظ تاريخي و سياسي، اين مجموعه با حضور جمعي از منتقدان به همراه حسن فتحي (كارگردان و نويسنده) از بعد هنري به بحث گذاشته شد.
به گزارش خبرنگار سرويس تلويزيون ايسنا، عزيزالله حاجي مشهدي، شهرام جعفرينژاد و جواد طوسي (منتقد) و داريوش كاردان (كارشناس - مجري) افرادي بودند كه به همراه حسن فتحي در برنامهي نقد اول حاضر شده بودند.
***
عزيزالله حاجي مشهدي، در ابتداي سخنانش «مدار صفر درجه » را در زمره كارهاي شاخص و برجسته فتحي قرار داد كه در مقايسه با مجموعهها مناسبتي و غير مناسبتي اين كارگردان در رتبه بالاتري قرار ميگيرد.
وي همچنين با اشاره به مراحل توليد سنگين مجموعه تاريخي «مدار صفر درجه» يادآور شد: حضور در كشورهاي خارجي و تعداد پرشمار بازيگران توليد وسيعتر و پردردسرتري را طلب ميكرد كه بيشترين فشارها را خود كارگردان متحمل شد. به نحوي كه شنيدهام ساخت «مدار صفر درجه» مقدمات بيماري آقاي فتحي را فراهم كرده است.
شهرام جعفرينژاد نيز در ادامه صحبتهاي حاجي مشهدي اذعان كرد: شايد كمتر سريالي وجود داشته باشد كه منتقدان از ابتدا تا انتها به تماشاي آن بنشينند. اما من تمام دقايق «مدار صفر درجه» را بدون فوت يك لحظه به تماشا نشستم و لذت هم بردم.
وي با تاكيد بر لزوم نگاه كلان به سريال «مدار صفر درجه»، خاطرنشان كرد: دستاوردهاي اين سريال به حدي مهم است كه كم دانستها را ميتوان نديده گرفت.
به اعتقاد اين منتقد، « مدار صفر درجه» در زمرهي محدود سريالهاي تاريخي است كه يك جوان را قهرمان قرار داده تا نسل جوان بتوانند با آن همذات پنداري كنند و اين سريال نوعي تقديس روشنفكري، علم و ادب محسوب ميشود.
شهرام جعفرينژاد ادامه داد: بسياري از اسامي، شخصيتها و رويدادهايي كه در اين سريال به آنها اشاره شده بود، را پيش از اين نشنيده بودم و با تماشاي آن اطلاعات خوبي كسب كردم. ضمن اين كه «مدار صفر درجه» در طرح درست قضيه يهوديت و تفاوت گذاشتن با صهيونيسم موفق عمل كرده است. اين دستاورد كمي نيست و باورم نميشد به اين زيبايي در دل داستاني دراماتيك بتوان اين موضوع را بيان كرد.
به اعتقاد جعفرينژاد در سريال «مدار صفر درجه» هماهنگي خوبي بين اجزاء توليد ديده ميشود و اين سريال اعتماد به نفس و توانايي برنامهسازان ما را براي توليد كارهاي فراملي بالا ميبرد.
جواد طوسي با رجعت به شيوهي ساخت فيلمهايي كه مبتني بر تاريخ نگاري در دهههاي 20، 30 و 40 ساخته شدهاند، گفت: در اين دوره بضاعت سينماي ما اندك بود و اگر ميخواستيم به متون تاريخي و ادبي رجعت داشته باشيم، اجرا و متريال تصنعي بود و سنخيتي با آنها نداشت.
رفته رفته نگاه جدي به حوزه تاريخ از اوايل دهه 50 با مرحوم علي حاتمي شكل گرفت كه نشان ميدهد سازنده اين آثار نگاه نقادانه و دغدغه جدي به تاريخ معاصر خودش دارد. اگر اين قضيه رابه حوزه مجموعهسازي پس از انقلاب تصميم دهيم با آثار داود ميرباقري و محمد علي نجفي مواجه ميشويم. اين نمونههاي متقاطع نشان ميدهد هنرمند از طريق تاريخ خواسته است به شرايط معاصر خود بپردازد.
وي ادامه داد: اگر اين آثار را با شيوه كار آقاي فتحي مقايسه كنيم، متوجه ميشويم كارهاي ايشان نيز كم كم تبديل به يك سبك ميشود. در «مدار صفر درجه» با كار تركيبي مواجه هستيم و در آن يك نگاه نقادانه و عبرتآموز به تاريخ با رابطهيي عاشقانه ديزان ميشود.
به اعتقاد جواد طوسي، ساخت «مدار صفر درجه» نشان ميدهد كه حسن فتحي بسيار هوشمندانه رفته رفته به رسانه خود شناخت پيدا ميكند و تنها نگاه شخصي خود را از طريق آثارش تعميم نميدهد.
به گفتهي اين منتقد، سريال «مدار صفر درجه» بياني كسالت بار از تاريخ ندارد و با نگاهي فتورمان گونه به تاريخ ميپردازد كه خود يك سبك است.
جواد طوسي در عين حال گفت: گاهي شخصيتها در «مدار صفر درجه» محوريت پيدا ميكنند و چند وجهي هستند، اما در نگاه متكثر و حجم انبوه اطلاعات، گاه فرصت لازم به دست نميآيد تا نگاه عبرت آميز به تاريخ داشته باشيم.
وي تصريح كرد: مطمئنا در ساخت مجموعهيي 30 قسمتي هر چقدر كارگردان و نويسنده تلاش كند، نميتواند انسجام را به كليت تعميم دهد. اما گاه در مجموعهي كه كارگردان تا اين اندازه دقت عمل و وسواس به خرج داده است، آدمها به حدي شبيه هم صحبت ميكنند كه قابل تفكيك نيستند. در اين سريال هم چنين گاه سهل انگاريهايي ديده ميشود و به نظرميرسد سياهيلشگرها رها شدهاند و اگر چه در پس زمينه قرار دارند اما گاه به دوربين خيره ميشوند.
به گزارش ايسنا، شهرام جعفرينژاد با اشاره به صحبتهاي جواد طوسي، كه اعتقاد داشت برخي مسائل در «مدار صفر درجه» با انسجام مطرح نشده است خاطرنشان كرد: در هر اثر هنري لزومي ندارد به تمام اجزاء به شكل پر رنگ پرداخته شود و گاه به برخي اجزاء در پس زمينه پرداخته ميشود. ضمن اين كه قصه اصلي درام عاشقانهيي بين پسري مسلمان و دختري يهودي است كه اين حس به زوجهاي ديگر نيز منتقل ميشود.
جواد طوسي در ادامه صحبتهاي جعفرينژاد، متذكر شد: «مدار صفر درجه» در لحظاتي به مثابه تريبوني براي آقاي فتحي بود كه از اين فرصت كوتاه براي بيان مسائلي كه براي رفع سوءتفامهها بايد بيان ميشده، استفاده كرده است. اگر چه در فصل پاياني سريال نشانههاي درست بصري از طريق نوع رابطه حبيب و سارا به تماشاگر منتقل ميشود، ولي بخش كلي اين قسمت به توضيح مانيفست اختصاص دارد.
جعفرينژاد برخي از اين مسائل را به خط قرمزهاي تلويزيون مربوط دانست و گفت: باورم نميشد سريالي با اين مهارت بتواند خط قرمزها را رد كند.
نكات ضروري كه فتحي به بيان آنها التزام داشت، در «مدار صفر درجه» به دور از خطابه و موعظه و نرشين مطرح شد.
به گزارش ايسنا، در بخش ديگر عزيزالله حاجي مشهدي، «مدار صفر درجه» را يكي از محدود مجموعههاي تلويزيوني خواند كه پيش توليد آن با تحقيق و پژوهش جدي همراه بوده است.
وي ادامه داد: حسن فتحي در «مدار صفر درجه» هوشيارانه به مساله يهودي سوزي اشاره نميكند، اين به معناي تاييد يا نفي اين قضيه نيست، اما لزومي نديده است كه به اين مساله پر مناقشه بپردازد.
حاجي مشهدي، نقد مطبوعات و رسانههاي غربي درباره «مدار صفر درجه» را سرفرازانه توصيف كرد و گفت: تمامي اين رسانهها به توليد عظيم «مدار صفر درجه» اذعان داشتهاند و آن را با استانداردهاي هاليوودي مقايسه كردهاند.
اين منتقد با بيان اين كه در تحرير در «مدار صفر درجه» به همين حد بسنده شده كه يهوديت از صهيونيسم جدا است، اداه داد: فتحي در نشان دادن اين تعارض بسيار خوب عمل ميكند و اختلافي كه بين شخصيتهاي عمو و دايي سارا وجود دارد اين مرز را نشان ميدهد.
وي در عين حال معتقد است: شخصيت يهوديان در «مدار صفر درجه» يك دست و بدون فراز و نشيب به تصوير كشيده شده كه به تيپ سازي نزديك است.
به گزارش ايسنا، در ادامه صحبتهاي اين منتقدان حسن فتحي نيز صحبتهايي را در خصوص مدار صفر درجه مطرح كرد.
وي در ابتداي سخنانش گفت: صحبت كردن در مقابل شما براي من بسيار سخت است، چرا كه نسبت به هر سه شما نوستالژي دارم و از جواني نقدهاي شما را خواندهام. بنابراين در نزد اساتيد خود تنها درس پس ميدهم.
فتحي سپس خاطرنشان كرد: براي كساني كه كارهاي قبلي من را دنبال كرده اند بسيار سخت نيست كه متوجه شوند محور اصلي تمام كارهاي من روي مقدمه عشق، جنايت و تنهايي بشر استوار است. اين سه مقوله همواره ذهن مرا مشغول ميكند و «مدار صفر درجه» نيز فارغ از اين سه اصل نيست.
وي متذكر شد: قصه مدار صفر درجه را زماني طراحي كردم كه بحثها درباره هولوكاست مطرح نبود. براي نگارش فيلمنامه اين سريال 6 ماه روزي 7-8 ساعت كتاب ميخواندم و فيشبرداري ميكردم.
طوسي نيز در ادامه صحبتهاي فتحي گفت: زماني از شما شنيدم كه معتقديد اگر فكر ديگري به شما ملحق شود، در تفكرتان خدشه دار ميشود. اما در ساخت ميوه ممنوعه به نظر ميرسيد رفته رفته از حالت منفرد به حالت متكثري نزديك ميشويد.
حسن فتحي در پاسخ به اظهارات طوسي يادآور شد: من در سال 76 نيز تجربه كار گروهي را در سريال « فردا دير است» داشته ام . منتها بعضي اوقات مسالهيي بسيار شخصي شما را درگير ميكند كه تنها دغدغه خود شما است.
مظروف قصه مدار صفر درجه بازتاب دغدغههاي شخصي من بود. ضمن اين كه در «مدار صفر درجه» سعي كردم بيشتر از ساير آثارم به لايههاي تراژيك زندگي شخصيتهاي قصهام نزيك شوم.
نويسنده و كارگردان «مدار صفر درجه» نزديك كردن سبك اين سريال به قصههاي « هزار و يك شب» را از دغدغههاي اصلي خود بيان كرد و گفت: هنوز آرزو دارم روي مثنوي مولوي و هفت پيكر نظامي كار كنم همان گونه كه روزي دغدغه داشتم روي قصه شيخ صنعان كار كنم.
به گفته فتحي فاصله گرفتن از سنت قصه گويي ارسطويي و نزديك شدن به سنت قصهگويي هزار و يك شب به نحوي كه مخاطب عام را از دست ندهد، حد فاصل وي در مدار صفر درجه بوده است.
جعفرينژاد با اشاره به تكثر قصهها و شخصيتها در «مدار صفر درجه» در عين حال گفت: يكي از امتيازات اين سريال اين بود كه هيچ كدام از قصه منقطع از ديگري نيست و مخاطب هيچ كدام از شخصيتها را گم نميكند.
فتحي نيز اين مساله را به دليل رابطه علت و معلولي دانست كه در قصههاي هزار و يك شب وجود دارد و گفت: در مدار صفر درجه، حبيب پارسا، همان شهرزاد قصه گو بود.
***
به گزارش در اين نشست نقد و بررسي داريوش كاردان ( مجري كارشناس نقد اول) كه دقايق طولاني را در سكوت گذارند، به طرح اين پرسش از حسن فتحي پرداخت كه آيا فكر ميكند به هدف خود رسيده است؟
فتحي گفت: تا حدودي و بر حسب امكاناتي كه داشتم به اين هدف نزيك شدم؛ اما بايد مسائل را نسبي ديد. ساخت مدار صفر درجه نه تنها من را از فكر توليد اثري براساس قصههاي هزار و يك شب دور نكرد بلكه اين دغدغه در من تقويت شد.
جواد طوسي سپس استفاده از مباحث فلسفه را در سريال تلويزيوني مدار صفر درجه براي مخاطب عام سنگين خواند كه بيش از اندازه تكرار شده است.
حسن فتحي در پاسخ به اين اظهارات طوسي گفت: در مدار صفر درجه رابطهي ميان دختر و پسري از دو نژاد مختلف شكل ميگيرد و از آنجا كه اين دو جوان دانشجو هستندف احساس كردم بهترين راه تعامل كتاب و درس است كه در تاريخ و فلسفه بارز ميشود. ضمن اين كه تاريخ فلسفه نشان ميدهد كه چقدر آدم ها ميتوانند به راحتي با هم به گفت و گو بنشينند.
نويسنده و كارگردان «مدار صفر درجه» در ادامه گفت: ميپذيرم كه در ايران چندان اين ساله باب نيست اما چرا نبايد يا دبگيريم كه در يك سريال ايراني درباره نسخه بشنويم. البته سعي كردم اين مطالب را براي مخاطب جذاب كنم براي همين شخصيت اردشير را خلق كردم تا در دقايقي از سنگيني بار فلسفه كم كند.
طوسي در ادامه به ميزانسن واحد كلاس درس فلسفه و نپرداختن به شخصيت استاد فلسفه مدار صفر درجه اشاره كرد.
به گفته وي اين كاستي در مقابل شخصيت چند وجهي كاراكتري مانند جهانگير خانهمايون پناه قرار ميگيرد.
فتحي در اين باره متذكر شد: در هر قصه يك تعداد شخصيت دست چين مي شوند و دراماتيك تر هستند؛ چارهيي جز اين هم نيست.ضمن اين كه فيلمنامه مدار صفر درجه را يك نويسنده ايراني نوشته است من شخصيتي مانند جهانگير خان همايون پناه را مدام در اطراف خود ميبينم و كم هم نيستند پس از آنجا كه شخصيتهاي ايراني را بهتر ميشناسم پس بهتر درباره آنها مينويسم. اما به شخصيتهاي غربي تنها از طيرق خواندن كتاب و بيوگرافي ميتوانم نزديك شوم.
وي ادامه د اد: شخصيت شاندل فرصتي براي وقت گذاشتن بيشتر نداشته است . چرا كه در پاريس شخصيتهاي بسياري وجود دارند ضمن اين كه قصه اصلي حول و حوش سارا و حبيب ميگذرد. در حقيقت در پاريس به حدي موضوع براي گفتن داريم كه در بين آنها حسب اين كه عوامل پيش برنده كدام هستند، طبيعي است كه به يك تعداد بيشتر پرداخته شود.
به گزارش ايسنا در ادامه اين نشست عزيز الله حاجي مشهدي به يادآوري اين نكته پرداخت كه فكر اوليه سريال «مدار صفر درجه» در حد يك صفحه هم نبوده و بعد از طيرق تحقيق و پژوهش نويسنده به چنين قصه بلندي رسيده است.
به اعتقاد اين منتقد چنين نكته يي مي تواند براي جوانان كه قصد دارند در عرصه فيلمسازي فعاليت كنند، درس آموز باشد.
***
برنامه نقد اول در دومين قسمت از بررسي جنبههاي هنري سريال « مدار صفر درجه» وجوهي چون فيلمنامه، موسيقي، طراحي صحنه و لباس اين مجموعه را با حضور منتقدان بررسي كرد.
به گزارش خبرنگار سرويس تلويزيون ايسنا، در ابتداي اين نشست داريوش كاردان با ابراز گله از ادبيات گفتاري «مدار صفر درجه»، خطاب به حسن فتحي گفت: شما كه تا اين حد براي ساخت اين سريال زحمت كشيديد، چرا مشاور ادبي نداريد؟! در مدار صفر درجه شما زبان خاصي را به كار گرفتهايد كه تنها در مكاتبات اداري آن دوره يافت ميشد. ضمن اين كه گاه ادبيات گفتاري اين سريال غلطهايي به چشم ميخورد كه از ديد اساتيد ادبيات كه مخاطب شما هستند، غافل نميماند.
جواد طوسي نيز در ادامه صحبتهاي كارگردان به استفاده بيش از حد از لغات و واژگان عربي در سريال «مدار صفر درجه» اشاره كرد و گفت: اگر بپذيريم كه گويش مردم آن دوره اين گونه بوده است ، آيا لزومي دارد كه در اين سريال تا اين حد از آن تبعيت ميشد؟!
شهرام جعفرينژاد نيز با اعتقاد بر اين كه سابقه ديالوگ نويسي و گفتوگو در ادبيات ايران اندك است، خاطرنشان كرد: كوششي كه آقاي فتحي در مسير كارهايشان براي آهنگين و دراماتيك كردن زبان فارسي داشتهاند، قابل تقدير است. اما درعين حال باورپذيري و دراماتيك كردن اين ديالوگها نيز اهميت دارد. آيا پدران و مادران ما همانند آن چه در «مدار صفر درجه» ميبينيم صحبت ميكردهاند يا همانند ما و با كمي تفاوت در چند لغت حرف ميزدند.
عزيز الله حاجي مشهدي نيز در اين نشست بر حفظ يك دستي و انسجام زبان، گويش و لحن در سريالهاي تلويزيوني تاكيد كرد و گفت: ما نميتوانيم از بافت زماني 60 سال قبل استفاده كنيم ولي اصطلاحاتي را به كنار بگيريم كه امروز باب شده است. همانند آن چه در پارهيي موارد در سريال «مدار صفر درجه» اتفاق افتاد.
كاردان نيز در ادامه تصريح كرد: شايد به دليل مشغلههاي بسيار كارگردان، بخش ادبي سريال «مدار صفر درجه» مورد بيرحمي قرار گرفته باشد، اما اين كه حبيب پارسا شهر حافظ را اشتباه ميخواند، بسيار بد است.
عزيز الله حاجي مشهدي هم گفت: وقتي براي مقولاتي چون سواركاري و پرواز، نام مشاور در تيتراژ سريالهاي تلويزيوني به چشم ميخورد، چرا نبايد از مشاور ادبي در كارهايمان استفاده كنيم كه در تمام دنيا هم مرسوم است و يكي از ويژگيهاي گفتوگونويسي در فيلمنامه را ضرباهنگ طبيعي گفت و گو دانست و اين كه ديالوگها به گونهيي باشند كه در زندگي طبيعي رخ ميدهد.
حسن فتحي در پاسخ به اين اظهارات گفت: نگارش سريالهايي چون پهلوانان نميميرند، شب دهم و ملاصدرا نشان داد كه كسي نويسنده اين سريالها بوده در حوزه كار تاريخي، فردي نورس و تازه وارد نيست كه دچار اشتباهاتي بشود كه شما اشاره كرديد.
وي ادامه داد: قصه سريال «مدار صفر درجه» همانند شب دهم در اواخر دوران پهلوي اتفاق ميافتد با اين حال شخصيتهاي من در «شب دهم» آدم هاي جنوب شهري هستند و سنت در آن قالب است در ديالوگنويسي شب دهم بايد ويژگيهايي كه آقاي حاجي مشهدي به آنها اشاره كردند را رعايت كرده و انسجام رفتاري و گفتاري را در اين شخصيتها لحاظ ميكردم اما در «مدار صفر درجه» شخصيتهاي من عوض شدند و قهرمانان قصه طبقه تحصيل كردهيي بودند كه جلوتر و بيش از هر قشر ديگري در معرض تندبادهاي مدرنيته و تجرد قرار ميگيرند. آنها در وضعيت سياسي و اجتماعي زمان خود دچار نوعي تعارض ميشوند كه اين وضعيت متناقض علاوه بر گفتار در نحوه پوشش و رفتار آنها نيز به چشم ميخورد.
به اعتقاد حسن فتحي شخصيتهاي «مدار صفر درجه» در ورطه يك قل دو قل ميان تاريخ جديد و سنت قرار گرفتهاند.
داريوش كاردان در ادامه به طرح اين پرسش از حسن فتحي پرداخت كه آيا يدينژاد هم از شخصيتهاي تحصيلكرده «مدار صفر درجه» بوده كه به اين شيوه رسمي حرف ميزند؟ و ادامه داد: در سريال مدار صفر درجه شعر حافظ به اشتباه خوانده ميشود و كلمه اكنون ، كنون شده است كه قافيه را به هم ميريزد. همين الآن هم شما در مورد عباراتي چون جيگر تو و گير دادي توجيه ميكنيد. بهتر است بگوييد سليقه خودتان است.
فتحي، در ادامه صحبتهاي كاردان خاطرنشان كرد: من 6 ماه تحقيق كردم و در نهايت به اين نتيجه رسيدم قشري كه در «مدار صفر درجه» به آنها پرداخته شده در تضاد ميان سنت و تجدد قرار گرفتهاند من عكسهايي از آن دوران ديدهام كه آقا كراوات زده و بيژامه پوشيده بود. اين تعارض ميان سنت و مدرنيته در گويش آنها هم خود را نشان ميدهد.
جواد طوسي سپس به طرح اين پرسش از حسن فتحي پرداخت كه آيا ضرورتي داشت كه شما از رئاليسم كلامي در سريال مدار صفر درجه استفاده كنيد؟ اين در حالي است كه قرار بود اين مجموعه از شبكه اول به نمايش درآيد كه ميانگين مخاطبان آن هم بالا است؟!
فتحي در پاسخ به اين اظهارات، گفت: اين نگراني وجود داشت اما بايد در بخشهايي با آزمون و خطا پيش برويم . من در بخشهايي از سريالهاي « پهلوانان نميميرند» و « ملاصدرا» هم با آزمون و خطا جلو رفتم.
داريوش كاردان در ادامه يادآور شد: مشكل سريال «ملاصدرا» به دوبله بر ميگشت چرا كه در آن فردي به زبان شيرازي صحبت ميكرد كه اصلا شيرازي نبود و با خود آقاي زند به زبان تركي صحبت ميكرد كه كار ايشان هم مشكل وجود داشت.
فتحي مشكلاتي از اين دست را به بضاعت دوبله در ايران مر بوط دانست و اذعان كرد: در سريال ملاصدرا دوبله جواب نداد. من و آقاي بشكوفه حتي به سيما فيلم پيشنهاد داديم كه ملاصدرا را به ما بدهند تا ما آن را به صورت جديد ارايه دهيم.
در بخش ديگري از اين نشست شهرام جعفرينژاد، چارتي از ارتباط شخصيتهاي سريال مدار صفر درجه با هم ارايه داد. اين منتقد سينما در ادامه خاطرنشان كرد: در سريال مدار صفر درجه تمام شخصيتها با رابطه علت و معلولي وارد قصه ميشوند. راز موفقيت مدار صفر درجه شيوه قصهگويي آن نيست، بلكه شخصيتها بسيار منطقي با هم گره خورده و وارد قصه ميشوند.
وي در بررسي بازيها در سريال مدار صفر درجه اظهار كرد: شهاب حسيني كه در آن زمان بازيگر متوسطي بود در «مدار صفر درجه» بينظير ظاهر شد، من هيچ گاه بازي شهاب حسيني را در اين حد نديده بودم . بازيگر خارجي نقش سارا نيز نسبتا خوب بود و پير داغر در نقش سرگرد فتاحي به عنوان بازيگري از جهان سوم، بسيار فوقالعاده ظاهر شد.
وي ادامه داد:در سريال «مدار صفر درجه» تمام بازيگران از استانداردهاي قبلي خود بالاتر ظاهر شدند و ايرج راد، آتنه فقيه نصيري و لعيا زنگنه راپيش از اين در حد بازييي كه در مدار صفر درجه ارايه دادند، نديده بودم. آقاي رايگان و خانم تيموريان نيز همانند هميشه بسيار خوب ايفاي نقش كردند.
جعفرينژاد معتقد است: رحيم نورزي، محسن مظفر و پيام دهكردي شخصيتهاي چند گانه خود را به خوبي حفظ كرده بودند و حتي بازيگران نقشهاي اشميت، پرفسور و استاد به خوبي جلوه گر شده بودند.
حاجي مشهدي نيز درباره بازي بازيگر سريال مدار صفر درجه در محور افقي و عمودي را براي شخصيتهاي اين سريال قائل شد وگفت: اين شخصيتها ضمن اين كه همديگر را تكميل ميكنند، روي محورهاي افقي و عمودي گاه نقش همنشين را بازي ميكنند اگر به وجه ازلي روابط عاشقانه نگاه كنيم گويي تمام اين زوجها ميتوانند نماينده هم باشند و به هم رسيدن حبيب و سارا به هم رسيدن همه زوجهاي جوان و شكست خورده سريال محسوب ميشود.
جواد طوسي نيز «مدار صفر درجه» را اداي ديني به برخي از آثار بزرگان سينماي كشور دانست و گفت: فصل پاياني اين اثر بسيار شبيه سينمايي « سرب» ساخته مسعود كيميايي است.
اين منتقد معتقد است موسيقي سريال مدار صفر درجه در خدمت خود اثر است و فردين خلعتبري به خوبي از برخي از تركيبهاي موسيقيدانان برجسته ايران استفاده كرده است.
جواد طوسي نيز در ادامه به طرح اين پرسش از حسن فتحي پرداخت كه چرا حجم موسيقي مدار صفر درجه در شرايطي كه اين موسيقي در خدمت خود اثر قرار دارد ، تا اين اندازه كم است؟
فتحي در پاسخ به اين پرسش گفت: فردين خلتعبري 6 ماه براي ساخت اين موسيقي تحقيق كرد. حتي سراغ موسيقي يهوديان رفت و زحمت بسيار كشيد. مدار صفر درجه پنجمين كار مشترك ما است و از آنجا كه 6-7 سالي است كه با هم كار مينيم، حرف هم را خوب ميفهميم.
خلعتبري از اين كه من نظراتم را حتي در جزئيات به او اعلام كنم، ناراحت نميشود.وي ادامه داد: آقاي خلعتبري حتي نگران بود كه مبادا حجم موسيقي بالا باشد و خود اثر را تحت تاثير قرار دهد. از آن جا كه قصه «مدار صفر درجه» تازه بود و شخصيتها نيز تنوع بسيار داشتند او بايد زحمت بسياري براي ساخت اين ملوديها ميكشيد و در نهايت تمام تلاشهايش به اين حجم موسيقي رسيد.
حسن فتحي درباره شعر افشين يداللهي كه در تيتراژ پاياني سريال «مدار صفر درجه» استفاده شده است، گفت: تركيب شعر و موسيقي مدار صفر درجه همانند شب دهم جواب مثبت داد.
شهرام جعفرينژاد از ايرج رامين فر به عنوان يكي از سرمايههاي ملي ياد كرد وافزود: ايشان با سابقهي طولاني در طراحي سريالها و فيلمهاي خوب دارد.
وي ادامه داد: آقاي فتحي از جمله كارگرداناني است كه به استفاده از عوامل حرفه يي در كنار خود اعتقاد دارد اين در حالي است كه امروز بسياري از كارگردانان حرفهيي به خود متكي هستند و فكر ميكنند ميتوانند با هر تيم توليدي كار كنند. كه در نهايت نتيجه خوبي هم نميگيرند.
طوسي در ادامه به برخي پلان سكانسهايي كه در مدار صفر درجه استفاده شده بود ، اشاره كرد و پرسيد: آيا اين پلان سكانسها در دكوپاژ وجود داشته است يا ناچار به استفاده از آنها شدهايد؟
فتحي در پاسخ به اين پرسش گفت: ما بودجه اندكي براي ساخت اين سريال داشتيم و در عرض 40 جلسه بايد بخش اروپا را تمام ميكرديم. در اروپا من روزي 16-17 ساعت كار مي كردم با اين حال تمام سكانسهاي كلاس درس فلسفه به 82 پلان رسيد و حتي ما فرصت تمرين هم نداشتيم. بعضي روزها شايد 7 الي 8 سكانس ميگرفتيم يا مجبور ميشدم دكوپاژم را تغيير دهم. در اروپا مجبو ربودم گاه سكانسي كه با 18 پلان دكوپاژ كرده بودم را به صورت پلان سكانس بگيرم.
كارگردان مدار صفر درجه در پايان خاطرنشان كرد با افتخار اعلام ميكنم اگر زحمات تك تك عوامل گروه نبود حسن فتحي نميتوانست «مدار صفر درجه» را بسازد.
انتهاي پيام