در سومين روز گردهمايي سالانهي باستانشناسي مطرح شدند: محوطهي گمشدهي تخت جمشيد، ابهام در تاريخ هگمتانه و مشكلات تپهي وليران
در سومين روز از نهمين گردهمايي سالانهي باستانشناسي ايران گزارشهايي دربارهي منطقهي نورآباد ممسني فارس، تپهي هگمتانه و تپهي وليران دماوند ارايه شدند. به گزارش خبرنگار بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در ابتداي نشست صبح امروز (20 آذرماه) كه به رياست مهدي موسوي، آرمان شيشهگر و ابرهارد سوئر برگزار شد، عليرضا عسگري و دانيل پاتس به ارايهي گزارشي از پژوهشهاي باستانشناسي در منطقهي نورآباد ممسني فارس و محوطههاي سروان و تل اسپيد پرداختند. عسگري با بيان اينكه هيات مشترك باستانشناسي پژوهشكدهي باستانشناسي و دانشگاه سيدني نخستين مرحله از پژوهشهاي مشترك را در سالهاي 1381 تا 1383 در منطقهي نورآباد ممسني فارس انجام داد، گفت: در اين راستا، دومين مرحله از پژوهشهاي مشترك با ديدگاهي وسيعتر و نگرشي عميقتر در زمستان 1385 در اين منطقه انجام شد. بخشي از اهداف در تداوم همان برنامهي فصل نخست طرحريزي شدند و بخش ديگر، در روند نتايج مطالعات آثار از آن مرحله در اين فصل انجام شد. اين باستانشناس ادامه داد: در اين مرحله، بيشتر پژوهشها بر شناخت يكي از محوطههاي هخامنشي با نامهاي محلي قلعه كلي يا سروان تمركز يافتند. كاوشهاي باستانشناسي در اين محوطه، پرسشهاي متعددي را مطرح كردند. پايهستونهاي هخامنشي، سطح سنگفرش كشفشده و كاركرد اين بناي بزرگ هخامنشي و اينكه در دورهي كداميك از پادشاههاي هخامنشي بنا شده يا استفاده شده است، براي ما مشخص نيست. وي بيان كرد: هنوز نميدانيم اين بنا بخشي از همان شهر تاريخي ليدوما در الواح تاريخي تخت جمشيد (پارسه) است يا خير، البته بايد اذعان كرد كه با توجه به وجود عناصر معماري پراكنده در اطراف اين محوطه و پايهستون كشفشدهي ديگري در نزديكي آن، ميتوان گفت كه در اين محل فقط يك بنا وجود نداشته است. به همين دليل، با شناخت هرچه بيشتر اين محوطه، اطلاعات بينظيري از يكي از مهمترين مناطق بين شوش و تخت جمشيد (پارسه) ارايه خواهند شد. او در ادامه با بيان اينكه در اين مرحله، هيات باستانشناسي تلاش كرد تا تمام عناصر معماري سنگي را مانند پايهستونهاي متعددي كه در سه دشت نورآباد، رستم يك و دو پراكنده بودند، طراحي و مطالعه كند، اظهار داشت: در مجموع، پنج گمانه در اين محوطه حفر شدند كه يكي از آنها به خاك بكر رسيد. نخستين اثر مشهود در نخستين گمانه، يك پايهستون زنگولهييشكل به رنگ خاكستري با نقش شيارهاي هندسي نخليشكل و گلهاي هشتپر بود كه دورتادور بخش بالاي پايهستون را مزين كرده است. پايهستون ديگر نيز به رنگ خاكستري و مزين به نقوش هندسي گياهي و گلهاي هشتپر به هم پيوسته پيدا شد. همچنين آثار ديگري در اين محوطه مانند ساختار قلوهسنگي، دو تكهسنگ مكعبي و سنگفرش اطراف پايهستونها نيز بهدست آمدهاند. عسگري در بخش ديگري از سخنان خود با اشاره به اينكه دو مرحله سكونت در اين محوطه شناسايي شدهاند، توضيح داد: در نخستين مرحلهي سكونتي، بنايي با ستونهاي رفيع وجود داشت كه قطر پايهستونهاي آن بيش از يك متر است. سبك پايهستونها برابر با سبك هنري بهكار رفته در تخت جمشيد (پارسه) است و از نظر ابعاد نيز با پايهستونهاي تالار صدستون تخت جمشيد (پارسه) قابل مقايسه است. بنابراين با توجه به محدودهي كاوش و يافتههاي بهدست آمده بهنظر ميرسد، در اين محل بنايي ستوندار وجود داشته است؛ اما وجود ظرفهاي ارزشمند سنگي در اين محوطه كه با بهترين ظرفهاي خزانهي تخت جمشيد (پارسه) برابري ميكنند، پرسشهايي را براي كاركرد اين محوطه مطرح ميكنند؛ از جمله اينكه آيا واقعا براساس گفتهي هردوت، راه شاهي در اين مسير وجود داشته است يا بهنظر باستانشناساني مانند هرتسفلد و اشتاين اين محوطه يكي از پايگاههاي راه شاهي در مسير تخت جمشيد (پارسه) به شوش بوده است. او در ادامه گفت: در اينباره يادآوري چند نكته ضروري است؛ نخست اينكه پايهستونها به بهترين سبك هنري دورهي هخامنشي زينت داده شدهاند كه اين نشانگر وجود يك بناي سلطنتي در اين محوطه است. اگر اين موضوع را دربرابر وجود يك مركز استراحت و تهيهي غذا براي پيكهاي دورهي هخامنشي بپذيريم، آيا بهكارگيري ماهرانهترين سبك هنري در پايهستونهاي بنا براي يك استراحتگاه موقت بين راهي ضروري بوده است؟ نكته دوم اينكه تقريبا غير منطقي است كه بپذيريم پايهستونهايي با قطر بيش از يك متر به بنايي كوچك تعلق داشتهاند. بنابراين موضوع يك كوشك بين راهي كه هيات باستانشناسي ژاپني و برخي ديگر مطرح كردهاند، منطقي نميتواند باشد. نكته سوم نيز اين است كه وجود ظرفهاي شيشهيي يا سنگي به استفادهي مسافران عادي و استفادهي آنها از اين بنا نميتواند تعلق داشته باشد. وي اضافه كرد: اين محوطه در مسير جغرافيايي بين شوش و تخت جمشيد (پارسه) قرار دارد؛ اما دربارهي كاركرد آن بايد با توجه به كاركرد عناصر موجود در آن و كاركرد پتانسيلهاي زيستي موجود در محيط اطراف آن بحث كرد. در ادامهي اين نشست، مسعود آذرنوش به ارايهي گزارشي از تپهي هگمتانه پرداخت. اين باستانشناس در ابتدا با قدرداني از دكتر صراف كه در طول 11 فصل، فعاليتهاي علمي درخشاني را در اين تپه انجام داد، گفت: همه آگاه هستند كه مدارك مكتوب موجود ايراني و غير ايراني هميشه بر اهميت تاريخ شهر همدان تاكيد كردهاند. نخستين هيات ايراني فعاليتهاي خود را در اين تپه با كاوشهاي گورستان و شير سنگي آغاز كرد. وي ادامه داد: در ميان سه محوطهي مشهود همدان يعني هگمتانه، تپه مصلي و سنگ شير، تپهي هگمتانه مهمترين اين محوطههاست كه فرسايش و تخريبهاي متعددي روي آن صورت گرفته و سبب شدهاند كه اين محوطهي باستاني بسيار آسيب ببيند. مسؤولان باستانشناسي ايران در گذشته، طي يك برنامهي ملي پس از خريد خانهها و املاك اطراف تپه، فعاليتهاي باستاني را در اين منطقه آغاز كردند. او توضيح داد: فصل نخست كاوش گروه ايراني در تپهي هگمتانه به سرپرستي دكتر صراف از شهريور سال 1362 آغاز شد و بهطور متوالي تا سال 1379 ادامه يافت. اين كاوشها را به نام كاوشهاي دور يكم نامگذاري ميكنم كه در آنها آثار بسيار قابل توجهي بهدست آمدند و فعاليتهاي خود را نيز دور دوم نامگذاري ميكنم. به گفتهي اين باستانشناس، دربارهي اين مجموعهي مهم، اظهار نظرهاي گوناگوني شدهاند و كاربري مجموعه به شناخت كاربري تكتك واحدها متكي است و پرسشهاي مطرحشده به گاهنگاري نياز دارند. وي در توضيح اينكه چرا مسالهي گاهنگاري مطرح ميشود، گفت: نام تپهي هگمتانه توسط باستانشناسان به آن اطلاق شده است و تشخيص دادند كه اين تپه، بقاياي آثار مادي را دارد كه هردوت توصيف كرده است. آذرنوش با اشاره به گفتهي هردوت كه از ماديان خواسته شد تا دژي نيرومندتر از تمام دژها بسازند و آنها نيز اين كار را انجام دادند، بيان كرد: اما باروهايي كه در تپهي هگمتانه وجود دارند، با توصيفي كه هردوت ارايه ميكند، همخواني ندارند. در واقع، آثار كشفشده از نظر مصالح و ابعاد با توصيف هردوت متضاد هستند و اين دلايل سبب شدند كه در مادي بودن تپهي هگمتانه شك و ابهام ايجاد شود. البته اين احتمال وجود داشت كه اين تپه به دورهي هخامنشيان تعلق داشته باشد، ولي اين موضوع نيز ضعيف است، زيرا آثار هخامنشي بهدست آمده در همدان، همه در لايههاي ثانوي قرار داشتند و در جاي اصلي خود نبودند. بنابراين اين پرسش مطرح ميشود، با توجه به اينكه اين تپه به دورهي ماد منسوب بوده و اكنون در آن ترديد بهوجود آمده، پس به چه دورهاي متعلق است. سرپرست كاوشهاي تپهي هگمتانه اظهار داشت: در اين راستا، با هدف گاهنگاري تپهي هگمتانه برنامهاي را آغاز كرديم كه سه سال به طول انجاميد. از آنجا كه هدف ما بيشتر به لايهشناسي محدود بود، تلاش كرديم، در فضاي محدود و با دقت بالا حفاري كنيم. به اين ترتيب، در يك مربع 10 در 10 كار را آغاز كرديم. در ابتدا آثاري كه كشف شدند، ادامهي آثاري بودند كه دكتر صراف نيز آنها را پيدا كرده بود؛ اما ادامهي لايهنگاري ما را به اين سمت سوق داد كه بيشتر آثار به دورهي اشكاني مربوط هستند. به همين دليل، تصميم گرفتيم كه براي اطمينان در چند جاي ديگر بدون تخريب، لايههاي زيرين را بررسي كنيم كه پس از دورههاي مختلف به سه دورهي كاملا شاخص اشكاني رسيديم. وي افزود: اين كار را تا سطح خاك بكر ادامه داديم و فقط به همان ديوارهاي اشكاني و خاك انباشت در زير آنها برخورد كرديم. همچنين سفالهاي منقوش اشكاني نيز از آثار بهدست آمدهي شاخص مربوط به دورهي اشكاني بودند. در پايان سخنان آذرنوش، صراف با بيان اينكه اين شهر بهوسيلهي مردم ساخته نشده و تاثيراتي دارد كه با هزينه و نيروي زياد ساخته شده است و نشان ميدهد كه با يك شهر حكومتي روبهرو هستيم، گفت: نكتهاي كه در اينجا مطرح است، كاربري اين شهر است؛ ولي از آنجا كه هيچ شيء در خانهها پيدا نشد و حتا ساخت شهر نيز ناقص است و تمام اتاقهاي خانهها خالياند، بهطور دقيق تاريخ آنرا نميتوان تشخيص داد. با اين حال، معماري آنرا ميتوان مقايسه كرد؛ ولي نتيجهي بررسيها اين بود كه نمونهي اين اثر در جايي وجود نداشته است. با اين حال، با توجه به اطلاعاتي كه داريم و آثار پيداشدهاي كه آنها را به دورههاي ديگري نيز ميتوان نسبت داد، لازم است كه در اينجا كار بيشتري انجام شود. اميدوارم بقاياي گستردهاي از دورهي مادها نيز پيدا شوند، زيرا ترديدي نيست كه همدان مادي هم است. به گزارش ايسنا در بخش ديگري از نشست نخست، محمدرضا نعمتي گزارش كاوشهاي محوطهي تاريخي وليران دماوند را ارايه كرد. او با اشاره به اينكه اين محوط روي تپه ماهورهاي اطراف جنوب روستاي وليران دماوند در استان تهران قرار دارد، بيان كرد: پس از پيدا شدن اين محوطه درپي خاكبرداريهايي كه توسط بلدوزر انجام ميشدند، بررسي مقدماتي از منطقه انجام شد كه با توجه به اهميت آثار، كار خاكبرداري متوقف و كاوش اضطراري آن آغاز شد. در بررسيهاي مقدماتي، آثار و اشيايي از دورههاي تاريخي شناسايي شدند. همچنين همزمان با آغاز كاوش، پروندهي ثبت ملي اين محوطه نيز آماده شد. وي توضيح داد: در ابتدا تصور ميشد، اين محوطه فقط يك گورستان اشكاني باشد؛ ولي بقاياي معماري نيز بهدست آمدند. البته در گورستان اشكاني، چهار نوع گور از جمله ساده، سنگچين و خمرهيي شناسايي شدند و مهمترين اثر اشكاني نيز يك گور دستكند بود. او با اشاره به اينكه آثار متعددي مانند اسكلتهاي متعدد، سفال و ريتون نيز پيدا شدند، گفت: بهطور كلي 87 درصد سفالهاي پيداشده، ساساني و 13 درصد آنها مربوط به دورهي اشكاني هستند. نعمتي با بيان اينكه اشياي وليران، اشياي كمنظيري هستند و دادههاي باستانشناسي اين محوطه خلاءهاي تاريخي دورهي اشكاني را در اين منطقه ميتوانند جبران كنند، اظهار داشت: اين منطقه بهعنوان يك سايت كليدي براي بررسيهاي ديگر منطقهها ميتواند معرفي شود. وي با گله كردن از اعتبارات پرداختنشده به اين كاوش، اضافه كرد: چنين وضعي به صلاح نيست و بايد بستر براي اهداف علمي پژوهشكده آماده باشد. انتهاي پيام