اشاره:
آنچه كه در پي ميآيد اولين بخش از گفت و گوي تفصيلي خبرنگار سرويس مسائل راهبردي ايران با دكتر پرويز كردواني، چهره ماندگار علمي كشور و پدر كوير شناسي ايران درباره سياستهاي مديريت و بهرهبرداري از منابع آب كشور است.
دكتر كردواني در اولين بخش از گفت و گوي خود با تشريح شرايط استثنايي آب و هواي ايران، به طرح مسئله فقر منابع آب در ايران ميپردازد و از سوي ديگر دلايل خود را درباره چرايي عدم امكان موفقيت طرحهاي تغيير آب و هوا در مناطق مركزي ايران توضيح ميدهد.
آب به مثابه مهمترين مسئله ايران و جهان
خبرنگار:
جنابعالي مطالعات ارزشمندي درباره مسائل آب در ايران انجام داديد. در شرايط فعلي اهميت سياستگذاري علمي در مواجهه با مسئله كمآبي را چگونه توصيف ميكنيد؟
دكتر كردواني:
مهمترين مساله در ايران و دنيا، مسالهي آب است. به دليل آن كه مقدار آبهاي افزوده شده به كرهي زمين بسيار ناچيز است. اين ميزان افزايش، مانند آن است كه به خون يك فرد در طول سال، تنها به ميزان ده سي سي تزريق شود. در اين صورت ميزان قابل توجهي به خون او اضافه نخواهد شد. بنابراين با توجه به حجم بسياركم افزايش آب، در مقايسه با مصرف آن، ميتوان گفت كه تقريبا ميزان آب، ثابت است. اگر چه آب فراوانترين ماده در دنيا است و سه چهارم كرهي زمين را فراگرفته است، اما همه ما ميدانيم كه اين آب براي ما قابل استفاده نيست. زيرا 97 درصد آن به صورت آبهاي شور اقيانوسها است. دو درصد آن نيز يخهاي قطبي هستند كه آب نمي شوند و اگر به مايع تبديل شوند به اقيانوسها ريخته و شور ميشوند. تنها يك درصد آب باقي ميماند كه در واقع همان آبهاي ذخيره شده در پشت سدها و يا آبهاي زيرزميني است. قابل توجه است كه 5/0درصد از يك درصد آبهاي باقيمانده نيز شور و به شكل آبهاي زيرزميني و رودهاي شور غير قابل شرب هستند. بنابراين مقدار آب شيرين بسيار ناچيز است.
«كم آبي و سازگاري»
به همين دليل، سازمان ملل از سال 1994 هر سال برنامهاي را اجرا ميكند و عنوان خاصي براي آن سال در نظر ميگيرد. عنوان امسال «كم آبي و سازگاري» است. مسوول اين برنامهها در سطح دنيا يونسكو و در ايران، وزارت نيرواست.
سازمان ملل به اين امر كاملا واقف بوده كه مسايل آب در كشورهاي مختلف، متفاوت است. بنابراين نميتوان براي همهي كشورها يك قانون واحد در نظر گرفت. همان طور كه دولت، نميتواند براي مشكلات هر خانواده راه حلي در نظر بگيرد و هر خانواده بايد متناسب با درآمد و وضعيت فرهنگي-اجتماعي خود، مشكلش را حل كند؛ هر كشوري نيز، موظف است تا مسايل آب خود را متناسب با موقعيت و شرايط خود حل نمايد.
انتخاب عنوان «آب و فرهنگ» در سال گذشته نيز ناظر به اين نكته بود كه هر كس بايد خود، مشكلش را حل كند.
يكي از عللي كه سبب شده اين برنامه هر سال با عنواني متفاوت پيگيري شود، افزايش روزافزون جمعيت در سطح دنياست. با توسعه علم و تكنولوژي و ارتقاي سطح فرهنگ و بهداشت و رونق زندگي شهرنشيني سه مسئله بشر حادتر شده است: 1- كمبود مواد غذايي 2- آلودگي محيط زيست 3- كمبود آب.
نسبت مستقيم توسعه علم و تكنولوژي با كم آبي
ناتواني علم و تكنولوژي در حل معضل آب
همان طور كه ميدانيم جمعيت با تصاعد هندسي در حال افزايش بوده، در حالي كه افزايش منابع غذايي با اين روند غيرممكن است. با اين اوصاف علم توانسته تا حدودي اين مشكل را برطرف كند. به عنوان مثال ميزان شير توليد شده از يك گاو را به 125 كيلوگرم ،تخم مرغ توليد شده از يك مرغ را به عدد 300، گندم و جو توليد شده در هر هكتار را به 14 تن رساندهاند و گوجه فرنگياي به وزن پنج كيلوگرم توليد كردهاند.
علم همچنين در زمينه آلودگي محيط زيست راهكارهايي ارائه داده است. فيلتر گذاري كارخانه ها يكي از اين راهكارهاست.
اما در مورد كمبود آب نميتوان اقدامي كرد. به دليل آن كه از سويي توليد آب عملي نيست و از سوي ديگر، هر اندازه كه علم و تكنولوژي توسعه پيدا كند، مصرف آب نيز بيشتر ميشود.
انسان، حيوان و هر موجود زندهاي به آب نياز دارند. كشاورزي بدون خاك امكانپذير است، اما بدون آب غيرممكن است. براي پرورش حيوان و زارعت گندم، آب مورد نياز است. براي ساخت ماشينالات به آب نياز داريم. اين نياز، روز به روز در حال افزايش است. مثلا در دوران گذشته براي حمل و نقل، از اسب و الاغ استفاده مي شد كه به شست و شو نيازي نداشت. اما با اختراع اتومبيل، براي شست و شو، ابتدا ازسطل، سپس شيلنگ و در حال حاضرنيز از كارواش استفاده مي شود.
توليد لوله و لولهكشي آب نيز مصرف آب چند صد برابر شده است. بدين علت كه در گذشته با ظرف، آب ميآوردند اما لولهكشي عملا اين مشكل را حل كرده ، به طوري كه در حال حاضر ميتوان بدون هيچ زحمتي در يك ساختمان 200 طبقه به هر اندازه كه آب مورد نيازاست، مصرف كرد. اگر چه به نوعي لولهكشي آب، سمبل تمدن است، اما بايد بگويم با توجه به شرايط موجود، همين سمبل تمدن، به سمبل عقبافتادگي تبديل خواهد شد. به دليل آن كه مصرف بالاي آب باعث ميشود ديگر آبي وجود نداشته باشد و روز به روز وضعيت كمآبي بدتر شود.
خبرنگار:
شما تاكنون تمام طرحهايي را كه براي تغيير آب و هواي مناطق مركزي ايران ارائه شده است، رد كردهايد؛ درباره دلايل خود در اين زمينه توضيح دهيد.
وضعيت آب كشورها به دو عامل بستگي دارد:
1- موقعيت جغرافيايي 2- شرايط توپوگرافي
تغيير آب و هواي مركزي ايران به دليل وجود هواي پرفشار امكانپذير نيست
دكتر كردواني:
كشورهايي كه در عرضهاي جغرافيايي پايين قرار گرفتهاند، به عنوان مثال در منطقه استوا هستند، هر روز بارندگي دارند. كشور اندونزي از جمله كشورهايي است كه در منطقه استوا واقع شده و هر روز بعد از ظهر بارندگي دارد. با اين حال اين كشورها با مسالهي بهداشت آب روبرو هستند. به دليل آن كه بايد آب را تصفيه كنند. بنابراين كشورهاي واقع در عرض جغرافيايي صفر درجه از نعمت باران بهره مند هستند، اما كشورهايي نظير ايران، عربستان و صحراي آفريقا كه در عرض جغرافيايي 45-15 درجه قرار دارند همواره با مسالهي كم آبي مواجه بودهاند.
علت اين وضعيت آن است كه در اين مناطق، هواي پرفشاري حاكم است كه از هر كجا كه عبور كند رطوبت را پخش كرده و مانع بارندگي مي شود . لذا با ايجاد دريا و درياچه نيز، در اين مناطق بارندگي نخواهد شد.
بر همين اساس است كه طرحهاي مختلفي كه تا كنون با هدف تغيير آب و هواي مركزي ايران ارائه شده است، مردود هستند. مضمون اين طرحها ايجاد درياچه اي با استفاده از آب خليج فارس و درياي خزر بود.
طرحهايي كه براي تغيير آب و هوا ارائه شده عبارتنداز:
1- اتصال آب خليج فارس به درياي مازندران از طريق احداث كانال جهت تغيير آب و هوا
2- ايجاد سه درياچه از طريق آب بستن به چاله جازموريان ، بيايان لوت و دشت كوير كه با تبخير آب آنها بارندگي ايجاد شود.
3- جنگلكاري در قسمتهاي داخلي كشور، با اين پشتوانهي فكري كه جنگلها آب و هوا را تغيير ميدهند، البته اين طرح در مناطق داخلي كشور در تغيير هوا موثر است، اما در آب و هوا تغييري ايجاد نميكند. كاهش يا افزايش ميزان بارندگي، تنها در گيلان و مازندران از طريق از بين رفتن جنگلها، نكاشتن شاليزارها و يا توسعهي جنگلها امكان پذير است.
علت مخالفت من با ايجاد درياچه در مناطق داخلي ايران اين است كه بخش مركزي ايران تحت پرفشار هوا قرار دارد و همانطور كه توضيح داده شد هواي پرفشار رطوبت را پخش كرده و مانع بارندگي ميشود . اما اگر همين درياچه در هواي كمفشارقرار بگيرد، به دليل آنكه امكان صعود براي هواي كمفشار مهياست و رطوبت نيز وجود دارد، در صورت بالا رفتن سرد شده و بارندگي ايجاد ميكند.
كاركرد هواي پرفشار عكس اين عملكرد است. هواي پرفشار همانند هوايي است كه با يك تلمبه در لاستيك و يا در نايلون دميده ميشود. اگر اين نايلون را رها كنيم ، هوا خارج ميشود. پس اين هوا رطوبت را پخش كرده و از بارندگي جلوگيري ميكند. ضمنا امكان صعود را نيز فراهم نميكند. اما هوايي امكان بارندگي را ايجاد مي كند كه توانايي صعود و سرد شدن را داشته باشد.
ايران در مركز هواي پر فشار و در نوار بياباني يا نوار خشك قرار گرفته است
بارندگي در ايران مي بايست بسيار ناچيز باشد
دو اتفاق تاريخي در طي تكامل كرده زمين، ايران را به يك كشور استثنايي تبديل كرد
وجود درياهاي مازندران، خليج فارس و عمان و چين خوردگي زمين و پيدايي كوهستانهاي متعدد
كشورما در مركز اين هواي پرفشار قرار گرفته كه به آن نوار بياباني و يا نوار خشك گفته شده و به غلط به آن «كمربند» بياباني يا خشك نيز اطلاق ميشود.
با اين تعاريف، كشور ما بايد جزو كشورهاي كاملا خشك و بياباني محسوب شود. بدين معني كه بارندگي آن ميبايست بسيار ناچيز باشد. مانند دبي كه ميزان بارندگي آن، حدود 50 ميليمتر است.
در طول تكامل كرهي زمين دو اتفاق رخ داده كه شانس بزرگي را نصيب ما كرده است. اين دو اتفاق باعث شده در قسمت زيادي از كشور اثر اين پرفشاري هوا از بين رفته و ايران از لحاظ آب و هوائي به يك كشور استثنايي تبديل شود و انواع آب وهوا را در ايران داشته باشيم.
يكي ازاين دو اتفاق عبارت است از آن كه زماني كه درياها در دوران گذشته خشك شدند، دو دريا براي ما باقي ماند. يكي درياي شمال - درياي مازندران - و ديگري درياي جنوب - خليج فارس و درياي عمان -.
اتفاق ديگري كه درطول دوره تكامل كره زمين رخ داده، اين است كه كشور ما بر اثر چين خوردگي به كوهستاني با رشته كوه هاي مرتفع و جهت بسيار مناسب تبديل شد. در بررسي شرايط توپوگرافي ايران، مناطق كوهستاني متعددي را ملاحظه ميكنيم. اين كوهها توام با دو دريا، نعمت بسيار بزرگي محسوب ميشوند. امتياز مهم كوهها، ارتفاع و جهت آنها است كه از سخت شدن شرايط كشور جلوگيري كرده است .
كوه البرز و درياي خزر در شمال ايران، استانهاي شمالي (مازندران و گيلان)، را به منطقه اي پرباران تبديل كردهاند كه از مناطق مرطوب و پرباران دنيا محسوب ميشوند و بيش از دو هزار ميليمتر بارندگي دارند. در صورت نبود كوهها و درياها، مازندران و گيلان، بايد همانند دبي منطقهاي كاملا بياباني ميبود.
هواي سيبري - همانند هواي مهاجم از غرب - در فصول پاييز و زمستان از منطقهي سيبري به سمت درياي خزر حركت كرده و در ضمن عبوراز اين دريا ، رطوبت را پخش نموده و هنگام عبور از كوه البرز در اين ارتفاعات ايجاد بارندگي ميكند. بدين ترتيب منطقهي مرطوبي ايجاد شده كه منطقهي خزري – گيلان و مازندران – ناميده ميشود. لذا به دليل به وجود آمدن يك منطقه مرطوب در اين عرض جغرافيايي از لحاظ طبيعت در سطح دنيا نيز بينظير است. علت مدعاي ما در رابطه با بيهمتا بودن گيلان و مازندران، محصولات آن است.
محصولاتي نظير چاي، برنج، مركبات، درشمال ؛ پنبه در غرب مازندران (بهشهر) ؛ خربزه در غرب گيلان و غيره. در حالي كه با وجود مرطوب بودن اروپا، هيچ يك ازاين محصولات در آنجا يافت نميشوند.
علاوه بر كوههاي البرز، رشته كوههاي زاگرس نيز در آب و هواي ايران و به ويژه آب كشور نقش به سزايي دارند. جهت اين كوهها عالي است و از شمال غرب به جنوب شرق قرار گرفته اند.
تاثيراين كوهها اين گونه است كه هواي مرطوبي كه ازغرب درياي مديترانه و غيره عبور ميكند، به اين كوهها برخورد كرده و به باران تبديل ميشود.
ده رود جاري به كشور عراق و پنج رود جاري به خوزستان – كرخه ، كارون، دز، جراحي، زهره - و پوشش گياهي به ويژه جنگل از بركات اين كوه محسوب مي شوند.
چابهار، يك استثنا در منطقه جنوب كشور
دريا و كوههاي مكران در جنوب كشور- در چابهار- به ويژه توام با بادهاي موسمي از اقيانوس هند منطقهي مرطوبي را ايجاد كردهاند كه يك منطقهي گرم مرطوب و كم باران است.
چابهاربه لحاظ اقليمي منطقهاي استثنايي محسوب ميشود. چرا كه خزاني ندارد. اين منطقه همانند فلوريدا در آمريكاست، با اين تفاوت كه فلوريدا با آن قابل قياس نيست. بدين علت كه در فلوريدا طوفانهاي متعددي ميآيد كه خرابيهاي بيشماري را ايجاد كرده و مهاجرت هزاران نفر را سبب ميشود. اما درچابهار- به استثناي امسال كه توفان گونو اين منطقه را نيز تحت تاثير قرار داد - حتي يك باد تند نيز نميوزد. لذا در فصل زمستان نيز به راحتي ميتوان وارد آب و ساحل بسيار زيباي آن شد.
هيچ گياهي در منطقهي چابهار خشك نميشود. به عنوان مثال، ميتوان يك سال پنبه كاشت و به مدت ده سال برداشت كرد. درهيچ كجاي دنيا چنين وضعيتي را نميتوان مشاهده كرد.انواع گياهان گرمسيري نظير خربزه درختي، انبه ، موز، نارگيل و دهها ميوه ديگر از محصولات اين منطقه محسوب مي شوند.
در اين منطقه ميتوان 20 چين يونجه چيد. اين موضوع در شرايطي است كه در بهترين نقاط ايران نيز نميتوان بيش از 7 – 6 چين يونجه چيد. همچنين ، اگردراين منطقه از كود فسفردار استفاده شود، برداشت يونجه را مي توان به 24 چين نيز رساند(هر ماده دو چين!).
در هر صورت اين كوهها، شرايط كشور ما را به كلي تغيير دادهاند. به گونه اي كه ميتوان گفت هرچه در اين مملكت به لحاظ مساعدت طبيعي داريم از بركت اين كوههاست.
ايران كشوري چهار فصل با انواع ميوه ها به يمن وجود كوهها و درياها و دشتهاي پست داخلي
اين كوهها و درياها به اتفاق دشتهاي پست داخلي، انواع آب و هوا را در ايران ايجاد كردهاند. نظير آب و هواي قطبي در منطقهي دماوند، البرز و يا الوند همدان ؛ آب و هواي گرم و مرطوب نظير چابهار؛ آب و هواي مرطوب معتدل خزري در شمال؛ مناطق نيمه خشكي نظير زاگرس كه به دليل برخورداري ازميزان بارندگي مناسب، زراعت در آن به صورت ديم و آبي است ودشتهاي پست داخلي مانند يزد، قم و گرمسار كه آب وهواي خشك و گرمي دارند.
ايران از لحاظ طبيعي به ويژه اقليمي از استعدادهاي ويژهاي برخورداراست كه سبب شده در آن، تمامي محصولاتي كه در دنيا به عمل ميآيند توليد شود. حتي آناناس در ايرانشهر و انواع ديگر ميوهها. قهوه تنها ميوهاي است كه در ايران كاشته نميشود.
وجود انواع آب و هوا در ايران ، از بركات كوههاست. به دليل آن كه كوهها مرتفع هستند و ميدانيم كه در ارتفاعات هرچه بالاتر برويم هوا سردترميشود.
گرمايي كه در سطح زمين احساس ميكنيم، گرماي مستقيم خورشيد نيست. بلكه اين گرما محصول انعكاس تشعشعات خورشيد است كه پس از اصابت به زمين، همانند توپي كه پس از برخورد به زمين بالا ميآيد، منعكس مي شود. لذا هر چه از سطح زمين دورتر شده و بالاتر رويم، هوا رقيقتر و سردتر ميشود. بدين ترتيب كوههاي مرتفع، حالت ناپايداري و بارندگي ايجاد مي كنند.
هوايي كه قابليت سرد شدن و بالا رفتن نداشت، به كمك اين كوهها اين توانايي را مي يابد. چنانكه بارندگي در شهر يزد 62 ميليمتر است، در حالي كه در كنار آن، در شيركوه ميزان بارندگي در برخي سالها به 700 ميليمترنيزميرسد كه از بركت همين كوه است.
هر چه از كوهها بالا ميرويم بارندگي بيشتر ميشود. اين پديده موجب شده تا درههاي مناطق كوهستاني مملو از آب شوند. اين آبها به سمت دشتها جاري ميگردند.
بر اثربارندگي، آبها درزمين نفوذ كرده و به صورت آب زيرزميني استفاده ميشوند. در يزد رودي وجود ندارد. آب اين منطقه، آبهاي حاصل از بارندگي مناطق كوهستاني است كه از زيرزمين با سرعت 375 متر در شبانه روز حركت ميكنند.
وجود مراتع، جنگلها وآبشارها نيزاز بركت كوهها است. با اين وجود به دليل قرار گرفتن در عرض كم جغرافيايي (40-25 درجه) از لحاظ آب در مضيقه هستيم .
همان گونه كه قبلا گفته شد آب هر كشوري به دو عامل عرض جغرافيايي و شرايط توپوگرافي آن بستگي دارد.
درمناطق كوهستاني بارندگي داريم، اما در مناطق غيركوهستاني بارندگي بسيار كم است و از لحاظ توپوگرافي نيز به عنوان مثال در خوزستان ، كه در يك منطقه خشك واقع شده، بارش به طور متوسط 200 ميليمتر در سال است. با اين وجود، پنج رود در خوزستان جاري است كه عبارتنداز كرخه، كارون، دز، جراحي و زهره.
در مجموع ايران از لحاظ آب، كشور فقيري است.
در صورت داشتن برنامه ريزي صحيح ظرف مدت 25-20 سال آينده مسئله كمبود آب در ايران مطرح نخواهد بود
اگرچه از لحاظ بارندگي فقير هستيم اما اگر برنامهريزي درستي داشته باشيم در حال حاضر نبايد با مشكل كمبود آب مواجه شويم.
در مورد آب ، اصطلاحات كم آبي، كمبود آب و بحران آب مطرح هستند. زماني با كمبود آب مواجه هستيم كه سرانهي آب، كمتر از هزار متر مكعب باشد . در اين صورت به منطقهي بحراني برخورد ميكنيم، اما شرايط ما به گونه اي است كه در حال حاضر نبايد به منطقهي بحراني برسيم. مناطقي نظير فلسطين اشغالي، اردن و اسراييل كه اصولا طبيعتي فقير دارند، داراي بارندگي كم به ميزان 100 ميليمتر هستند. اما كشوري نظير ايران كه بارندگي به ميزان 200 ميليمتر دارد نبايد در حال حاضر با كمبود آب مواجه باشد كه اين امر نيز مستلزم برنامهريزي است.
در ايران ممكن است كه مسالهي آب در دشتهاي خشك داخلي نظير يزد ، قم و غيره مطرح باشد ، اما در مجموع در كل كشور نبايد با چنين مسالهاي روبهرو باشيم. در صورت داشتن برنامهريزي صحيح ممكن است تا 25 – 20 سال آينده به كمبود و بحران آب برخورد نكنيم.
در حال حاضر يك يا چند سال خشكسالي و يك يا چند سال ترسالي داريم. اين خشكساليها و ترساليها نيز بر آبهاي سطحي تاثيرميگذارند. سدها براثر بارندگي، پرميشوند، اما اين مساله به آب زيرزميني كمك زيادي نميكند.
چنانكه در پيش توضيح دادم؛ مسالهي آب،اين است كه مقدار آب تقريبا ثابت است، اما جمعيت روز به روز در حال افزايش است و به ويژه، توسعه فعاليتهاي اقتصادي - اجتماعي به آب زيادي نياز دارد و آب زيادي را نيز مصرف ميكند. جمعيت ايران در سال 1337 معادل 16 ميليون نفر بود، اما اين جمعيت امروزه بالغ بر70 ميليون نفراست. اين در حالي است كه جمعيت حاضرازهمان منابع آبي موجود در گذشته استفاده مي كنند و به ميزان آب كشور افزوده نشده است. لذا ساليانه سهم سرانه آب كاهش مييابد.
ادامه دارد...