*ايثارگران در پيچ وخم زندگي* يك جانباز: نيازي به صدقه ندارم هميشه آماده دفاع از كشورم هستم

هرگز از كاري كه كرده‌ام پشيمان نيستم. همين حالا هم اگر جنگ شود به دفاع برمي‌خيزم. من مردانه صحبت مي‌كنم توقع دارم دولت هم رسيدگي كند. آن زمان كه كشور نيازمند دفاع است هر مسلماني وظيفه دفاع كردن دارد. من حالم خوب است. اينجا جانبازاني را مي‌بينم كه خجالت مي‌كشم در برابر آنان خود را جانباز بنامم. علي‌اكبر ايرواني، 49 ساله، اولين بار سال 1361 داوطلبانه تحت عنوان بسيجي از شهريار عازم جبهه شد و در كل يك سال را در جبهه‌ها حضور داشت. ايرواني جانباز 10 درصد چندي پيش بر روي تخت بيمارستان با خبرنگار سرويس فرهنگ و حماسه خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) به گفت‌وگو نشست. او مي‌گويد:دي ماه سال 1361 بود كه در درگيري‌هاي غرب كشور در منطقه سرپل‌ذهاب از ناحيه پا مجروح شدم. ماجراي مجروح شدنم از اين قرار است كه دو شب مانده به عمليات نامش را فراموش كرده‌ام به متأهلين مرخصي دادند تا به خانه رفته و خداحافظي كنند و برگردند. براي برگشتن جلوي پادگاني سوار خودرويي ماشيني شدم كه غذاي رزمندگان را به خط مي‌برد. در بين راه، اين خودرو توسط عراقي‌ها مورد حمله قرار گرفت و تركشي نيز به پاي من اصابت كرد و ساق پاي چپ من آسيب ديد. سن من بالا رفته، ناراحتي اعصاب دارم. آن موقع جوان بودم و تحمل داشتم. حدود 15 سال است كه قرص اعصاب مي‌خورم. اين از عواض جبهه و جنگ است ولي منطقه اين را تاييد نكرد و فقط نوشت اصابت تركش به پاي چپ. تا سال 74 هرگز كميسيون نرفته بودم، درصد نداشتم چون نيازي نداشتم ونمي‌خواستم چيزي از بنياد مطالبه كنم زيرا هميشه بر اين عقيده بودم كه هر كاري كرده‌ام به خاطر مملكت و خدا بوده است. سال 74 بود كه به من گفتند هر كس كميسيون نشود به طور كل پرونده او را مي‌بنديم. من هم با اين فكر كه ممكن است جايي نياز به پرونده باشد به بنياد مراجعه كردم. به من گفتند تو فقط از ناحيه پا ناراحتي داشتي كه آن هم خوب شده است. حالا يك ده درصدي را به تو مي‌دهيم، انگار كه صدقه مي‌دادند. تا آبان ماه سال گذشته حتي يك ريال هم از بنياد پول نگرفتم. تا اينكه مطلع شدم سپاه به جانبازان زير ده درصد ماهيانه 100 هزار تومان مي‌دهد كه از آبان سال گذشته آن مقرري را مي‌گيرم. البته همه مشكلات جانبازان مادي نيست. دو سال پيش به علت ناراحتي اعصاب در بيمارستان بستري شدم. الان هم از افسردگي رنج مي‌برم به طوري كه اگر قرص‌هاي اعصاب نخورم حالم به شدت بد مي‌شود. چه اشكالي دارد اگر مسوؤلان به بيمارستان وآسايشگاه سر بزنند و با جانبازان ديدار كنند و با اين كار اصالت انقلابي خود را حفظ كنند. بيايند و ببينند كه هنوز جانبازان نيمه جاني در بيمارستان‌ها هستند كه شبانه‌روز ناله مي‌كنند. پاي چپم از ناحيه‌اي كه تركش خورده بود چند سال قبل عفونت كرد كه آن را عمل كردم. من نمي‌دانستم كه بنياد به جانبازان امكانات پزشكي مي‌دهد. پزشك من در شهريار با ديدن عكس پايم متوجه شد كه من تركش خورده و جانبازم و مرا راهنمايي كرد كه براي پرداخت هزينه عمل مي‌توانم از بنياد كمك بگيرم. من از تسهيلات بنياد براي جانبازان بي‌اطلاع بودم و دليل اين را ضعف اطلاع‌رساني مي‌دانم. اگر قرار بود شخصا هزينه‌هاي درماني را تقبل كنم شايد نمي‌توانستم عمل كنم. 13 سال كارمند بنياد شهيد بودم. در آن سالهاي جنگ كه صبح تا شب، شب تا صبح شهدا را غسل مي‌داديم و تشييع مي‌كرديم. بعد از 13 سال اين شايعه كه «زيرديپلم‌ها اخراج مي‌شوند خود را بازخريد كنيد» به گوشمان رسيد. از ترس اينكه دستمان به جايي بند نباشد خود را بازخريد كرديم و از آن پس مشغول كار آزاد شدم. انتهاي پيام
  • دوشنبه/ ۸ مرداد ۱۳۸۶ / ۱۲:۱۹
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 8605-15815.58884
  • خبرنگار :