"شريعتي امروز ديروز فردا" احسان شريعتي: اتهام مخالفت با آزادي و دمكراسي به دكتر شريعتي را نمي‌بخشيم

فرزند دكتر علي شريعتي گفت: مي‌گويند شريعتي با آزادي و دموكراسي مخالف بود. ما هر اتهامي را به شريعتي مي‌بخشيم اما اين يكي را نه. شريعتي امروز از بعد آزاديخواهان مورد نقد قرار مي‌گيرد و حتي به صورت طعنه از سوي برخي تئوريسين‌هاي نظام‌ها نيز مورد نقد واقع مي‌شود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، احسان شريعتي طي سخناني پيرامون موضوع شريعتي انديشمند آزادي در نشست "شريعتي امروز ديروز فردا" كه در حسينيه ارشاد برگزار شد، " به نام خداوند عدالت، آزادي وعرفان" و با بيان اين‌كه " براي پيگيري پروژه شريعتي به عنوان پوينده راه وي كه او را تنها از روي كتاب‌هايش نمي‌شناسد سخن مي‌گويم" افزود: مي‌خواهم از سه ضلع آزادي، برابري و عرفان از شريعتي سخن بگويم. از خداي شريعتي سخن مي‌گويم. خداي شريعتي خداي قرآن، عرفان يعني آزادي مطلق است. خدايي است كه در همين نزديكي به او انس مي‌بنديم. به عنوان يك دوست و يك رفيق اعلا. خداي شريعتي در فلسفه‌ خلقت آدم است كه نشان مي‌دهد چه طرحي براي هستي ريخته است.

وي ادامه داد: انسان به تعبير سارتر محكوم به آزادي است و انسان تنها موجودي است كه بايد از خود فراتر رود. انسان همان نسبت بين احسن التقويم و اسفل سافلين است. به لحاظ سنتي ما همه ايراني هستيم و ايراني زماني كه نفع اوست ملي مي‌شود، با توجه به بازگشت به خويشتن شريعتي كه پيش از او جلال نيز آن را مطرح كرده است،بايد بگويم اصل حرف شريعتي بازگشت به كدامين من بوده است.

وي افزود: بينش تاريخي شريعتي سير انسان است به سوي آزادي او از جبرهاي چهارگانه. اما اين تاريخ به تعبيري كه در سال‌هاي پيش از انقلاب استفاده مي‌شد دو بخش دارد؛ يكي بخشي كه سربالايي مي‌رود كه خداوند با وحي اين سربالايي را پيش مي‌برد و انتهاي آن اسلام است كه به تعبير شريعتي با غيبت و امامت تمام مي‌شود و در دوره دوم تاريخ دموكراسي شروع مي‌شود كه در اين فصل از فلسفه‌ تاريخ غيبت انتظار فرج است. در جهاني ديگر در برابر جهاني سازي تكنيكي كه سرمايه‌داري مي‌خواهد به ايران تحميل كند، جنبشي ايجاد مي‌شود كه به تعبير شريعتي بايد خودمان را با اين جنبش موافق كنيم.

شريعتي در ادامه اظهار كرد: از نظر شريعتي انقلاب فكري به انقلاب اجتماعي در يك جامعه برتري دارد، بنابراين انقلاب فكري يعني نوزايي ديني. همان انقلابي كه باعث شد اروپا به اين شرايط تبديل شود كه بايد ايران نيز اين‌گونه شود كه اين نه تنها تعبير شريعتي بلكه تعبير سيدجمال نيز بود.

وي در ادامه با بيان اين‌كه " عدم آگاهي مانع تحقق دموكراسي است" گفت: سوال اصلي تحقق چگونگي دموكراسي است. وقتي يك قهرمان زيبايي اندام در يكي از ايالات متحده آمريكا فرماندار مي‌شود و يا در فرانسه كه مدعي دموكراسي است چنين اتفاقي در انتخابات رياست جمهوري رخ مي‌دهد، بايد اين سوال را مطرح كرد.

شريعتي با اشاره به تعادلجويي بين دموكراسي سياسي و اجتماعي گفت: مشخصه يك جامعه برابر به حرف‌هاي كلي آن نيست. جمهوري يعني نظام دموكراتيكي كه شهروندان آن آزاد و برابر در آن تعريف مي‌شوند. در برابر نظام جمهوري، نظام كدخدا منشي قرار دارد كه منشا آن برخاسته از تاريخ گذشته ايران است.

وي در بخش ديگري از سخنان خود به نقد شريعتي از ليبراليسم پرداخت و گفت: شريعتي در دو بعد امپرياليسم و كاپيتاليسم با ليبراليسم در مي‌افتد و ما بايد به اين موضوع افتخار كنيم.

وي همچنين درباره آزادي، گفت: به نام آزادي نمي‌توان عدالت را از بين برد و به نام عدالت نمي‌توان آزادي را از بين برد. زيرا هنگامي كه ديكتاتوري در جريان باشد، ايمان، دموكراسي و آزادي در خطر است. آزادي مانند آگاهي است و مطلق نيست. آزادي بايد همراه با آگاهي باشد. البته يعني زماني كه احساس اسارت پيدا مي‌شود، آزادي بيدار مي‌شود. اين تعريف منفي از آزادي است؛ يعني آزادي از چيزي. اما تعريف مثبتي هم از آزادي وجود دارد؛ يعني آزادي براي، صلاح. واين دو نكته اين مفهوم را دارد كه ما حداقل انتظار از آزادي و برابري داشته باشيم. بنابراين وقتي در اسلام گفته مي‌شود بگوييد خدايكي است مي‌خواهد بگويد ما تنها بنده خدا هستيم واين بندگي را عين آزادي در زمين مي‌دانيم. بنابراين بين عبوديت و آزادي پيوند ديالكتيك وجود دارد.

شريعتي در ادامه گفت: مي‌گويند شريعتي طرفدار خشونت، جنگ و مرگ بوده است در حالي كه او آموزگار چگونه زيستن بود و فلسفه شهادت او اين را نشان مي‌دهد كه شهادت يعني پيام خون كه از ناي زينب(س) خارج مي‌شود.

وي همچنين با بيان اين‌كه " توحيد مهمترين فاز انديشه شريعتي است" ‌اظهار داشت: كعبه‌اي كه نماد بي‌جهتي و آزادي است گوشه‌اي از دامن هاجر است و توحيد بدون آن جهت معنا ندارد.

وي در ادامه تصريح كرد: شريعتي مي‌گفت آزادي آگاهي است از آن‌چه كه نداريم و امروز ضرورت دارد تا ياد شريعتي را گرامي بداريم اما از چند موضوع بايد دوري كنيم؛ يكي آن‌كه برخورد تاريخي به عنوان يك عتيقه و يك شي گرانقيمت با او داشته باشيم؛ چراكه در اين صورت او از بين خواهد رفت. يا اين‌كه گذشته ، تاريخ و شريعتي را به عنوان يك بنياد تاريخي در نظر بگيريم و يك برخورد دوگماتيسم داشته باشيم و بخواهيم اداي شريعتي را در بياوريم، در حالي كه سه دهه گذشته و زمانه تغيير كرده است. مورد سوم ‌كه امروزه رايج شده عبور از شخصيت‌هاست ونيز انكار گذشته به نام اشتباه يا شبهه. اما راه چهارم كه راه صحيح است، راه شريعتي است؛ يعني تولدي ديگر. بنابراين بهتر است خود را درگير واژه‌هاي غربي نكنيم بلكه بر واژه‌هاي تحليل صحيح داشته باشيم. حتي با واژه‌هاي شريعتي جدي برخورد كنيم. شريعتي انديشمند آزادي است و بيشتر بخاطر آن‌كه آموزگارم بوده به او احترام مي‌گذارم.

فرزند دكتر علي شريعتي ادامه داد: به او خطاب مي‌كنيم كه اي آموزگار آزادي بگو هر لحظه كجايي تا بدانم آن لحظه كجا باشم. اي تو كه قلم توتمت بود براي امروز ما دوباره بخوان به نام گل سرخ در سحاري شب كه باغ همه بيدار و بارور گردد.

اين استاد دانشگاه و پژوهشگر فلسفه با بيان اين‌كه " شريعتي معتقد بود روشنفكران نبايد وارد قدرت شوند" به جمع‌بندي برخي از انديشه‌هاي شريعتي پرداخت و گفت: شريعتي معتقد بود حتي اگر روشنفكران مبارز متعهد به سياست و آزادي هستند، نبايد وارد قدرت شوند؛ چراكه فاسد مي‌شوند مانند اتفاقي كه در كشور كوبا و الجزاير افتاد.

انتهاي پيام

  • چهارشنبه/ ۳۰ خرداد ۱۳۸۶ / ۱۰:۱۲
  • دسته‌بندی: دولت
  • کد خبر: 8603-16562
  • خبرنگار :