*پيشوايان حقيقت*/1/ امام‌خميني، حقيقتي هميشه جاويد

نقش ممتاز و بي بديل علما و انديشمندان دل آگاه در پيشرفت معنوي و اخلاقي جوامع، خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) را بر آن داشت تا سلسله گزارش‌هايي را به بازروايي زواياي سلوك فردي و علمي و حيات سياسي و اجتماعي اين آموزگاران حقيقت در گذشته و حال اختصاص دهد. پيشواياني كه عموما از بطن جامعه برخاسته و با زيستني اخلاقي و مردمي، وجدان و واقعيت جامعه بشري را تاثير و تحولي شگرف بخشيدند.

آناني كه در سراسر جهان توحيد، بيدارگري، عدالت و حاكميت بر سرنوشت را وجه همت خود قرار داده و از مصائب آن پاي پس نكشيدند.

در نخستين گزارش‌ نگاهي خواهيم داشت به سيره و زندگي حضرت آيت‌الله العظمي امام روح‌الله الموسوي الخميني(ره) كه به حق حقيقتي هميشه جاويد است.

5 ماه از ولادت روح‌الله در بيستم جمادى الثانى 1320 هـ.ق-30 شهريـور 1281هـ.ش نمي‌گذشت كه طاغوتيان تحت حمايت عمال حكومت وقت، نداى حق‌طلبـى پـدرش (آيت‌الـله سيد مصطفى موسوى از معاصرين مرحوم آيت‌الله العظمى ميرزاى شيرازى) را كه در برابر زورگويي‌ها بـه مقاومت برخاسته بـود، با گلـوله پاسخ گفتند و او را در مسير خمين به اراك بـه شهادت رساندند.

در اين سال‌ها، خيانت و سر سپردگي سلاطين قاجار و همزماني آن با دخالت‌هاي آشكار دولت انگليس و روسيه تزاري در ايران دردناك‌ترين شرايط را پديد آورده بود و بخش‌هايي وسيع از خاك ايران طي قراردادهايي ننگين به بيگانگان واگذار شده بود؛ در اين شرايط فتواي روحاني بزرگ آيت‌الله العظمي شيرازي در نهضت تنباكو و فريادهاي اصلاح طلبانه سيد جمال الدين اسدآبادي و قيام‌هاي علما در ايران و نجف عليه استعمار انگليس، اقتدار روحانيت اسلام را آشكار ساخته بود. دولت بريتانيا كه كانون خطر را شناخته بود موجي از روحانيت‌ستيزي و سياست‌زدايي از دين را با انواع شيوه‌ها به راه انداخت.

و «روح‌الله» در اين سال‌ها به مجاهدت و علم‌آموزي پرداخت و با هجرت به قم از محضر بزرگاني چون آقا ميرزا محمدعلى اديب تهرانى، آيت‌الله سيد محمد تقـى خوانسارى، آيت‌الله سيد على يثربى كاشانى و آيت‌الله العظمى حاج شيخ عبدالكريـم حايرى يزدى در حوزه علميه قم بهره برد و تاليفات خود را در اختيار جامعه علمي گذاشت.

او طى سال‌هاى طولانى در حوزه علميه قـم به تدريـس چنديـن دوره فقه، اصـول، فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فيضيه، مسجـد اعظم، مسجـد محمـديه، مـدرسه حـاج ملاصـادق، مسجد سلماسى و... همت گماشت و در حـوزه علميه نجف نيز قريب 14 سال در مسجـد شيخ اعظـم انصارى (ره) معارف اهل بـيت و فـقـه را در عالي‌ترين سطـوح تدريـس كرد و در نجف بـود كه بـراى نخستين بار مبانـى نظرى حكـومت اسلامـى را در سلسله درس‌هاى ولايت فـقيه بازگـو كرد.

در سال 1340 و 41 كه او به عنوان يكي از مـدرسان و مجتهدان صـاحب راى و برجسته شناخته مي‌شد، در ماجراى انجمـن‌هاى ايالـتى و ولايـتى به عنوان رهبـريت قـيام و روحانيـت ايفاى نقش كرد و بدين ترتيب قيام سراسرى روحانيت و ملت ايران در 15 خرداد سال 1342 با دو ويژگى برجسته يعنى رهبرى واحد امام خميني و اسلامي بـودن انگيزه‌ها و شعارها و هدف‌هاى قيام، سرآغازى شد بر فصل نوين مبارزات ملت ايران.

او كه در تمام مدت مبارزاتش، مجاهدت در عرصه علمي را فراموش نكرد، به تاليف و نگارش كتب متعددي پرداخت و به عنوان مرجعيت شيعه شناخته شد. امام، مبارزاتش را با نصيحت كردن شخص شاه آغاز كرد: " آقا من به شما نصيحت مي‌كنم، اي آقاي شاه! اي جناب شاه! من به تو نصيحت مي‌كنم، دست بردار از اين كارها، آقا اغفال مي‌كنند تو را. من ميل ندارم كه يك روز اگر بخواهند تو بروي، همه شكر كنند... اگر ديكته مي‌دهند دستت و مي‌گويند بخوان، در اطرافش فكر كن... نصيحت مرا بشنو... ربط بين شاه و اسراييل چيست كه سازمان امنيت مي‌گويد از اسراييل حرف نزنيد... مگر شاه اسراييلي است؟"

به دنبال اين سخنراني،‌ امام در 15 خرداد دستگير شد كه اين موضوع اعتراضات مردمي را در پي داشت و امام خميني (ره) رنج‌هاي فراواني كشيدند و به مبارزه با استبداد ادامه دادند تا اين كه در سال 1343 ايشان را بازداشت و تحت‌الحفظ به آنكارا بردند كه انتشار اين خبر موجي از اعتراض‌هاي مردمي را به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطيلي طولاني مدت دروس حوزه‌ها و ارسال طومارها و نامه‌ها به سازمان‌هاي بين‌المللي و مراجع تقليد در پي داشت.

امام كه مدتي از تبعيد خود را در عراق گذراند، از پاي ننشست و با روحيه‌اي خستگي‌ناپذير به افشاي اقدامات و اصلاحات آمريكاپسند شاه اقدام كرد. در مدت حضور امام در عراق، حوزه درسي ايشان كه تا زمان هجرت به پاريس ادامه داشت همواره به عنوان يكي از برجسته‌ترين حوزه‌هاي درسي نجف از لحاظ كيفيت و كميت شاگردان شناخته مي‌شد.

امام (ره) پس از هجرت به پاريس در 14 مهر 57، حكومت اسلامي و هدف‌هاي آتي نهضت را براي جهانيان بازگو كردند و اوايل بهمن 57 خبر تصميم امام در بازگشت به كشور منتشر شد و با وجود مخالفت و تلاش رژيم گذشته، سرانجام امام خميني (ره) بامداد 12 بهمن 1357 پس از 14 سال دوري از وطن وارد كشور شد. سيل جمعيت از فرودگاه به سوي بهشت زهرا مزار شهيدان انقلاب روانه شد تا سخنان تاريخي امام را بشنود. در همين نطق بود كه امام خميني فرمود: «من به پشتيباني اين ملت، دولت تعيين مي كنم.» و اين روحاني برجسته كه فعاليت‌هاي خود را به حوزه‌ي سياسي محدود نكرد و بيش از 80 اثر علمي و تاليف از خود برجاي گذاشت، به پشتوانه ملت، نهضتي را رهبري كرد كه بزرگ‌ترين تحول‌خواهي سياسي كشورش محسوب مي‌شود.

پيروزي انقلاب اسلامي از ديدگاه صاحب‌نظران، زلزله‌اي ويرانگر براي جهان غرب بود كه موجي از خيزش‌هاي رهايي‌بخش را در كشورهاي اسلامي و جهان سوم به حركت درآورد. انقلاب اسلامي ايران در زماني كه مناطق مختلف جهان بين دو قدرت شرق و غرب تقسيم شده بود با شعار «نه شرقي، نه غربي» به پيروزي رسيد و براي نخستين بار در عصر حاضر، دين را به عنوان عاملي حركت‌زا در پهنه مبارزات ملت‌ها مطرح كرد.

بسياري از علما و انديشمندان داخل و خارج كشور از شخصيت والا و رشديافته امام (ره) به نيكي ياد مي‌كنند از جمله، دكتر «فرانسيسكو اسكودرو بداته‏»، رييس فدراسيون جوامع اسلامى اسپانيا كه درباره‌ي امام مي‌گويد: چهره حيات بخش امام خمينى در جهان اسلام امرى غيرقابل اغماض است و ايشان يكى از بزرگ‌ترين شخصيت‌هاى قرن حاضر محسوب مى‏شوند.

«رياج تاتارى‏» رييس جامعه مسلمانان اسپانيا، با تجليل از شخصيت حضرت امام خمينى، از ايشان به عنوان عامل بيدارى مسلمانان در جهان اسلام ياد كرد.

«حسين افندى اسمائيچ‏» مفتى سارايوو مي‌گويد: امام خمينى (ره) توانست‏با انقلاب اسلامى در ايران مسلمانان جهان را به اسلام و هويت اصلى شان بازگرداند.

«ردبيك قاژى نيسان باى اولى‏»، مفتى دينى قزاقستان با تجليل از شخصيت والاى امام خمينى (ره) عنوان مي‌كند: ايشان نه به ايران و دنياى اسلام، بلكه به كليه جهان تعلق داشت.

پروفسور «ميخاييل لمشف‏»، دبير فدارسيون روسيه مي‌گويد: امام خمينى (ره) برخلاف رهبران سياسى قرن حاضر كه هر يك داراى استعدادى خاص در يكى از زمينه‏هاى اقتصادى، سياسى، علمى، فرهنگى، دينى يا حقوقى بودند، توانايى سازماندهى امور در همه حوزه‏ها را داشت.

مفتى اعظم مسلمانان روسيه نيز معتقد است كه انديشه‏هاى امام خمينى بزرگ‌ترين تحول را در جهان اسلام به‌وجود آورد.

يكي از بزرگ‌ترين ويژگي‌هاي حضرت امام خميني، ساده زيستي ايشان بود. ايشان يكي از بهترين راهكارهاي مبارزه با استكبار و ابرقدرت‌ها را «ساده زيستن» مي‌دانستند به طوري كه مي‌فرمودند: «اگر بخواهيد بي‌خوف و هراس در مقابل باطل بايستيد و از حق دفاع كنيد و ابر قدرتان و سلاح‌هاي پيشرفته آنان و شياطين و توطئه‌هاي آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از ميدان بدر نكند، خود را به «ساده زيستن» عادت دهيد و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهيزيد. مردان بزرگ كه خدمت‌هاي بزرگ براي ملت‌هاي خود كرده اند، اكثرا «ساده زيست» و بي‌علاقه به زخارف دنيا بوده‌اند... چرا كه با زندگاني اشرافي و مصرفي نمي‌توان ارزش‌هاي انساني و اسلامي را حفظ كرد». (كتاب آئين انقلاب اسلامي گزيده اي از انديشه و آرا امام خميني « ره » ص 174)

ياران و نزديكان امام خاطرات فراواني را نقل كرده‌اند كه حاكي از مشي و سيره ايشان است، از جمله آن‌كه يكي از نزديكان ايشان نقل مي‌كند: «بيروني منزل امام يعني اطاقي كه شب‌ها آقا تشريف مي‌بردند آن‌جا، فرش‌هايش ناقص بود يعني قسمتي از اطاق خالي بود من خدمت امام عرض كردم كه اجازه بدهيد كه يك فرش براي اين‌جا تهيه شود. فرمودند: «آن طرف هست» يعني در اندروني هست. عرض كردم: آن‌جا گليم است، با اينجا جور در نمي‌آيد. فرمودند: «مگر منزل صدر اعظم است؟» (روزنامه جمهوري اسلامي شماره 5292 76,6,23 ص 15)

مقام معظم رهبري در پيامي به مناسبت سالگرد ارتحال ايشان فرمودند: «افتخار نظام اسلامي آن است كه امام عظيم الشانش تا پايان عمر در زي طلبگي زندگي كرد».(پايگاه اطلاع‌رساني امام خميني)

حضرت آيت‌الله العظمي سيدعلي خامنه‌اي بيان مي‌كنند:« متانت و بردباري و حلم امام، به گونه‌اي بود كه اگر صد نفر در مجلس سخناني مي‌گفتند كه او آن‌ها را قبول نداشت، تا لازم نمي‌دانست حرفي نمي‌زد و سكوت مي‌كرد؛ در صورتي كه اگر در حضور آدم‌هاي معمولي كلمه‌اي گفته شود كه برخلاف عقيده‌ي آنان باشد،‌ توفاني در روحشان به وجود مي‌آيد كه سريعا پاسخ بدهند.»

حضرت امام (ره ) بارها توجه مسوولان را به فرهنگ «ساده زيستي» جلب كردند تا جايي كه فرمودند: «آن روزي كه دولت ما توجه به كاخ پيدا كرد، آن روز است كه بايد ما فاتحه دولت و ملت را بخوانيم. آن روزي كه رييس‌جمهور ما خداي نخواسته از آن خوي كوخ‌نشيني بيرون برود و به كاخ‌نشيني توجه كند، آن روز است كه انحطاط براي خود و براي كساني‌كه با او تماس دارند، پيدا مي‌شود. آن روزي كه مجلسيان خوي كاخ‌نشيني پيدا كنند، خداي نخواسته و از اين خوي ارزنده كوخ‌نشيني بيرون بروند، آن روز است كه ما براي اين كشور بايد فاتحه بخوانيم. ما در طول مشروطيت از اين كاخ‌نشين‌ها خيلي صدمه خورديم، مجلس‌هاي ما مملو از كاخ‌نشين بود... آن روزي كه توجه اهل علم به دنيا شد و توجه به اين شد كه خانه داشته باشند چه‌طور و زرق و برق دنيا خداي نخواسته در آنها تاثير بكند، آن روز است كه بايد ما فاتحه اسلام را بخوانيم... آن روزي كه زرق و برق دنيا پيدا شود و شيطان در بين ما راه پيدا كند و راهنماي ما شيطان باشد، آن روز است كه ابرقدرت‌ها مي‌توانند در ما تاثير كنند و كشور ما را به تباهي بكشند. هميشه اين كشور به واسطه اين كاخ‌نشين‌ها تباهي داشته است. اين سلاطين جور كه همه تقريبا كاخ‌نشين بودند، اين‌ها به فكر مردم نمي‌توانستند باشند، احساس نمي‌توانستند بكنند فقر يعني چه، احساس نمي‌توانستند بكنند بي‌خانمان يعني چه ... وقتي كه كسي احساس نكند كه فقر معنايش چيست گرسنگي معنايش چيست اين نمي‌تواند به فكر گرسنه‌ها و به فكر مستمندان باشد لكن آن‌هايي كه در بين همين جامعه بزرگ شده‌اند و احساس كردند فقر چيست ديدند، چشيدند فقر را، احساس مي‌كردند، ملموسشان بوده است كه فقر يعني چه، اينها مي‌توانند به حال فقرا برسند. كوشش كنيم كه اين وضعيت در همه ما محفوظ باشد، در مجلس ما، در ارگان‌هاي دولتي ما...». (كتاب آئين انقلاب اسلامي گزيده اي از انديشه آرا امام خميني (ره) ص 366)

امام خميني(ره) فيلسوفي الهي، عارفي رباني، فقيهي اصولي و مرجع تقليد مردم و در عين حال رهبر انقلاب اسلامي و بنيانگذار جمهوري اسلامي در ايران بود. ايشان با مباني فلسفه غرب آشنا و با مباحث فلسفه اسلامي در هر دوگرايش اشراقي و مشائي تسلط كامل داشت. بينش فلسفي امام تا حدودي متمايل به فلسفه شهودي و اشراقي نزديك به سبك تلفيقي مرحوم ملاصدرا – البته با تفاوت‌ها و امتيازاتي – بود. عرفان امام خميني، مبتني بر آيات قرآني، احاديث بزرگان دين و آموخته‌هاي عمل اولياي خدا و در چارچوب شرع مطهر اسلام بود؛ ايشان با تصوف منفي كه دين وآيين را ذكر و ورد منحصر كرده و پرهيز از انجام مسووليت‌هاي سياسي و اجتماعي را ترويج نمايد به شدت مخالف بود. ايشان همچنين مجتهدي برجسته در فقه و اصول بود و براي آنها اصالتي ويژه قائل بود و از آميزش برداشت‌هاي كلامي و فلسفي و عرفاني با احكام فقهي در مراحل استنباط احكام پرهيز داشت. امام خميني پويايي فقه و اصول را لازمه نگرش اجتهادي مي‌دانست و معتقد بود كه عنصر زمان و مكان نقشي بس تعيين كننده در اجتهاد دارند. او در عين حال معتقد بود كه پويايي فقه هرگز به معناي بي‌ثبات كردن روش استنباط و اجتهاد مصطلح نيست. ايشان فقه را تئوري واقعي و كامل اداره انسان، از گهواره تا گور مي‌دانست و برهمين اساس نظريه «تشكيل حكومت اسلامي بر اساس ولايت فقيه در زمان غيبت» را مطرح و براي تحقق آن سال‌ها مجاهده كرد. در اين نظريه «اكثريت» بر مدار «حق» مشروعيت مي‌يابد و به تبع آن وجوب اعمال ولايت منوط به فراهم بودن شرايط آن و از آن‌جمله پذيرش عمومي است كه در جريان طبيعي مستقيم يا از طريق انتخاب خبرگان منتخب ملت جلوه‌گر مي‌شود. در اين نوع حكومت حضور مردم و مشاركت در صحنه نظام اسلامي به عنوان يك تكليف شرعي تضمين مي‌شود. در ديدگاه امام خميني استقرار صلح واقعي در جهان با وجود قدرت‌هاي سلطه‌گر مستكبر و پذيرش موجوديت و سلطه آنان خيالي خام بيش تلقي نمي‌شود. ايشان درباره ماهيت دولت غاصب اسراييل و منشا آن مي‌فرمود: «آمريكا اين تروريست بالذات، دولتي است كه سرتاسر جهان را به آتش كشيده و هم پيمان او صهيونيسم جهاني است كه براي رسيدن به مطامع خود، جناياتي مرتكب مي‌شود كه قلم‌ها از نوشتن و زبان‌ها از گفتن آن شرم دارند.»

امام(ره) براي روحانيت نقش زيادي قايل بودند و در منشور روحانيت، ضمن توصيه‌هاي فراوان به آنها تاكيد كرده‌اند: « در هر نهضت و انقلاب الهي و مردمي، علماي اسلام اولين كساني بوده‌اند كه بر تارك جبينشان خون و شهادت نقش بسته است...در ترويج روحانيت و فقاهت نه زور سر نيزه بوده است، نه سرمايه‌ي پول‌پرستان و ثروتمندان، بلكه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است كه مردم آنان را برگزيده‌اند...استكبار وقتي كه از نابودي مطلق روحانيت و حوزه‌ها مايوس شد، دو راه براي ضربه زدن انتخاب نمود؛ يكي راه ارعاب و زور و ديگري راه خدعه و نفوذ درقرن معاصر. وقتي حربه‌ي ارعاب و تهديد چندان كارگر نشد، راههاي نفوذ تقويت گرديد... اگر روحانيون طرفدار اسلام ناب و انقلاب دير بجنبند ابرقدرت‌ها و نوكرانشان مسايل را به نفع خود خاتمه مي‌دهند... روحانيون و علما و طلاب بايد كارهاي قضايي و اجرايي را براي خود يك امر مقدس و يك ارزش الهي بدانند و براي خود شخصيت و امتيازي قائل بشوند كه در حوزه‌ ننشسته‌اند بلكه براي اجراي حكم خدا به راحتي حوزه‌ را رها كرده و مشغول به كارهاي حكومت اسلامي شده‌اند.»

حضرت امام در وراي تعليم و تربيت، عملا و نظرا استادي نمونه بود. او تربيت و تزكيه را مقدم بر تعليم و آموزش مي‌ديد ومعتقد بود كه دانش با همه شرافتش آنگاه كه توأم با تزكيه نفس نباشد همچون ابزاري در خدمت هدف‌هاي شيطاني به كار گرفته خواهد شد.

يكي از مهم‌ترين توجهات امام خميني، شخصيت ومنزلت زن و دفاع او از حقوق زنان بود. ايشان مي‌فرمود: «از{نظر} حقوق انساني تفاوتي بين زن و مرد نيست زيرا كه هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خويش را همچون مرد دارد.»

توصيه‌ها وجهت گيري مواضع اقتصادي امام خميني عموما بر پايه اجراي عدالت و اولويت دادن به حقوق محرومان ومستضعفان جامعه بود. او خدمت به محرومان را بالاترين عبادت مي‌ناميد و آنان را ولي نعمت خود و جامعه مي‌دانست.

امام (ره) با وجود سنگين‌بودن فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي‌اش، نسبت به نقش خود را در خانواده بي‌اهميت نبود و توصيه‌هايي درباره‌ي تربيت فرزندان و نقش مهم مادر در اين تربيت مطرح مي‌كرد. سيره‌ي ايشان به نقل از ياران و نزديكانش حكايت از شخصيت رشديافته و چندي بعدي امام دارد.

حجت‌الاسلام والمسلمين سيد علي غيوري در نقل خاطراتش مي‌گويد: «امام(ره) به هر كسي در حد معمول خودش احترام مي‌كردند. يادم هست روزي يكي از علماي بزرگوار به ايشان عرض كرد: "شما چرا نسبت به همه احترام نمي‌كنيد و پيش پاي همه بر نمي‌خيزيد؟" فرمودند: من اگر بيشتر از همين عملي كه انجام مي دهم، انجام دهم، بايد ريا كنم و خلاصه؛ من هركسي را به اندازه شناختي كه از او دارم، احترام مي‌كنم.»

آيت‌الله العظمي محمد فاضل لنكراني نيز در ذكر خاطره‌اي مي‌گويد: «حضرت امام(ره) در مسايل علمي هم به طور مستقل به عمق آن مسايل مي‌رسيدند و به اين معنا نيز كمال اعتقاد را داشتند. اين نيز به دليل استعداد كلي بود كه خداوند به ايشان عطا كرده بود تا براساس يك تيزبيني و استقامت فكر، مسايل را بدون انحراف و تمايل به چپ و راست دريابند.

گاهي پيش مي‌آمد كه حتي در يك بحث فقهي، شاگردان با نظر ايشان مخالفت مي‌كردند. ايشان در نظر خودشان ترديدي راه نمي‌دادند. به ياد دارم كه يكي از افراد فاضل حاضر در درس ايشان، چيزي را بر خلاف مطلب امام(ره) گفت و پس از آن هم برگفته خود پافشاري و سماجت كرد. وقتي كه متوجه شد امام(ره) جوابي نمي‌دهد و او هم نمي‌تواند كه مطلب خود را اثبات كند، متوسل به قسم خوردن شد و گفت:"والله مطلب اين است كه مي‌گويم." در اينجا امام هم چاره‌اي نديد جز اين‌كه در جواب او، ايشان هم به قسم متوسل شوند. از اين رو فرمودند: "والله اين طور نيست كه شما مي‌گوييد".»

اين ماجرا حكايت از اعتقاد كامل امام به همه پيشنهادها، نظرها و عقايد علمي خودشان مي‌كند. با اين‌كه درس‌هاي حوزه به طور معمول يك ساعت به طول مي‌كشيد، ايشان با اين‌كه حداكثر استفاده را از وقت مي‌كردند، بيشتر از يك ساعت درس مي‌دادند. به ويژه در درس فقه ايشان؛ خيلي اتفاق مي‌افتاد كه درس از يك ساعت تجاوز مي‌كرد. در حالي كه براي بسياري از طلاب، تصور اين‌كه درسي به يك ساعت و نيم هم بكشد، ممكن نبود.»

آيت الله العظمي محمد فاضل لنكراني در توصيفات خود از منزل امام در نجف و بيان ساده زيستي ايشان مي‌آورد: «وقتي وارد بيروني منزل امام شدم ديدم خانه‌اي است بسيار محقر و كوچك كه مساحت حياطش بيش از سيزده يا چهارده متر مربع نمي‌شد. در طبقه پايين خانه، چند اتاق و در طبقه بالا اتاق نسبتا بزرگي قرار داشت. اين اتاق كه معلوم بود ساليان سال رنگ‌آميزي نشده است، وضع ناراحت كننده‌اي داشت. اگر چه بايد بگويم كه خانه‌اي اجاره‌اي بود و حضرت امام (ره) آن را كرايه كرده بودند. تصادفا مرحوم آقاي اشراقي نيز آنجا بودند. من به ايشان عرض كردم: «ممكن است قسمتي از اين خانه را رنگ‌آميزي بكنيد تا خانه از اين صورت فعلي در بيايد؟»

ايشان گفتند: «من اين موضوع را به امام(ره) پيشنهاد دادم. حتي خدمتشان عرض كردم كه حاضرم از پول شخصي خودم كه مربوط به بيت المال نباشد، خرج كنم اما حضرت امام موافقت نكردند و فرمودند: به همين سبك باشد. خانه‌اي است كه مال صاحبش است. مربوط به غير است و هيچ وجهي ندارد كه ما حالا بياييم و تعميراتي درباره‌اش كرده و يا رنگ‌آميزي بكنيم و يك صورتي بدهيم كه تقريبا با زندگي روحاني منسب و موافقتي نداشته باشد.» سپس مرحوم اشراقي اضافه كردند: «با اين‌كه من چنين پيشنهادي را كردم كه از مال شخص خودم و نه از بيت‌المال خرج كنم، ايشان براي حفظ هيات روحانيت؛ حاضر به انجام آن نشدند.»

حجت‌السلام والمسلمين محمد حسن قديري نيز در نقل خاطراتي از امام مي‌آورد: «اخلاق و برخورد حضرت امام خميني (ره) را با طلاب بايد «مشوق الطلبه» ناميد و اين از ويژگي‌هاي ايشان بود. ويژگي‌اي كه در برخورد آن حضرت با شاگردانش احساس مي‌شد، روح پاك و درك بسيار عميق ايشان بود. امام به راحتي افرادي را كه براي تحصيل و فهم مطالب درسي مي‌آمدند، از كساني كه به نيت و منظور ديگري مي‌آمدند تشخيص مي‌داد و با آنان برخوردهاي مختلفي داشت.

از جمله خاطره هايي كه از امام دارم سفارش ايشان در منظم بودن و تقسيم وقت و هر كاري را در وقت مقرر انجام دادن است. امام مي‌فرمودند: وقتي اوقات و كارهاي شما بركت پيدا مي‌كند كه آنها را تنظيم كنيد. وقت مطالعه، كسي نمي‌توانست با ايشان ملاقات كند. سر وقت به جلسه درس تشريف مي‌آوردند. بعضي از نوشته‌هاي ايشان را ديده‌ام. به قدري خوش خط و منظم و با دقت و علاقه نوشته شده‌اند كه توجه هر بيننده‌اي را جلب مي‌كنند.

قديري مي‌آورد:«پس از تبعيد امام به تركيه همه منتظر بودند تا ببينند امام بعد از اين همه مسائل ايران و تبعيد و زندان چه مي فرمايند. امام بعد از گفتن بسم الله الرحمن الرحيم فرمودند:« خداوندا! ما را به خودت متوجه فرما! خدايا! ما را از غير خودت منصرف گردان.» من همان موقع به ذهنم آمد كه اين دعا درباره خود امام مستجاب شده است.»

حجت‌السلام‌والمسلمين مهدي كروبي نيز در بيان خاطراتي از سال‌هاي مبارزه امام (ره) با رژيم شاه با تاكيد به استقامت و اطمينان امام (ره) براي مبارزه مي‌آورد: به قدري اين مسايل براي امام اهميت داشتند كه حاج آقا مصطفي گفته بود كه امام در اين مورد فرمودند:«من يك شب سرم را زمين نگذاشتم كه احساس كنم ما شكست خورده‌ايم. ما موفقيم، ما پيروزيم، ما به وظيفه مان عمل مي‌كنيم.»اين سخنان نشان دهنده روحيه والاي امام بود كه حتي در شرايط بسيار دشوار تغيير نمي‌كرد.

وي همچنين مي‌گويد: «حضرت امام عنايت و توجه خاصي به خانواده شهدا داشتند. معمولا دو- سه مرتبه در روز از حضرت امام براي خانواده شهدا وقت مي‌گرفتيم.»

همچنين آيت‌الله محمد ابراهيم جناتي در خاطراتش مي‌گويد: «امام خميني (ره) در مسايل فقهي از دقت نظر فوق‌العاده‌اي برخوردار بودند. نمونه‌هاي گوناگوني سراغ دارم كه در اين مجال به يك مورد از آنها اشاره‌اي گذرا مي‌كنم: زماني در نجف اشزف معروف شد كه جايگاه مقام حضرت ابراهيم (ع) در مسجدالحرام تغيير كرده و آن را به نزديك چاه زمزم انتفال داده‌اند. آنچه كه واقع شده بود، چنين نبود و صرفا پوشش مقام حضرت ابراهيم را برداشته و آن را به پوشش بلورين كه فعلا هم همان‌گونه است تغيير داده بودند. در هرحال، در زماني كه اين تغيير مكان شايع شد، سوالات بسياري از حجاج و كاروان‌هاي ايران از مراجع نجف درباره دو ركعت نماز پشت مقام ابراهيم از طريق اينجانب به مراجع نجف عرضه شد. سوال اصلي اين بود كه آيا دو ركعت نماز طواف را بايد در جاي اولي كه مقام حضرت ابراهيم (ع) قرار داشت خواند يا در جاي دوم كه مقام حضرت در آن‌جا بر حسب شايعه قرار داده شده است؟

بعضي از مراجع جواب دادند كه بايد احتياط شود و نماز را هم در جاي اول كه مقام قرار داشت و هم در جاي دوم كه شايع شده است اقامه كرد. برخي ديگر از آقايان مراجع جواب دادند كه بايد دو ركعت نماز طواف را در همان جاي اول كه مقام ابراهيم (ع) قرار داشت اقامه كنند. زيرا مقام را اسم مكان گرفته بودند. سپس عين همان استفتا را به محضر امام ارائه كردم. ايشان بدون درنگ جوابي برخلاف دو فتواي ياد شده دادند و فرمودند: بايد دو ركعت نماز طواف در جاي دوم كه مقام ابراهيم (ع) قرار گرفته اقامه شود. و همچنين فرمودند: مقام، اسم جايگاه سنگ نيست، بلكه عنوان خود سنگ است كه حضرت ابراهيم (ع) بر آن قرار مي‌گرفت.

بنده پاسخ را گرفتم و اين مساله را شب در منزل بر اساس روايات بررسي كردم. به حديثي بدين مضمون برخوردم كه: «مقام حضرت ابراهيم (ع) به كعبه چسبيده بود و به تعبيري ديگر به ديوار كعبه نصب شده بود. بعدها آن را به جايي كه الان قرار دارد منتقل كردند. امامان ما هم اين مكان را پذيرفتند و نماز طواف را در پشت سر آن اقامه كردند.» ما از اين حديث كشف مي‌كنيم كه سنگ موضوعيت دارد و در هركجا كه باشد بايد پشت آن نماز طواف اقامه شود.

شب ديگر كه خدمت حضرت امام (ره) رسيدم، به ايشان عرض كردم: «آقا! شما به چه دليل فرموديد كه دو ركعت نماز طواف بايد در همان جايي كه مقام ابراهيم (ع) منتقل شده است اقامه شود؟» ايشان فرمودند: من از خود آيه شريفه «واتخذوا من مقام ابراهيم مصلي» اين را استفاده كردم.

بعد به ايشان عرض كردم: «چنين حديثي را هم در وسايل يافتم. آيا شما از اين حديث چيزي در خاطر مبارك داشتيد؟» ايشان فرمودند: خير، بلكه نظر مستند به ظاهر خود آيه بود... بعد از آنكه نظر قطعي حضرت امام را در اين مساله يافتم، بلافاصله به منزل آن بزرگواري كه فرموده بود بايد در جاي اصلي مقام نماز خوانده شود رفتم. جريان را براي ايشان بازگو كردم. ايشان بلافاصله فرمودند: «حق هم همين است.»

آيت‌الله جعفر سبحاني در بيان برخي نظرات فقهي امام براي يك روحاني بيش از يك همسر داشتن را- در شرايطي كه الزام آور نباشد- نمي‌پسنديدند و مي‌فرمودند: «براي ما يك زن زياد و نصف آن كم است» و از اين طريق يادآور مي‌شدند كه مردم از يك فرد روحاني انتظارهاي ديگري دارند.

شهيد حجت‌الاسلام والمسلمين فضل‌الله محلاتي نيز از امام مي‌گويد: «امام در زمان جواني طلبه‌ي خشكي نبودند كه هميشه مثلا روزه بگيرند و ذكر بگويند و نخندند وتفريح نكنند. تفريح هم داشتند؛ تفريحاتي نظير اين كه شب‌هاي پنجشنبه دور هم جمع شوند و طاس كبابي درست كنند يا در مدرسه كته‌اي درست كنند. ولي از همان اول جواني نقل مي‌كنند كه ايشان نماز شبشان ترك نشده بود. از آن اول جواني مقيد بودند غيبت نكنند. حتي ما و شاگردهاي ايشان وقتي نزد ايشان مي‌نشستيم، جرات نمي‌كرديم از كسي حرف بزنيم، زيرا ايشان با يك نگاه تند در همان كلمه‌ي اول ما را ساكت مي‌كردند. ايشان در اين موارد جذبه‌ي خاصي داشتند».

وي همچنين مي‌گويد: «در بسياري از مسايل مقيد بودند، تا آن‌جا كه يك قران از سهم امام مصرف نمي‌كردند. زمين مشتركي داشتند كه از پدرشان به ارث رسيده بود و دست برادر بزرگشان آقاي پسنديده بود. اين زمين در ماه درآمدي داشت و از همان درآمد، ايشان زندگي‌شان را مرتب مي‌كردند، به نحوي كه با همان درآمد تطبيق كند، از اين رو، تا وقتي كه مجتهد شدند و صاحب رساله، هيچ وقت از سهم امام استفاده نكردند و اين هم از امتيازاتي بود كه ايشان داشتند. به طور كلي با گناه فاصله داشتند و با خدا مرتبط بودند.»

محلاتي در ادامه يادآور مي‌شود: «در آن زمان كه من در جلسه‌ي درس ايشان حاضر مي‌شدم و با ايشان آشنا شده بودم،‌ پيش از همه وجهه‌ي اخلاقي و عرفاني ايشان براي من جاذبه داشت و جنبه‌هاي سياسي چندان برايم مطرح نبود. در طول مدتي كه امام به ما درس مي‌دادند و انس من با ايشان بيشتر شد، به خصوص در قسمت اجتهاد و تقليد كه مسايل حكومت اسلامي و وظايف ولي فقيه را تشريح كردند، فهميدم كه ايشان آن بينش را دارا بودند.»

حضرت‌ آيت‌الله العظمي حسين نوري نيز مي‌گويد: «يكي از ديگر مزاياي بارز امام، بيان ايشان بود. بياني بسيار قوي داشتند. مطالب را روشن مي‌كردند و فروع را به اصول برمي‌گرداندند. بيانات ايشان در پيشرفت انقلاب و بيدار كردن افكار و بسيج مردم نيز خيلي موثر بود.»

حجت‌الاسلام والمسلمين محمدرضا ناصري نيز مي‌گويد: «اگر امام مي‌فهميدند كه طلبه‌اي در رنج و سختي است، خيلي رنج مي‌بردند و سعي مي‌كردند حتي‌الامكان مشكلات او را حل كنند. به مساله‌ي طلاب خيلي اهميت مي‌دادند. در خيابان‌ و حرم مواظب بودند كه اگر طلبه‌اي وضع خوبي ندارد، فوري دستور دهند كه براي او عبا بخرند. با اين حال يادم است كه يك روز شخصي پيش امام آمد و عباي خود را نشان داد و گفت: عباي من پاره است. امام دنبال عباي خود گشتند و بعد آن را به او نشان دادند و گفتند: ببين! عباي من هم پاره است.»

آيت‌الله ابراهيم اميني نيز مي‌گويد: «يكي از ويژگي‌هاي اخلاقي حضرت امام خميني (ره)، اين بود كه همواره مراقب نفس خود بودند و در كنترل نفس و جلوگيري از هوس‌ها و تمايلات حيواني و در نتيجه نيل به اخلاص، جديت و كوشش داشتند.»

آيت‌الله محمد يزدي عنوان مي‌كند: «راه رفتن ايشان خيلي سنگين و باوقار و طمانينه بود، بدون اينكه به چپ و راست نگاه كنند و ببينند چه كسي مي‌رود، چه كسي مي‌آيد، اطراف چگونه است و... ما هيچ وقت چنين حالاتي نديديم. معمولا پياده رفت و آمد مي‌كردند و اين وقار و طمانينه كه در رفت و آمد ايشان محسوس بود، نشان از روح بلندشان داشت و بسيار آموزنده بود يعني به شاگردان ياد مي‌دادند كه چگونه بايد باشند.»

آيت‌الله عباسعلي عميد زنجاني هم كه خود از شاگردان امام خميني (ره)، بوده است در بيان خاطراتش آورده است: «از خصوصيات درسي حضرت امام كه بر جذابيت درس ايشان مي‌افزود، تذكرات اخلاقي‌اي بود كه گاه به مناسبت‌هايي در موقع شروع درس و يا در ايامي كه منجر به تعطيلات مي‌شد، مي‌فرمودند: بخشي از درس و گاه تمام آن به اين تذكرات اختصاص مي‌يافت. اين تذكرات، تاثيرات وصف‌ناپذير و بسيار عميقي در طلاب مي‌گذاشت. در آن دقايق، سكوت معني‌داري بر جلسه‌ي درس حاكم مي‌شد و جذبه خاص عرفاني امام خميني (ره)، چون آهنربا دل‌ها را مي‌ربود و خود حكايت از نيازمندي شديدي طلاب به اين گونه ارشاد‌ها مي‌كرد. گاه اين تذكرات، آن چنان نافذ و موثر واقع مي‌شد كه بعضي‌ها در درس امام به گريه مي‌افتادند و بعضي‌ها هم از حال مي‌رفتند.

عميد زنجاني مي‌آورد: «وقتي درس امام به مسجد سلماسي منتقل شد، روزهاي اول حضرت امام روي زمين مي‌نشستند. كم‌كم جمعيت زياد شد، به طوري كه طلاب روي پله‌هاي مسجد مي‌نشستند و گاه در بيرون مسجد هم مي‌ايستادند از حضرت امام خواهش شد كه روي يك منبر دوپله‌اي تشريف ببرند تا طلاب بيشتر بتوانند استفاده كنند، امام قبول كردند. روز اولي كه امام اين كار را كردند، روز پرخاطره‌اي در زندگي تحصيلي من بود. آن روز امام در آغاز درس با تذكر اين نكته كه: يك - دوپله بالا نشستن، براي آدم شخصيت نمي‌آورد و نبايد موجب كبريايي انسان بشود. به يك بحث مفصل اخلاقي وعرفاني كشانده شدند و صحنه درس اصول، به درس اخلاق وعرفان تبديل شد.»

همچنين حجت‌الاسلام والمسلمين سيدعلي غيوري نيز آورده است: «امام فوق‌العاده به درس مقيد بودند و هيچ‌گاه اتفاق نيفتاد كه بدون مطالعه قبلي درس بدهند. درس ايشان در زمان زعامت و رياست مرحوم آيت‌الله‌العظمي بروجردي، پرمحتواترين، پربارترين، پرجمعيت‌ترين، منظم‌ترين و مرتب‌ترين درس‌هاي قم بود و غالبا طلاب جدي و فاضل پيش ايشان درس مي‌خواندند. در تمام قم، درس منظم‌تر از درس ايشان نبود.

مساله تهجد امام زبانزد هم دوستان بود. ايشان مرتب و منظم به نماز شب مشغول بودند.»

دكتر هدايت‌الله الياسي -از پزشكان امام- نيز به وجه ديگري اشاره مي‌كند و مي‌گويد: اصولا امام در عمل به مستحبات و اجتناب از تمام مكروهات، بسيار جدي بودند. حضرت امام وقتي هوشيار بودند خيلي علاقه داشتند كه دست‌ها و ساعدشان آزاد باشد تا بتوانند نماز را با وضو بخوانند. از اين رو، من سعي مي‌كردم محل اتصال خون و سرم تا حد امكان در بالاي بازو يا گردن باشد و ايشان از اين قضيه خوشحال مي‌شدند.

حجت‌الاسلام والمسلمين محي‌الدين فرقاني به بيان مهرباني و نوع رفتار امام با كودكان پرداخته و مي‌گويد: «حضرت امام با بچه‌ها خيلي خيلي مهربان بودند؛ چه بچه‌هاي خودشان و چه بچه‌هاي كسان ديگر. يك بچه را كه مي‌ديدند خيلي به او ملاطفت مي‌كردند و دست به سرش مي‌كشيدند. آقا با هيچ كس مانند بچه‌ها گرم نمي‌گرفتند.»

وي مي‌گويد: «امام در مورد امكانات زندگي، هم در خصوص خودشان و هم در خصوص اهل منزل، جز به قدر ضرورت استفاده نمي‌كردند، وقتي كه ايشان در نجف بودند مانند ساير طلاب، يخچال نداشتند، اما حتي راضي نشدند كه شيخ‌نصرالله خلخالي از پول خودش براي منزل ايشان يخچال بخرد. خود امام تا دو سال با كلمن‌هاي دستي كوچك آب مي‌خورد و يخچال بزرگ نداشتند و مي‌فرمودند: طلبه‌ها ندارند.»

حجت‌الاسلام والمسلمين سيدعلي اكبر محتشمي نيز به مشي امام و نوع رفتار ايشان با خانواده اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «در مورد صفا و صميميت و عطوفت و مهرباني امام با خانواده و همسر و دختران خودشان، شايد بتوانم ادعا كنم كه كسي را در آن حد نديده‌ام. امام وقتي خانم (همسرشان) در منزل بودند، هيچ‌گاه تنها غذا نمي‌خوردند يعني اگر سفره را پهن مي‌كردند و غذا در سفره آماده بود و خانم از اتاق بيرون رفته بودند، امام دست به غذا نمي‌زدند تا خانم تشريف بياورند و بنشينند و با يكديگر غذا بخورند.»

وي ادامه مي‌دهد: «امام، دخترها، نوه‌ها و عروس خودشان را در تحصيل و رفتن به دانشگاه و فراگيري علوم جديد و قديم، تشويق مي‌كردند. اين چيزي نبود كه امام براي ديگران بخواهند اما در خانواده‌ي خود به گونه‌اي ديگر عمل كنند.»

آيت‌الله محمد امامي كاشاني مي‌گويد: «اين عجيب است كه انسان بگويد امام داراي احساسات و عواطف زيادي است. محبت و صميميت چطور با چنين قاطعيتي مي‌سازد؟! در مورد حضرت امام خميني (ره) واقعا اين طور است. ايشان در عين قاطعيت، خيلي مهربان و خيلي دلسوز بودند. يكي از كمالات انسان اين است كه بتواند اضداد را در خودش جمع كند و هر كدام را در جاي خود به كار برد.»

مرتضي اشراقي از شوخ‌طبع بودن امام و نكته سنجي ايشان خاطره‌اي نقل مي‌كند و مي‌گويد: «يك بار من و ياسر و محمد تقي و عماد سر دوچرخه حسن دعوايمان شده بود و متوجه نبوديم كه امام دارند مي بينند. همه يادمان رفته بود، دوچرخه خودمان را بياوريم و من با زور بين اين چند نفر، دوچرخه را صاحب شدم. از آن به بعد امام اسم مرا مغول گذاشتند، يعني با زور توانستي دوچرخه را بگيري. هروقت كه مادر پيش آقا مي رفت، سوال مي كردند: مغول كجاست؟ يا مغول حالش چطور است؟ در روزهاي آخر كه براي زيارت امام به بيمارستان رفتيم، پرستاران گفتند كه لباس سبز بپوشيد. امام با آنكه حالشان مساعد نبود به من گفتند: مغول سبز پوش شده، مغول درختي.»

فريده مصطفوي نيز در بيان خاطراتي از امام مي‌گويد: «آنچه اصلا در منزل ما مطرح نبود، دختر و پسر بودن بچه‌ها بود. همه بچه‌ها براي امام عزيز بودند. ما هيچ وقت احساس نكرديم كه حتي ايشان كداميك از ما را بيشتر دوست داشتند و كداميك را كمتر. رفتارشان با همه يكسان بود. البته ظاهرا نسبت به اولاد دختر اظهار محبت بيشتري مي‌كردند. حضرت امام هميشه محبت و لطف خاصي نسبت به فرزندان دختر خود داشتند. اين امر شايد به خاطر آن باشد كه مي‌دانستند جامعه آن‌طور كه شايسته است به طبقه بانوان توجه ندارد و ما هميشه مورد محبت ايشان بوديم.»

--------------------------------------------

منابع:

*پايگاه موسسه نشر و تنظيم آثار امام خميني (ره)

* پايگاه اطلاع‌رساني امام خميني (ره)

*مجموعه‌ي پا به پاي آفتاب جلدهاي 3، 4،‌ 5 و 6

*كتاب آئين انقلاب اسلامي گزيده اي از انديشه و آرا امام خميني

*سايت rahpouyan -ويژه نامه رحلت امام خميني (ره)

*روزنامه جمهوري اسلامي

*خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران

*كتاب پدر مهربان

  • سه‌شنبه/ ۲۲ خرداد ۱۳۸۶ / ۱۳:۱۰
  • دسته‌بندی: دین و اندیشه
  • کد خبر: 8603-11836
  • خبرنگار : 71150