يك پژوهشگر: زبان، مذهب و تاريخ با هم مليت را ميسازند
يك پژوهشگر گفت: زبان تنها عامل و ركن مليت نيست؛ زبان، مذهب و تاريخ با هم مليت را ميسازند و ما با قوميتهاي مختلف مشتركات زيادي داريم. به گزارش خبرنگار بخش ايرانشناسي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، همايش بررسي مسالهي مردمشناسي فرهنگي در ايران، امروز (پنجم خردادماه) برگزار شد. علياشرف صادقي ـ پژوهشگر و استاد دانشگاه ـ در اين همايش با اشاره به واحد بودن زبانهاي اقوام ايراني، اظهار داشت: زبانهاي ايراني از قديميترين روزگار يك شكل واحد داشتهاند و آن زبان ايراني باستان نام دارد. البته از اين زبان هيچ نوشتهاي باقي نمانده است. وي ادامه داد: زبان ايراني باستان بهتدريج به دو شاخهي كلي تقسيم شد كه امروز آنها را با نامهاي شاخهي غربي و شرقي مشخص ميكنند. شاخهي شرقي در خارج از مرزهاي كنوني ايران قرار داشته است، مانند زبانهاي خوارزمي، سغدي، بلخي، سكايي، پشتو كه هنوز برخي از آنها متداولاند. او افزود: شاخهي غربي در داخل فلات ايران رواج داشته است و دارد؛ اين شاخه به دو زيرشاخهي جنوب غربي و شمال غربي تقسيم ميشود. اين استاد دانشگاه بيان كرد: زبان فارسي از شاخهي جنوب غربي گرفته شده است و شامل گويشهاي فارس، كرمان، خوزستان و لرستان ميشود. همچنين زيرشاخهي شمال غربي شامل زبان پهلوي اشكاني و گويشهاي سمناني و گويشهاي ديگر اطراف سمنان و مازندران، گيلكي، تالشي و پهلوي كه در گذشته در آذربايجان، قم، اصفهان، كاشان و قزوين رايج بودهاند. وي همچنين دربارهي تنوع زبان كردي، گفت: زبان سوراني شمال كردستان با كرمانج جنوبي آنقدر تفاوت دارد كه دو زبان محسوب ميشوند. در منطقهي اورامانت و پاوه، زبان ديگري است كه اگرچه كلمات در اين زبان از كردي گرفته نشدهاند، اما زبان ديگري است. او اضافه كرد: زبانهاي مختلف همه گويشهاي مختلف زبان فارسياند و چيزي نيست كه بشود، از آن بهرهبرداري سياسي كرد و تفرقه انداخت. صادقي اظهار داشت: مباهات ميكنيم، در كشوري زندگي ميكنيم كه دوهزار و 700 سال تاريخ مكتوب دارد و هميشه ايران ناميده ميشده است. وي ايران را جمع كلمه اريا دانست و افزود: اريا يا آريا به معني آزاده است. همچنين در ادامهي اين همايش، احسان هوشمند ـ پژوهشگر و جامعهشناسي سياسي ـ دربارهي قومگرايي در ايران معاصر، گفت: ايران مجموعهاي از اقوام نيست و ما نبايد ايران را قوميزه كنيم. تمدن ايران دستاورد همهي ايرانيهاست. وي اظهار كرد: هيچگاه فاصلهي اجتماعي و شكاف اجتماعي بهمعناي جامعهشناسي آن وجود نداشته است و ايرانيان هميشه با يكديگر همزيستي داوطلبانه و گستردهاي داشته و قومهاي مختلف در جايجاي ايران با يكديگر ازدواج، ارتباط و همسايگي داشتهاند. او به كمبود مطالعات و منابع علمي در زمينهي قومي در ايران اشاره و بيان كرد: بيش از دوهزار مطلب از زبانهاي آلماني، انگليسي و عربي دربارهي قومهاي ايراني نوشته شدهاند؛ اما هيچ سازماني اين مطالب را گردآوري و مطالعه نكرده است. هوشمند با بيان اينكه دانش ايرانشناسي اهميت دارد، ادامه داد: اقوام ايراني در اين برهه كه روزبهروز بر دامنهي نگرانيهاي ناشي از جهاني شدن در عرصهي فرهنگ و اجتماع افزوده ميشود، بايد با تكيه بر تاريخ و فرهنگ خودي با اطمينان خاطر بيشتري به مقولات مرتبط با جهاني شدن بپردازند. اين جامعهشناس سياسي افزود: پنج گروه عمده از اقوام ايراني در حاشيهي مرزهاي سياسي كشور پراكندهاند. اين وضعيت ناشي از تحولات عصر صفوي است كه در آن، مرزهاي كشور تقريبا بهشكل كنوني آن، ترسيم و بخش عمدهاي از ايران جدا شده است. او همچنين به فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق و بحران در بالكان و مسايل بوسني و كوزوو در صربستان اشاره كرد و گفت: بعد از اين مسايل، توجه به قوميتها بسيار بيشتر شده است. هوشمند تاكيد كرد: مسايل قومشناسي ريشهي آمريكايي و اروپايي دارند. مسايل قومگرايي در ايران قابل فهم با رويكرد نظري آمريكايي و اروپايي نيست و وضعيت كردها يا آذريها در ايران قابل مقايسه با جايگاه سياهان و يهوديان در آمريكا نيست. انتهاي پيام