«احياكنندهي حكمت ايران باستان است» همايش "حكمت فردوسي" در تهران پايان يافت
همايش دوروزه حكمت فردوسي "از تهران تا توس" روز گذشته در مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران به كار خود پايان داد. به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، غلامرضا اعواني در اين همايش، سرزمين ايران را محل پيوند ميان حكمت و شعر دانست و افزود: اين پيوند را در هيچ جاي ديگر حتا كشورهاي شرقي نميتوان سراغ گرفت؛ از اين رو ضروري است ادبيات را از ديد حكمت بررسي كنيم و تنها از ديد ادبي به بررسي شعر نپردازيم. رييس مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران، فردوسي را شاعر حكيم و حكيم شاعر دانست و گفت: فردوسي احياكننده حكمت ايران باستان است و ميتوانيم او را با سهروردي مقايسه كنيم. كار سهروردي و فردوسي مكمل يكديگرند. اعواني همچنين تأكيد كرد: فردوسي در شاهنامه اخلاق فتوت، جوانمردي و پهلواني را احيا كرد و همچنين بزرگ احياكننده زبان پارسي است. غلامحسين ابراهيمي ديناني نيز با اشاره به داستان «رستم و اسفنديار» گفت: روان روشن آدمي در بند نبودن است. اين ماهيت بشر است و فردوسي به زيبايي اين مطلب را بيان ميكند و اگر روان آدمي در بند باشد، آن روان تاريك است. او در بخشي ديگر از سخنان خود ملتي را بزرگ دانست كه ادبيات داشته باشد و قدر آن ادبيات را بداند، و تصريح كرد: در بين شئون مختلف ادبيات، ادبيات حماسي جايگاه خاصي دارد. اينگونه ادبيات خاطرههاي جمعي يك قوم است و همچنين حقايق فكري، فلسفي و رواني يك سرزمين، و در برابر آن، ادبيات غنايي لايههاي دروني انسان را ميكاود. ابراهيمي ديناني با بيان اين مطلب كه تاريخ گاهي بنا به دلايلي و مصالحي دم فروميبندد، اظهار داشت: حماسه اين نقيصه را جبران ميكند و اگر حماسه فردوسي نبود، چيزي از خاطره جمعي ما نمانده بود. فردوسي چنان رسا و زيبا آن را بيان كرده، كه تا ابد زنده است و نميميرد؛ همچنان كه خود ميگويد. محمود عباديان - ديگر سخنران همايش - درباره «ويژگيهاي اسطورهيي شاهنامه» گفت: حماسهها از «چنين بود» روايت ميكنند. «شدن» حماسه را ميتوان به «شدن» دريا تفسير كرد؛ دريا به خودي خود، دريا نميشود و از بههم پيوستن چشمهها و رودها است كه دريا ميشود. و براي اينكه حماسهاي شكل بگيرد، بايد رويدادها و جمعيت فراواني باشند. همچنين براي بيان حماسه نياز به روايت است. عباديان تصريح كرد: براي داشتن حماسه ملي نياز به يك شاعر ملي است، كه مجموعه نوشتههاي قومي را در گستره ملي بسرايد و فردوسي به زيبايي از انجام اين كار برآمده است. وي همچنين اظهار داشت: با همه تفاوتهايي كه حماسهها با هم دارند، موضوع همهشان رويدادهاي قومي و مردمي است، و آنچه نيروي محرك حماسه است، دفاع از موجوديت قوم و يا درگيري بين قواي خير و نيروهاي شر است. او تصريح كرد: حماسه ملي و بزرگ تنها يك بار در فرهنگ يك قوم شكل ميگيرد و همچنين حماسه مانند هر اثر هنري و ادبي ديگر، نكته و پيامي براي گفتن دارد. محمود عباديان در ادامه به بررسي تطبيقي اسطورهيي در ادبيات ايران، هند و يونان پرداخت. همچنين مهدي محبتي درباره «حكمت فردوسي؛ زمينهها و مؤلفهها» اظهار داشت: شخصيت فردوسي يكي از وسيعترين ظرفيتها است، كه شخصيت خود را به تمامي در شاهنامه بروز نداده است. همه آنچه در شاهنامه آمده است، تبيينكننده ابعاد شخصيتي فردوسي نيست، كه اين البته به دليل ضعف ذاتي زبان و كلام است، كه از عهده بيان تمام ابعاد فكري و شخصيتي انسان برنميآيد. او در ادامه تصريح كرد: فردوسي بسياري از دانش و حكمت خود را به طور مستقيم بيان نكرده و طي يك سلوك هنري، آرام به تبيين وجوه شخصيتي و ابعاد فكري خود پرداخته است. محبتي مسير نزديك شدن به حكمت فردوسي را گفتههاي او در لابهلاي ابتدا و انتهاي داستانها دانست و افزود: همچنين ابياتي كه نگرشي فلسفي دارند، ميتوانند ما را به نگاه هستيشناسانه فردوسي رهنمون سازند. او معتقد است: حكمت فردوسي به سه ركن عدالت، عقلانيت و معنويت استوار است. مؤلف «پهلوان در بنبست» همچنين اظهار كرد: با استناد به ادبيات شاهنامه فردوسي، ميبينيم نه تنها با حكمت اسلامي آشنا بوده، بلكه با مجموعه ميراث عقلاني ايران باستان و حكمت يوناني آشنايي داشته است. شاهنامه پلي است كه دو سر فرهنگ باستاني و اسلامي ايران را به هم متصل ميكند. محبتي همچنين خاطرنشان كرد: حكمت فردوسي و ذهنيت او در عينيت هنري تبلور يافته است. سپس ابوالفضل خطيبي درباره «تأثير تقديرباوري فردوسي بر حافظ» اظهار كرد: در ادبيات فارسي بويژه در حماسه، تقديرباوري جابهجا وجود دارد و در شاهنامه گرايش عميقي به تقدير وجود دارد؛ واژههايي چون روزگار، گردون، سپهر، فلك و زمانه كه در شاهنامه فراوان به كار رفته، همه به تقدير اشاره دارد. عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي با بررسي تطبيقي تقديرباوري بين ادبيات ايران و ديگر سرزمينها تصريح كرد: در شاهنامه گاهي شخصيتها قايل به اين نگاه تقديرگرايانه نيستند و همهجا تقدير كور نيست. از سويي ديگر نقش مثبت تقدير را نميتوان ناديده گرفت. وي با بيان اينكه تقديرباوري شاهنامه تأثير بسزايي بر شعر پس از فردوسي گذاشت، اظهار كرد: آنچه در شعر حافظ نيك هويداست، تقديرباوري است؛ اما سرچشمه اين تقديرباوري به وضوح، روشن نيست و قريب به اتفاق حافظ پژوهان معاصر تقديرگرايي او را متأثر از تفكر اشعري ميدانند. خطيبي با اشاره به بيتهايي از حافظ گفت: من به اينكه جبرگرايي حافظ متأثر از اشاعره است، باور ندارم، و نه تنها در سراسر ديوان حافظ ، خط ارتباطي بين نگاه حافظ با تفكر اشعري نميبينم؛ بلكه در ابياتي تعريضي دارد به ابوالحسن اشعري و استدلال عقلاني او را به كناري ميگذارد. او همچنين تاكيد كرد: حافظ پژوهان اين را كه حافظ گرايش جبري دارد، درست بيان كردهاند؛ اما آن را به تفكر اشعري يا معتزلي نسبت دادهاند؛ در حالي كه بايد ريشههاي جبرگرايي حافظ را بيرون از اين دو مسلك ديد. وي به استناد ابياتي از حافظ تصريح كرد: سرچشمه جبرگرايي حافظ از ايران باستان است. ضمن اينكه در برخي ابيات سرچشمه جبرگرايي حافظ متأثر از آيات قرآن است. او در ادامه سخنان خود با بررسي تطبيقي بيتهايي از شاهنامه فردوسي با بيتهايي از ديوان حافظ به تشريح و توضيح تاثير تقديرباوري فردوسي بر حافظ پرداخت. به گزارش ايسنا، قدمعلي سرامي هم كه با عنوان «حكمت اميد» سخنراني ميكرد، اظهار داشت: حكمت شاهنامه از آغازين ادبيات آن تا انتها نشاندهنده حكمت اميد است. شعر شاهنامه، شعري است كه دو معنا ميتوان براي آن سراغ گرفت؛ يك معنايي كه در ظاهر و ساخت داستاني شاهنامه است و ديگر معنا را در جنبههاي رمزي اين اثر بايد پيدا كرد. او با استناد به بيت اول شاهنامه تصريح كرد: فردوسي حماسه ايرانزمين را با نام خدا و انسان شروع كرده؛ براي اينكه تنها موجودي كه خداوند جان و خرد است، يعني دارنده جان و خرد است، انسان است. در اين شعر، انسان، چه در آغاز و چه در فرجام همشأن با خدا انگاشته شده است. نويسنده «اميد در حماسه» خاطرنشان كرد: از نظرگاه شاهنامه ما انسانها آمدهايم تا معماهايي را كه خدا براي حل شدن طرح كرده است، حل كنيم. ضمن اينكه شاهنامه و خود فردوسي معتقدند كه اساس هستي بر سخن است و حل شدن اين معماها از طريق سخن ميسر است. اين همايش به همت انجمن حكمت و فلسفه ايران، خانه فلسفه تهران و شهر كتاب مركزي برگزار شد. انتهاي پيام