مجمع فيلمسازان سينماي ايران اعلام كرد: «مسوولين محترمي كه رشته حيات و ممات سينماي ملي به دست شما سپرده شده است و خود را به حفظ استقلال فرهنگي وهويت ملي ملتزم ميدانيد، بدانيد و آگاه باشيد كه فيلمسازان ايران عليرغم همه بوق و كرناهاي رسانهاي در بحرانيترين شرايط پس از انقلاب به سر ميبرند و بين نابودي حرفهاي و پذيرش «پول» به عنوان تنها معيار ارزشها ناچار از انتخاب هستند!»
در متن بيانيهي شمارهي يك اين تشكل صنفي كه اختصاصا در اختيار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) قرار گرفته است آمده است:
جريان انحصار، سينماي ملي را به سراشيب انحطاط خواهد كشاند. چرا و چگونه؟
مجمع فيلمسازان سينماي ايران ميكوشد در اين بيانيه نوري بر تاريك خانهي انحصار بتاباند. تاريكخانهاي كه مقدمات زوال فرهنگي سينماي ملي در آن تدارك ديده ميشود. چه كسي نميداند كه باور، فرهنگ، هنر و دانش از كار آدميان گره باز ميكند و گرايش به زراندوزي و سلطهجويي بر آن گره ميزند.
خردمندان و نيروهاي انساني خلاق، در آرزوي ساختن دنيايي مبتني بر آشتي،عدالت و مدارا هستند و سودپرستان وانحصار طلبان به دنبال ترويج «كمپاني سالاري» و حذف «انديشهورزي» ميگردند.
در تاريخ سينما نيز گويي غالبا «در» بر همين پاشنه چرخيده است. دوستان بشريت در پي ساختن آينهاي از سينما هستند كه در آن «زيبايي» و «حقيقت» پديدار شود و دشمنان در پي شكستن اين آينه، تحريف تاريخ و جايگزين كردن كليشههاي مجازي به جاي حقايق جاري هستند.
سينماي «حزبي» از يك طرف و «كمپاني سالاري» از طرف ديگر، نشانههاي بارزي از آثار رياكاريهاي سياسي و طمعورزيهاي اقتصادي را بر ما آشكار ميكنند. ما شاهد هستيم كه ادامهي هر يك از اين دو گرايش نه تنها بر نظام سرمايهگذاري، توليد، توزيع و نمايش تاثيري متفاوت به جا ميگذارد، بلكه رد پاي خود را در تمايزات زيبايي شناختي و بياني سينما نيز پديدار ميكند. با اين همه ميبينيم و ميدانيم كه خويشاوندي مرموزي اين دو قلمرو متفاوت را به هم پيوند ميدهد و آنها را شبيه يكديگر ميسازد. در هر دو قلمرو «قدرت و پول» تنها معيار ارزشهاست و استفاده از تهديد و زور براي تنظيم مناسبات امري طبيعي و پذيرفته شده به حساب ميآيد. توليد فيلم در ايران هميشه با اراده، ايثار، ذوق، سليقه و بذل جان و مال فيملسازان پا گرفته، و با دخالت پول و زور به دام انحصار افتاده است. انحصار ما را به بازتوليد كليشهها و سطحينگري ميكشاند و راه سينما را به سوي تكرار كسادي، ورشكستگي و سقوط باز ميكند. در چنين شرايطي معمولا در از پاشنه توليد به توسعه واردات ميچرخد و تغيير در معادله منافع، واردات محصولات فرهنگي را جايگزين توليد داخلي ميكند.
به ياد بياوريم روزهاي آغازين سينماي كشورمان را با سپنتا، اوگانيانس و ... كه چگونه سينما را با دست خالي، ولي با عشق و شور و ميهندوستي به اوجي رساندند كه فيلمهاي وارداتي را، بازاري نماند. و از همين رو سرمايهداران با مسلط گرداندن فيلمهاي خارجي بر سينماي ايران، چنان بلايي بر سر فيلمسازان عاشق و شريف آوردند كه كار سپنتا و اوگانيانس و ... را به جايي رساند كه عطاي سينما را به لقايش بخشيدند.
با تبديل شدن «سازمان پخش فيلم» به اصلي ترين گردنه در مسير توليد و نمايش مقدمات سلب فرصتها از فيلم ايراني و سيطره بخشيدن به نمايش فيلمهاي خارجي فراهم آمد و آمار توليد فيلم ايراني از مرز ساليانه يكصد فيلم به يازده فيلم در سال 1356 كاهش پيدا كرد. اگر انقلاب روي نميداد سينماي ملي ايران نيز همچون مصر، سوريه، لبنان، عراق و تركيه به موزههاي تاريخ پيوسته بود.
از اين رو بود كه امام (ره) حمايت از فيلم ايراني را به وارات فيلم خارجي ترجيح ميداد و با تاكيد از توليد داخلي فيلم حمايت ميكرد. رهآورد انقلاب براي فيلمسازان ايراني رهايي از سلطه پخش و واردات بود. بازار داخلي براي اولين بار در طول تاريخ سينماي ايران بيكم و كاست در اختيار توليد قرار گرفت و دانايي وتوانايي «فيلمساز» ارزش پيدا كرد.
فيلمسازان ايراني به جايگاه برتر از دست رفته بازگشتند و با تهيه فيلمهايي كه خود كارگرداني آن را به عهده داشتند سينماي ملي را از جنگ اغراض سياسي و طمعورزيهاي اقتصادي نجات دادند و دوباره آن را در عرصه تهيه و توليد به دانايي و سليقه سينمايي پيوند زدند. پس بار ديگر زمان چرخيدن «در» بر پاشنه هميشگي فرا رسيده بود! امروز جريان فيلمسازي در كشور به خوبي ميداند كه نه ديكتاتوري دلسوز و نه مناسبات مافيايي با نقاب دموكراسي هيچ يك گره از كار سينماي ملي باز نميكنند.
رهآورد ديگر انقلاب براي فيلمسازان ايراني تربيت نسل تازهاي از تماشاگر است كه مذاقي كاملا متفاوت از سلايق رايج در بازارهاي سينماي دنيا دارد. انتظار نسلهاي امروزي علاقمند به سينماي ايران از فيلمسازان، غالبا بر محور «حقيقت»، «عدالت» و «شادماني» دور ميزند.
در طول همه سالياني كه رسانههاي مهاجم ميكوشيدند از ملت ايران مردماني «خونريز» و «بربرصفت» ترسيم كنند. اين سينماي ايران بود كه توانست با تلاش و ايثار فيلمسازان، در مدتي كوتاه به جرگه معدود توليدكنندگان انبوه فيلم در دنيا بپيوندد. و نيز توانست به عنوان سفير فرهنگي در معتبرترين جشنوارههاي بينالمللي سينمايي قلههاي افتخار را فتح كند.
در همه اين دورهها جريان فيلمسازي در ايران ضمن ابلاغ پيام نوع دوستي و مروت و مدارا، به مردم جهان نشان داد كه در ميان ملت ما موسيقي، شعر، قصهنويسي، هنرهاي تجسمي، آيينهاي نمايشي و بالاخره فيلمسازي جريان دارد و دغدغه «حقيقت» و «زيبايي» همچنان در عرصه خلاقيت كشور زنده و فعال است.
اما متاسفانه اين موقعيت درخشان به طرز مناسبي براي ورود به بازارهاي جهاني، يا حداقل منطقهاي مديريت نشد.
اگر سازندگان فيلم 300 جرئت ميكنند كه چنين فيلم موهني نسبت به تاريخ و تمدن ايران بسازند، تا حدي كه مربوط به حوزهي فرهنگ ميشود، ناشي از اين است كه ما در بخش سينماي ملي درست عمل نكردهايم. آيا رها كردن سينماي ملي به دست جريان انحصار پخش و نمايش قادر است جوابگوي تهاجم نوع فيلمهايي از قبيل 300 باشد.
مسوولين محترمي كه رشته حيات و ممات سينماي ملي به دست شما سپرده شده است و خود را به حفظ استقلال فرهنگي وهويت ملي ملتزم ميدانيد، بدانيد و آگاه باشيد كه فيلمسازان ايران عليرغم همه بوق و كرناهاي رسانهاي در بحرانيترين شرايط پس از انقلاب به سر ميبرند و بين نابودي حرفهاي و پذيرش «پول» به عنوان تنها معيار ارزشها ناچار از انتخاب هستند!
آيا به راستي امكان ساختن دنيايي كه بتوان در آن با صلح، دوستي و مدارا در كنار يكديگر زندگي كرد وجود ندارد؟
آيا دوباره فيلمسازان ايراني بايد دست روي دست بگذارند تا ازنو شماري سازمانهاي پخش فيلم آنها را محاصره كنند و با سد كردن راه فيلمهاي تهيه شده توسط آنها به بازار نمايش، يك به يك را به بنبست بكشانند و شكار كنند؟
آيا سلب امكان تهيهكنندگي از فيلمساز ايراني و جدا كردن سلايق سينمايي از مبداء تخصص و خلاق آن به نفع استقلال فرهنگي و سياسي كشور ايران است؟
مجمع فيلمسازان ايران، همچون ديگر دلسوزان، مسائل و مشكلات سينماي ايران را ميشناسد و با امكانات و محدوديتهاي آن به خوبي آشناست. ما مطمئن هستيم كه اگر تمايل به استبداد و گرايش به انحصار دست از سينماي ايران بردارد، فيلمسازان ايران قادر هستند با وجود صدها كانال ماهوارهاي و سيل فيلمهاي قاچاق به مقابله پيروزمندانه بپردازند و چهل ميليون مخاطب فضاي سمعي و بصري كشور را به بازار داخل بازگردانند و بازارهاي از دست رفته محصولات فرهنگي را نيز دوباره بدست توليد كنندگان داخلي بسپارند. آنچه امروز سينماي ملي را به آستانه انحطاط ميكشاند عمدتا به موضوعاتي باز ميگردد كه در حوزهي عملكرد «سازمانهاي پخش فيلم» و «سالنهاي نمايش» مصداق پيدا ميكند.
اينك سينماي ملي بار ديگر در همان نقطه عطفي قرار گرفته است كه باز در بر پاشنه منافع دلالان و ورشكست نمودن فيلمسازان بچرخد. تمركزگرايي در «پخش» و «انحصار» در «بازار نمايش» اصليترين مشكلاتي است كه دوباره درصدد فرو پاشاندن صنعت سينماي ملي ايران است!
در چنين شرايطي بيترديد بايد در نظام سرمايهگذاري، توليد، توزيع و نمايش سينماي كشور بازنگري بنياديني صورت پذيرد.
رونق دوباره صنعت سينماي ملي نيازمند افزايش بودجههاي سينمايي، اصلاح قوانين و تقسيم عادلانهي امكانات است. بيتوجهي به اين ضروريات علاوه بر اضمحلال سينماي ملي و خانهنشين كردن قريب به اتفاق فيلمسازان خلاق و متفكر، در دراز مدت كشور را نيز از داشتن موثرترين سفير فرهنگي خود محروم خواهد ساخت.
«گر چه منزل بس خطرناك است و مقصد بس بعيد
هيچ راهي نيست كانرا نيست پايان غم مخور» حافظ
به اميد روزهاي نوراني
شوراي توليد و پخش مجمع فيلمسازان سينماي ايران
انتهاي پيام