مهدي عليمحمدي، بازيگر نقشهاي اول نمايشهاي راديويي «قصههاي شب»، در يك عصر بهاري به خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) آمد و درباره چگونگي ورود خود به راديو، صداهاي ماندگاري كه در قيد حيات نيستند و ورود به راديو و تلويزيون در گذشته و حال حاضر سخن گفت.
به گفتهي او، ذهنش با صحبت درباره راديو به دنبال تك تك آدمهايي ميرود كه روزي روزگاري، 9 صبح، در ميدان ارگ، ساختمان راديو در كنارشان بوده است و به نوعي مسحور خاطرات گذشتهاي است كه اسيرش كردهاند.
به گزارش خبرنگار سرويس راديو خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) مهدي عليمحمدي با تواضع و فروتني خود را صاحب استثناييترين صدا ميداند؛ صدايي كه بيش از همه مرهون لطف و استعداد خداوند است.
وي معتقد است مردم صاحبان صداهاي ماندگار را ميشناسند و متاسفانه درحال حاضر افرادي به عنوان صاحبان صداهاي ماندگار معرفي ميشوند كه اين معرفي غمانگيز است؛ چرا كه صداهاي ماندگار تعدادي اندكشمار هستند.
عليمحمدي كه كتاب خوان بوده و هميشه آرزو ميكرده فردي به دادش برسد و كتابي هم به او بدهد تا بخواند درباره تحصيلات خود ميگويد: از طريق بچه محلهمان (يدا... رضواني) با هنرستان هنرپيشگي آشنا شدم كه در خيابان لالهزار واقع بود و عمر و جونيم در آن كوچه گذشت و پس از ثبتنام در آن جا آزمون دادم كه متني را بايد اجرا ميكرديم و با رتبه اول در آن آزمون قبول شدم.
وي ميافزايد: 3 دوره تئاتر را در ايران خواندهام، دوره اول هنرستان هنرپيشگي، دوره دوم ادبيات در رشته هنرهاي دراماتيك و سومين دوره را زير نظر عبدالحسين نوشين كه برترين معلم و كارگردان تئاتر در ايران است گذراندم و در هر سه دوره عاشقانه درس خواندم.
اين بازيگر پيشكسوت نمايش راديو ميگويد: يكي از استادان هنرستان هنرپيشگي هميشه ميگفت« به قدري احساسات عليمحمدي تند است كه چند نفر بايد ور او باشند ودستشان را دراز كنند و احساس او را مهار كنند» و اين در حالي است كه اين احساس بايد به برخي تزريق شود.
وي در لابهلاي سخنان خود بر اين نكته كه هنر موسيقي، نگارش، تئاتر، آواز، نقاشي استعدادي است كه خداوند به انسانها عطا ميكند، تاكيد دارد.
عليمحمدي درباره ورود خود به راديو اظهار ميكند: محمد حجاري، يكي از استادان من بود كه شيفته هنر، قلم، طرز سخن گفتن و حتي نگاهش بودم. او هم علاقه زيادي به من داشت و روزي به من گفت حاضر هستي در تلويزيون برنامههاي ادبي را اجرا كني و من قبول كردم. اما از اين كه به جاي مستوفي كه آن زمان اين برنامهها را اجرا ميكرد بروم ميترسيدم.
وي با اشاره به لطافت خاص و خوب مستوفي در اجرا ميگويد: مستوفي داستانهاي كوتاه را خلاصه مي كرد و به مدت 30 دقيقه روزهاي جمعه در راديو اجرا ميكرد و من هم از علاقمندان برنامههاي او بودم و سرانجام رفتم و برنامههاي ادبي بين من و ايشان تقسيم شد.
اين بازيگر نقشهاي اول نمايش راديو ميافزايد: پس از آن رييس راديو عنوان كرد كه قصد داريم داستانهاي شب را توليد كنيم در آن زمان نصرتالله محتشم، هوشنگ سارنگ، مهين دييهم به همراه من دل به دريا زديم و همت كرديم، عزيزالله حاتمي هم شاهكارهاي ادبي جهان را ترجمه، خلاصه و تلخيص ميكرد و ما هم بازيگران، آن نمايشها بوديم، محتشم با صداي فوقالعاده و قوي، عليمحمدي با صداي ليريك و دلپذير، ديهيم با صداي پرقدرت خود با همكاري خداوند و نهايت گروهي تشكيل دادند و كار عظيم و عجيبي را به سرانجام رساندند. به طوري كه از همان شب اول اين برنامه بين مردم گل كرد و از سوي مطبوعات هم به آن پرداخته شد.
عليمحمدي به نمايش «رومئو و ژوليت» به عنوان يكي از شاخصترين نمايشهاي راديويي خود اشاره ميكند و ميگويد: تا به حال نشده كه در راديو كاري را دوست نداشته و آن را انجام داده باشم. بلكه حد و حدود خودم و اين كه در چه ژانري هستم را ميدانستم و از آن جا كه مردم صدايم را در آن ژانر پسنديده بدند تنها در نمايشنامههاي ليريك شركت ميكردم و نمايشنامههاي ديگر را به لطايف الحيل رد ميكردم كه مبادا صدايم خراب شود.
وي در پاسخ به پرسش ايسنا مبني بر اين كه آياالان شنونده نمايشهاي راديويي هستيد؟ با صراحت ميگويد: ابدا! چرا كه شما نميدانيد كه آن نمايشهايي كه در آنها بازي داشتم چه شاهكارهايي بودند.
اين بازيگر نمايشهايي راديويي ميافزايد: مديرمان كه عاشق كارش هم بود كارهايي كه مورد پسندم نبود به من نميداد و پس از انقلاب به دنبال كارهاي ظريفتر و زيباتر رفتم كارهايي كه مردم از ديدن آنها لذت ببرند.
عليمحمدي در پاسخ به پرسش ايسنا مبني بر اين كه چه اتفاقي افتاده است كه در دورههاي گذشته ورود به راديو دست يافتني نبود و الان هست؟ آهي ميكشد و ميگويد: از اين پرسش دلم گرفت و در آن زمان هر فردي به سهولت نميتوانست به راديو بيايد بلكه بايد هنرمند و پديده ميبود تا به آن راه يابد.
وي در ادامه درباره اين كه يك راديويي بايد چه ويژگي داشته باشد؟ توضيح ميدهد: بايد شيفته و عاشق كارش باشد و تئاتر و نمايش در اثر تخيل و تصور جان ميگيرد و به مدد تخيل و تصور هنرپيشه اوج ميگيرد و اگر كتاب خوان باشد ميتواند پرواز فكري داشته باشد و آثار كم نظيري را خلق كند.
اين بازيگر پيشكسوت نمايش راديو با بيان اين مطلب كه در گذشته افرادي كه اجراي برنامههاي تلويزيوني را بر عهده داشتند. ميبايستي آشنا به هنر،موسيقي، ادبيات و غيره ميبودند تصريح ميكند: متاسفانه در برخي از مواقع اجراي برنامههاي تلويزيوني، مصنوعي و با جسارت بيش از حد همراه است در حالي كه نازكي و متانت از اصول هنرمند بودن است.
***
صداهاي ماندگاري كه در قيد حيات نيستند
وي در پاسخ به پرسش ايسنا مبني بر صاحبان صداهاي ماندگاري كه ديگر در قيد حيات نيستند و نميتوان جايگزيني براي آنها پيدا كرد ميگويد: نصرتالله محشتم، كه با او در صحنه تئاتر و راديو همبازي بودم. مرد نازنين و صدايش خاص خودش بود. صدايي با اعتبار، پرقدرت، شيرين، جذاب و فاخري داشت.
عليمحمدي ميافزايد: ژاله كاظمي هم از گويندگان خانمي بود كه علاوه بر اين كه تكنيك و فن را ميشناخت، صاحب صدا و بيان قشنگ و با احساسي بود كه لازمه يك گوينده فاخر است و او ميتوانست به مدد بيان خوب بود جلوه بيشتري به كارش بدهد.
اين بازيگر پيشكسوت تئاتر، راديو و دوبله در پايان ابراز عقيد ميكند: برخي صداها، هنرها و هنرمندان ديگران تكرار نميشوند.
انتهاي پيام