موسي بندري به آيندهي شعر معاصر اميدوار است و اعتقاد دارد: شعر ما با كارهايي كه شده و ميشود، حتما آينده خوبي خواهد داشت و ادبيات از عنصر ادبيات خالي نخواهد شد.
اين شاعر در گفتوگويي با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دربارهي مسائلي چون بحث مخاطب شعر، شعر دههي 70 و مقايسه آن با شعرهاي دههي اخير، شعر پستمدرن و داشتن نقدي جامع در كشور سخن گفت.
مخاطب داشتن يا نداشتن شعر؟!
وي با بيان اين مطلب كه دربارهي بحث مخاطب داشتن يا نداشتن شعر، بايد به مساله تريبونهاي شعر بازگشت، افزود: در اين مورد ميبينيم ارتباط شعر با مخاطبانش دچار چالشهاي عميقي است، كه در اين ميان، نه مخاطب و نه شعر مقصر نيستند. مقصر واسطههايي هستند كه بايد آنها را پيوند دهند، كه اين وظيفه را بهخوبي انجام ندادهاند. البته در اينباره وضعيت اجتماعي هم دخيل است. سبد مخاطبان از توليدات فرهنگي خالي است و اين امر در نداشتن مخاطب شعر تاثير دارد.
اين شاعر دربارهي توجه به مخاطب هنگام خلق اثر گفت: هيچ شاعري هنگام توليد شعر، در هيچ عصر و دورهاي به مخاطب فكر نميكند. آن لحظه حسي سراغ او ميآيد و شعر خلق ميكند. وقتي توليد شد، آنوقت بازتاب اجتماعي دارد؛ چراكه شاعر در اين جامعه زندگي ميكند و به همين زبان صحبت ميكند. در اين ميان عنصرهايي هستند كه تيره و تارند و شاعر آنها را در شعرش منعكس ميكند.
وي همچنين يادآور شد: شاعراني كه براي موضوع و مخاطبي خاص ميتوانند شعر بگويند، ناظم هستند. نظم روبهروي شعر ميايستد و آنچه اين دسته از شاعران ميگويند، شعر نيست؛ بلكه نظم است.
بندري يكي از دلايل كم شدن مخاطب شعر امروز را تغيير يافتن تلقي مخاطب از شعر دانست و توضيح داد: تلقي شاعر از شعر، چيز ديگري است و تلقي مخاطب نيز چيزي ديگر. تلقي بسياري از مخاطبان امروز از شعر، همان تلقياي است كه با عناصر كهن تعريف ميشود. اين نكته را نيز بايد درنظر داشت كه حافظ يا احمد شاملو نيز در عصر خود غريب بودند، زيرا توليدكننده پديده اجتماعي بودهاند. بعدها نيما، شاملو و بقيه جزو شاعراني ميشوند كه قابل فهم هستند.
جريانهاي شعري
سراينده "فصلهايي كه در غياب تو صرف ميشوند" درباره جرياني كه رضا براهني و يدالله رويايي در شعر به وجود آوردند، اعتقاد دارد: نميتوان با قاطعيت گفت رضا براهني يا يدالله رويايي تاثيري در روند شعر نداشتند. آنها كار خود را كردند و تاثير هم داشتند.
وي افزود: ما تحولاتي را از سر گذرانديم. تا پيش از مشروطه براساس سيستم اجتماعي و سياسيمان، شعر كلاسيك حاكم بود كه شاخهها و تنوعهايي داشت. بعد از مشروطه ذهنيت مدرن سراغ جامعه ما ميآيد و شعر مدرن پديد ميآيد. جالب اينكه شعر مدرن و نو با نوعي طنز اجتماعي روبهرو ميشود، كه تا تحولات سال 57 خيلي از عناصر سياسي، اجتماعي و فرهنگي را تغيير ميدهد. اما توليدش در عرصه شعر چيست؟ بعضيها مشخصات كلاسيك را دنبال ميكنند و بعضي ديگر شعر مدرن را كه از نيما شروع شده و وجههاي اشتراك و افتراقي دارد، دنبال ميكنند.
او ادامه داد: بعد از انقلاب 57 تحولات اجتماعي بيشتر ميشود و شعر فضايي را دنبال ميكند كه بايد براي آن عنواني بگذاريم. شعري كه از فضاي مدرن بيرون آمده، يا بايد به فضاي كلاسيك باز ميگشت - كه در آن سبك و سياق نبود - يا از مدرن فراتر ميرفت. حالا ما چه حساسيتي بر فرامدرن داريم؟
وي معتقد است: امروز به دليل وضعيت خاص سياسي و اجتماعي و سريز شدن نظرات نوين در جامعه، عنوان فرامدرن و پستمدرن براي عدهاي آلرژي و براي عدهاي شير و شكر شده است.
شعر در دو دههي اخير
اين شاعر بندرعباسي در ادامه بحثش دربارهي شعر دو دههي اخير متذكر شد: شعر بعد از سال 57 در مقايسه با شعر مدرن، عناصر تازهاي را تعريف ميكند؛ هجو، طنز و مايههاي تكثر اين شعر بيشتر است. حال بايد آنها را انكار كنيم، كه نميشود واقعيت را انكار كرد، يا اينكه عنوان ديگري برايش بگذاريم؛ اما چون در جريان گذر است - مثل خود مدرن كه فضاهاي نيمايي تا ناب شروع ميشود - عناصر ديگري خواهد آمد كه وجه افتراق و اشتراكي دارند و ميتوان تعريفي از آنها به دست داد؛ اما اين نيازمند واكاوي و پردازش بيشتري است.
شعر پستمدرن
او در ادامه صحبتهايش درباره شعرهاي پستمدرن و اينكه آيا زمان سرودن اين شعرها در كشور ما فرارسيده است، توضيح داد: هميشه در اين بحث گفته ميشود كه ما دنياي مدرن را از سر نگذارندهايم، اما كسي سوال نكرد چطور در دنيايي كه مدرن نشده است، نيما شعر مدرن را به وجود آورد، يا چگونه صادق هدايت "بوف كور" را خلق كرد؟ درواقع پيشتازان با همين عناصر تعريف ميشوند؛ ميتوانند پديدههايي را با توجه به حضور ذهنيتهاي نوين به دست دهند كه بعدها ميتوانند تعريف سبك و سياقي را داشته باشند. اگر نيما و هدايت را باور و قبول داريم و اصلا اگر داستان را به عنوان توليد مدرن قبول داريم، پس اجازه دهيد كه فراتر از آن را هم باور داشته باشيم.
شعر سرودن براساس نظريه، اشتباه است
بندري از مشكلات عمدهي ادبيات ما را پرداختن به تئوريها و نظريهها، قبل از آناليزه كردن آنها دانست و ادامه داد: وقتي پديدهاي را توليد ميكنيم، بايد كنارش فلسفه و قانونمندي آن ايجاد شود. ما بر مبناي مباني فكري شعر مدرن، ميخواهيم شعر را تعريف كنيم. در اين حالت توضيحدهندگان هم كساني هستند كه بر مبناي فكري شعر مدرن، شعر را تعريف ميكنند؛ در نتيجه ميخواهند با بزرگان انديشه و فرهنگ جهان مثل ژاك دريدا، ميشل فوكو و سوسور تعريفي ارايه دهند و اينجا دچار چالشهايي ميشوند.
او با بيان اين مطلب كه اين پديدهها توليد ميشوند و خود را تعريف ميكنند، متذكر شد: با تئوريها نبايد آثار را وفق داد و سنجيد، بلكه تئوريها را با آنها بايد بسنجيم. شعر پديده است و توليد بايد خود را در قالب آن تعريف كند.
اين شاعر سرودن شعر را براساس نظريه اشتباه دانست و افزود: نيما هرگز با اين تصور كه شعر مدرن ميگويد، شعر نميگفت. اين ما بوديم كه از آن تعريفي به دست داديم. شاعران پستمدرن هم امروز توليد كنند و بگذارند كه زيبايي، خود پديدهاي را تعريف كند. اگر شاعري دارد شعر پستمدرن ميگويد، علتش اين است كه از فضاي مدرن شعر عبور كرده است.
همين نقدهاي دستوپا شكسته!
او همچنين دربارهي نقد صحيح و تاثير آن در پيشرفت ادبيات گفت: نقد اصولي از درون و دل فلسفه بيرون ميآيد، منتها بايد پديدهاي را با زاويهي فلسفهيي تعريف كنيم و قانونمندي آن را بيرون بكشيم و بر اساس آن عناصر، بررسياش كنيم. از آنجا كه فلسفه از درون توليدهاي اقتصادي و اجتماعي به وجود ميآيد و ما چون توليد اقتصادي و اجتماعي نداريم، نميتوانيم فلسفه داشته باشيم، به اين دليل هميشه با فلسفه جهان كه توليد ديگران است، توليدات خود را تعريف ميكنيم؛ پس نبايد توقع داشته باشيم از جهاني كه فلسفهاش دچار اشكال است، نقد خوبي درآيد. ولي با تمام اين احوال، آن پديده به وجود ميآيد و شاعران از اين قضيه تعريفي به دست ميدهند.
بندري البته همين نقدهاي دستوپا شكسته را راهي براي شناخت شعر مدرنمان دانست.
وي تصريح كرد: در دنياي مدرن كه ما جزو اقمار آن بوديم و توليدي نداشتيم، با همان فلسفههايي كه از زاويه ديد خودمان تعريفشان را به دست آورده بوديم، تعريف ميكرديم. در فراتر از مدرن هم قضيه به همين وضعيت است. اينكه در نقد ما نان قرض دادن هست، عارضهاي است كه بر جهان اقماري وارد است. دست همين منتقدان هم درد نكند؛ خوب يا بد، الكن يا رسا، بهنوعي دارند اين پديدهها را به ما ميشناسانند.
بندري همچنين دربارهي شاعران دههي70 و سكوت چند سال اخير آنها يادآور شد: هياهو داشتن، پديده اجتماعي و فرهنگي ماست. مگر درگيريهاي نيما، فروغ، شاملو اندك بود و يا جريانهاي مثل شعر حجم درگيري كم داشت؟ اما امروز خيلي از شاعران مانند رويايي يا براهني هنوز كار ميكنند و شعر ميگويند. شاعران دههي 70 هم هنوز هستند و كار ميكنند؛ ولي اين عارضهي فرهنگي ماست كه خيليها با هياهو كار ميكنند. خود من جزو شاعران دههي هفتاد هستم. خوب يا بد، كار ميكنم. ميمانم يا نميمانم؛ حرف ديگري است. زمان هم هنوز نگذشته است كه مشخص شود چه ميشود.
او با بيان اين مطلب كه تحولات اجتماعي و سياسي شديدا بر تريبونهاي شعر در كشور ما تاثير دارند، افزود: يكي از تريبونها، نشر كتاب است كه با معضلات خاص خود همراه است. شاعران چگونه عرضه كنند و كجا ببرند كه چاپ شود؟ آنها كار ميكنند؛ اما چاپ نميشود. شاعراني چون مهرداد فلاح، ابوالفضل پاشا، علي عبدالرضايي و ديگران هنوز كار توليد ميكنند؛ اما آثارشان چاپ نميشود. ضمن اينكه شاعر مثل هر انسان ديگري، اقتضاي سني شعري دارد؛ مثل هر جواني كه افتاده ميشود و با تعقل بيشتري نگاه ميكند.
اميدواري به آيندهي شعر
بندري در ادامه دربارهي شعر دههي 80 و تفاوتهاي آن با شعر دههي 70 توضيح داد: محدود كردن پديدهاي مثل شعر در اين دههها، جز براي تعريف تئوري و نظريه، از نظر من نميتواند تعريف درستي باشد. شاملو دهه 40 بود، اما سال 58 هم كار توليد ميكرد. يا شاعران دههي 70 حالا هم كار توليد ميكنند. اقتضاي سني جوانان آن دوره اين بود كه توانستند خود را در فضاي شعري تعريف كنند. اما اينكه توليداتشان وجه آوانگارد داشته باشد يا نه، به توليدي بازميگردد كه انجام ميدهند، و بايد عرضه شود؛ تا ببينيم در چه وجهي هستند.
موسي بندري با بيان اينكه به اين دهه چندان اعتمادي ندارد، يادآور شد: از نيما تا شعر نيمايي، شعر ناب و مدرن را ميشناسيم؛ با همه مشكلهاي مختلف آنها. دههي 70 مقطع تاريخي است كه تحولات دروني شد و از حدت و شدت جامعه و هياهوهاي آن كاسته شد و بار معقولانهاي گرفت. عناصر نوين و تعريفهاي ادبي معرفي شدند. امروز مدام نيروهاي جوان ميآيند و با شيوههاي مختلف كار ميكنند؛ از كلاسيك تا امروزي. اما هر كس توانست عنصر تازهتري تعريف كند، ميتواند درشتتر شود؛ نه اينكه كار ديگران را تكرار كند.
او با ابراز اميدواري به آينده شعرمان، گفت: در شعر معاصر حجم بالايي از جوانان كار ميكنند و ادبيات ما در انتظار آينده خوبي است.
جشنوارهي شعر فجر
موسي بندري همچنين در بخشي از گفتوگو با ايسنا، دربارهي جشنواره شعر فجر گفت: انتخابها در جشنواره شعر فجر امسال چندان قابل قبول نبودند. بسياري از شاعراني كه نقش عمدهاي در تحولات فرهنگي كشور داشتند، در اين جشنواره ناديده گرفته شدند. هرچند كه اين حركت خيلي بزرگ و قابل تقدير است، اما بايد در همهي بخشها تعريف داشت؛ مثلا براي انتخاب شاعر ملي، بايد تعريف مشخصي داشت.
او افزود: شعر عرصهاي است كه قدمت فراواني در كشور ما دارد، بنابراين بهراحتي ميتوان گفت كه چه شاخصهاي فنياي دارد، كه براساس آن، شعر برتر يا شاعر برگزيده را انتخاب كرد. البته شعر در قالب جشنواره نميگنجد، حتا بهنظر من كنگره شعر و داستان بندرعباس كه چند سالي برگزار شد، اصلا موفق نبود. تنها سالي كه اين كنگره توانست خود را خوب تعريف كند، سال چهارم برگزارياش بود و كساني چون محمدرضا صفدري، امين فقيري، شاپور جوركش، علي باباچاهي و ديگران به اين جشنواره آمدند. گرچه اين گروه ديدگاههاي خاصي را تعريف ميكنند، ولي اين امر ميتواند چرخشي باشد و ديدگاههاي متفاوتي را مطرح كند.
انتهاي پيام