مهدي غبرايي، عبدالله كوثري، سروش حبيبي، مهدي سحابي، پيام يزدانجو، سميه نوروزي، بابك شهاب و حميدرضا آتش برآب كانديداهاي امسال جايزهي كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در بخش ترجمهي ادبيات داستاني هستند.
بهگزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، غبرايي با «بادبادکباز» خالد حسيني، كوثري با «گفتوگو در کاتدرال» ماريو بارگاس يوسا، حبيبي با «ابله» فئودور داستايوسکي، سحابي با «مرگ قسطي» لويي فردينان سلين، يزدانجو با «صيد قزلآلا در آمريکا»ي ريچارد براتيگان، نوروزي با «مرد خسته»ي طاهر بن جلون، و حميدرضا آتش برآب و بابک شهاب با «آقايي از سانفرانسيسکو» نوشته ايوان بونين در اين جايزه حضور دارند.
مهدي غبرايي و «بادبادکباز» خالد حسيني
مهدي غبرايي در سال 1326 در شهر لنگرود بهدنيا آمد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در همان شهر گذراند و در مقطع كارشناسي علوم سياسي فارغالتحصيل شد.
قبل از آنكه مترجم شود، دوست داشت نويسنده باشد و گاهي هم يك فيلمساز. در دوره دانشجويي تحت تأثير آثار غلامحسين ساعدي، اكبر رادي و بهرام بيضايي بود.
از سال 67 به ترجمه پرداخت. بهدليل تحصيل در رشته علوم سياسي، گهگاه مقالههاي سياسي هم ترجمه ميكرد.
«گرما و غبار» (روت پريور جابوالا)، «عشق و مرگ در كشوري گرمسيري» (شيوا نايپل)، «هرگز تركم نكن» (كازوئو ايشي گورو)، «ساعتها» (مايكل كانينگهام)، «كوري» (ژوزه ساراماگو)، «پيتر پن» (جيم ج. بري)، «دفترهاي مالده لائوريس بريگه» (راينر ماريا ريلكه)، «سياهاب» (جويس كرول اوتس)، « موجها» (ويرجينيا وولف)، «ليدي ال» (رومن گاري)، «راهنما» (ر. ك. نارايان)، «وقتشه كه با من زندگي كني» (جويس كرول اوتس)، «خانهاي براي آقاي بيسواس» (و.س. نايپل)، «ميعاد در سپيدهدم» ( رومن گاري)، «دل سگ» (ميخاييل بولگالف) و «درسو اوزالا» (ولاديمير آرمنييف)، ازجمله آثاري هستند كه وي تاكنون ترجمه كرده است.
«بادبادكباز» اثر خالد حسيني - نويسنده افغان مقيم آمريكا - در سال 2002 منتشر شده و درواقع نخستين رمان حسيني است.
غبرايي دربارهي ترجمه آثار ادبي ما به زبانهاي ديگر اعتقاد دارد: سابقهي رمان در كشور ما طولاني نيست؛ نخستين رمان برجستهمان «بوف كور» صادق هدايت است كه از زمان انتشار آن تا امروز نهايتا 70 سال ميگذرد؛ درحاليكه در غرب، رمان معمولا با گسترش سرمايه، تمدن و شهرنشيني همراه بوده است كه سابقهاي 400 ساله دارد. ولي ما تجربه اندكي در اين عرصه داريم. چگونه با اين تجربه اندك و امكاناتي كه در اختيار فارسيزبانان نيست، انتظار داريم آثاري كه از ادبيات ما اخيرا ترجمه ميشود، با استقبال غربيها مواجه شود؟!
غبرايي به آينده ادبيات فارسي اميدوار است و باور دارد كه امروز كارهايي در زمينه ادبيات ميشود.
بهگمان او، ما در زمينه داستان كوتاه، از خيلي جاها كم و كسري نداريم؛ ولي براي جهاني شدن هنوز بايد روي رمانمان كار كنيم.
سروش حبيبي و «ابله» فئودور داستايوفسكي
سروش حبيبي ديگر مترجمي است كه بهخاطر ترجمه كتاب «ابله» فئودور داستايوفسكي در جايزه امسال كانديدا شده است.
اين مترجم مقيم فرانسه، متولد 1332 تهران است. تحصيلات دبيرستاني را در همين شهر گذراند و در مدرسه عالي پست و تلگراف به تحصيل ادامه داد. سپس به خدمت همين وزارتخانه درآمد. پس از چندي به مدت سه سال در آلمان به تحصيل در رشته الكترونيك و نيز يادگيري زبان آلماني پرداخت. در وزارت پست و تلگراف رييس دروس دانشكده شد و در تغيير برنامه و تبديل آن به دانشگاه مخابرات سهم عمدهاي داشت. از او همچنين بهعنوان مجري طرح تشكيل مركز تحقيقاتي مخابراتي ياد ميشود.
پس از 20 سال بازنشسته و در انتشارات دانشگاه صنعتي آريامهر با سمت سرويراستار به كار مشغول شد و به ويراستاري چند كتاب دانشگاهي از جمله فيزيك دانشگاهي پرداخت.
بهگفته خودش، از همكاران باوفاي مجله «سخن» بوده و اولين كتابش با عنوان «بيابان تاتارها» را در همان ايام ترجمه و منتشر كرد.
حبيبي كه به زبانهاي فرانسه، انگليسي، آلماني و روسي مسلط است، با اشاره به ترجمههاي نادقيقي كه قبلا در بازار ترجمه كتاب در ايران منتشر ميشدهاند، معتقد است: اين ترجمهها اغلب به دشواري مفهوم بود، يا اصلا مفهوم نبود؛ زيرا مترجم گاهي خود آنچه را كه مينوشته، زياد درك نميكرده است. برخي از مترجمان آن روزگار خيال ميكردند كه چون فارسي، زباني است كه هر روز بهراحتي با آن حرف ميزنند و آنرا ميدانند، خود را از مطالعه ميراث عظيم و گرانبهاي ادب فارسي بينياز ميدانستند. بهگمانم امروز ديگر اينجور ترجمه و كاري به خوانندگان عرضه نميشود.
بهگفته حبيبي، مترجم امروز از چندين دهه ميراث مترجمان سلف و تجربه آنها برخوردار است و از سويي خوانندگان، فراوانتر و متوقعترند. نقد آثار چاپشده نيز جديتر و گستردهتر شده است. مجلهها و فصلنامههاي متعددي در زمينه نقد كتاب منتشر ميشوند كه خواننده دارند و تاثير آنها در بهبود كيفيت ترجمه البته مثبت است. همچنين از كساني كه با زبانهاي خارجي آشنايي دارند و نسبت به كل جمعيت كشور افزايش مييابند، نبايد غافل بود.
عبدالله كوثري و «گفتوگو در كاتدرال» ماريو بارگاس يوسا
عبدالله كوثري نيز كه پيش از اين با ترجمه كتاب «جنگ آخر زمان» ماريو بارگاس يوسا برنده جايزه كتاب سال شده، امسال با ترجمه «گفتوگو در كاتدرال» اين نويسنده كانديداست. اين اثر 20 سال قبل توسط كوثري ترجمه شده، كه امسال با ويرايش جديد منتشر شده است.
اين مترجم كه از نسل دوم مترجماني است كه ادبيات آمريكاي لاتين را به ايرانيان شناسانده، در سال 1325 در شهر همدان متولد شد. از دانشكده اقتصاد دانشگاه شهيد بهشتي تهران ليسانس گرفت. مدتي به ويراستاري پرداخت و به لندن رفت. اما بعد از آن تمام تلاشش را بر ترجمه متمركز كرد. هماكنون نيز در مشهد ساكن است.
تعدادي از آثار منتشرشده كوثري به اين شرحاند: «دكترين كيسينجر و نيكسون در آسيا»، «دوره كامل اقتصاد»، «محاكمه ژاندارك در روئن» (برشت)، «صنعت و امپراتوري» (هابزبام)، «تاريخ اقتصادي خاورميانه و شمال آفريقا» (عيساوي)، «آنتوان بلوايه» (پل نيزان)، «آئورا» (كارلوس فوئنتس)، «خودم با ديگران» (فوئنتس)، «آدام اسميت» (رافائل)، «گفتوگو در كاتدارل» (ماريو بارگاس يوسا)، «مجموعه طرح نو» (گرينگوي پير، جنگ آخر زمان، تراژدي اورستيا، تامس مور، اراسموس، شكسپير، هومر، ويرجي) و مجموعه نسل قلم (سروانتس، فوئنتس، بودلر، پوشكين، پاسترناك، الكساندر بلوك، خيمنس، اسكار وايلد).
اين مترجم سال گذشته دربارهي بيتوجهي به ادبيات داستاني و شعر در جايزه كتاب سال، گفته بود: البته ترجمه رمان هميشه بوده است؛ اما چرا مسؤولان كتاب سال نميآيند به اين دو حوزه در زمينه آثار تاليفي جايزه بدهند و چرا بيتوجهي ميكنند؟ شعر و داستان ايراني بايد جاي خودشان را در همه جايزهها - چه دولتي و چه غيردولتي - داشته باشند.
كوثري متذكر شده بود: ما چطور ميآييم به آثار نويسنده خارجي جايزه ميدهيم؛ اما اگر كار خوبي در اينجا چاپ شود، به آن جايزه نميدهند؟ اين خيلي مسخره و اين كوتاهي نابخشودني است. وقتي ما از اتفاقهايي كه در داخل مملكت خودمان ميگذرد، اينقدر بيخبر باشيم و وقتي جايزه نميدهيم، يعني خيلي آشكارا به انكار دست ميزنيم.
مهدي سحابي و «مرگ قسطي» فرديناند سلين
همچنين مهدي سحابي كه همه او را با ترجمه اثر هشتجلدي «در جستوجوي زمان از دسترفته»ي مارسل پروست ميشناسند، براي ترجمه «مرگ قسطي» فرديناند سلين يكي ديگر از كانديداهاي جايزه كتاب سال است.
او متولد سال 1322 در قزوين است. پس از طي دورهي دبيرستان در شهر تهران و ورود به دانشكدهي هنرهاي زيباي دانشگاه تهران در رشتهي نقاشي، با گذشت مدتي تحصيل را نيمهكاره رها ميكند و براي تحصيل در رشتهي كارگرداني سينما به ايتاليا عزيمت ميكند. تسلط او به زبانهاي ايتاليايي، فرانسه و انگليسي سبب شده كه نويسندگان متفاوتي را به ايرانيها معرفي كند.
«سمبولييسم» (چارلز چرويك)، «ديويد كاپرفيلد» (چارلز ديكنز)، «بارون درختنشين» (ايتالو كالونيو)، «انقلاب مكزيك» (ماريو دميكلي)، «مرگ وزير مختار» (يوري تلنبانوف)، «دانه زير برف» (اينياتسيو سيلونه)، «مرگ آرتيو كروز» (كارلوس فوئنتس)، «توفان در مرداب» (لئورناردو شياشا)، «خوشيها و روزها» (مارسل پروست)، «همه ميميرند» (سيمون دوبووار)، «مزدك» (موريس شيماسكو)، «تقسيم» ( پيرو كيارا)، «كوه خدا» (اري دكوما) و «تربيت احساسات» (گوستاو فلوبر)، از جمله آثاري هستند كه در كارنامه ترجمه سحابي بهثبت رسيدهاند.
او همچنين در حوزه تأليف نيز آثاري را خلق كرده است كه رمانهاي «ناگهان سيلاب» و «پيچك كاغذي» بههمراه مجموعه داستان «خيابان مارگوتا شماره 110» از جمله آنها هستند.
هنر نقاشي و برپايي چند دوره نمايشگاه در ايران و جهان با مضمون صورتكهاي متعدد انساني از ديگر فعاليتهاي مهدي سحابي بهشمار ميروند.
اين مترجم درباره وضعيت ترجمههايي كه امروز در ايران صورت ميگيرند، ميگويد: معتقدم در 20، 30 سال اخير يك تحول خيلي مثبت و يك تحول منفي رخ داده است. برداشت علمي از ترجمه تقريبا جا افتاده است و جايگاه يك مترجم بهعنوان يك رابط، و نه كسي كه اختيار داشته باشد، اثر را بازنويسي و بهاصطلاح تاليف كند، جا افتاده است. مسألهي وفاداري به متن اصلي نيز روز بهروز بيشتر قوت گرفته و امروزه تقريبا عام شده است؛ درحاليكه اصل وفاداري در گذشته گنگتر بوده است. همچنين مترجمها دستهبندي شده و تخصصي كار ميكنند. در انتخاب كتاب براي ترجمه هم، ساز و كار بهطور غريزي اعمال ميشود، كه كم و بيش مثبت است؛ درنتيجه از ديد تحول، وضع را مثبت ميبينيم.
سحابي سپس با اشاره به بخش منفي ميافزايد: مترجم بد و ترجمه بد هم زياد داريم كه دليل اصلياش گسترش كمي بازار ترجمه و توليد انبوه مترجم است؛ مترجمهايي كه فرآورده سيستم كاملا مشخص دانشگاهي ما در 20 ساله اخير هستند. يكي از ويژگيهاي اين نظام دانشگاهي، توليد انبوه ليسانسه در همه رشتهها بوده كه قطعا مترجم انبوه هم توليد كرده و كميت را بالا برده و كيفيت را پايين آورده است.
پيام يزدانجو و «صيد قزلآلا در آمريكا»ي ريچارد براتيگان
پيام يزدانجو نيز بهخاطر ترجمه رمان «صيد قزلآلا در آمريكا» نوشته ريچارد براتيگان جزو نامزدهاي جايزه كتاب سال در بخش ترجمه ادبيات است.
اين نويسنده و مترجم متولد 1354، دانشآموخته رشته سينماست. او كه كارش را با نويسندگي شروع كرده، تاكنون حدود 30 كتاب منتشر كرده است.
نخستين مجموعه داستان يزدانجو در سال 1381 با عنوان «شب بهخير يوحنا» منتشر شده است.
از او تاكنون ترجمههايي چون «ادبيات پسامدرن»،«فرهنگ انديشه انتقادي» و «سخن عاشق» انتشار يافته است. «فرانكولا» نيز نخستين رمان اين نويسنده است.
وي دربارهي ترجمه «صيد قزلآلا در آمريكا» ميگويد: به ترجمه اين اثر چون كتاب مطرحي بود و كار متفاوت و نوگرايي نيز محسوب ميشد و در ضمن اعتبار ادبي خاص خود را داشت، علاقه پيدا كردم.
او همچنين درباره جايزه كتاب سال و رويكردش به ادبيات يادآور ميشود: با اين جايزه هيچگونه آشنايي ندارم و از نحوه داوريهاي آن نيز بياطلاعم. از تجربههاي سالهاي قبل اين جايزه هم چندان خبري ندارم.
سميه نوروزي و «مرد خسته»ي طاهر بن جلون
سميه نوروزي هم با اولين ترجمه منتشرشدهاش - «مرد خسته»ي طاهر بن جلون - كانديداي جايزه كتاب سال است.
او متولد 1356 است و از زبان فرانسه به فارسي آثاري را ترجمه كرده است، كه هنوز منتشر نشدهاند.
او دليل ترجمه «مرد خسته» را نزديك بودن فضاي كارهاي طاهربن جلون به فضاي ايران ميداند و ميگويد: قبلا از اين نويسنده آثاري به فارسي ترجمه شده بود، اما اين ترجمهها از زبان انگليسي بوده، كه من اين كتاب را كه جايزه ادبي مديترانه را هم برده است، از فرانسه به فارسي برگرداندم.
اين مترجم تاثير جايزه كتاب سال را در جوانترها مفيدتر ميداند و معتقد است: مترجمان پيشكسوت را همه ميشناسند و ترجمههاي آنها را نيز ميخوانند. اما اين مترجمان جوان هستند كه مهجورند، و به اين دليل جايزههاي اينچنيني ميتوانند در روحيه آنها موثر واقع شوند و در پيشرفت كارشان نيز تاثير دارند.
بابك شهاب و حميدرضا آتش برآب با ترجمهي «آقايي از سانفرانسيسكو»ي ايوان بونين
همچنين بابك شهاب بههمراه حميدرضا آتش برآب با ترجمه «آقايي از سانفرانسيسكو» نوشته ايوان بونين از ديگر نامزدهاي جايزه كتاب سال است.
آنها اين اثر را در سال 82 ترجمه كردهاند، اما مدت زيادي در انتظار دريافت مجوز نشر بوده است.
شهاب متولد 1352 و فارغالتحصيل رشته مهندسي مكانيك از روسيه است، كه از اين زبان نيز آثاري را به فارسي ترجمه كرده است.
از او تاكنون «به سلامتي خانمها» كه مجموعه داستاني از آنتوان چخوف است و «خروس خورشيد و دريا» منتشر شدهاند.
اين مترجم اعتقاد دارد: در بازار كتاب ايران سختگيري زياد ميشود؛ اما مترجم و نويسنده بايد كار خود را انجام دهند.
وي درباره جايزه كتاب سال و تاثير آن نيز ميگويد: مترجم بايد كار خود را انجام دهد و به جايزه فكر نكند. اگر جايزه هم به او تعلق نگرفت، همچنان بايد كارش را انجام دهد. من خودم هم بهعنوان مترجم، كارم را ميكنم و كارهايي را كه به آنها علاقه دارم، همچنان ترجمه خواهم كرد.
همچنين آتش برآب متولد 1356، فارغالتحصيل رشته مترجمي زبان روسي است و در حال حاضر به تحصيل دكتري زبانشناسي در سوئد مشغول است.
«زائر افسونشده» نيكولاي لسكوف و «سواركار مفرغي» الكساندر پوشكين نيز از ديگر ترجمههايش هستند.
انتهاي پيام