/با نامزدهاي ادبيات داستاني جايزهي كتاب سال/2 "اميرحسن چهلتن"؛ نويسندهاي كه دوست دارد از دغدغههاي اجتماعي بنويسد
اميرحسن چهلتن امسال با رمان «سپيدهدم ايراني»، بههمراه هوشنگ مرادي كرماني، احمد بيگدلي و حبيب احمدزاده، نامزد دريافت بيستوچهارمين دورهي جايزهي كتاب سال جمهوري اسلامي ايران است. بهگزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، چهلتن پيش از انتشار "سپيدهدم ايراني" بهعنوان ششمين رمانش، متذكر شده بود كه تا چند سال پيش چاپ آثارش با محدوديت روبهرو بوده است، اما گفته بود، گمان نميكند انتشار اين رمان با مخالفت روبهرو شود. نوشتن اين رمان و همچنين تحقيق و مطالعه بر روي موضوعهايي كه به آن مربوط ميشد، گويا در مجموع سه سال از وقت اين نويسنده را گرفته است. او ازجمله نويسندگاني است كه سعي دارد وقايع اجتماعي را با زندگي و روابط شخصي افراد گره بزند و از اين طريق، بحران روابط انسانها را از دريچهي بحرانهاي اجتماعي بنگرد و ابعاد هستي انسان ايراني را به اتفاقات جامعه مربوط كند. اين داستاننويس معتقد است: در جامعهي ما برخي اتفاقها از چنان وسعت و صراحتي برخوردارند كه بياعتنا ماندن به آنها شهامتي فوقالعاده طلب ميكند؛ حتا اگر بهانهي آن پديد آوردن يك اثر هنري ممتاز باشد. رمانهاي اين داستاننويس در عين حال بر مضاميني استوارند كه از دغدغههاي انسان بحرانزدهي معاصر بهحساب ميآيد. خودش ميگويد: هرگز نتوانستهام در داستانهايي كه مينويسم، از مضمون صرف نظر كنم. درواقع نويسندگان مضمونگرا وقايع را پديد ميآورند؛ تا تم مورد نظرشان را بر آن سوار كنند. من در «سپيدهدم ايراني» از تنهايي آدمي و از ناممكن بودن ايجاد ارتباط حرف زدهام. منتقدان توجه چهلتن را به زبان، از ويژگيهاي رمانهاي او دانستهاند، كه خود در اينباره معتقد است: فقط با كاركرد درست زبان است كه رمان پديد ميآيد. زبان اغلب رمانهاي معاصر فارسي از تناسب لازم برخوردار نيست. زبان برخي از اين رمانها بسيار ساده و ابتدايي است و چنين زباني ديگر قديمي بهحساب ميآيد. برخي ديگر به ژورناليسم نزديكاند و در بعضي ديگر با زبان تفنن ميكنند كه محدود ماندن رمان را موجب ميشود. بهاعتقاد من زبان رمان لازم است موشكاف و جزيينگر باشد و از پس كيفيت تحليلي رمان بربيايد؛ تا به انعكاس تجربهي حسي جهان پيچيدهي ما توانا باشد. او دربارهي توجه به مسائل اجتماعي در ادبيات داستاني هم عقيده دارد: توجه به مسائل مبتلابه جامعه كه زمينه شكلگيري ادبيات معاصر بر پايه آن بوده، به شكل افراطي اتفاق افتاده است، بهخاطر اينكه در غرب ادبيات جديد محصول نو شدن مناسبات اجتماعي است و اينجا برعكس، ادبيات قرار بوده به نو شدن مناسبات اجتماعي كمك كند. وي ميگويد: بنابراين در ايران تعهداتي كه خارج از چارچوب ادبيات است، بر عهده آن گذاشته شده و وظيفه فايدهرساني اجتماعي براي ادبيات قايل شدهاند، كه اين به ادبيات آسيب رسانده است. او همچنين متذكر ميشود: جريانهاي سياسي چپ هم با عنوان ديگري به تقويت اين برداشت كمك كرد. ضمن اينكه در دهه 40 نيز موجهاي بازگشت به خويشتن و ديدگاههاي سارتر و ... مطرح شد كه باز به تقويت همين ديدگاه ميپرداخت. چهلتن در عين حال ميگويد: البته در يكي دو دههي اخير تا حدي به تعادل رسيدهايم؛ وگرنه در دورههايي تغيير حكومتها را هم وظيفه ادبيات ميدانستند، كه اين هم به ادبيات صدمه زده است و هم حكومتها را نسبت به ادبيات دچار سوء تفاهم ميكند. او در ادامه يادآور ميشود: در پي اين تفكر، از نويسندهاي كه مبلغ حكومت نيست، تابو ساخته شد و در اين آب گلآلود حد وسطي وجود ندارد. يعني انگار نويسنده يا تبليغاتچي است يا برانداز. چهلتن تاكيد دارد: در اين مملكت هيچ ارگان يا نهاد يا سازماني براي حمايت و پشتيباني از نويسندگان وجود ندارد. ولي تا دلتان بخواهد، نهاد هست براي محدود كردن نويسندگان مستقل و اصلاً نميخواهند در اين مملكت سر به تن نويسنده مستقل باشد. «سپيدهدم ايراني» روايتگر زندگي ايرج، مردي حدودا 60 ساله است كه با وقوع انقلاب و بعد از 28 سال تبعيد به ايران برميگردد و اين به او فرصتي ميدهد تا به گذشته نگاه كند، به تهران و التهابهاي سياسي دههي 20. همسرش هنرپيشهي تئاتر است و از طريق او، يكبار ديگر دورهي فاخر تئاتر ايران در آن سالها بازسازي ميشود. ايرج البته يكي دو ماه بعد ايران را براي هميشه ترك ميكند. شخصيت ديگر اين رمان، پدر ايرج، يك سرهنگ ارتش است كه با وقوع سوء قصد نافرجام به شاه از كار بركنار ميشود. اميرحسن چهلتن متولد نهم مهرماه 1335 است. رمانهاي «تهران شهر بيآسمان» و «عشق و بانوي ناتمام» او به ترتيب در جايزههاي پكا و گلشيري نامزد بودهاند. مجموعه داستان «ساعت پنج براي مردن دير است» هم در سال 82 نامزد دريافت جايزهي گلشيري شد. اين داستاننويس آثار ديگري همچون «صيغه»، «دخيل بر پنجرهي فولاد»، «تالار آيينه»، «روضهي قاسم»، «كات، منطقهي ممنوعه»، «ديگر كسي صدايم نزد»، «چيزي به فردا نمانده است» و «مهر گياه» را در كارنامهي خود دارد. انتهاي پيام